پنجشنبه 22 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

یک شاهزاده و این همه امامزاده! احمد وحدت خواه

احمد وحدت‌خواه
از دو حال خارج نیست. یا با وقوع انقلاب اسلامی حیات سلطنت و مشروعیت نظام پادشاهی در ایران به زعم این منتقدان برای همیشه به تاریخ پیوسته است که دیگر نگرانی از بازگشت آن معنی ندارد. یا آنکه هنوز بختی برای احیای این نظام در یک همه پرسی آزادانه از مردم در ایران باقی مانده است که در آن صورت مخالفت با آن هم جز دشمنی با دموکراسی معنایی ندارد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

هانا آرنت فیلسوف و نویسنده بزرگ آلمانی در کتاب مشهور خود «توتالیتاریسم» که به شرح زمینه های اجتماعی و عقیدتی ظهور فاشیسم و کمونیسم در اروپا می پردازد می نویسد برخلاف هیتلر و استالین که خوی قتل و آدم کشی ذاتا در وجودشان بود، مائو رهبر چین به خاطر احساسات ناسیونالیستی خود در ابتدا از این صفات نکوهیده بری بود اما نهایتا سیستمی که وی بر رهبری آن نشسته بود و تسویه های خونین انقلاب فرهنگی او را نیز به جرگه خودکامگان تاریخ پیوند داد.

به عبارت دیگر، همه آن رژیم های ایدئولوژیکی که با «برنامه های انسان سازی» پا به عرصه تاریخ گذاشته اند سرانجام به «کوره های انسان سوزی» دست یازیده اند.

از آن جمله جمهوری اسلامی که با شعار فریبنده «دیو چو بیرون رود فرشته در آید» میهن ما را به یقین در کام مستبد ترین و درنده ترین حکومت های تاریخ معاصر بشری افکند و همین تجربه خونین و تلخ امروز خود به نوعی به نیروی بازدارنده ای برای عبور از جهنم جهل و جنایت حاکم تبدیل شده است زیرا عنصر اعتماد که زیربنای رابطه میان مردم و رهبران جنبش باشد صدمات جبران ناپذیری خورده است و به این زودی ها ترمیم نمی شود.

تاسف بار تر آنکه این بی اعتمادی در میان روشنفکران و مدعیان رهبری جنبش به رقابت های بی ثمر و گاه آلوده به اتهامات بی اساس علیه یکدیگر نیز دامن می زند که بازتاب آن در میان مردم عادی چیزی جز پراکندگی و آشفتگی هرچه بیشتر در اهداف و ضربه به انسجام ملی در میان ما ایرانیان نمی تواند باشد.

با این حال جامعه جوان و جستجوگر ایرانی و آرزوهای نیمه تمام ملت ایران برای دستیابی به دموکراسی، رعایت حقوق انسانی و عدالت و پیشرفت اجتماعی در زیر سکون ظاهری خود از غلیان نیفتاده و در بزنگاه های تاریخی و در بستر شرایط مناسب خودنمایی خواهد کرد.

اگر روزگار تلخ کنونی مردم و میهن ما و تهدیدهای حاکم بر آنها از سوی مستبدین داخلی و دشمنان خارجی این بزنگاه تاریخی را برای تغییر فراهم نکرده باشد دیگر کدامین شرایط باید بر یک ملت و اجتماعی حاکم باشد که ما باید برای انجام این مهم در انتظار آن بنشینیم؟

آفریدن تغییرات اجتماعی نیز نیازمند زمینه های سازماندهی همگانی، عرضه برنامه و تلاش در راه پیاده کردن آنها می باشد که با توجه به جو اختناق حاکم بر کشور انتظاری معقولانه به نظر نمی رسد. ازاینجاست که حضور نیروهای مخالف در خارج کشور در این برهه حساس از اهمیتی دوچندان برخوردار شده است و رژیم و سازمانهای اطلاعاتی و تبلیغاتی آن نیز هم و غم خود را برای منحرف ساختن فعالیت های اپوزیسیون خارج کشور گذاشته اند و غفلت از این واقعیت خسارتهای جبران ناپذیری را به همراه خواهد داشت.

سنجش تلاش و مبارزه دیگران برای آزادی و خوشبختی مردم ایران هم نه بر مبنای سین جیم کردن دیدگاههای عقیدتی و خصوصی داوطلبان حضور در این مسیر پرحادثه است و نه در انحصار یک گروه خاص. اینجا صحبت از آینده و فردای ایران و فرزندان آن است و هر فرد و گروه و سازمانی که آمال واقعی و آرزوهای مردم ما را بیان و با توجه به سیاست های جهانی و اوضاع منطقه در راه دست یابی به آنها گام بردارد رهبری این جنبش را از آن خود کرده است.

یکی از این مخالفان رژیم، رضا پهلوی است که با ظهور جنبش سبز در ایران و بازتاب امواج آن درمیان خیل تبعیدیان و ایرانیان خارج کشور به فعالیت های خود ابعاد جدیدی بخشیده و صرفنظر از اینکه ما به او به چه دیده ای بنگریم و با مواضع او موافق یا مخالف باشیم تاکنون با استفاده از اسم و رسم خود در محافل بین المللی جز در راه افشای تبهکاریهای رژیم و دفاع از حقوق ملت ما گامی برنداشته است.

در حالیکه خود رضا پهلوی هیچگاه موضوع شاهزادگی و نماد نیروهای مشروطه خواه بودن خود را که اموری غیرقابل انکار هستند مبنای حضور در این عرصه مبارزاتی نکرده و جز به همبستگی ملی برای ساختن ایران آزاد و آباد فردا تکیه نمی کند تنی چند از مدعیان قدیمی و تازه بدوران رسیده از چپ و راست او را به این امور ثانوی و بازخواست های غیر منصفانه می کشانند و آخرین آنهم داستان مصاحبه بامجله فوکوس است که اگر کسی آن را ندیده و نخوانده باشد گمان می برد که امروز ایران ما زیر چکمه های خونین پادشاهی به نام رضا شاه دوم قرار دارد که دست رژیم جمهوری اسلامی را از جنایت علیه ملت ما از پشت بسته است!

از دو حال خارج نیست. یا با وقوع انقلاب اسلامی حیات سلطنت و مشروعیت نظام پادشاهی در ایران به زعم این منتقدان برای همیشه به تاریخ پیوسته است که دیگر نگرانی از بازگشت آن معنی ندارد. یا آنکه هنوز بختی برای احیای این نظام در یک همه پرسی آزادانه از مردم در ایران باقی مانده است که در آن صورت مخالفت با آن هم جز دشمنی با دموکراسی معنایی ندارد.

مگر آنکه این مدعیان خود را تنها سخنگوی ملت ایران و امامزاده های پیشگویی می بینند که از فردای پس از جمهوری اسلامی نیز باخبرند!

[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016