پنجشنبه 16 آذر 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه دانشجويان سبز دانشگاه علم و صنعت ايران: ١٦ آذر را به ياد همکلاسی های شهيدمان گرامی می داريم


به گزارش دانشجونيوز، دانشجويان سبز دانشگاه علم و صنعت در بخشی از اين بيانيه ضمن گراميداشت ياد شهدای همکلاسيشان، کيانوش آسا و فاطمه باقری نژاديان، اعلام کرده اند که "همواره به خونخواهی همکلاسی هايمان و عهدی که با ملت و سرزمينمان بسته ايم، پايبند و استوار خواهيم ماند و همانطور که بارها اعلام کرده ايم در تلاش خود برای اجرای حقوق اساسی ملت، لحظه ای غفلت نخواهيم کرد".

در بخش ديگری از اين بيانيه آمده است: "چرا نتوان در دانشگاه فرياد اعتراض نسبت به قتل ستار بهشتی در زندان های جمهوری اسلامی سر داد؟ چگونه است در سخنرانی هايشان، جنايات زندان های ابوغريب و گوانتانامو را عامل از بين رفتن مشروعيت دولت های غربی می دانند؛ اما وقتی نوبت به اوين و کهريزک می رسد، حفظ نظام واجب تر از مشروعيتش می شود! چرا نمی شود در دانشگاه با مادری که بخاطر دفاع از خانواده اش و در اعتراض به احکام مغرضانه، ٤٩ روز اعتصاب غذا کرد، همصدا شد؟ جمهوری اسلامی برای مبارزان ايرلندی که در مقابل انگلستان ايستادند مويه می کند و خيابانی را در تهران به نام بابی ساندز که در زندان های انگلستان دست به اعتصاب غذا زد و شجاعانه جان سپرد، نامگذاری می کند، اما چشم به روی «هدی صابر»ها و «ستوده»ها می بندد. چگونه نبايد در دانشگاه درباره ی اختلاس و فساد گسترده در نظام اسلامی سخن نگفت؟ آيا فشار و اعمال زور برای «کش ندادن» باعث بهبود اوضاع و جلوگيری از فساد می شود؟ فسادی که دولت، مجلس شورا و البته قوه قضاييه غير مستقل را تماما فرا گرفته. غير از اين است که تنها مجرمان و مفسدان از کش ندادن اين موضوعات سود می برند؟"

متن کامل اين بيانيه که در اختيار دانشجونيوز قرار گرفته، در ادامه آمده است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


١٦ آذر بار ديگر در حالی فرا می رسد که دانشگاه غرق در خفقان و نفرت است. نهادی که قرار بود مبدا همه ی تحولات باشد!، اکنون به ويرانه ای تبديل شده که جولانگاه نيروهای امنيتی و نظامی همچون بسيج است. نيروهايی که بصورت برنامه ريزی شده در دانشگاه قدرت می گيرند تا راه تفکر و انديشه را ببندند. اين داستان تکراری تاريخ معاصر ماست. مستبدانی که از فهم و درک تحول¬خواهیِ دانشجويان ناتوان بوده و تلاش می کنند از طريق اعمال زور، انديشه ی خود را حاکم کنند. اما اين رويه، همواره توسط جنبش دانشجويی به چالش کشيده شده و به دليل مداوم بودن اين اعتراض، دانشجو و دانشگاه همواره مورد نفرت حکومت مستبد قرار گرفته است.

دير زمانی است کوچکترين صدای اعتراض در نطفه خفه می شود. روزگار غريبی است؛ وقتی نتوان در دانشگاه برای مرگ همکلاسی هايمان، کيانوش آسا و فاطمه باقری نژاديان فرد، که توسط نيروهای امنيتی و بسيجی کشته شدند سوگواری کنيم. از شهادت دوستانمان تنها اشک و داغ بر علم و صنعت مانده و بس. پس چه زمانی بايد قاتلانشان معرفی گردند؟

چرا نتوان در دانشگاه فرياد اعتراض نسبت به قتل ستار بهشتی در زندان های جمهوری اسلامی سر داد؟ چگونه است در سخنرانی هايشان، جنايات زندان های ابوغريب و گوانتانامو را عامل از بين رفتن مشروعيت دولت های غربی می دانند؛ اما وقتی نوبت به اوين و کهريزک می رسد، حفظ نظام واجب تر از مشروعيتش می شود! چرا نمی شود در دانشگاه با مادری که بخاطر دفاع از خانواده اش و در اعتراض به احکام مغرضانه، ٤٩ روز اعتصاب غذا کرد، همصدا شد؟ جمهوری اسلامی برای مبارزان ايرلندی که در مقابل انگلستان ايستادند مويه می کند و خيابانی را در تهران به نام بابی ساندز که در زندان های انگلستان دست به اعتصاب غذا زد و شجاعانه جان سپرد، نامگذاری می کند، اما چشم به روی «هدی صابر»ها و «ستوده»ها می بندد. چگونه نبايد در دانشگاه درباره¬ی اختلاس و فساد گسترده در نظام اسلامی سخن نگفت؟ آيا فشار و اعمال زور برای «کش ندادن» باعث بهبود اوضاع و جلوگيری از فساد می شود؟ فسادی که دولت، مجلس شورا و البته قوه قضاييه غير مستقل را تماما فرا گرفته. غير از اين است که تنها مجرمان و مفسدان از کش ندادن اين موضوعات سود می برند؟!

