شنبه 7 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

باز هم در مورد انتخابات در ايران، حسن مکارمی

حسن مکارمی
نزديکی انتخابات رياست جمهوری در ميهن ما فرصت بی‌نظيری است که مانيفستی، هر چند کوتاه، از اهداف راهبردی و چگونگی دست‌يابی به آن‌ها منتشر شود تا هم جای خالی کانديداهای مردمی به‌گونه‌ای پر شود و هم خوراکی برای گفت‌وگوی جامعه در داخل و خارج تهيه گردد

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ويژه خبرنامه گويا

"ولی فقيه سلطنت کند نه حکومت!"
آيا شعار "انتخابات آزاد" در شرايط امروز ايران معادل همان شعار "شاه سلطنت کند نه حکومت" در دوران انقلاب مشروطيت نيست؟


بی تفاوتی به جريان انتخابات در هيچ شرايط وهيچ نظام وزمانی جايز نيست. اگربا شرايط برگزاری، ضرورت برگزاری و امکان برگزاری يک انتخابات، شرايط انتخاب شوندگان و انتخاب کنند گان، به هر عنوان همسويی نداريم، نمی توان نسبت به انتخابات در يک جامعه بی تفاوت ماند. راه های گوناگون، ساده و يا پيچيده، در کوتاه مدت يا بلند مدت، با استفاده از تمامی وسايل ارتباط جمعی و شبکه های اجتمايی، انجمن های رسمی و غير رسمی چون مهمانی ها و گرد هم آيی ها، در پيش روی ماست، تا درمورد انتخابات و اهميت حياتی آن در جامعه مدرن سخن گفته و شرايط سالم اين انتخابات را بيان کنيم.

فشرده شرايط برگزاری انتخابات آزاد را ميتوان در متن ماده ۲۵ ميثاق بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی يافت. آنچه انتخابات آزاد را از نمايش‌ رأی‌گيری متمايز می‌کند به پنج اصل اساسی، لازم و کافی يک انتخابات مربوط می‌شود (چه انتخابات ناسالم، نادرست، ناکامل...، را نمی‌توان انتخابات ناميد. انتخابات يا به پنج اصل اساسی خود پايبند است و يا انتخابات نيست و در نهايت نوعی رأی‌گيری است) .اين پنج اصل بطور فشرده ولی کامل در ماده ۲۵ ميثاق بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی آورده شده است:
«هر شهروندی حق و امکان اين را دارد که بدون محدوديت در انتخابات ادواری و بی‌طرف که بر اساس آرای عمومی مساوی و محض انجام می‌شود و تضمين‌کنندة آزادی بيان انتخاب‌کنندگان می‌باشد رأی بدهد يا انتخاب شود.»

اصل اول: آزادی انتخاب شدن و اعلام نامزدی کردن،
اصل دوم:ايجاد فرصت و امکان تبادل نظر و دريافت نظريات انتخاب‌کنندگان و انتقال برنامه‌ها و نظرات نمايندگان.
اصل سوم: در اختيار داشتن امکان مساوی تبادل نظر و دريافت نظريات برای هر شهروند چه نامزد انتخابات چه انتخاب‌کننده،
اصل چهارم: عدم امکان شرکت در رأی‌گيری بيش از يک بار برای افراد، که اينهم تنها با برگزاری رأی‌گيری از طريق احداث ليست‌های انتخاباتی است که هر فرد تنها در حوزة مربوط به خود بتواند رأی‌ بدهد و آنهم يکبار. در غير اينصورت، بهيچ گونه ضمانتی بر عدم تقلب و سوء‌استفاده نخواهد بود.
اصل پنجم: هر انتخابات، نيازمند مرجعی مستقل و بی‌طرف است که به شکايات رسيدگی کند چه در سطح ملی و چه در سطح بين‌المللی.

