سه شنبه 27 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ناگفته های واقعه کوی دانشگاه ۸۸ از زبان دو عضو کميته حقيقت ياب دانشگاه تهران

• رياحی عضو کميته حقيقت ياب دانشگاه تهران گفت: افراد خودسری هم بوده اند که از به هم ريختگی فضا سوء استفاده کرده اند. کسانی که در آن جا حضور داشته اند می گويند که در آن فضا بحث می شود سر اين که حالا ما با اين گروگان ها چه کنيم؟ بکشيمشان يا نکشيم؟ يعنی فضا اين قدر راديکال و تند بوده است


پايگاه خبری تحليلی انتخاب (Entekhab.ir) - نشريه پنجره نوشت: واقعه کوی دانشگاه در ۲۵ خرداد ۸۸ باعث شد هم مجلس شورای اسلامی و هم مديريت نه تنها دانشگاه تهران با تشکيل کميته های حقيقت ياب در جستجوی علت و چگونگی واقعه برآيند. به همين جهت کوشيديم با برگزاری ميزگردی، نتايج تحقيقات کميته دانشگاه تهران را از زبان دکتر فرهاد رهبر رئيس دانشگاه و اعضای کميته جويا شويم که ايشان از انجام مصاحبه استنکاف نمودند. همچنين دکتر قمصری معاون وقت دانشجويی دانشگاه و معاون فعلی آموزشی هم که ابتدائا قول شرکت در ميزگرد را داده بود، پس از مشورت با رئيس دانشگاه انصراف خود را اعلام نمود. در نهايت ميزگرد ما با حضور آقايان فاضليان و رياحی، دو عضو دانشجويی کميته حقيقت ياب دانشگاه تهران در واقعه کوی دانشگاه ۸۸ برگزار شد که خلاصه ای از اين ميزگرد دو ساعته را در ادامه می خوانيد.

آقای فاضليان به نظر شما بايد از چه زاويه ای به آسيب شناسی مسئله کوی پرداخت؟



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


فاضليان: ببينيد ما الآن در سال ۹۱ هستيم. در سال ۸۸ از دانشگاه هتک حرمت شد! شايد اگر ما در همان سال ۸۸ چنين جلسه ای می داشتيم و بحث می کرديم درباره آن چه رخ داد، يک صورت منطقی داشت. ممکن بود در آن بحث، پی ببريم که مجرم کيست، مظنون کيست و متهم کيست، ولی الآن سه سال از آن حادثه گذشته است. بنده به عنوان دانشجويی که از فردای آن روز در بطن ماجرا بوده است، می بينم که هيچ رسانه ای، هيچ جريانی و هيچ محمل و محفلی ايجاد نشد که چنين گپ و گفتی صورت بگيرد. مخصوصاً در فضای رسانه ای جامعه تا کنون بی سابقه بوده است. حالا شايد در فضای دانشگاهی يکی دو بار مراسمی در رد يا تأييد اين اتفاق برگزار شده باشد. هم چنين در ديدار دانشجويان با رهبری در سال ۸۹، بنده به عنوان نماينده ی انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه تهران اين مسئله را مطرح کردم که رهبری هم نکاتی را فرمودند. ما الآن دانشگاهی داريم که هتک حرمت و هتک حيثت شده ولی اعاده حيثيتی صورت نپذيرفته است.
سال ۸۸ بعد از آن انتخابات و آن اتفاقات، يکی از لطمه ديده ترين جريان ها و نهادها و فضاها، فضای دانشجويی و فضای دانشگاهی بود و علی الخصوص دانشگاه تهران و بعد از آن هم به مرتب شاهد هجمه و حمله های فيزيکی و روانی به دانشگاه بوديم. دانشجو و استاد و کلاً قشر دانشگاهی، فرصتی را برای کنش گری پيدا نمی کرد. به نظرم اولويت اول ما بايد اين باشد که چرا چنين اتفاقی می افتد؟ چرا از اين معضل و مشکل سه سال می گذرد و اتفاقی صورت نمی گيرد و مشکلی حل نمی شود؟ شايد اگر پيگيری کنيم از سازمان های مربوطه، يکی دو تا خبر و جمله را مطرح کنند تحت اين عنوان که اين به هم چين نقطه ای رسيده و تمام شده است ولی منِ دانشجو، منِ دانشگاهی، به اين نتيجه نرسيدم که اين دردها و رنج ها برطرف شده و التيام پيدا کرده است. شايد اگر الآن شما از هر کدام از دانشجويان دانشگاه تهران بپرسيد، همچنان اين مسأله برايشان مبهم است و فضای ناراحت کننده ای که الآن در دانشگاه داريم، ما حصل اتفاقات سال ۸۸ به ويژه حمله های فيزيکی است؟ که به پرديس مرکزی دانشگاه تهران و کوی دانشگاه تهران صورت گرفت؛ يکی روز ۲۴ خرداد ۸۸ يکی هم شب ۲۵ خرداد بود که معروف ترين اتفاق است. اگر يک تحليل عادی و يک حضور خيلی معمولی در فضای دانشگاه داشته باشيم و فقط فضای دانشگاه را رصد کنيم، کسی که قبل از ۸۸ را هم ديده باشد به راحتی می تواند قضاوت کند که فضای فعلی دانشگاه، فضايی یأس آلود است. شايد به تعبير بعضی از دوستان و دانشجويان فعلی، الآن فضا به گونه ای است که گويی در دانشگاه خاک مرده پاشيده اند. يک زمانی پرسشگری ای بود؛ مطالبه گری ای بود با اين نگاه که يک وقت پاسخی داده نمی شود. گاهی هم کسی توجهی نمی کرد. اما الآن همه نااميد شده اند و اصلاً بحث پرسشگری مطرح نمی شود.

