سودای کسب قدرت در سايه جنگ و حمله نظامی به ايران، بهروز ستوده
ديدن تصوير دو مرد سالخورده وخسته ، نشسته در ميان دو پرچمی که هيچيک از اين پرچم ها شباهتی به پرچم ايران ندارد و به هنگام امضای توافقنامه ای که گويا قرار است اين توافقنامه نقشه راهی باشد برای آزاد ساختن يکی از استانهای ايران و نه همه ی ايران ، و توافقنامه ای که در آن بندرت ازکشور و ملتی بنام ايران که قوم کرد بخشی از آن کشور وملت را تشکيل ميدهد نامی برده شده است ، سؤظن هائی فراوانی را در هفته های اخير نسبت به دو حزب کموله و دمکرات کردستان ايران در ميان ايرانيان برانگيخته است و صفوف متفرق و پراکنده مخالفان جمهوری اسلامی درخارج از کشور را پراکنده تراز پيش ساخته ، و آرايش غير ضروری ديگری را در سپهرسياسی نيروهای مخالف جمهوری اسلامی شکل داده است که بی ترديد اين آرايش جديد سودش به جيب سران فاسد و جنايتکار جمهوری خواهد رفت و زيان اش هم عايد جنبش ضد تبيعض و دمکراسی خواهانه مردم ايران درسرتاسر آن کشور خواهد شد .
امضای توافقنامه ای بين آقايان مهتدی و هجری ، رهبران دو حزب کموله و دمکرات کردستان ايران ( دوحزب مذکور در سالهای اخير از درون شاهد انشعاب های گوناگونی بوده اند ، و درحال حاضر بجز آقايان مهتدی و هجری که خود را رهبران اين دوحزب ميدانند کسان ديگری نيز مدعی رهبری دو حزب فوق ميباشند و معتقدند که اين آقايان با زد و بند ، رهبری حزب را غصب کرده اند) البته از منظرخشونت پرهيزی وصلح دوستی و اينکه رهبران سالخورده دو حزب مذکور، سرانجام پس ازسه دهه و اندی به درجه ای از تعقل وتمدن رسيده اند که به جنگ و خونريزی در ميان خود خاتمه دهند و ازاين پس با زبان اسلحه و آتش با يکديگر سخن نگويند و هوادران و پيشمرگه های متعصب و ناآگاه خود را با برچسب هائی از قبيل "خيانت و ضد انقلاب و سازش کار" و در مواردی بخاطر توسعه نفوذ و قلمرو حزب خود در اين و يا آن روستای کردستان به ريختن خون همديگر ترغيب نکنند ، البته که نقطه ی عطفی است درتاريخچه دوحزب مذکور ، و از اين جهت بدون ترديد موجب شادمانی تمامی آزاديخواهان خشونت پرهيز و دگرانديشان دمکراسی خواه در سرتاسر ايران است . اما از منظر منافع ملی مردم ايران که منافع همه شهروندان ايرانی اعم اززن و مرد و اقوام و اديان و اقشار و طبقات مختلف را و ازجمله منافع طوايف مختلف کرد ايرانی را نيز شامل ميگردد اين توافقنامه گامی است ارتجاعی و تفرقه افکنانه و تلاشی است برای دامن زدن به انديشه تجزيه طلبی در ميان اقوام و طوايف ايرانی با چند هزار سال سابقه همزيستی مسالمت آميز با يکديگر، و رهبران دوحزب کموله و دمکرات کردستان ايران شايد ندانند که آسيب چنين حرکات نابخردانه و نسنجيده ای در درجه اول متوجه مبارزه مدنی و دمکراسی خواهانه مردم کردستان ايران خواهد گرديد که امروزه برای رفع تبعيض های قومی ومذهبی وجنسيتی وغيره و غيره نيازمند به همبستگی و همدلی تمامی ايرانيان در سراسر کشور و خارج از کشور ميباشند .