هر فرد ميبايست از همان کودکی و در آغوش خانواده تا آخرين لحظات حيات به مقوله انتخابات حساس باشد. اين حساسيت و احترام می بايست به سنت تبديل گردد. درست به همين دليل است که با توجه به شکل گيری ناخود آگاه در همان چند سال نخستين کودکی، می بايست تقد س انتخابات به عنوان مهم ترين امر زندگی اجتماعی در کانون خانواده، محيط های آموزشی و جامعه مطرح باشد، تا در ذهنيت و روان ما چون پديده های سنتی ديگر جای باز کند.

سخن گفتن از انتخابات از تعهدات ماست. می بايست در مقابل شرايط برگزاری انتخابات، چگونگی برگزاری آن، مقايسه هر جريان انتخاباتی با جريانهای مشابه پيشين، با جريان های مشابه در دگر جوامع ، شرايط روز جامعه ، مشکلات زيستی، در ايران و منطقه و جهان، در ابعاد سياسی ، اجتماعی ، اقتصادی و بين المللی حساس بود و نظر داد.

انتخابات آزاد، شفاف، سالم، بدون اگر و اما و استثنا و وابستگی به انديشه و مذهب و جهان بينی ويژه ای، چون اکسيژن در هوای سالم حق هر شهروند است و تعطيل بردار نيست. در شرايط ويژه و کنونی ايران می بايست که افراد، گروه ها، انجمن ها، احزاب، جريان های فکری و سياسی، در داخل يا خارج از حاکميت موجود، تا آنجا که در توان دارند و با استفاده از رسانه های گوناگون در تنور انتخابات بدمند. می توان تجربيات درد آور و انحرافات و تقلب ها و نتايج تاسف بار انتخابات گذشته را خاطر نشان ساخت، و درس های حاصل از اين تجربه را گوشزد کرد.

اما راهی ديگر نيز ممکن است تا فرای همه اين اقدامات، و تا زمانی که انتخابات سالم و آزاد مقدور گردد، از اين فرصت تاريخی استفاده ای بهينه کنيم. فرض کنيم که فضا باز است و ما ميتوانيم از کانديداهای اين انتخابات برنامه ای در خور رييس جمهور ايران بخواهيم.

بی گمان اين برنامه می بايست کامل و جامع باشد، از کارشناسی لازم بر خوردار باشد، و به روش علمی تهيه شده باشد. اين برنامه ميبايست، جامعه ايده ال - ممکن را ترسيم کند، اهداف راهبردی و اجرايی برای رسيدن به چنين جامعه ای را ترسيم کرده و شاخص های اندازه گيری رسيدن به مقصود را نيز بگويد . چنين تمرينی در فضای انتخاباتی از مزايای بسياری برخوردار است. کنشگران سياسی را به چالش می کشاند، تبادل نظر بين کنشگران سياسی را به ميدان نياز واقعی جامعه می کشاند، علاقمندان به مسائل سياسی و اجتماعی که به گونه ای ادبيات سياسی را در رسانه ها دنبال ميکنند، به تفکر و گفتگو به دور محور امروز و نياز امروز و راه حلهای ممکن می کشاند و در نتيجه فضای غمگين را به تحرکی هر چند کوچک وا می دارد و در نهايت خوراک مفيد و مناسبی است برای اين همه رسانه ای که در خارج از کشور به دنبال مطلب تازه ميگردند.

آيا ميتوانيم همگی منتظر بمانيم تا به گونه ای درب های انتخابات آزاد بر ما گشوده شود و در آنزمان به فکر و تامل در اهداف و برنامه ها و نياز های خود بيفتيم. تهيه برنامه جامع و کامل برای کشوری چون ايران ، دست کم به صدها کارشناس ، در زمينه های گوناگون از سويی و سياستمداران مجرب و متخصصان خدمات راهبردی از سوی ديگر دارد. هر چه زود تر اين افراد به گرد يکديگر آيند، همزبان تر خواهند شد. و زبان پخته آنان جای بيشتری را در بين مخاطبين خود باز خواهد کرد.

آينده ای با فضای آزاد سياسی که مورد آرزوی هر کدام ماست و تلاش ميکنيم که زود تر و زودتر حاصل شود، نيازمند تهيه ضرورت های آنست که همان آمادگی و در دست داشتن برنامه ای همه جانبه است.