چرا نمی توانيم فرياد اعتراض برآوريم وقتی همين اختيار نيمبند از مجلس دست نشانده گرفته می شود و سوال از رييس دولتی که روزی نظرش به نظر مقام رهبری نزديک بود و تنها به همين دليل نامش از صندوق رای بيرون آمد، بخاطر ترس از افشاگری¬های احتمالی، کان لم يکن تلقی می شود؟ آن هم با اين عنوان که خواسته ی دشمن است! سال هاست که جامعه را با دشمن دروغين خود سرکوب کرده¬اند. حال مسئول اين نابسامانی ها و عقب افتادگی ها و از دست رفتن فرصت ها کيست؟ آيا باز هم منتظريد تا زمان رياست فردی بر دولت تمام شود تا تمام نابسامانی ها را به او حواله کنيد؟ اين هم از ترفندهای نخ نمای اين حکومت شده است. هرکس ادعا می کند ولی امر و اختياردار جان و مال و ناموس امت است؛ همان شخص بايد پاسخگوی وضعيت اسفبار کشور باشد!

وقتی نهادهای مستقل در جامعه تحت فشار قرار می گيرند و به هر طريقی ساکت می شوند، تنها از دانشگاه انتظار می رود که صدای ملتی زجرکشيده باشد. دانشگاهی که هيچ نهاد سياسی و صنفی مستقل ندارد؛ انجمن های اسلامی و شوراهای صنفی با کارشکنی های مسئولين دانشگاه و فشارهای نهادهای امنيتی به تعطيلی کشانده شده اند؛ سرنوشتی که مسئولين دانشگاه علم و صنعت برای کانون های هنری هم در نظر گرفته اند تا با تعطيلی آخرين نهادهای مستقل دانشجويی تنها و تنها جولانگاهی برای بسيج و نيروهای وابسته به خود بسازند. در اين ميان برخوردهای خشن و خارج از ادب و قانون نيروهای حراست و احضار مداوم دانشجويان و صدور احکام سنگين انضباطی (يک يا دو ترم محروميت از تحصيل) برای دختران به بهانه-ی واهی بدحجابی و تلاش مستمر برای عملی کردن تفکيک جنسيتی، دانشگاه را به پادگانی مبدل کرده که از يک کودتا به جا مانده است.

در اين ميان رياست انتصابی دانشگاه هم که بقای خود را در راضی نگه داشتن اين نيروهای اقتدارگرا می داند، تلاش می کند تا صندلی لرزان رياست از زير پايش سر نخورد. عملکرد رياست دانشگاه وقتی مهندس کيانوش آسا، يکی از نخبگان دانشگاه علم و صنعت کشته شد، هنوز يادمان نرفته است. هراس از خون کيانوش ها باعث شده مديريت دانشگاه شب و روز در پی پاک کردن نام کيانوش باشد و در اين راه از هيچ تلاشی فروگذار نمی¬کند و هرجا نامی از کيانوش ها برده شود، به شديدترين نحو برخورد می شود. به راستی مديريت دانشگاه از چه در هراس است؟ از اينکه هر لحظه اين سوال مطرح شود که «کيانوش آسا که بود؟» و به دنبال چه بود؟ دو گلوله ای که بر پيکرش نشست از جانب چه کسانی شليک شد؟ کيانوش و کيانوش ها چرا کشته شدند؟ و چرا بعد از سه سال، مسببين محاکمه نشدند؟

ما دانشجويان سبز دانشگاه علم و صنعت، ياد و خاطره ی همه شهدای راه آزادی را گرامی می داريم و ضمن تاکيد بر آزادی همه زندانيان سياسی، خصوصا رهبران جنبش سبز ملت ايران، آقايان موسوی و کروبی، روز ١٦ آذر ١٣٩١ را همچون سال های گذشته، به ياد همکلاسی های شهيدمان، کيانوش آسا و فاطمه باقری نژاديان فرد، به عنوان روز عزای عمومی علم و صنعت اعلام می کنيم. بدون شک زنده نگه داشتن ياد و نام آنها جزيی جدانشدنی از مبارزه ما برای استقلال و آزادی خواهد بود.

ما دانشجويان سبز دانشگاه علم و صنعت با تاکيد بر حرکت در مسير جنبش سبز و ضرورت آگاهی رسانی، همواره به خونخواهی همکلاسی هايمان و عهدی که با ملت و سرزمينمان بسته ايم، پايبند و استوار خواهيم ماند و همانطور که بارها اعلام کرده ايم در تلاش خود برای اجرای حقوق اساسی ملت، لحظه ای غفلت نخواهيم کرد.

به اميد آزادی و سرافرازی ملت ايران
دانشجويان سبز دانشگاه علم و صنعت ايران
آذر ماه ١٣٩١


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016