چقدر شگفت انگيز و تأسف بار است که مسئله مهمی مانند چگونگی اداره ی دمکراتيک و غيرتبعض آميز يک کشور که موضوعی است تخصصی و می بايستی توسط کارشناسان امور اقتصادی و اجتماعی و سياسی و تاريخی و فرهنگی جامعه رنگارنگ ايران ، مورد بررسی دقيق وهمه جانبه قرار گيرد و طرح های جامعی تهيه گردد ، تا در فردای آزادی ايران به مجلس مؤسسان و نمايندگان واقعی مردم ايران که از طريق يک انتخابات آزاد برگزيده خواهند شد ارائه گردد ، امروزه به دستمايه ای برای قدرت طلبی ها و جاه طلبی ها و چه بسا کسب درآمد کسانی گرديده است که اين افراد به گواهی تاريخ و زندگی شخصی شان ، متأسفانه حتی قادر به مديريت احزاب کوچک خود که مدام شاهد انشعاب های گوناگون و درگيری های خونينی بوده اند نيستند تا چه رسد به اداره يک جامعه متنوع و رنگارنگ با تمام پيچيدگی ها و بغرنجی های سياسی و اقتصادی و فرهنگی و جغرافيائی آن ، از اين گذشته چقدر شگفت انگيز و تأسف بار است کسانی که از طرف هيچکس واز طريق هيچ انتخاباتی به عنوان نمايندگان مردم برگزيده نشده اند ، پس از چند دهه زندگی در کشورهای اروپائی و امريکائی و با هزاران کيلومتر فاصله ازايران ، صرفاً با انگيزه های سياسی و قدرت طلبی و تأمين منافع حزبی وگروهی خويش بيکباره در لباس نماينده قوم و ملتی ظاهر ميشوند و خود را مجاز ميدانند که از بالای سر مردم ، برای مديريت آينده يک کشور و نحوه زندگی نسل های آينده مردم يک سرزمين تصميم بگيرند .
گرچه رهبران دوحزب کموله و دمکرات کردستان ايران پس ازمشاهده اعتراض ها و ناخشنودی بسياری از فرهيختگان و نهادهای دمکراتيک و ملی و مدنی ايران نسبت به توافقنامه سؤظن برانگيز دو حزب ، با صدور بيانيه هائی و انجام مصاحبه هائی تلاش کردند که اتهام تجزيه طلبی را از دامان خود پاک نمايند و چنين وانمود کنند که توافقنامه مذکور در جهت اتحاد احزاب و نيروهای کردستان برای مبارزه با رژيم جمهوری اسلامی است ، اما بهرحال ازآنجائی که اين آقايان در نوشته ها و گفته ها و صاحبه های بعدی خود ، همچنان يکی به ميخ ميزنند و يکی به نعل ، و مردم ايران را از آنچه در پشت درهای بسته اين دوحزب ميگذرد مطلع نمی سازند و نيات پنهانی خود رااز صدور توافقنامه مذکور شفاف نميسازند ، لاجرم سؤظن ايراندوستان نسبت به آن توافقنامه و اهداف پنهانی آن ، همچنان برجای باقی خواهد ماند . ناگفته نماند که همزمانی صدور اين توافقنامه با شايعات قريب الوقوع بودن حمله نظامی اسرائيل به ايران و درخواست پيشين آقای مصطفی هجری رهبر حزب دمکرات کردستان ايران از پيمان "ناتو" و ساير حمله کنندگان احتمالی با ايران ، مبنی برممنوعه اعلام کردن پرواز بر فراز آسمان کردستان ايران نيز مزيد برعلت شده است و بی اعتمادی و سؤظن ايرانيان را نسبت به رهبران حرب کموله و دمکرات دوچندان کرده است .