مثال مشخص در اين مورد، برنامه پيشنهادی چند تن از نزديکان آقای خاتمی است. جدا از بررسی کمی و کيفی آن، جدای موافقت يا مخالفت با همگی يا پاره ای از مفاد آن، وجود و ارايه چنين برنامه ای بايد مورد توجه همگان قرار گيرد. بايد به نقد و بررسی موشکافانه آن پرداخت. و تلاش کرد با پيشنهاد های سازنده اين عادت را که حضور هر کانديدا در انتخابات می بايست با ارايه برنامه ای شفاف همراه باشد، به يک اصل تبديل شود. جدی گرفتن هر برنامه ای که در آن تلاش شده باشد تا از زبان علمی بهره گرفته شده باشد و از شعار و خرافات و مغلطه تهی باشد، وظيفه ماست.

می توان بازار خرافات فروشی و مردم فريبی حاکمان را به سوی کتابخانه علم و معرفت هدايت کرد. همين تلاش در تهيه و نگارش برنامه های سازندگی ايرانی آزاد و آباد، گفتگوی سازنده پيرامون آنها، خود به يافتن راه تازه ای منجر خواهد شد که امکان برون رفت از حاکميت يک سوم قرنی ، جمهوری اسلامی، جمهوری فساد و فضای امنيتی - مافيايی و پس مانده را ممکن می سازد.

در همين راستا نخستين قدم در راه تهيه يک برنامه تحول ايران آينده، تجسم دقيق ، ايران ده سال آينده است به گونه ای ايده ال ودر عين حال ممکن. با به پرسش کشيدن همگان وجمع بندی اين پاسخها تصوير متعادلی به دست خواهد آمد .رفتن به سمت اين تصوير را می توان هدف قرار داده و برنامه را براين اساس تنظيم کرد. در يکی از همين گفتگو های خودمانی بود که از جوانی پرشور، کنجکاو و اهل مطالعه پرسش بالا را مطرح کردم. پرسيدم، چشمان خود را می بنديم، ده سال گذشته است، در پيش روی ما ايرانيست که هم در عرصه ممکن است هم تا حدودی به آرزوها، آمال و نيازهای ما پاسخ ميدهد، به گونه ای که روند حرکت آن ما را شادمان می سازد. ايرانی که با فرهنگ مردم ايران، شرايط اقتصادی و سياسی و اجتماعی جهان سازگاری دارد.

پاسخ آماده وهوشيارانه اش مرا به جوانان هم ميهن اميدوار ساخت: "در اين ايران، حرکت به سوی اجرای مفاد اعلاميه حقوق بشر است، حرکت به سوی سازندگی، علم مداری، راندن فساد، رفع تبعيض و فقر و بيکاری و گرسنگی است". وقتی از او پرسيدم در اين ايران ايده ال -ممکن ما ساختار حکومت چگونه است، گفت: "ولی فقيه سلطنت ميکند نه حکومت". آيا اين هم ميهن جوان رابطه زير بنايی ميان شعار " انتخابات آزاد " و سلطنت ولی فقيه را درک کرده است؟

نزديکی انتخابات رياست جمهوری در ميهن ما ، فرصت بی نظيری است که مانيفستی، هر چند کوتاه، از اهداف راهبردی و چگونگی دست يابی به آنها منتشر شود تا هم جای خالی کانديداهای مردمی به گونه ای پر شود و هم خوراکی برای گفتگوی جامعه در داخل و خارج تهيه گردد. در فرصت پس از انتخابات و استفاده از چگونگی برخوردهای مردم ، گروه های سياسی و وسائل ارتباط جمعی می توان به اصلاح، تکميل و بهبود اين مانيفست پرداخت. اما برای تهيه اين مانيفست ، چه روشهايی رامی توان پيش گرفت؟