الآن خيلی از سالگرد حادثه کوی در ۱۸ تير ۷۸ نگذشته است. خيلی اوقات از روی ناراحتی و تألم می گفتيم کل آن اتفاق –که تعبير رهبری از آن فاجعه بود- متهمش که بود؟
فاضليان: ادعای فرمان برداری از رهبری را دارند ولی دقيقا عکس نظر رهبری عمل می کنند! اصلا دانشجو خاطی ولی نظر رهبری را که ديگر بايد اجرا کنيد!
رياحی: سوالی که از دوستان داريم اين است که چرا قضايا را ناقص می بينند؟ چرا در تحليل خود اصلا به رفت و آمدهای مشکوک آن شب کوی توجه نمی کنند؟ چرا انجمن اسلامی فردای کوی بيانيه می دهد و در بيانيه می گويد تغيير آشکار رأی مردم و دامن می زند به اين اتفاقات؟

اجازه بدهيد برای بررسی دقيق ماجرا برگرديم به شب واقعه رخداد کوی. آقای رياحی، بفرماييد که شخصا چگونه وارد ماجرای کوی شديد؟
رياحی: همان طور که می دانيد در فتنه ای که بعد از انتخابات سال ۸۸ با طرح ادعاهای دروغ و خيانت های برخی از شخصيت ها بروز پيدا کرد مجموعه حوادثی در طول هشت ماه در کشور رخ داد. يکی از حوادث هفته اول بعد از انتخابات حادثه تلخ کوی دانشگاه بود که برای توضيح شرايط آن فضا بايد در ابتدا اشاره ای کنم به جو آن وقت کوی و شرايط روزهای قبل از واقعه کوی. از قبل از روز انتخابات فضای کوی يک مقدار دچار التهاب بود و تعداد معدودی از دانشجويان که دغدغه سياسی بيشتری داشتند در شب های مناظره و به طور خاص از مناظره آقای احمدی نژاد و موسوی به بعد، تا وزارت کشور می رفتند و بعضا شعار می دادند و بر می گشتند. شنبه شب تعدادی از افراد با صورت پوشيده از بيرون دانشگاه به خيابان اميرآباد می آيند و شعار می دهند و دانشجويان را به حضور در بيرون ترغيب می کنند که آقا بياييد و حمايت بکنيد از اين فضا و از آقای موسوی. تعدادی از دانشجويان با اين ها همراه می شوند و اين افراد که دانشجويان را به بيرون فرا خوانده بودند شروع می کنند به آتش زدن سطل آشغال ها و ايجاد مشکل و بعد آن جا را ترک می کنند.
نمی توانيم به طور قطع بگوييم ولی احتمال همکاری عده ای از داخل کوی با اين افراد وجود دارد. در آن شب خسارت های جدی به بانک ها و پست و حتی کيوسک های تلفن و ايستگاه های اتوبوس وارد می شود. در اين درگيری طبيعتاً نيروی انتظامی از گاز اشک آور استفاده می کرده و آن عده آشوبگر از درون دانشگاه به سمت نيروی انتظامی در بيرون کوی سنگ و کوکتل مولوتف پرتاب می کردند. سنگ هايی که برای ساختن مسجد در کوی مهيا شده بود را به پشت بام ها منتقل کرده بودند و کاميونی را که آن شب داخل کوی بود آتش می زنند. در جريان درگيری ها بعضا شعارهای ساختار شکنانه ای هم داده می شود. البته بايد تاکيد کنم که حتماً قاطبه دانشجويان از نشان دادن اعتراضشان به غير مدنی ترين شکل ممکن مثل آتش زدن و پرتاب سنگ و آسيب زدن و مجروح کردن ديگران مبرا هستند. در هر حال درگيری ادامه پيدا می کند. تا اين که در بامداد اتفاقی می افتد، شايد حدود ساعت ۲ نيمه شب دو نفر از کسانی که لباس شخصی داشتند وارد فضای کوی می شوند و تعدادی از افراد داخل کوی اين دو نفر را گروگان می گيرند.

