چه کسانی مستشاران آمریکایی در ایران را ترور کردند؟ ايرج مصداقی
در این نوشته نگاهی خواهم داشت به ترور مستشاران آمريکايی و ادعاهای مطرح شده در گزارش وزارت خارجه آمریکا از ترور ۶ آمریکایی در تهران و همچنین اسناد و مدارکی که در این رابطه موجود است
در گفتگوی کوتاهی که با بی بی سی در ارتباط با حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی دولت آمریکا داشتم به ادعای وزارت خارجه آمریکا مبنی بر دست داشتن مجاهدین در ترور ۶ آمریکایی در دههی ۵۰ اشاره کرده و آن را نادرست ارزیابی کردم و تأکید نمودم یکی از دلایلی که وزارت خارجه آمریکا از در اختیار گذاردن اسناد به دادگاه تحت عنوان پارهای محدودیتهای امنیتی امنتاع میکرد همین واقعیت بود که از ۶ ترور یاد شده ۵ ترور ربطی به مجاهدین نداشت و توسط بخش مارکسیست لنینیست این سازمان و پس از ترور رهبران بخش مذهبی صورت گرفته بود.
در واقع از نقطه نظر تاریخی کسانی که این ۵ آمریکایی را به قتل رساندند همان کسانی هستند که مجید شریف واقفی و صمدیه لباف دو تن از رهبران بخشی مذهبی مجاهدین را ترور کردند.
ذکر این نکته ضروری است که در تبلیغات سازمان مجاهدین خلق ایران پس از انقلاب و جو موجود ضدامپریالیستی آن دوران و هنگامی که این سازمان مبارزه با «امپریالیسم آمریکا» را سرلوحهی فعالیتهای خود قرار داده بود و سرودههایی چون «سرکوچه کمینه» و «نبرد با آمریکا» را انتشار میداد نیز مطلقاً مسئولیت کشته شدن این ۵ آمریکایی را به عهده نگرفت.
پس از انتشار این گفتگو، تعدادی از هواداران سابق سازمان «پیکار» و «چپهای دو آتشهی ضد امپریالیست» به همراه فرصتطلبهایی که تلاش میکنند از آب گلآلود ماهی بگیرند به میدان آمده و ضمن طرح اتهامات واهی به من، با پافشاری عجیبی و با توسل به سفسطه و دروغپردازی و بر خلاف تمامی اسناد موجود از آن دوران، ترورهای یاد شده را همچنان به «سازمان مجاهدین خلق» ربط دادند.
اما سؤال اساسی اینجاست اگر ترور آمریکاییها افتخار است، چرا بخشی از بازماندگان سازمان «پیکار» و «چپهای ضدامپریالیست» از این که این افتخار به آنها نسبت داده میشود اینقدر به رنج و تعب میافتند و تلاش میکنند آن را تکذیب کنند یا افتخار مربوطه را متوجهی مجاهدین کنند؟ چه کسی تا کنون از پذیرش یک «افتخار» سرباز زده است؟ به ویژه کسانی که کوس «ضدامپریالیست» بودنشان گوش فلک را پر کرده است. معلوم نیست «ضدامپریالیستهای» دوآتشه چرا از بیان این واقعیت که دوستانشان مسئول ضرباتی هستد که به «امپریالیسم» و عواملش وارده آمده این گونه به خشم آمدهاند؟
اما سؤالی که بازماندگان »سازمان پیکار» و به ویژه گردانندگان سایت «اندیشه و پیکار» که خود را وارث این سازمان معرفی میکنند بایستی به آن جواب دهند این است که چرا در طول ۱۵ سال گذشته با صدور اطلاعیهای نسبت به اتهامات بی اساس وزارت امور خارجه آمریکا به مجاهدین مبنی بر دست داشتن در ترور ۵ آمریکایی که توسط دوستان و رهبران آنها صورت گرفته اعتراضی نکرده و اجازه دادهاند این افتخار نصیب مجاهدین شود؟
اگر در گزارش وزارت خارجهی آمریکا عملیات «سیاهکل» به مجاهدین نسبت داده میشد آیا نبودند کسانی و یا سازمانهایی در خارج از کشور که نسبت به آن اعتراض کرده و آن را متوجهی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران کنند؟ چرا در مورد ترور ۵ آمریکایی مزبور چنین نکردند؟ چرا هنگامی که روشنگری هم میشود به خشم آمده و عنان از کف میدهند؟
آیا اگر قرار بود به خاطر ترورهای یاد شده جایزهای به مجاهدین تعلق گیرد، آنها به میان نمیآمدند و سهم خود طلب نمیکردند؟
در این نوشته نگاهی خواهم داشت به این ترورها و ادعاهای مطرح شده در گزارش وزارت خارجهی آمریکا از ترور ۶ آمریکایی در تهران و همچنین اسناد و مدارکی که در این رابطه موجود است:
در گزارش وزارت خارجه آمریکا در ارتباط با ترور ۶ آمریکایی در تهران آمده است:
«کلنل لوئیس لی هاوکنیز در ۲ ژوئن ۱۹۷۳ کشته شد
سرهنگ هوایی پاول شفر در ۲۱ می ۱۹۷۵ کشته شد
سرهنگ هوایی جک ترنر در ۲۱ می ۱۳۷۵ کشته شد.
