سه شنبه 27 تیر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

انتخابات آزاد به مثابه تاکتيک و استراتژی، ب. بی‌نياز (داريوش)

با توجه با قانون‌ِ اساسی جمهوری اسلامی – که اعتقاد به ولايت فقيه شرط ورود به انتخابات است- و قوانين انتخاباتی ايران که بر نظارت استصوابی استوار است، عملاً از نظر حقوقی انتخابات آزاد در ايران‌ِ جمهوری اسلامی ناشدنی است. حال اين پرسش طرح می‌شود که اگر انتخابات آزاد ناممکن است، پس چرا بايد شعار انتخابات آزاد بدهيم؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

ورود

هر کس که اندکی با موضوعات سياسی آشنايی داشته باشد می‌داند «نهاد انتخابات» يک موضوع ساختاری است که در زير ساخت سياسی آن جامعه معين تنيده شده است. صدها نهاد بزرگ و کوچک دست به دست هم می‌دهند تا سرانجام «نهاد انتخابات» را در يک جامعه‌ی معين بسازند. از اين رو، انتخابات آزاد را نمی‌توان با يک فراخوان و يک شبه متحقق کرد. زيرا برای تحقق انتخابات آزاد بايد از يک سو قانون اساسی پيش زمينه‌ی حقوقی اين انتخابات آزاد را فراهم کند و از سوی ديگر قوانين انتخابات طوری باشند که هر شهروند واجد شرايط بتواند به عنوان انتخاب‌شونده در آن مشارکت کند. و سرانجام بايد فرآيند انتخابات به گونه‌ای تنظيم شده باشد که بتوان مرحله به مرحله آن را وارسی و کنترل کرد، يعنی بايد از شفافيت برخوردار باشد.

با توجه با قانون‌ِ اساسی جمهوری اسلامی – که اعتقاد به ولايت فقيه شرط ورود به انتخابات است- و قوانين انتخاباتی ايران که بر نظارت استصوابی استوار است، عملاً از نظر حقوقی انتخابات آزاد در ايران‌ِ جمهوری اسلامی ناشدنی است. حال اين پرسش طرح می‌شود که اگر انتخابات آزاد ناممکن است، پس چرا بايد شعار انتخابات آزاد بدهيم؟

دو نظريه درباره تحقق دموکراسی در کشورهای در حال توسعه

برای درک اهميت انتخابات آزاد ضروری است به دو گرايش عمومی سياسی که در عرصه‌ی بين‌المللی جا افتاده است، اشاره کرد. کلاً برای کشورهای در حال توسعه مانند ايران دو نظريه درباره‌ی تحقق دموکراسی وجود دارد: نظريه‌ی دموکراسی هدايت‌شده [معروف به دموکراسی قطره‌چکانی] و نظريه دموکراسی گسترده به مثابه‌ی نقطه‌ی آغازين.

در حال حاضر، نظريه‌ی دموکراسی هدايت شده را روس‌ها نمايندگی می‌کنند؛ هم در تئوری و هم در عمل [هر چند اين نظريه سابقه طولانی‌تری دارد]. سرگی مارکوف و ولاديسلاو سورکوف دو نظريه پرداز و عمل‌کننده اين نظريه در روسيه هستند. اين درک روسی از تحقق‌ِ دموکراسی، امروزه در سطوح بين‌المللی از طرفداران بسياری برخوردار است و حتا بسياری از کشورهای اروپايی مانند آلمان از اين نظريه طرفداری می‌کنند و سياست خارجی خود را با اپوزيسيون کشورهای در حال توسعه با اين نظريه تنظيم می‌کنند. هسته‌ی اصلی اين نظريه می‌گويد که کشورهای در حال توسعه [سياسی] به واسطه‌ی نداشتن زيرساخت‌های دموکراتيک نمی‌توانند عملاً دموکراسی وسيع را متحقق کنند و به همين دليل دموکراسی همه‌گير می‌تواند به آشوب و عدم ثبات سياسی و اجتماعی منجر بشود. شايد در اين نظريه حقيقتی وجود داشته باشد ولی تجربه نشان داده است که همين دموکراسی هدايت شده [يا قطره چکانی] لازمه‌اش اين است که بخشی از جامعه را از مشارکت محروم کند و باز هم به ناچار – محصول جنبی اين فرآيند کنترل شده- دولت به طور ناگريز به شفافيت‌گريزی رو می‌آورد. همين حذف و غيرشفاف بودن باعث می‌شوند که عملاً دموکراسی هدايت شده با تناقض روبرو شود. يعنی بخش بزرگی از انرژی دولت بايد صرف کنترل و سرکوب آن بخش‌های اجتماعی شود که خواهان مشارکت در سرنوشت سياسی خود هستند ولی نمی‌توانند. به همين دليل، گروهی از کارشناسان سياسی معتقدند که دموکراسی هدايت شده هدف‌ِ نهايی‌اش عملاً دموکراسی نيست، بلکه حفظ وضعيت ميانی موجود است که نام «دموکراسی هدايت شده» به خود گرفته است. به سخن ديگر، به اعتقاد اين گروه از کارشناسان، ديگر دموکراسی هدايت‌شده رسالت اوليه‌ی خود را که قرار بود يک دوره‌ی انتقالی باشد از دست می‌دهد و خودش به هدف تبديل می‌شود.