نگارنده اين سطور گمان نميکند که آقايان مهتدی و هجری ، که هرکدام چند دهه از عمر خويش را در مبارزه با دو ديکتاتوری شاهی و شيخی گذرانده اند هنوز از بديهيات تاريخ ايران و جامعه شناسی درهم تنيده اقوام و طوايفی که در سرزمينی بنام ايران هويت تاريخی پيدا کرده اند بی اطلاع باشند و ندانند که مقوله ای بنام ملت حاکم وغالب(بخوانيد ملت فارس) و ستمی که گويا "ملت فارس" برساير "ملل" در ايران وارد نموده و مينمايد فرضيه ای است جعلی و بی پايه و اساس که هميشه از جانب قدرتهای خارجی و با هدف تجزيه ايران بدان دامن زده شده و هميشه دارو دسته های فرصت طلبی در ميان اقوام و عشاير ايرانی از اين فرضيه جعلی محملی ساخته اند برای قدرت طلبی های خود ، آخر کدام عقل سليمی ميتواند قبول کند که به بهانه ی جناياتی که دو رژيم ديکتاتوری سلطنتی و اسلامی در حق هموطنان کرد و ترک و عرب و بلوچ و لر وشمال و جنوب و غرب و شرق و مرکز و ..... مرتکب شده اند و به بهانه تبعيض هائی که اين دو رژيم در مورد اقوام مختلف ايران در گوشه و کنار اين سرزمين اعمال داشته اند ، آن دو رژيم ديکتاتوری و ضدمردمی را نماينده ی "ملت فارس" قلمداد نمود و جنايات و تبهکاری های آنان را به حساب ملت حاکم که گويا همانا "ملت فارس" است واريز نمود و در پايان نتيجه گيری کرد که برای رفع اين تبعض ها و بيرون آمدن از زير يوغ حکومت "فارس های متجاوز واشغالگر" بهترين راه حل اين است که حکومت های قومی و محلی در ايران تشکيل گردد و هر تکه ای از ايران سپرده شود به حزب و دسته و رئيس طايفه و قبيله ای که خود را نماينده يک قوم ميداند ! گوئی که قومی بودن يک دولت محلی ، ضامن دمکراسی و عدالت اجتماعی ورعايت حقوق شهروندی ساکنان يک منطقه و سرزمين ميگردد ! و گوئی که اگراستان کردستان ايران به احزاب و گروههای کرد ، که گاهی اوقات در رقابت با يکديگر بر سر نفوذ در يک محله و يا يک روستا يکديگر را به گلوله بسته اند سپرده شود اين گروهها حافظ منافع ملی کشور ايران و حقوق شهروندی مردم کرد خواهند بود ! آقايان مهتدی و هجری در توضيح توافقنامه سؤظن برانگيز، در مصاحبه های بعدی خود اصرار ورزيده چنين وانمود کنند که توافقنامه حزب دمکرات و کموله ، گامی است در جهت اتحاد نيروهای دمکراسی خواه برای مبارزه با جمهوری اسلامی ! وکسی نيست که از اين آقايان سئوال کند که آيا رژيم های ديکتاتوری و تبعيض گرای پهلوی و جمهوری اسلامی را نماينده و برآمده از"قوم فارس" دانستن و دامن زدن به نفرت قومی در ميان هموطنان کرد ما ، گامی است در جهت اتحاد نيروهای آزاديخواه برای برچيدن رژيم جمهوری اسلامی ؟! آيا سوسياليسمی که شما رهبران دوحزب کوموله و دمکرات کردستان يک عمر برای آن تبليغ کرده و زحمتکشان و ستمديدگان کردستان را به آن وعده داده ايد از شوونيسم قومی و تفرقه افکنی در ميان مردم اين سرزمين ميگذرد؟! و آيا براستی شما رهبران احزاب قومی که تا ديروز به "جهان وطنی" بودن خود افتخار ميکرديد نميدانيد که از دامن زدن به ناسيوناليسم افراطی وشوونيسم قومی در ميان مردم يک سرزمين ، چيزی بجز فاشيسم و جنگ و ستيز داخلی بين اقوام و طوايف ايرانی که سابقه زندگی مسالمت آميز چند هزار ساله در کنار يکديگر دارند نخواهد روئيد ؟!