همه نيروهايی که در بيرون کوی بودند، لباس شخصی بودند؟
رياحی: نيروهای مستقر در بيرون کوی از نيروی انتظامی بودند چه با لباس نيروی انتظامی و چه بدون لباس و همچنين از نيروهای بسيج شهری، در کل عده ای از نيروهای امنيتی و انتظامی با لباس فرم آمده بودند و عده ای با لباس شخصی. البته گروهی هم وجود داشت که جزء نيروهای انتظامی نبودند.

يعنی نيروهای خودسر؟
رياحی: بله افراد خودسری هم بوده اند که از به هم ريختگی فضا سوء استفاده کرده اند. کسانی که در آن جا حضور داشته اند می گويند که در آن فضا بحث می شود سر اين که حالا ما با اين گروگان ها چه کنيم؟ بکشيمشان يا نکشيم؟ يعنی فضا اين قدر راديکال و تند بوده است. به هر حال اين ها می روند به سمت کتابخانه و به محض اين که گروگان گيری صورت می گيرد، نيروهای امنيتی هم از در اصلی و هم از در پايين وارد کوی می شوند و به سمت کتابخانه حرکت می کنند که اين حمله به کتابخانه هم در همين زمان صورت می گيرد.

فاضليان: بنده از همان منظری که مد نظر خودم است سعی می کنم به بحث بپردازم. از اين جا شروع کنيم که چند بار به پرديس مرکزی دانشگاه تهران و کوی دانشگاه تهران حمله شده است. بعد از حمله به کوی، تحصنی شکل می گيرد. بعد از تحصن کميته پيگيری حوادث کوی تشکيل می شود. بعد از اتفاقات کوی تعدادی از نمايندگان مجلس در صحنه حادثه حضور پيدا می کنند. در جلسه دوم يا سوم اين کميته، همان نمايندگان مجلس در جلسه شرکت می کنند؛ حاج آقای ابوترابی، آقای زاکانی، آقای نادران و آقای عباس پور. بعد يک صحبتی بين برخی نمايندگان مطرح شد که رئيس مجلس هم چنين اجازه ای (تشکيل کميته حقيقت ياب) نداشته است ولی در نهايت به گوش منِ دانشجو رسيد که مجلس هم يک چنين کميته جهت پيگيری حوادث کوی تشکيل داده است. جلسات مکرری شکل گرفت و ما به يک گزارش مکتوب سه چهار صفحه ای رسيديم که اين گزارش، بيشترين مستنداتش مبتنی بر مستندات بسيج دانشجويی و نهاد نمايندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران بود و همه اين گزارش را تأييد کردند و نهايتاً اين کميته به يک گزارش رسيد.
من خودم فردای ماجرای کوی که آمدم در تحصن مسجد، سياهه ای پخش شد که من گفتم شايد سياه نمايی است. مثلا بحث بازداشت دانشجويان در طبقه منهای چهار وزارت کشور؛ خدا را شاهد می گيرم که در آن لحظه من گفتم دروغ محض است ولی در گزارش های کميته پيگيری ما به طبقه منهای چهار وزارت کشور رسيديم!
نکته ای که در اين ميان مغفول ماند، موضع گيری رهبری در نماز جمعه ۲۹ خرداد است. ايشان ادبيات و تعابيری را که به کار می برند حاکی از اين است که اتفاق کوی محکوم شده است. اتفاق ناخوشايندی صورت گرفته است. نمايندگان مجلس هم به گزارشی می رسند که در صحن علنی مجلس قرائت نمی شود. يعنی برخی نمايندگان حرف هايی می زنند که آن گزارش خوانده نمی شود.