دونالد جی اسمیت، کارمند راکول اینترنشنال ۲۸ آگوست ۱۹۷۶ کشته شد
روبرت آ. کرونگارد، کارمند راکول اینترنشنال ۲۸ آگوست ۱۹۷۶ کشته شد
ویلیام سی کاترال، کارمند راکول اینترنشنال ۲۸ آگوست ۱۹۷۶ کشته شد»
http://www.iran-interlink.org/files/child%20pages/USstatedept.htm
هاوکینز اولین مستشار آمریکایی به قتلرسیده در تهران
در گفتگوی با بی بی سی ترور ۶ مستشار آمریکایی در تهران را به دو دسته تقسیم کردم. ترور هاوکینز و پنج ترور دیگر. چرا که این ترورها در دو دورهی متفاوت از حیات سازمان مجاهدین خلق اتفاق افتاده است. ترور هاوکنیز در دوران رضا رضایی و سازمان مجاهدین یکدست و متحد و مذهبی و پنج ترور دیگر پس از وقوع انشعاب در سازمان مجاهدین و از بین رفتن بخش مذهبی آن که هماکنون تحت رهبری مسعود رجوی فعالیت میکند به وقوع پیوست.
در گفتگوی کوتاه با بی بی سی توضیح دادم که ترور هاوکینز در دوران رهبری رضا رضایی در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۵۲ و دو هفته پیش از کشتهشدنش اتفاق افتاده و مسئولیت آن متوجه سازمان مجاهدین خلق است. از این جهت روی رهبری رضا رضایی و دوران حیات او تأکید کردم که بعدها گفته نشود از آنجایی که اعضای تیم ترور هاوکینز مرکب بودند از علیرضا سپاسی آشتیانی و وحید افراخته و رهبری نظامی سازمان با بهرام آرام بود و هر سه بعداً بخش مارکسیست لنینیست سازمان را تشکیل دادند، پس مسئولیتی متوجه مجاهدین خلق یا بخش مذهبی نیست.
بارها در نوشتههایم به موضوع ترور هاوکینز که خود شاهدش بودم و ساعتها در محل به صحبتهای تمامی شاهدان گوش سپردم اشاره کرده و روی مسئولیت رضا رضایی و مجاهدین در این عملیات تأکید کردهام.
بر اساس گزارش واشنگتن تایمز در ۱۱ ماه مه ۱۹۷۶ وحید افراخته یکی از عناصر فعال بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین در گفتگو با یک شهروند غربی که به او اجازه داده شده بود پیش از اعدام با وی ملاقات کند اعتراف کرد که او شخصاً مسئول مرگ سرهنگ هاوکینز در سال ۱۳۵۲ بوده و فرماندهی گروهی که سرهنگ پال شفر و جک ترنر را به قتل رساند به عهده داشته است.
“Iran Says Guerrilla Trained in Cuba,”THE WASHINGTON POST,May 11,1976
در کتاب «بررسی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۵۴ » صفحهی ۷۳ که توسط رژیم جمهوری اسلامی انتشار یافته، آمده است که علیرضا سپاسی آشتیانی و وحید افراخته، در ۱۳ خرداد ۱۳۵۲ یک آمریکایی به نام «سرهنگ لوئیس هاوکینز» را ترور کردند.
