گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پيام جمعی از فعالان عرصه های سياسی، اجتماعی و فرهنگی به مناسبت درگذشت سيروس آرينپور (١٣١۷-١٣٩١)سيروس آرينپور در سحرگاه يکشنبه دهم ديماه (سی ام دسامبر) در بيمارستانی در حومهء پاريس درگذشت. دوستی بزرگوار، همنشينی همدرد و روشندلی بيدار بود. در وجود او آزادگی و بزرگمنشی و بخشندگی نمودی تمام داشت. با او که مینشستی ژرفای نگاهی ديگر به هستی را می ديدی. حضور و مصاحبتاش گيرا و نفساش تأثيرگذار بود. هيچگاه بی تفاوت نزيست و همواره با نگاه نقد و نظر بر زمان و زمانه نگريست. از نسلی بود که نوجوانی را در اميدهای پرشور سالهای جنبش ملی شدن نفت و فضا و هوای آزاد آن زيسته بود و جوانی را در فروپاشی اميدها در فرداهای پس از کودتای ٢٨ مرداد. ترانۀ "پرستو" سرودۀ آن روزهای اوست. اين ترانه، که با صدای منوچهر سخايی اجرا شد، به ياد و در رثای سرگرد سخائی ساخته شد، مردی که در روز کودتا در کرمان به دست اوباش کشته شد. سيروس تحصيلات عالی خود را در اتريش به پايان رساند و در آن سالها از فعالان جنبش دانشجوئی بود و کنفدراسيون جهانی دانشجويان ايران از همت و توان پر صميميت او بهرهور بود. در بازگشت به ابران هرگز به ريزه خواری بر خوان قدرت ننشست. در نگاه و رفتار استقلالی داشت که هيچگاه از نقد و فاصلهگيری خالی نبود. سيروس دلی آکنده از مهر به ايران داشت و هيچگاه از کوشش در راه آزادی و سرفرازی ميهن بازنايستاد. جزم انديشی و خودکامگی را بر نمی تافت و رواداری و آزادگی را هميشه ارج مینهاد. دلبستگی پايدار به اين آرمانها در يکی از خونين ترين سالهای دوران انقلاب (١٣٦٠) او را به زندان کشاند، اما فضای هولناک آن زندانها را ماهها با آزارها و شکنجهها تاب آورد. در پی آن بود که به غربتی ناخواسته تا پايان عمر تن در داد. اما سالهای زندگی در غربت برای او سالهای تولدی ديگر نيز بود. در اين دوران سيروس بيشتر به قلم روی آورد. تسلط او بر زبان آلمانی و هنرمندیاش در فارسینويسی جاندار و روشن و روان در اين دوران خود را در قالب چند ترجمه نشان داد.، ترجمۀ او از رمان وجدان بيدار اثر اشتفان تسوايگ (انتشارات فرزان،١٣۷٦) از نظر سبک نمونهء گويايی از توانايی او در نويسندگی بود. وی در مقدمهء اين ترجمه اين سخن سباستين کاستليو خطاب به کالون، مصلح دينی، را آورد که،"آدمکشی هرگز دفاع کردن از مکتبی نيست، آدم کشتن است و بس!" و خود اين گونه در بارهء آن داوری کرد که، "چه رساست اين سخن، در راستی و روشنی، ناميراست اين سخن و انسانیترينِ کلامهاست اين سخن." مجموعهء مقالهای از پيشگامان بحث در بارهء «روشنگری» را با عنوان روشننگری چيست؟ ترجمه کرد (انتشارات آگه، ١٣٧٦) که محور آن مقالهء نامدار ايمانوئل کانت با همين عنوان بود. در پی آن باز مجموعهء ديگری از همان مباحث در ميان فيلسوفان اروپايی را با عنوان روشنیيابی چيست؟ (انتشارات آگه ١٣٨١) منتشر کرد. اين ترجمهها نمونههايی ارزنده از برگردان متون کلاسيک فرهنگ جهانی به زبان فارسی اند. درامدی که با زبانی روشن و روان بر اين کتاب آخرين با عنوان «دوکلمه»، در بارهء بحثهای دوران روشنگری در آلمان، نوشت نموداری ست گويا از ذهنِ روشنانديش و آزادیخواه او. سيروس میکوشيد که مسائل زمانه را به دور از توهم و خيالپردازيهای رُمانتيک بنگرد و تحليل کند. در تحليلهای او روشننگری و شفافيت ويژهای بود که از هوشمندی و دليری و راستگويی کممانند او مايه میگرفت. بيانی رسا و روشن با تکيه کلامها و اصطلاحات و استعارههايی داشت که خود ساخته و پرداخته بود. پاکدلی و افتادگی راستان را داشت، آزاده بود و نگاه نافذش تا دورها می رفت و به ژرفناها رخنه میکرد. پيامآور اميدها بود. ترانهء نامدارش، با صدای ويگن، گلنسا را نويد می دهد که "بارون، بارونه / زمينا تر ميشه... زمسّون ميره، پشتش بهاره، پشتش بهاره "!
ما دوستانِ دور و نزديک او در غم نبود او با همسرش مهری مالک و فرزنداناش فرهاد و ياسمن و ديگر دوستان و خويشاوندان او شريکيم. فرهاد آبتين- داريوش آشوری- سيروس آموزگار ـ احمد اشرف ـ ايرج اشراقی ـ بهمن امينی ـ محمد امينی ـ کاظم ايزدی- ناصر پاکدامن- باقر پرهام- امير پيشداد- تقی تام- محمد جلالی- سيروس جاويدی- ويدا حاجبی- سروش حبيبی - مجيد حبيبی - رضا دانشور ـ رضا ربانی ـ علیاصغر حاج سيد جوادی- کيان حاج سيد جوادی ـ مهدی خانبابا تهرانی ـ مهدی خرازی ـ هادی خرسندی- هوشنگ سياحپور- شهلا شفيق- حسين فرهمند- شهرام قنبری- محمد کازرونی ـ کاظم کردوانی- هوشنگ کشاورز صدر- بهزاد کشاورزی- کريم لاهيجی- هدايت متيندفتری- فريدون معزی مقدم- عليرضا منافزاده- نعمت ميرزازاده ـ ناصر مهاجر- رضا ناصحی- محسن يلفانی
Copyright: gooya.com 2016
|