شنبه 31 فروردین 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 اردیبهشت» من خوشبخت نیستم، شعری از مهناز هدایتی درباره مرد سالاری
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چه شب هایی سفر کردم به دنیای تخیل، شعری از مهناز هدایتی

چه شب هایی که با عشقت نهادم سر به بالین
به عشقت سجده کردم پیش پای دین و آیین

چه شب هایی زعشقت گریه کردم گریه کردم
بغل کردم به جایت گریه هایم را نمادین

چه شب هایی درون چشم من آتش فشان بود
به جز آتش ندیدم در نگاهم شعله آذین

همان آتش که از عشقت به جانم شعله ها زد
بسوزاندم بسوزاندم مرا از خشم و از کین

چه شب هایی سفر کردم به دنیای تخیل
تو بوسیدی مرا حتی به من هم سکس دادین

چه شب هایی قدم هایت شمردم توی قلبم
تو می گفتی قدم هایت به قلبش پا نذارین



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تو می گفتی که عشقم یک جنون زودگذر هست
فراموش می کنم زودی ترا دیدی نشد این

تو می گفتی نباید عشق را جدی گرفت آه
تو حتی مسخره کردی مرا آری تو بی دین

که من بودم که من بودم که من عاشق ترین عاشق
تو بودی از تبار بدترین نوع شیاطین

اگر شیطان نبودی پس چه بودی پس چه بودی
که اینجوری به روی قلب من پا می گذارین

چه شب هایی که تنها حرف من با من همین بود
که من را دوست داری دوست داری یا ندارین

چه شب هایی تمام حرف تو با من همین بود
فراموشم بکن چون از سرم خیلی زیادین

ترا هرگر نمی بخشم که قلبم را شکستی
الهی بشکند قلبت که حقت بوده نفرین


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016