چهارشنبه 22 شهریور 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

برای رشيد اسماعيلی، ف. م. سخن

رشيد اسماعيلی
جرم او انديشيدن است و يافتن راه حل مسالمت‌آميز برای برون‌رفت از جهنمی که امروز در ايران بر پا شده است. زبان او زبان مسالمت است و مِهر؛ زبان اصلاح است و تغيير تدريجی. حاکمان امروز و زندانی‌کنندگان او اگر اين زبان را نفهمند، بايد قطع داشته باشند که کسان ديگری در زمان ديگری با زبان ديگری با آن‌ها سخن خواهند گفت

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


منطق، کلمه‌ای‌ست پُر کاربُرد اما کم‌ياب در عرصه‌ی سياست ايران. آن‌چه منطق را پس می‌زند غلبه‌ی احساس است بر عقل، و کوته‌بينی بر عاقبت‌انديشی. می‌گويند منطق را در ميان جوانان کم‌تر بايد جست‌وجو کرد و سراغ آن‌را از پيران بايد گرفت. علت آن هم تجربه‌ی زندگی‌ست و قدرت نگاه و ذهن. در دوران ما اما چه بسيارند پيران بی‌منطقی که بايد از جوانان درس بگيرند. رشيد اسماعيلی نمونه‌ای از اين جوانان است که با خواندن مطالب او، نگاه منطقی و واقع‌گرايانه به رويدادهای سياسی و اجتماعی را مشاهده می‌کنيم؛ منطق و واقع‌گرايی‌يی که مکمّل يک‌ديگرند و فقدان يکی، ديگری را زايل خواهد کرد.

مهندس بازرگان -يکی ديگر از منطقی‌انديشان واقع‌گرای سياست ايران- پانزده سال پيش از وقوع انقلاب گفت: "ما آخرين گروهی هستيم که با تأکيد بر قانون اساسی و مشروطیّت مبارزه می‌کنيم... بعد از ما گروه‌های ديگری پديد می‌آيند که با زبان ديگری با شما سخن خواهند گفت". طولی نکشيد که پيش‌بينی ايشان تحقق پيدا کرد و گروه‌های مسلّح از زير خاکستر آتشی که شاه گمان می‌کرد خاموش کرده است سر بر آوردند و رژيم را با پديده‌ای که امثال مهندس‌ها با نگاه منطقی و واقع‌گرای‌شان از دور می‌ديدند روبه‌رو کردند. اگر شاه گوش شنوا داشت، مانع اين امر می‌شد و سرنوشت خودش و ملت چنين رقم نمی‌خورد. اين داستان امروز به نحو ديگری در حال تکرار است و جوانانی چون رشيد اسماعيلی، حکومت را با منطق و واقع‌گرايی از عاقبت تلخی که در انتظارش است بر حذر می‌دارند.

اما طبع مستبدان به‌رغم ظاهر متفاوت‌شان يک‌سان است. آن‌ها خود را خدايگان روی زمين و همه‌چيزدان می‌دانند و بر حرف اهل منطق و واقع‌گرايی پوزخند می‌زنند؛ پوزخندی که عاقبت به گريه تبديل خواهد شد. آن‌ها گوش شنوا ندارند و غير خودی‌ها را خُرد و کم‌خِرَد می‌پندارند. برای آن‌ها امثال بازرگان‌ها پير خرفت و امثال رشيد اسماعيلی‌ها جوان و نادان‌اند که صدای آن‌ها را بايد با زندان و داغ و درفش خفه کرد.

و اکنون رشيد اسماعيلی که يکی از نويسندگان منطقی و واقع‌گرای ماست و چيزی نمی‌خواهد جز اصلاح ناراستی‌ها و تصحيح کژی‌ها در زندان است. جرم او گفتن است و نوشتن؛ جرم او انديشيدن است و يافتن راه حل مسالمت‌آميز برای برون‌رفت از جهنمی که امروز در ايران بر پا شده است. زبان او زبان مسالمت است و مِهر؛ زبان اصلاح است و تغيير تدريجی. حاکمان امروز و زندانی‌کنندگان او اگر اين زبان را نفهمند، بايد قطع داشته باشند که کسان ديگری در زمان ديگری با زبان ديگری با آن‌ها سخن خواهند گفت. اين حکم تاريخ است و از آن گريزی نيست.

با اميد آزادی رشيد عزيز و همه‌ی زندانيان سياسی.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016