دسته‌ی دوم معتقدند که برای رسيدن به دموکراسی از همان آغاز بايد شرايط عمومی [حقوقی و سياسی] را تدارک ديد. زيرا سنگ اول يا اصل «وابستگی حساس به نقطه‌ی آغازين» به ما می‌گويد که برای رسيدن به دموکراسی همه‌گير بايد شرايط مقدماتی اين فرآيند را از همان ابتدا فراهم ساخت وگرنه ما به ناچار باز با بحران [بحران مشروعيت] سياسی مواجه خواهيم شد.

شايد بتوان ادعا کرد که کشورهای غربی و به ويژه اروپا اساساً سياست خارجی خود در ارتباط با کشورهای در حال توسعه را روی «دموکراسی هدايت‌شده» متمرکز کرده‌اند. ايران هم از اين سياست عمومی جهانی برکنار نيست. زيرا هسته‌ی دموکراسی هدايت‌شده بر تلفيق نيروهای قديم [کسانی که در قدرت هستند] و نيروهای «جديد» قرار دارد. و نيروهای «جديد» بايد از کيفيتی برخوردار باشند که بتوانند با نيروهای «قديم» کنار بيايند به طوری که «خلاء قدرت» حادث نشود. آنچه به ايران مربوط می‌شود می‌توان ادعا کرد که برای اروپا «نيروهای اصلاح‌طلب» ايرانی در فرمول يا طرح پروژه‌ی «دموکراسی هدايت‌شده» قرار می‌گيرند.

شعار انتخابات آزاد: هم استراتژی، هم تاکتيک

چرا بايد شعار انتخابات آزاد را به عنوان هم استراتژی و هم تاکتيک در برنامه‌های خود بگنجانيم؟ بن‌مايه‌ی دموکراسی‌های امروزی انتخابات آزاد است. به عبارتی، هر چه در يک جامعه انتخابات آزادتر و شفاف‌تر باشد ما چند گام به دموکراسی نزديک‌تر می‌شويم. انتخابات آزاد را نمی‌توان با يک فراخوان يا فرمان متحقق کرد. انتخابات و در اين جا انتخابات آزاد در هر جامعه‌ای يک نهاد سياسی‌ست که با هزاران رشته‌ی حقوقی و عملی (کاربردی) گره خورده است. حتا در کشورهايی مانند مصر که انتخابات آزاد صورت گرفته است، به واسطه‌ی نبود‌ِ زير ساخت دموکراتيک، نفع‌اش به آن گروه‌های سياسی رسيده که توانستند با تکيه به زيرساخت‌های سنتی خود خلاء و نبود ساختارهای دموکراتيک را پر کنند و رأی‌ها را به سوی صندوق‌های خود سرازير نمايند. بنابراين ساده‌لوحانه خواهد بود اگر بخواهيم «انتخابات آزاد» را تا سطح يک شعار خوب و زيبا تقليل بدهيم و تصور کنيم که می‌توان با يک فراخوان به آن نايل آمد. تعيين‌کننده در اين جا، نتيجه‌ی انتخابات آزاد است. نتيجه‌ی انتخابات در مجلس و دولت تبلور می‌يابد. خروجی انتخابات آزاد بايد يک مجلس و دولت با ثبات باشد که بتواند امور کشورداری را ادامه بدهد. مجلس و دولتی که نتوانند – به ويژه در اين عصر تند پا- تصميم‌گيری کنند و دايماً در ستيز باشند سرانجام جامعه را به سوی بحران و خلا‌ء قدرت سوق خواهند داد. و اين نه برای آن جامعه معين مفيد است و نه برای جامعه‌ی جهانی. و به ويژه جامعه‌ی جهانی نسبت به اين موضوع حساسيت بيش از اندازه دارد.

