پنجشنبه 2 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نبود شفافيت مالی، چشم اسفنديار کنفرانس پراگ، جواد طالعی

جواد طالعی
برگزارکنندگان اين کنفرانس، هنوز نتوانسته اند تعريف دقيق و مدونی از مبانی نظری خود درباره انتخابات آزاد بدهند. تبيين مبانی نظری، طبيعی است که مستلزم بحث و گفت و گو است و زمان می برد، اما توضيح دادن درباره منابع مالی، برای ايجاد شفافيت و اعتماد سازی اجتناب ناپذير است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

دعوت به شرکت در کنفرانس پراگ را، پس از چند روز دودلی سرانجام به اين دليل پذيرفتم که احساس می کردم به عنوان يک روزنامه نگار نمی توانم جمع و موضوعی را که اين همه حرف و حديث آفريده است، نشناسم. اين انتخاب، البته دليل ديگری هم داشت:

اسلام کاظميه نويسنده ايرانی در سال ۱۹۹۷ ميلادی در پاريس دست به خودکشی زد. او، چند هفته پيش از خودکشی در مصاحبه ای گفته بود: "ماهی ها وقتی می خواهند تخم ريزی کنند، به کناره های سنگی يک رودخانه يا جوبار می روند و تخم هاشان را در ميان سنگ ها و سنگريزه ها می ريزند تا مصون از امواج تند و سهمگين، جای امنی برای پرورش اوليه خود داشته باشند. اين تخم ها وقتی جان و توانی گرفتند، از جوبار به رود، از رود به دريا و چه بسا که از دريا به اقيانوس می روند. اما هنگامی که احساس کردند لحظه مرگشان نزديک است، به همان نقطه ای که تخمشان ريخته شده است، باز می گردند."

حالا من به کنفرانس پراگ می رفتم تا ببينم آيا جمعی که در يک سال گذشته برای سومين بار جمع می شوند تا راه را از اقيانوس تبعيد به دريای ميهن و جوبار محله زادگاهی هموار کنند، چه می گويند.

نشست پراگ، دست کم به لحاظ ترکيب سنی و جنسيتی با اغلب نشست هائی که تا به امروز در خارج از کشور ديده ام تفاوت مهمی داشت. حضور جوانان و زنان، هرچند هنوز نه مطلوب، اما اميدوارکننده بود. آنطور که من توانستم شمارش کنم، بيش از بيست درصد شرکت کنندگان را زنان و نزديک به سی درصد آنان را جوانان زير ۴۰ ساله تشکيل می دادند.

اما سازمان دهندگان اصلی نشست را همان ماهی های پا به سنی يافتم که دوست دارند مسير بازگشت به جوبار زادگاه را هموار کنند تا دست کم در سال های پايانی زندگی، چند صباحی هوای سرزمين مادر را تنفس کنند.

نوستالژی بازگشت، از يک سو ستودنی است و از سوئی ديگر خطرناک. اگر خود و به همت خود و با امکانات خود برای هموار کردن راه بازگشت بکوشی، ستودنی است. اما از همانجا که چشم اميد به ياری بيگانه بدوزی، يا به سياست آنان که تو را از ميهنت رانده اند تمکين کنی، خطرناک يا زبونی آفرين است.

چشم اسفنديار عدم شفافيت مالی

يک هفته پيش از سفر به پراگ، در يک ميهمانی کوچک به دوستم فريدون احمدی اصرار ورزيده ام از ساير برگزارکنندگان کنفرانس هم بخواهد که به صورت شفاف به مردم بگويند هزينه های دو کنفرانس قبلی و کنفرانس فعلی از کجا تامين می شود. در اين اصرار، کريم شامبياتی بازرگان موفق ايرانی در کلن هم با من سهيم است. فريدون توضيح داده است:"گروهی از ايرانيان صاحب نام و سرمايه پرداخت هزينه های اين کنفرانس ها را تا حد معينی پذيرفته اند، اما اصرار دارند که نامشان جائی برده نشود."