آری در گذشته چنين بوده است و امروز نيز چنين است که وقتی طبل جنگ و حمله قدرتهای خارجی به ايران به صدا در آيد ، برخی از فرصت طلبان قدرت نيز بحرکت درميايند تا شايد با اتکا به نيروهای خارجی و در زير چتر حمايت آنان در گوشه ای از اين سرزمين بساط فرمانروائی بگسترانند وحکومتهای دست نشانده قومی و وابسته به قدرت های خارجی را تشکيل دهند ، نگاهی به تاريخ گذشته و مشخصاً تاريخ ۷۰ سال اخير ايران ، اين واقعيت را بروشنی نمايان ميسازد که تنور تجزيه طلبی هميشه زمانی در ايران داغ گرديده است که قدرتهای خارجی در جهت مقاصد شوم خود ، به احزاب و گروههای قومی درايران ، وعده حکومت بخش هائی از ايران را داده اند . اصولاً تحريک و تحرکات تجريه طلبی در ايران بدون عقبه خارجی و پشتيبانی مالی و تسليحاتی قدرت خارجی هيچگاه حتی در زمانی که ضعيف ترين و فاسد ترين حکومت های مرکزی در ايران زمام امور را بدست داشته اند موضوعيت نداشته است . اگر آقايان مهتدی و هجری که در روزگاری نه چندان دور داعيه "تغييرجهان" و نجات دادن بشريت ستمديده از چنگال امپرياليسم جهانی را در سر داشتند ، فقط تاريخ ۷۰ سال گذشته ايران را که ورق بزنند بروشنی خواهند ديد که در طول اين مدت ، ايران چهار بار شاهد تحريک و تحرکات تجريه طلبانه بوده است و در هرچهار بار رد پای جنگ و حمله نظامی قدرتهای خارجی به اين سرزمين نمايان است و اين چهار بار عبارنتد از:
۱ – سالهای ۱۳۲۰ خورشيدی ، جنگ دوم جهانی و اشغال ايران توسط نيروهای شوروی و انگليسی و شکل گيری دو حکومت محلی آذربايجان و کردستان توسط فرقه دمکرات آذربايجان برهبری جعفر پيشه وری و حزب دمکرات کردستان ايران برهبری قاضی محمد ، بدستور مستقيم رهبران حزب کمونيست شوروی و با حمايت ارتش اشغالگر روس که درآنزمان آذربايجان و کردستان ر ادراشغال خود داشتند .
۲ – سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴ خورشيدی و اختلافات ايران و عراق برسر شط العرب که دو کشور را تا آستانه جنگ پيش برد و فعال شدن گروههای قومی تجزيه طلب توسط سران حزب بعث عراق و با پشتيبانی شوروی و گروههای وابسته به آن از قبيل حزب توده ، فرقه دمکرات آذربايجان ، حزب دمکرات کردستان ايران و .... که آن تحرکات تجزيه طلبانه با عقد قرار داد ۱۹۷۵ بين رژيم شاه و صدام حسين موقتاً خاتمه يافت.
۳ – سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷خورشيدی و جنگ ۸ ساله ايران و عراق و اشغال بخش هائی از ايران توسط ارتش صدام حسين با هدف جدا سازی خوزستان و مناطق نفت خيز از ايران . ناگفته نماند که در هفته های نخست تجاوز ارتش بعث عراق به ايران و اشغال خرمشهر و پاره از روستاهای خوزستان ،رهبران حزب بعث عراق ، مدعی آزاد سازی آزاد سازی "عربستان" (نام جعلی برای خوزستان) از زيز يوغ "اشغالگران مجوس" ياد کردند و و فرماندارها و بخشدارهائی هم برای مناطق اشغالی تعيين نمود .