با این حال در گزارش وزارت خارجه آمریکا در مورد مسئولیت این ترور آمده است: «رضا رضایی یک عضو گروه ایدئولوژی مجاهدین به خاطر قتل هاوکینز توسط دولت شاه دستگیر و اعدام شد»
رضا رضایی دستگیر و اعدام نشد، بلکه او در درگیری با مأموران ساواک که اتفاقی و برای دستگیری مهدی تقوایی به خانهی وی رفته بودند در حالی که به خاطر پریدن از بلندی پایش هم شکسته بود در درگیری با نیروهای رژیم کشته (خودکشی) شد.
همچنین ترور هاوکنیز توسط رضا رضایی انجام نشد. وی رهبری سازمان را به عهده داشت و قطعاً در جریان تصمیمگیری برای ترور هاوکینز بود.
پس از کشته شدن رضا رضایی ساواک و نیروهای امنیتی برای پوشاندن ضعفهای خود وی را طراح ترور هاوکینز معرفی کردند تا به آمریکاییها نشان دهند که اوضاع را در کنترل دارند در حالی که به نظر من این موضوع از جنبهی تاریخی صحت ندارد چرا که نه تنها در زمان یاد شده بلکه از سال ۵۰ تا ۵۵ بهرام آرام، رهبری عملیاتهای نظامی مجاهدین را به عهده داشت. آرام یکی از بزرگترین چریکهای شهری ایران بود که ۴ ماه و نیم پس از حمید اشرف در تاریخ ۲۸ آبان ۵۵ پس از شناسایی توسط محمد توکلی خواه یکی از اعضای بخش مارکسیست لنینیست سازمان که پس از دستگیری با ساواک همکاری میکرد در درگیری با نیروهای رژیم و با کشیدن ضامن نارنجک خودکشی کرد. توکلی خواه نیز به خاطر خدماتی که کرده بود توسط ساواک به خارج از کشور فرستاده شد. تغییر و تحولات درون مجاهدین و نقش بهرام در ترور شریف وافقی و صمدیه لباف و محمد یقینی چهرهی او را که یکی از بزرگترین مبارزان علیه رژیم شاه بود خدشهدار کرد.
در این که مجاهدین مذهبی و سازمانی که تحت رهبری مسعود رجوی است مسئولیت ترور هاوکنیز و پرایس را به عهده گرفته شکی نیست. از جمله:
در نشریه مجاهد شمارهی ۱۸ صفحهی ۷ آمده است: «مواضع ضد امپریالیستی سازمان، حداقل برای خود جنایتکاران آمریکایی جای هیچ شک و شبههای ندارد زیرا آنها از اولین سالهای عملیات مسلحانه سازمان (سال ۵۱ ببعد) با آتش مسلسلهای مجاهدین خلق (۱) که سینه مستشاران و مزدورانشان را میشکافت روبرو بودهاند.»
http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine_khalgh--mojahed_018.pdf
و همچنین در نشریه مجاهد فوق العاده شمارهی ۵ یک شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۸ صفحهی ۵ آمده است:
«اینان [مردم] که از جریان مبارزه فرزندانشان سنت انقلابی اعدام ژنرالهای آمریکایی و سگهای دستآموزشان را بخوبی آموختهاند.»
http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/mojahedine_khalgh--mojahed_fogholade_5.pdf
البته بایستی توجه داشت که غلظت مواضع «ضدامپریالیستی» مجاهدین جدا از دورانی که در آن به سر میبردیم نگاه این سازمان به مسائل، ناشی از دخالت سفارت آمریکا و کمیتهی مستقر در آن، در دستگیری محمدرضا سعادتی یکی از رهبران مجاهدین در اردیبهشت ۱۳۵۸هم هست. (۲)
تلاش مقامات وزارت خارجه آمریکا برای حجیم کردن پرونده مجاهدین
مقامات آمریکایی تهیه کنندهی گزارش وزارت امورخارجه ترور یک مستشار آمریکایی [هاوکینز] در تهران را برای گنجاندن نام مجاهدین در لیست تروریستی کافی ندانسته و تلاش کردهاند تا مسئولیت ۵ ترور دیگر را نیز به پای مجاهدین بگذارند تا پروندهی آنها پر و پیمانتر و توجیه الحاق آنها به لیست تروریستی وزارت خارجه پذیرفته تر شود.