قرائت نيمه اول گزارش کميته حقيقت ياب مجلس هشتم به دليل اعتراض برخی نمايندگان متوقف شد و قسمت بعدی را هم آقايان نادران و زاکانی به طور کامل قرائت کردند.
فاضليان: ببينيد همين که اختلاف روايتی هست از اين قرائت متن، نشان دهنده اين است که انعکاس و رسيدگی به اين اتفاق شفاف نبوده است. عده ای گفتند اين که امثال ما بحث کوی را مطرح می کنيم از اين جهت است که بحث انتخابات و مباحث مهم تر به حاشيه بروند. می گفتند که در حق دولت مستقر ظلم شده است. منِ دانشجو گفتم که شايد قرار است برای مدتی اين مسائل به حاشيه برود و بعد از مدتی رسيدگی شود. حادثه کوی حل نشد؛ صرفاً جمع شد. يعنی کسی در موردش حرفی نزد و فقط جمع شد. حضور مسئولان در محيط دانشگاهی خيلی کم است. هر از گاهی برخی از نمايندگان خاص مجلس که در دانشگاه حاضر می شدند، متعجب می شدند از اتفاقاتی که می شنيدند در دانشگاه دارد صورت می گيرد. بعد از آن که آن بحران به مدد همين کميته و اعضای دانشجويی آن خارج شد، مسئولين که خيالشان راحت شد، کميته های انضباطی فعال شدند. با چه عنوانی؟ با اين دليل که ما می خواهيم خودمان قضيه را در داخل دانشگاه پيگيری کنيم که نهادها و نيروهای ديگر و بيرون دانشگاه، وارد قضيه نشوند. بعد کميته انضباطی شروع کرد به حکم صادر کردن. آن چيزی که برای من دانشجو نمايان بود اين بود. اگر اشتباه نکنم تا مدتی پرونده کوی تحت پيگيری دادگاه انقلاب بود و از مقطعی به بعد افتاد دست سازمان قضايی نيروهای مسلح. اين چيزی بود که به ما منتقل شد. آن چه که باز ما شاهدش بوديم، احضار دانشجو بود نه احضار مجرم. يعنی ما احضار مجرم را نديديم و حتی يک دلجويی خشک و خالی هم از دانشجويان نشد.

يعنی شما می گوييد جای شاکی و متهم عوض شد؟
فاضليان: بله ولی ما اين جا تساهل و تسامح می کنيم و اين طور قضاوت نمی کنيم، ولی هر چه رفتيم جلوتر ديديم که عين عبارتی که گويای اتفاقات بود اين بود که جای شاکی و متهم عوض شد. احضار دانشجو صورت گرفت ولی احضار مجرم نه. ما مجرمی نديديم!

رياحی: ما به عنوان بسيج دانشجويی صبح دوشنبه در اعتراض به حادثه کوی بيانيه ای صادر کرديم. بنده به اتفاق يکی از دوستان به عنوان نماينده بسيج دانشجويی برای آزادی دانشجويان به وزارت کشور رفتيم و مدام پيگير موضوع بوديم تا شب که اين ها در کلانتری شاپور خيابان وحدت اسلامی آزاد شدند. خوب است اين را هم بگويم که زمانی که ما برای آزادی بازداشت شدگان رفتيم، ديديم که بسياری شان از بچه های مذهبی و تعدادی نيز از بچه های بسيج دانشجويی هستند! حتی در بين آنها مسئول سابق بسيج يکی از دانشکده های ما بود. در حادثه کوی اين دوست ما در اتاقش از يکی از همين افراد لباس شخصی که بدنش خالکوبی داشته کتک خورده بود!
همچنين ما سه نامه در همان روز به سه نفر از مسئولان عالی رتبه کشور ارسال کرديم؛ به دبير شورای عالی امنيت ملی، فرمانده وقت نيروی انتظامی و يکی از مسئولان امنيتی که البته دليلی هم نمی بينيم که همه اين اقداماتمان رسانه ای شود. ما در ديدار با مسئولان مختلف پيگيری حادثه کوی را به عنوان مطالبه مطرح کرديم. البته اين سوال همچنان وجود دارد که آقای اژه ای مصاحبه کردند و گفتند که طی ۲۲ جلسه، ۵۰ نفر محاکمه و حکمشان صادر شده است؛ اگر کاری صورت گرفته چرا اطلاع رسانی اين قدر ضعيف بوده است؟
اما سوالی که از دوستان داريم اين است که چرا قضايا را ناقص می بينند؟ چرا در تحليل خود اصلاً به رفت و آمدهای مشکوک آن شب کوی توجه نمی کنند؟ مثلا برخی از دانشجويان ديده اند که در شب حادثه افرادی از در پشت کوی ورود و خروج داشته اند و يا مثلا يکی از اين افراد در زمان درگيری ها يک چمدان بزرگ را از در پشت به داخل کوی برده است! چرا انجمن اسلامی فردای کوی بيانيه می دهد و در بيانيه می گويد تغيير آشکار رأی مردم و دامن می زند به اين اتفاقات؟ آقای فاضليان می گويند که من تا زمان برگزاری کميته پيگيری فکر می کردم که بحث بازداشتگاه وزارت کشور سياه نمايی و دروغ است در حالی که انجمن در بيانيه فردای کوی تأکيد می کند بر بازداشت افراد در زيرزمين وزارت کشور و حتی از آن تعبير می کند به همدستی مهاجمين و وزارت کشور احمدی نژاد. اگر فکر می کرديد دروغ است چرا در بيانيه آورده ايد و نتيجه گيری هم کرده ايد؟

فاضليان: اصلاً من حرف آقای رياحی را می پذيرم و با اين فرض پيش می روم. با پيش فرض شما جلو برويم. انجمن اصلاً خطاکار بوده و در بيانيه اش افراط کرده و همه خطاها را متوجه مسئولين دانسته است؛ اصلاً در حق حاکميت ظلم کرده است! آقا ما افراط کرديم و در محکوم کردن حاکميت و شما انصاف داشتيد. آقا با اين که ما افراطی بوديم، بعد از سه سال پرونده کوی به هيچ جا نرسيد! يعنی ببينيد اگر ما می خواستيم انصاف به خرج بدهيم چه می شد؟! اصلاً انجمن متهم رديف اول؛ ولی يادتان نرود که مسئولين دانشگاه اعم از رئيس دانشگاه و مسئولين نهاد از انجمن خواستند که مجری برنامه باشد؛ به انجمن گفتند که تو می توانی فضا را آرام کنی. اگر انجمن وارد نمی شد، تحصن آن طور پايان نمی پذيرفت.