۴ – دوران کنونی که بی تدبيری ها و رجزخوانی های جنگ افروزانه و اقدامات تروريستی وبرنامه غير شفاف اتمی جمهوری اسلامی موجب گرديده است ايران را در معرض جنگ و حمله نظامی اسرائيل و ساير قدرتهای خارجی قرار دهد که از خلال آن امروزه برخی از گروههای قومی تجزيه طلب به حرکت در آمده اند .
و طنز تاريخ اين است که از چهار مورد تحريک و تحرکات تجزيه طلبانه در طی ۷۰ سال گذشته ، سه مورد آن ساخته و پرداخته ی دست ابر قدرت روس و ايادی و جيره خوارانش در ايران بوده است و مورد چهارم يعنی دوران کنونی که اسرائيل و عربستان سعودی و برخی از نفتخواران جهانی مبتکرو تحريک کنندگان طرح تجزيه ايران می باشند باز مشاهده ميکنيم که مجريان و خدمت گزاران محلی طرح تجزيه ايران ، همان احزاب و گروههائی هستند که روزگاری در خدمت ابر قدرت روس بوده اند ! گوئی که برای اين آبروباختگان بی وطن چنين چرخش صدو هشتاد درجه ای از مواضع سياسی و باورهای ايدئولوژيک خود مهم نيست ! مهم سودای بقدرت رسيدن رهبران احزاب و گروههای تجزيه طلب در گوشه و کنار ايران است .
کلام آخر :
برسميت شناختن زبان و فرهنگ اقوام ايرانی و تمرکز زدائی از قدرت مرکزی و تدوين قوانينی برای اداره دمکراتيک استانها و مناطقی که حقوق و منافع شان توسط دو رژيم ديکتاتوری شاهی و شيخی پايمال شده و مورد تبعيض قرار گرفته اند ، امروزه مورد تأييد جامعه تحول خواه ايران و تمامی دگرانديشان و روشنفکران و احزاب و نهادهای دمکراتيک ايرانی ميباشد و هيچگونه شک و شبهه ای در مورد رفع تبعيض های جنسيتی و قومی و مذهبی و طبقاتی درايران پس از جمهوری اسلامی وجود ندارد ، اما نقشه راهی که تمامی شهروندان ايرانی را به ايرانی آزاد و بی تبعيض برساند از طريق تفرقه افکنی ميان مردم ايران و دامن زدن به احساسات فرقه ای و قومی ميسر نميگردد . ايران آزاد و آباد و بی تبعيض با همدلی و اتحاد و مسئوليت پذيری همه اقوام ايرانی از هر تيره و تبار و همه شهروندان ستمديده ايرانی با هر عقيده و دين و مرام ومسلکی ساخته خواهد شد نه با سودای پاره پاره کردن ايران و ايجاد حکومت های قلابی و قومی و وابسته به قدرتهای خارجی درهر پاره ای از اين سرزمين کهنسال و باستانی .
نظر به اهميت افشای طرح های تجزيه طلبانه که متأسفانه برخی از روشنفکران ناآگاه ايران نيز با حمايت خود از تحرکات مشکوک گروههای قومی ، نادانسته تيشه به ريشه تماميت ارضی ايران و جنبش دمکراسی خواهانه مردم اين کشور ميزنند و زمينه را برای جنگ و ستيزهای قومی در ايران فراهم ميسازند ، در نوشتاری ديگر به بررسی چهار مورد تحرکات تجزيه طلبی در پرتو جنگ و تجاوز خارجی به ايران خواهم پرداخت تا نسل جوان ايران ، از هر قوم و طايفه و دين و مرام و مسلکی بدانند که پرژوه " ملت سازی" و برانگيخن احساسات قومی و نژادی که امروزه برخی از احزاب و گروههای قومی سخت به آن سرگرم ميباشند ، ريشه در کدام تاريخچه دارد و چه نتايج فاجعه باری ميتواند برای مردم ايران ببار آورد .