یکشنبه 28 خرداد 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفتگوی جرس با مهرداد درویش پور: مهاجرت نخبگان عارضه‌حکومت ایدئولوژیک است

جرس: دکتر مهرداد درویش‌پور از جامعه شناسان ایرانی مقیم سوئد است . او معتقد است که "حکومت جمهوری اسلامی ایران پس از سرکوب جنبش سبز، با طالبانیزه کردن بیش از پیش جامعه، دانشگاهها را نیز در امان نگذاشت و با ایجاد تنگناهای بیشتری در بین نخبگان فکری و علمی عملا باعث فرار گسترده آنها شد." این جامعه شناsس، رشد آمار فرار مغزها و نخبگان را نیز ناشی از وجود همین تنگناها دانسته و بر این باور است که:"بخشی از جامعه نخبگان در شرایط امروز حاضر به تحمل سرکوب های سیاسی نیستند و به ناچار برای در امان ماندن از فشارهای سیاسی و زندان از کشور خارج شده اند." شرح کامل گفتگوی جرس با مهرداد درویش پور را در ادامه بخوانید.

آقای دکتر! به نظر شما انگیزه اصلی نخبگانی که از ایران مهاجرت می کنند، چیست؟

ابتدا باید بگویم که پدیده فرار مغزها، پدیده دیرینه ای است که تنها مختص جامعه ایران نیست. همواره خروج نخبگان از کشورهای فقیر به ثروتمند، کمتر توسعه یافته به کشورهای پیشرفته تر با انگیزه برخورداری از امکانات و شرایط زندگی بهتر و رشد و ارتقای کاری و اجتماعی صورت می گیرد.

اساساً از دیدگاه جامعه شناختی، طبقه نخبگان در جامعه علمی ایران چه تعریفی دارند.؟

نخبگان علمی جامعه ایران بیشتر از طبقه متوسط مدرن شهری و سکولار هستند، البته سکولار نه ضرورتا به معنای فقدان هر نوع تعلق دینی بلکه به این معنا که آنها خود را با هویت های دینی تعریف نمی کنند و خواستار جدایی دین و دولت از یکدیگرند. آنها در داخل ایران، نیروی فکری و سرمایه اجتماعی ای هستند که به حاشیه رانده شده اند. در حقیقت، این گروه به نوعی در "تبعید درونی" بسر می برند.

آنها زمانی که در سرزمین خود به دلیل رویارویی با ارزشهای حاکم از متن به حاشیه و به پس رانده می شوند، مهاجرتشان به کشورهای غربی و جامعه مدرن، دموکراتیک وعقلانی نوعی "بازگشت به موطن" است که ارزش های خود را با آن یکسان و یا بسیار نزدیک می یابند. آنها اگرچه ممکن است با مسائلی چون بیگانگی، نژادپرستی و تفاوت های فرهنگی روبرو شوند اما در عوض با بسیاری از ارزشهای پایدار هم چون، امنیت، آزادی و رفاه روبرو می شوند که با آن خود را همخوان می یابند.

پس دلیل فرار نخبگان از ایران، اعمال سیاست ها و وجود ایدئولوژی در متن جمهوری اسلامی است؟

بله همان طور که شما گفتید، تفکر ایدئولوژیک دینی در نظام جمهوری اسلامی، عرصه را بر بسیاری از نخبگان فرهنگی، روشنفکری، سیاسی و آکادمیک جامعه تنگ کرده است. از سویی، استانداردهای علمی دانشگاه آزاد به شدت سقوط کرده و از سوی دیگر، تخصص گرایی به دلیل مکتب گرایی از شان درخور برخوردار نیست. علاوه بر آن محدودیت و فشارها در حوزه های آکادمیک وعلمی دانشگاه ها به خاطر عناد حکومت با تدریس علوم انسانی بیشتر شده است به طوری که نه تنها نخبگان بلکه کل جامعه دانشگاهی، نظام سیاسی ایدئولوژیک حاکم رابر نمی تابد.جمهوری اسلامی با دیدگاه های ایدئولوژیک، تحجر دینی و بنیادگرایانه، عنادورزی با نخبگان علمی را سرلوحه خود قرار داده است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


آیا به باور شما سرکوب های جنبش سبز در طول سه سال اخیر بر افزایش روند فرار نخبگان از کشور تاثیرگذار بوده است؟

بله همین طور است. حکومت جمهوری اسلامی ایران پس از سرکوب جنبش سبز، با شدت دادن به نوبنیادگرایی و تلاش در پی طالبانیزه کردن جامعه، دانشگاهها را نیز در امان نگذاشت و با ایجاد تنگناهای بیشتری در بین نخبگان فکری و علمی عملا باعث فرار گسترده آنها شد. از سوی دیگر، بخش دیگری از جامعه نخبگان در شرایط امروز حاضر به تحمل سرکوب های سیاسی نیستند از جمله کسانی که در جنبش سبز فعالانه شرکت داشته اند. بسیاری از آنها که امیدی به تغییر فضای سیاسی حاکم ندارند با انگیزه های سیاسی و به ناچار برای درامان ماندن از فشارهای سیاسی و زندان از کشور خارج شده اند.

با در نظر گرفتن این موانع، شما چشم انداز حضور نخبگان در فضای علمی و فرهنگی جامعه دانشگاهی ایران را در آینده چگونه ترسیم می کنید؟

به اعتقاد من، تا زمانی که هیچ آینده ای برای توسعه فرهنگی و علمی دانشگاه ها ترسیم نشده و امنیتی تضمین شده در کار نباشد و دولت جمهوری اسلامی همچنان، علوم انسانی را تهدیدی برای رواج سکولاریزم بداند روشن است انتظار میل به حضور نخبگان در کشور در این شرایط، یک توهم است. چرا که امروز نخبگان علمی جامعه، بیشتر احساس بی امیدی و بی افقی مطلق نسبت به آینده دارند. آنها در برابر تنگناها و بی امیدی ها، خروج از کشور را به رویکرد اصلی و امید خود بدل ساخته اند و تا زمانی که قدر آنها را در کشور نمی دانند و میدانی برای رشد آنها ایجاد نمی کنند میلی به بازگشت ندارند. وانگهی شرایط سیاسی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه که سرنوشت کشتی تایتانیک را تداعی می‌کند میل به فرار را گسترش می دهد. اما به رغم شرایط سیاه ناگوار جامعه، به هر حال ابر سیاه استبداد، دیر یا زود از آسمان جامعه زدوده خواهد شد. بدون تردید با پایان این تنش های سیاسی و ایجاد شرایط دموکراتیک، بخش مهمی از نخبگان به ایران بازخواهند گشت، البته بخش دیگری از آنها که در غرب سالها ریشه دوانده اند و خانواده تشکیل داده اند به راحتی برای همیشه به ایران برنمی گردند.اما برخی دیگر از آنها در جامعه غربی، لابی های دمکراسی در خارج خواهند ماند و پیوندهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با ایران دمکراتیک در آینده را تقویت خواهند کرد. به اعتقاد من، نوستالژی بازگشت، همیشه بین مهاجران بوده است زیرا همواره این حس، به آنها نوعی امنیت روانی می دهدتا سختی ها و دشواری های زندگی در جامعه غرب را تحمل کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016