آقای فاضليان قبول داريد که دانشجويان هم تقصير و قصور داشته اند؟ يک سری کارها در دانشگاه تهران و صنعتی اصفهان انجام شده که فقط اشتباه نبود، بلکه چيزی شبيه به وحشی گری بود. اين را قبول داريد؟
فاضليان: نه اين تعبير شما را نمی پسندم. غير از ۱۴ معصوم کسی نيست که اشتباه نکند. من اصلاً نمی خواهم وارد تقسيم بندی بسيج و انجمن بشوم. نگاهم به اين نشست هم اين نبوده است. اما شما همه صحبت های بنده و آقای رياحی را بررسی کنيد؛ آن وقت می بينيد که دغدغه ی آقای رياحی، مسئولين اجرايی و مسئولان امنيتی است ولی دغدغه ی من اين است که دانشجويی که به او ظلم شده و مورد هجمه واقع شده است، او هم در موردش احقاق حق شود.

رياحی: بايد همه ابعاد ماجرا را در کنار هم ببينيد. من کوچک ترين ظلم به دانشجو را خطا می دانم؛ دست و پا شکستن که سهل است، کوچک ترين توهين به دانشجو را ظلم و خطا می دانم، ولی کوکتل مولوتف درست کردن دانشجو هم خطاست

فاضليان: مظلوم بدون رقيب اين حادثه، دانشجو و دانشگاهی است. بايد کشف واقعيت و مجازات آمرين و عاملين محقق شود تا مثل اين حادثه ديگر تکرار نشود. اميدوارم که از اين محمل ها و فرصت ها باز هم فراهم شود، که مسئولين گوش شنوايی پيدا کنند لااقل در دانشگاه تهران که بنا بر فرمايش رهبری نماد آموزش عالی کشور است، اين گفت و گو شکل بگيرد.

رياحی: من اصلاً حرفم دفاع از مسئولان نيست. عرض کردم که حادثه ی کوی تلخ و غير قابل دفاع است. بنده می گويم در سال ۸۸ خدماتی کرده اند ولی در مورد کوی و کهريزک خاطی هستند.

فاضليان: بنده در مورد حسن نيت شما شکی ندارم، ولی اگر کسی از اول بحث صحبت های شما را بخواند به نتيجه بنده می رسد. اصلاً بر فرض محال که دانشجو خاطی، من انجمن هم خاطی ولی چه شد سرنوشت کوی؟ من دنبال شفافيتم؛ مسئولان بی گناه و ما خاطی؟ کو پاسخ گويی؟ بله در دانشگاه دانشجوی خطاکار هست. اما مسئولان چه گُلی به سر دانشجويان زدند؟ روزی که آن تظاهرات سکوت شکل گرفت ما جلوی سر در اصلی ايستاده بوديم و مردم که می پرسيدند چند نفر کشته شده می گفتيم که هيچ کسی کشته نشده است تا نگرانی ها برطرف شود.

رياحی: آقای فاضليان بيانيه انجمن با آيه استرجاع شروع می شود؛ «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ. بعد از به خاک و خون کشيده شدن دانشگاه در سال ۷۸ در سال ۸۸ نيز دوباره به خاک و خون کشيده شد!

فاضليان: بله همين الآن هم می گويم!

در بيانيه انجمن اسلامی اشاره کرديد که هيچ کسی کشته نشده است؟
فاضليان: در بيانيه اصلاً در موردش صحبتی نکرديم اما در راهپيمايی روز بعد که جمعيت از کنار دانشگاه عبور می کرد و مردم از ما راجع به کوی می پرسيدند ما چهره به چهره شفاف سازی کرديم و گفتيم که اينها دروغ است.