در گزارش وزارت خارجه آمریکا آمده است: «حمله به کارمندان راکول [اینترنشنال] در سالگرد دستگیری یک عضو مجاهدین به نام رحمان وحید افراخته در ارتباط با ترور سرهنگ شفر و سرهنگ ترنر اتفاق افتاد» و سپس افزوده است که «مجاهدین به خاطر این حملات در تهران اعتبار زیادی کسب کردند. مجاهدین مسئولیت این عملیات را در انتشاراتشان به عهده گرفتند.»
چنانچه مشاهده میشود در گزارش وزارت خارجه آمریکا هیچ حرفی از مسئولیت افراد در ترور دو مستشار آمریکایی در سال ۵۴ و سه مسشتار آمریکایی در سال ۵۵ نیست و تنها بطور ظریفی به نام وحید افراخته اشاره میشود. عملیات ترور سه مسشتار آمریکایی هم ربطی به سالگرد دستگیری وحید افراخته نداشت. او در مرداد ۵۴ دستگیر شده بود و عملیات مزبور در شهریور ۵۵ انجام گرفت. در زمان یاد شده وحید افراخته به عنوان یک عنصر خائن و مطرود شناخته میشد که ضربات بسیار هولناکی را به جنبش چریکی و سازمان مجاهدین بخش مارکسیست لنینیست و مذهبی وارد کرده بود.
سایتهای وابسته به رژیم و دستگاه اطلاعاتی هم در این راه مددکار وزارت خارجه آمریکا شده و با وجودی که به خوبی از ماهیت ترور ۵ آمریکایی یاد شده باخبرند اما همچنان در تبلیغاتشان مجاهدین را مسئول آن معرفی میکنند. به تحرکات سایت هابیلیان در این زمینه توجه کنید:
http://www.habilian.com/prt-en.asp?ID=02572
سازمان مجاهدین خلق پس از سال ۵۴
بخش مذهبی سازمان مجاهدین خلق پس از ترور مجید شریف واقفی و صمدیه لباف و دستگیری سعید شاهسوندی، دچار ضربات شدیدی شده و عملاً وجود خارجی ندارد. در این دوران سازمان مجاهدین خلق در زندانهای رژیم شاه به رهبری مسعود رجوی و موسی خیابانی به حیات خود ادامه میدهد و پس از آزادی آنها در ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ بطور واقعی تشکیل میشود. البته از سال ۵۴ تا ۵۷ هستههای هوادار این سازمان همچنان بدون داشتن خط مشخص سیاسی و تشکیلاتی در جامعه وجود داشتند. از سال ۵۴ تا ۵۷ کلیه اطلاعیههایی که تحت نام «سازمان مجاهدین خلق» انتشار یافته در واقع متعلق به بخش مارکیسیست لنینیست این سازمان است که از نام و آرم این سازمان سوءاستفاده میکردند.
تراب حقشناس یکی ار مسئولان بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین و سازمان «پیکار» به درستی در این رابطه میگوید:
«میدانید كه از سال ۵۴ تا ۵۷ سازمان مجاهدین مذهبی دیگر وجود نداشته است.
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=23354
امیر حسین احمدیان افسر زندان ساری که همراه با تقی شهرام و حسین عزتی از زندان گریخت و بعدها به بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین پیوست، در خرداد ۵۷ جزوهای تحت عنوان «گزارش به خلق» انتشار داد که حاوی ۶ نامهی وی به مرکزیت وقت «مجاهدین» بود. او در نامهی ششم خود که عنوان «چگونه سازمان «مجاهدین» با نابودی تشکلات مذهبیون انقلابی و تفرقه افکندن بین نیروهای دمکرات بر ضد انقلاب دموکراتیک خلق اقدام مینماید» به تجزیه و تحلیل این امر پرداخت.
http://peykar.info/PeykarArchive/Mojahedin-ML/pdf/Gozaresh-Be-Khalgh-Ahmadian-1.pdf
پس از تسلط یافتن تقی شهرام و بهرام آرام بر سازمان مجاهدین و تغییر ایدئولوژی این سازمان و ترور مجید شریف واقفی و صمدیه لباف آنها به جای تغییر نام مجاهدین یا انشعاب از این سازمان، همچنان به دلایل گوناگون که در حوصلهی این نوشته نیست فرصتطلبانه به استفاده از نام سازمان مجاهدین خلق مبادرت میکنند. اطلاعیههای آنها از اسفند ۵۳ به بعد فاقد آیه قران «فضلالله المجاهدین القاعدین اجراً عظیما» و سال تأسیس سازمان ( ۱۳۴۴) و عبارت «بنام خدا و بنام خلق قهرمان» است.