من و کريم اصرار ورزيده ايم که اگر همين نکته آشکارا گفته شود، می تواند از ابهام ها و ترديدها بکاهد. و من افزوده ام:"اگر واقعا سرمايه داران هم ميهن ما چنين همتی کرده باشند، يکی از همان اتفاق های خوبی افتاده است که سال ها پيش بايد می افتاد. يک سرمايه دار ايرانی حتی اگر با هدف حضور در بازار کسب و کار ايران آزاد وارد ميدان مبارزه شود، ستودنی است. دست کم ما دست به سفره بيگانه ای نبرده ايم که در پشت صحنه تدارک ميهمانی خون می بيند."

در نشست های دو روزه کنفرانس پراگ، برگزار کنندگان برخلاف قولی که فريدون احمدی داده است، اين نکته را به آگاهی جمع نمی رسانند. در پايان روز اول، هنگام تشکيل کارگروه ها، کريم شام بياتی به عنوان مسئول "کارگروه تامين منابع مالی" معرفی می شود. صبح روز دوم، هنگامی که قرار است تصميمات کارگروه ها اعلام شود، از کريم می پرسم: "بالاخره تصميمی برای روشن ساختن منابع تامين مالی اين کنفرانس ها گرفته شد؟" او می گويد:"ما فقط روی اين بحث کرديم که چگونه می توان کاری برای تامين هزينه های آينده کرد. اما فکر می کنم حالا اعلام کنند."

اما نشست پايان می يابد و باز هم چيزی در اين مورد گفته نمی شود. اين مهم ترين چشم اسفنديار کنفرانس پراگ است.

برگزارکنندگان اين کنفرانس، هنوز نتوانسته اند تعريف دقيق و مدونی از مبانی نظری خود درباره انتخابات آزاد بدهند. تبيين مبانی نظری، طبيعی است که مستلزم بحث و گفت و گو است و زمان می برد، اما توضيح دادن درباره منابع مالی، برای ايجاد شفافيت و اعتماد سازی اجتناب ناپذير است و من تعجب می کنم که اگر توضيحاتی که در برخوردهای دو به دو يا چند به چند داده می شود دقيق است، چرا از بيان آشکار آن در جمع خودداری می شود؟

شعار محوری کنفرانس پراگ "گذار مسالمت آميز به دموکراسی از طريق انتخابات آزاد" است. راهی پر سنگلاخ که جز از طريق همکاری و همدلی طيف بسيار گسترده ای از مخالفان و منتقدان وضعيت موجود ايران، در تصور نمی گنجد. برای ايجاد اين همکاری و همدلی اعتمادسازی و شفافيت نخستين اصل است. من چگونه می توانم در نشست بعدی کنفرانس شرکت کنم، اگر تا آن زمان باز هم ندانم دست به سفره چه کسانی می برم؟

نابسامانی های رفع شدنی يک حرکت موفق

زحمتی که يک گروه کوچک برای برگزاری اين کنفرانس کشيده اند درخور ستايش است. در شرايطی که اکثريت ايرانيان در اينسوی و آنسوی مرزها سر در لاک خود فرو برده اند و جز ناليدن و غرزدن کاری برای رهائی از بن بست مطلق فعلی نمی کنند، همين که بيش از ۱۰۰ تن از نمايندگان جريانات فکری متنوع و شخصيت های مستقل اپوزيسيون بتوانند ۴۸ ساعت در کنار يکديگر بنشينند و هريک به فراخور درک و توان خود باريکه راهی را پيشنهاد کنند که شايد به راهی مشترک بيانجامد، ارزشمند است. اما ضعف هايی هم هست که علاوه بر شفاف ساختن امور مالی بايد برطرف شوند:

- ديالوگ ملی يکی از شعارهای محوری اتحاد برای پيشبرد دموکراسی در ايران است، اما حتی چيدمان سالن هم مناسب اين ديالوگ نبود و ارتباط حسی ميان شرکت کنندگان را مختل می کرد. آنچه من در اين کنفرانس ديدم، بيشتر به يک "مونولوگ ملی" شبيه بود.