به هر حال بايد در موردش اعلان موضع رسمی می کرديد. ادعای دروغ کشته شدن ۵ نفر در ماجرای کوی را سايت «خبرنامه اميرکبير» که مدعی موضع رسمی دفتر تحکيم وحدت بود منتشر کرد و شما هم که خود را ميراث دار واقعی تحکيم وحدت می دانيد می بايست در مقابل اين دروغگويی های تحت لوای انجمن اسلامی و دفتر تحکيم موضع شفاف می گرفتيد.
فاضليان: نه خيلی موضوع واضحی بود، چه له و چه عليه آن صحبتی نکرديم. در مورد آيه استرجاع هم از شما می پرسم؛ پس کی بايد آيه استرجاع خواند؟ بايد همين طور ميت رديف کنند تا ما بگوييم دانشگاه به خون کشيده شده؟ در هر حال انتظار از نيروهای انتظامی ما بيش از اين است که يک فضای ولو تند دانشجويی را نتوانند بدون تهاجم و ضرب و شتم کنترل کنند. همه جای دنيا نيروها برای مهار تندروی ها با حداقل خشونت آموزش می بينند.

بحث آقای رياحی اين است که در بيانيه انجمن موضع گيری تند عليه وزارت کشور و دولت احمدی نژاد به خاطر اينکه عده ای را در طبقه منفی چهار وزارت کشور زندانی کرده اند هست، ولی کشته نشدن دانشجويان در حادثه کوی نيست. چرا اين ها در کنار هم آورده نشده اند؟
فاضليان: بله متوجه شدم؛ شما می گوييد که چرا انجمن وقتی می توانست با ادبياتش در بيانيه يک جمله فضا را آرام تر کند چنين نکرد. با فرض شما پيش می رويم که انجمن بی طرف نبود، ولی کميته پيگيری که بی طرف بود! ترکيب افراد حقيقی و حقوقی اين گونه چيده شده بود که بی طرف باشد. در آن کميته به گزارشی مکتوب رسيديم و بيشتر مستندات اين گزارش از مستندات نهاد مقام معظم رهبری و بسيج بود.

رياحی: مشکل نگاه شما در بحث کوی، همان مشکلی است که در نگاه به وقايع ۸۸ هم داريد. يعنی نگاه يک جانبه. ما بايد جامع الأطراف نگاه کنيم. شما می گوييد کوی چه شد؟ بنده می گويم بله کوی بايد پيگيری شود. اين که اطلاع رسانی اش بد بود، بايد نقد شود. ولی ما حرفمان اين است که خود بستر و علت شکل گيری و وقوع کوی هم بايد مطرح شود و بررسی شود. بايد همه ابعاد ماجرا را در کنار هم ببينيد. کوچک ترين ظلم به دانشجو را خطا می دانم؛ دست و پا شکستن که سهل است، کوچک ترين توهين به دانشجو را ظلم و خطا می دانم، ولی کوکتل مولوتف درست کردن دانشجو هم خطاست. انتقادم به انجمن و شما يک طرفه ديدن است.