حسین روحانی یکی از رهبران سازمان «پیکار» و از اعضای بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین در ارتباط با سوءاستفاده از نام سازمان مجاهدین خلق» توسط بخش مارکسیست لنینیست این سازمان میگوید:
«در همین جا باید توضیح داده شود که عنوان سازمان، علیرغم مواضع جدید آن، هیچ تغییری نکرده و تمامی اعلامیهها و حزوات سازمانی به عنوان «سازمان مجاهدین خلق ایران» منتشر میگردید. این نحوهی برخورد ناشی از تلقی خاص آن روز رهبری سازمان از موجودیت و جایگاه سازمان بود. به این ترتیب که رهبری سازمان، مواضع ایدئولوژیک جدید را نتیجهی تکامل منطقی ایدئولوژی گذشته سازمان دانسته و مضافاً مواضع اکثریت قریب به اتفاق اعضای آن را در این جهت ارزیابی میکرد و بر این اساس سازمان و مواضع مارکسیستی آن را از هر جهت وارث هویت گذشته و نتایج مترتب بر آن میدانست که از جمله میتوان اسم سازمان را نام برد و متقابلاً هیچگونه حقی برای افرادی که همچنان بر روی مواضع گذشته پافشاری میکردند، جهت استفاده از اسم سازمان و فعالیت تحت عنوان آن قائل نبود. روشن است که این تفکر، همانند دیگر برخوردهای رهبری، (شهرام و بهرام) ناشی از دیدگاه خود محوربینی گردش انحصارطلبانه و غیردموکراتیک آن بود که مسألهای به این روشنی را نمیخواست بپذیرد که آنچه «سازمان مجاهدین خلق ایران» و هویت آن را مشخص میساخت همانا ایدئولوژی آن بود ودر صورت تغییر این ایدئولوژی و در شرایطی که به هرحال بخشی از اعضا و افراد آن همچنان روی ایدئولوژی گذشته پایبند هستند، به هیچ وجه نمیتوان این عنوان را به خود اختصاص داد و آنچه که میبایست انجام میشد، استفاده از یک نام وعنوان جدید و یا دست کم فعالیت به عنوان بخشی از «سازمان مجاهدین خلق ایران» بود. »
کتاب «سازمان مجاهدین خلق ایران» – صفحههای ۱۴۴ و ۱۴۳
زنده یاد حمید اشرف در گفتگوهایی که با تقی شهرام رهبر بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین داشت به درستی روی این نکته دست گذاشته و به آنها انتقاد میکند که چرا از مجاهدین اعلام انشعاب نکرده و سازمان خودشان را به وجود نیاوردهاند و به استفاده از نام این سازمان ادامه میدهند. نوار گفتگوی این دو توسط سایت «اندیشه و پیکار» که توسط بازماندههای بخش مارکسیست لنینیست مجاهدین اداره میشود اتنشار یافته است.
http://www.peykarandeesh.org/PeykarArchive/Mojahedin-ML/mojahed_fadaii-2.html
از آنجایی که عملیاتهای مزبور تحت عنوان سازمان «مجاهدین» صورت گرفته و اطلاعیههایی هم در این زمینه موجود است، دشمنان داخلی و خارجی مجاهدین از موقعیت سوءاستفاده کرده و «سازمان مجاهدین خلق» به رهبری مسعود رجوی را مسئول آن معرفی میکنند.
برای شناخت کسانی که دو عملیات ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ و ۶ شهریور ۱۳۵۵ علیه مستشاران آمریکایی را که منجر به کشته شدن ۵ مستشار آمریکایی شد انجام دادند لازم است به ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ رجوع کرده و موضوع ترور مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را مورد بررسی قرار دهیم.
[ادامه مقاله را با کليک اينجا بخوانيد]