شعار انتخابات آزاد پيش از آن که يک شعار عملی باشد، بايد برای ما يک شعار روشنگرانه‌ی سياسی باشد. يعنی بايد بتوان روح دموکراسی را حول اين شعار به ميان مردم برد و آن را تبديل به کارزار اجتماعی کرد. به سخن ديگر، بايد به انتخابات آزاد به عنوان يک پروژه‌ و آن هم يک پروژه‌ی طولانی نگاه کرد که می‌تواند از يک سو نيروهای سکولار دموکرات را حول خود گرد آورد و از سوی ديگر آگاهی‌های سياسی را هدفمند از طريق گفتگوها و گفتمان‌ها وارد جامعه کند. هنوز پس بيست و اندی سال، «انتخابات آزاد» شعار اصلی مردم روسيه است و در آينده شعار اصلی در مصر خواهد شد. به سخن ديگر، شعار انتخابات آزاد هم برای کشورهای استبدادزده شعار اصلی است و هم برای کشورهايی که راه «دموکراسی هدايت‌شده» را طی می‌کنند.

شعار «انتخابات آزاد» در حال حاضر برای کشوری مانند جمهوری اسلامی عملاً يک شعار «براندازانه» است، بدون آن که عنصر خشونت را در خود حمل کند. زيرا اگر جمهوری اسلامی به اين شعار تن بدهد، ديگر جمهوری اسلامی نخواهد بود! از سوی ديگر اين شعار می‌تواند مردم را حول يکی از محوری‌ترين عناصر دموکراسی يعنی انتخابات آزاد بسيج کند و تفاوت آن را با نسخه‌های نيم‌بند آن که در «دموکراسی هدايت‌شده» پيش‌بينی شده روشن نمايد. به سخن ديگر، شعار انتخابات آزاد هم برای زمان حال در دستور روز است و هم برای آينده‌‌ی احتمالی يک دموکراسی هدايت شده در ايران.

در حال حاضر جامعه‌ی سياسی ايران، از «براندازها» تا اصلاح‌طلبان هنوز در قدرت، در برابر اين دو آلترناتيو قرار گرفته‌اند: انتخابات آزاد نوع هدايت‌شده [انتخابات نيمه آزاد] و انتخابات آزاد همگانی به مثابه‌ی نقطه‌ی آغاز. کلاً می‌توان جريانات اصلاح‌طلب را به دموکراسی هدايت‌شده منتسب کرد و طرفداران‌ِ انتخابات آزاد همگانی را به نيروهايی اطلاق کرد که خواهان يک تغيير اساسی‌اند. به جز اين دو، ما آلترناتيو جدی ديگری نداريم . (۱) در برابر سياست جهانی هم فقط اين دو وزنه‌ی متفاوت وجود دارد.

از اين رو، شايد بتوان نتيجه گرفت که نيروهای خواهان انتخابات آزادِ همگانی برای آن که بتوانند به يک وزنه‌ی سياسی قابل توجه تبديل شوند [هم در عرصه‌ی ملی و هم بين‌المللی]، بايد بتوانند، هم برای زمان حال و هم برای آينده، انتخابات آزاد همگانی را به گفتمان اصلی تبديل کنند و حول اين شعار خود را سازماندهی کنند. تا زمانی که يک اپوزيسيون نيرومند [به صورت مادی و متمرکز] وجود نداشته باشد که حول انتخابات آزاد همگانی گرد آمده باشد، برگ برنده‌ - چه در سطح ملی و چه در سطح بين‌المللی- در دست رقيب [پيروان دموکراسی هدايت‌شده] باقی خواهد ماند.

ـــــــــــــــــــــــ
۱- در اين جا از عامل خيزش سياسی – اجتماعی مردم که می‌تواند مسير جريان سياسی را تغيير بدهد، فاکتور گرفته شده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016