اعضای اين کميته چه کسانی بودند؟
فاضليان: بعد از حمله به کوی در ۲۵ خرداد، دانشجويان سه روز در مسجد دانشگاه تهران تحصن داشتند و تحصن با اين دليل خاتمه پيدا کرد که کميته پيگيری شکل می گيرد و از آن طريق، مطالبات دانشجويان دنبال می شود؛ چون از تحصن نتيجه ملموس و مشخصی حاصل نمی شود. تحصن از اين جهت صورت گرفت که اعتراض دانشگاهيان را نشان دهد و بعد از سه روز برای همه محرز شد که دانشگاهيان معترض اند. ما به عنوان انجمن اسلامی به دانشجويان گفتيم حالا که اعتراضتان نمايان شده است، بياييد تحصن را تمام کنيم و کميته پيگيری حوادث شکل دهيم که آن مطالبات دنبال شود و آن افراد دردمند و معترضی که هر روز برای تحصن به مسجد دانشگاه می آمدند، با چنين نويد و بشارتی بود که از تحصن دست برداشتند. به تحصن کنندگان گفتيم که الآن که ايام خرداد ماه است ما به عنوان نمايندگان شما (که تا حدودی هم مورد تأييد شما هستيم) می رويم جمعی را شکل می دهيم که با پيگيری ها از اول مهر همه با خيال راحت در دانشگاه حاضر شوند که بايد عرض کنم مطالباتی که مطرح کردند به سرانجام خاصی نرسيد و بايد صرفا به گزارش و اعلام اتمام بسنده کنيم.
روز سوم تحصن که شنبه ۳۰ خرداد بود عده ای که پيگير مسائل بودند اعم از اساتيد و دانشجويان در دفتر مسجد کميته ای را تشکيل دادند که از روی بيانيه اسامی شان را خدمتتان قرائت می کنم: حجت الاسلام ابوترابی فرد مسئول کميته حقيقت ياب مجلس شورای اسلامی، حجت الاسلام دکتر کلانتری مسئول نهاد مقام معظم رهبری، دکتر فرجی دانا، دکتر خليلی عراقی، دکتر قمصری معاون دانشجويی و معاون فرهنگی دانشگاه و نماينده رئيس دانشگاه، دکتر اميد، دکتر محمود نيلی، دکتر سيد حسين حسينی، دکتر ايرج حريرچی، دکتر پيروز حناچی، دکتر مجتبی شريعتی نياسر، دکتر ناصر معصومی، دکتر محمدعلی بنی هاشمی، دکتر حميدرضا فرهمند، آقايان سيد محی الدين فاضليان، غلامحسين محمدی، مقامی فر و آقای يوسفی، نماينده دانشجويان (که بعداً اصلاح و نام آقای رياحی جايگزين آن شد).
اين بخشی از بيانيه اول کميته پيگيری بود. گزارش نهايی که همين کميته با اين ترکيب اعلام کرد، مورد تأييد همه اين افراد بود که مو لای درزش نمی رفت و بايد محقق و پيگيری می شد که نشد. اين گزارش به رهبری هم ارجاع داده شد و رهبری هم روی اين گزارش دستور دادند. اين گزارش در بی طرفی کامل صادر شد، ولی به چه سرانجامی رسيد؟ هيچی! شما می گوييد که بايد جامع الأطراف و بی طرفانه نگاه کنيم. خب اين که بی طرفانه بود، چرا محقق نشد؟ يک گزارش هم در دانشگاه تهران اعلام و قرائت نشد! گزارشی که الآن نسخه ای از آن در دست بنده است، متن اوليه بيانيه کميته پيگيری حوادث دانشگاه تهران است که در آن اهداف اين کميته به شرح زير ذکر شده بود:
پيگيری تشکيل يک کميته حقيقت ياب از مسئولان دانشگاه و نمايندگان سه قوه برای شناسايی عاملان و آمران حوادث اخير و معرفی آنان به دستگاه قضايی و پيگيری محاکمه آنان تا صدور حکم محکوميت و مجازات.
پيگيری آزادی تمام دستگيرشدگان دانشگاه در روزهای اخير با استفاده از تمامی امکانات موجود بخصوص تشکيل تيم حقوقی برای دفاع از پروندههای احتمالی تشکيل شده برای دستگير شدگان.
پيگيری برای تسريع اقدامات لازم جهت ترميم خرابی ها و جبران خسارات وارده به دانشجويان و دانشگاه.
اعاده حيثيت از دانشگاه و دانشگاهيان پيگيری تمهيد ساز و کارهای قانونی لازم مانند تصويب قوانين مورد نياز در مجلس شورای اسلامی برای جلوگيری از تکرار حوادث مشابه.

بايد آسيب شناسی کرد که چرا اکثر اين بندها و اهداف تشکيل کميته محقق نشد؟
فاضليان: مثلاً آزادی دانشجويان در مقطعی محقق شد و مدتی هم طول کشيد. مشخص ترين موردی که پيگيری شد و به نتيجه رسيد، مورد سه يا همان رسيدگی به خسارات کوی بود. يعنی مثلاً روز اول مهر که فرا رسيد، خون هايی که روی زمين بود پاک شده بود و درهايی که شکسته شده بود تعويض شده بود. اموال شخصی دانشجويان هم خسارت ديد؛ مثلاً لپ تاپ ها و کامپيوترهای زيادی دزديده و تخريب شدند که گويا دانشگاه اين خسارات را جبران کرده است. اگر خسارات را فقط مالی در نظر بگيريم، خسارت ها جبران شد. چهار کار گروه زير مجموعه کميته تشکيل شد که وظيفه يکی از کار گروه ها مسائل مالی و خسارت های وارده به دانشجويان و کوی بود؛ ولی جبران لطمات معنوی و حيثيتی دانشجويان به هيچ وجه محقق نشد.

آسيب ها نهايتاً در چه حد بود؟
فاضليان: شديدترين جراحت، آسيب چشم بود که آخرين خبر در اين باره بود که تخليه چشم بشود يا نه؛ که البته آخرش هم خبردار نشديم که چه شد. ضمنا امتحانات همه دانشکده ها هم افتاد بعد از ماه مبارک رمضان. سخن آخر اين که آن چه امروز ما می بينيم، يک دانشگاه مأيوس و مرده است. يکی از دوستان می گفت دانشگاه مانند سالن ترانزيت فرودگاه شده است؛ خيلی از آدم ها می آيند در آنجا که بعد از آن هر جا که شد بروند.