- در حالی که تنها هفت ماه به برگزاری انتخابات رياست جمهوری در جمهوری اسلامی باقی مانده است، کنفرانس روشن نکرد که تکليف "گذار مسالمت آميز به دموکراسی از طريق انتخابات آزاد" در اين مدت چه می شود؟ اگر همانطور که انتظار می رود، هيچکدام از معيارهای بين المللی يک انتخابات آزاد در اين انتخابات تحقق نيافت، کنفرانس چه موضعی خواهد گرفت؟

- روشن نبود که برخی از گردانندگان و ميهمانان ميزگردها براساس چه معيارهائی برگزيده شده اند؟ توانائی ها يا مناسبات و دادوستدهای سياسی؟ گردانندگان ميزگردها، بايد آدم های صحنه باشند. کسانی که بر خود و صحنه تسلط دارند، رفتار، تيپ ظاهری و طرز بيانشان جذب کننده است و دست کم آنقدر توانائی دارند که واژگان را درست و بدون دست اندازهای ناشی از دستپاچگی بيان کنند. در اين زمينه ها، کنفرانس بعضا همان همايش های کوچک محلی را تداعی می کرد که گروه های سياسی در گوشه و کنار اروپا برگزار می کنند و ظرف سه دهه هيچ تحولی به خود نديده است.

- صرفنظر از ميزگرد بررسی اوضاع اقتصادی ايران که به دليل حضور کارشناسان دانش و تجربه آموخته اين رشته خوب و اثر گذار بود، بيشتر بحث ها و سخنرانی ها تکرار همان حرف هائی بود که در سه دهه گذشته در اين جمع و آن جمع سياسی شنيده ايم و هيچ افق تازه ای را به روی شنونده نمی گشود.

به رغم همه اين نارسائی ها، کنفرانس در فضائی بسيار صميمی و پر تفاهم برگزار شد. جمهوری اسلامی که در داخل کشور گردهم آمدن بيش از پنج نفر را هم تاب نمی آورد، می کوشد تبليغ کند که مخالفان حکومت در خارج از کشور حتی ۵ دقيقه هم نمی توانند کنار يکديگر بنشينند و دعوا نکنند. کنفرانس پراگ دست کم عکس اين را ثابت کرد. تنها فريادهای اعتراض آقای خاتمی از اعضای حزب دموکرات کردستان و واکنش هيستريک و نامتناسب هوشنگ اسدی در خارج از سالن در پايان همايش برای چند لحظه ای فضای آرام و پر تفاهم کنفرانس را مسموم کرد. اما متانت جمع، سبب شد که اين تنش های بی مورد هم اوج نگيرد.

يک جمع بست رمانتيک و بی خاصيت

خاتمی، که به نظر می رسيد اصولا زود از کوره در می رود، به متنی اعتراض داشت که در پايان کنفرانس به وسيله محسن سازگارا قرائت شد. خاتمی معتقد بود که اين متن بوی سازش با جمهوری اسلامی می دهد و اصرار داشت بيان شود که بسياری از حاضران با آن موافق نيستند.

ادعای خاتمی در مورد "بوی سازش" در بنياد نادرست بود. متن نه تنها بوی سازش که اصولا هيچ بوئی نمی داد و انشائی احساساتی و رومانتيک درباره تمدن و فرهنگ کهن و متکثر ايران زمين بود. اين متن هيچ نکته خاصی را بيان نمی کرد و احساس می شد برای اين تهيه شده است که هم حرفی بزند و هم نه سيخ را بسوزاند و نه کباب را. اما هرچه بود، برخلاف ادعای آقای خاتمی بوی سازش با کسی يا حکومتی را نمی داد.

نحوه ارائه متن نهائی هم مطلوب نبود. وقتی قرائت متن پايان يافت، زمزمه های مخالف در گوشه و کنار سالن به هم پيوست و اوج آن فريادهای اعتراض عصبی خاتمی بود. يکی دو نفر هم از فريدون احمدی و محسن سازگارا که پشت ميکروفون نشسته بوند پرسيدند که آيا هيچ بحثی نمی شود کرد؟ فريدون احمدی، با حالتی آمرانه پاسخ داد: نه!

به جای چنين برخوردی می شد مثلا ظرف چند ثانيه توضيح داد که اگر در اين جمع ۱۲۰ نفری هرکس بخواهد دو دقيقه درباره متنی که تعهدی هم نمی آفريند بحث کند، جمع به ساعت ها وقتی نيازمند است که در اختيار ندارد. اما به جمعی که ده ها استاد دانشگاه، محقق، روزنامه نگار و شخصيت سياسی و فرهنگی سرشناس در آن نشسته اند، با يک "نه" بدون توضيح نمی توان پاسخ گفت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016