آخرين اطلاعيه دانشگاه درباره کوی و کميته پيگيری چه بود؟
فاضليان: اعلام کردند که ما به گزارشی رسيديم و انحلال کميته را اعلام کردند. ما وقتی به عنوان نماينده دانشجويان در اين نشست حاضر می شويم، به گونه ای به قضيه نگاه می شود و وقتی يک مسئول حاضر است، به گونه ای ديگر به آن نگاه می شود. آقای دکتر قمصری که نماينده رئيس دانشگاه و معاون فرهنگی-دانشجويی وقت بود، می بايست در اين جلسه حاضر می شد، ولی اين گونه که دوستان گفتند مسئولان دانشگاه از حضور ايشان ممانعت کرده اند. در هر کشوری حتی اگر پلی ريزش کند و خطر جانی هم متوجه کسی نشود، مسئول اولين کاری که می کند اين است که استعفا می دهد. اما در ممکلت ما اين چنين نيست. در همين قضيه کوی هم هيچ کس استعفا نداد. شاهد مثالش را هم در حادثه کوی ديده ايم که کسانی با لباس فرم، دانشجوی تحصيلات تکميلی را از اتاقش در ساختمان تحصيلات تکميلی خارج کرده و کلاغ پر برده اند. تا جايی که يادم هست نيروهای ناجا بوده اند. اين يعنی چه؟ يعنی تحقير دانشجو؛ يعنی تخريب شخصيتی دانشجو! حتی مسئول نيرو نمی آيد بگويد که من نمی دانم چه اتفاقی افتاده ولی پيگير احقاق حق دانشجويان هستم. اگر نمی خواهد نيروی خودش را هم متهم کند، حداقل در حد همدردی يک کلمه ابراز تأسف کند! در حد خودشان هم آبی روی اين آتش خشم و بغض دانشجويان نريختند! تنها کسی که آبی روی اين آتش ريخت رهبری بود. تازه اين ها ادعای فرمانبرداری از رهبری را دارند ولی دقيقا عکس نظر رهبری عمل می کنند! اصلاً دانشجو خاطی؛ ولی نظر رهبری را که ديگر بايد اجرا کنيد!

بعد از انحلال کميته پيگيری، تشکل ها در مورد پيگيری اين قضيه چه کردند؟
رياحی: ما در سالگرد حادثه نامه داديم خطاب به آيت الله آملی لاريجانی. البته جدا از اين رايزنی هايی برای پيگيری مطالباتمان داشتيم.

فاضليان: اين قدر در مورد کوی روی انجمن اسلامی فشار بود که ما مطالباتمان را تا اين حد کاهش داديم که فقط متن گزارش در مجلس قرائت شود. به نظر من مهم ترين خواسته دانشجويان هم در حال حاضر رسيدگی به واقعه کوی است. در سال ۸۹ هم که اولين ديدار دانشجويان با رهبری بعد از اتفاقات سال ۸۸ بود تنها کسانی که بحث کوی را مطرح کرد ما بوديم. نکته جالب اين جاست که ما بيش از يک سال و نيم نتوانستيم حاج آقای محمديان را ببينيم. ما خدمت رهبری رسيديم، اما خدمت نماينده رهبری در دانشگاه ها نتوانستيم برسيم. من نه الآن دانشجو هستم و نه خيلی ممکن است سبک و سياق مجله شما را بپسندم. ولی می آيم و با شما صحبت می کنم. اما رئيس دانشگاه نمی گذارد آقای قمصری بيايد و با شما و ما دور يک ميز بنشيند و صحبت کند. اگر دانشگاه اجازه می داد ابعاد مختلف اتفاقات ۸۸ را به بحث و نقد می گذاشتيم و از دو طرف دعوت می کرديم تا به طور کامل زوايای ماجرا روشن بشود.

و نهايتاً به عنوان جمع بندی يا سخن پايانی؟
رياحی: بايد به حادثه کوی جامع نگاه کرد و در تحليل آن همه ابعاد را مدنظر داشت. دوم اين که در کوی تخلفات بزرگی صورت گرفته است که مطالبه ما همچنان اين است که اينها به دقت رسيدگی شوند. سوم اينکه بايد در پيگيری حادثه به شکل مناسبی اطلاع رسانی صورت می گرفته که نگرفته است. حرف آخر بنده اين است که اگر کوی را می بينيم، بايد قبل و بعدش را هم نگاه کنيم و به همه ابعادش با هم بنگريم. عرضم را با خاطره ای تمام می کنم؛ يکی از اساتيد بزرگواری که شايد افراد ديگر هم ايشان را بشناسند، فيلمی را يک زمانی پخش کردند که کوی يک کشته داده است و يک نفر از ساختمان پرت می شود پايين. بعد معلوم شد که اين فيلم مربوط به اغتشاشات سودان است!

فاضليان: در مورد کوی با قاطعيت عرض می کنم که مظلوم بدون رقيب اين حادثه، دانشجو و دانشگاهی است. بايد اين مطالبه پيگيری تا مثل اين حادثه ديگر تکرار نشود. اميدوارم که از اين محمل ها و فرصت ها باز هم فراهم شود تا مسئولين گوش شنوايی پيدا کنند. حداقل در دانشگاه تهران که بنا بر فرمايش رهبری نماد آموزش عالی کشور است، اين گفت و گو شکل بگيرد و جريان ها و فکرهای مختلف بتوانند با هم حرف بزنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016