- نخست گذشته و راه حل های گذشته و پيشنهادی را تحليل کرد تا از آنها راه حلی بيرون بياوريم؟ اين روش را کلاسيک بناميم.
- با روی هم گذاری ابتکار فردی و جمعی کنشگران تلاش کنيم که از ميان نظرات آنها که حاصل تجربيات، تحليل های آنهاست، به يک راه حل با تفاهم عمومی رسيد...
- با موج حوادث همراه شويم و با تجزيه و تحليل وقايع و برنامه های حاکميت، عوامل منطقه ای و بين ا لمللی رهنمودهايی را در سطح جامعه ببريم، چون ناصح پخته و دلسوز.
- نقش مشاور صديق و با وفايی را ايفا کنيم و هر کس و هرگروه را که به سخنان ما گوش فرا ميدهند به سمت و سوی راه آزادی وحقوق بشر، عدالت اجتمايی و سازندگی راه بنماييم.
و يا با ترکيب بجا و مناسب روش های بالا بر اساس مخاطب و زمان و مکان، به راهی بهينه دست يابيم. بی گمان ايران عزيز ما نيز با عبور از پستی و بلندی ها در آينده ای نه چندان دور به قافله مردم جهان که در پی رفاه و سعادت و آبادانی هستند ، خواهد پيوست.

از طرفی در دو دهه اخير، برای آنکه بتوان از همه روش های بالا بشيوه ای سازمان يافته و متديک استفاده کرد و از اشتباهات، از دست دادن موقعيت ها و ندانم کاری ها جلوگيری شود و حاصل همه تجربه های گذشتگان و استعداد های نو آوران نيز به کار آيند تهيه و اجرای اهداف راهبردی را روشمند کرده اند.

استفاده از روش های علمی و متد های شناخته شده در تعيين ، تعريف و به اجرا گذاشتن اهداف راهبردی در راستا های زير مفيد فائده هستند :
۱ - برای تهيه و تنظيم اهداف راهبردی بالاجبار به گفتگو مينشينيم، کاری است گروهی که دانش، شناخت و تجربه گروه رهبری را يک کاسه کرده و در عمل به نزديکی فکری و همراهی منجر ميشود.
۲ - تهيه نقشه راهبردی به روش علمی ما را وادارميسازد تا عوامل و ظوابط واقعی سياسی، اجتماعی، اقتصادی ،تاريخی ، فرهنگی ، نيازهای هر روزه و طولانی مدت مردم، امکانات و تواناييهای آن ها را کاملا در نظر آوريم. اهداف راهبردی تنها با تهيه گزارش های جامع و دقيق و انتقادی از موقعيت جامعه ، ارزشها و ايده ال های آن ممکن است.
۳- تهيه نقشه راهبردی به روش علمی و متديک، احتمال اشتباه و پنهان شدن در بيحرکتی يا تندروی را کم تر ميکند. نقشه راهبردی تلاش دارد تا ما را به سوی ايده ال ممکن هدايت کند.
۴ - در مرحله اجرايی، نقشه راهبردی چون داور، به هنگامه اختلاف نظر به ميدان می آيد، و با مراجعه به آن ، بی گمان راه تازه برون رفت از بحران زود تر به دست می آيد.
۵- نقشه راهبردی محور مناسبی است تا گفتگو های ما را با همراهان و متحدان استراتژيک به نتيجه برساند.
۶- گردهم آيی برای تهيه نقشه راهبردی اگر چه در گام نخست توان و زمان ميگيرد، در عمل از انشعابات ، کج فهمی ها، سوء تعبير ها پيشگيری ميکند. می دانيم که يکی از مشکلات زيربنايی حرکتهای جمعی ما همين انشعابات و جدايی هاست.
۷- نقشه راهبردی در عمل به سند همبستگی گروهی تبديل ميشود، از دل اين سند، ميتواند شعارهای عميق و واقعی و عملی زاده شود، اين پيامها راهنمای حرکت و عامل همبستگی حرکت خواهند شد.
۸- در تهيه نقشه راهبردی ، نوآوری و ابداع فردی و گروهی جای برجسته ای دارد. استراتژی بدون نو آوری و ابداع کار ساز نيست.
۹ - از سوی ديگر نقشه راهبردی مبنای استراتژی ارتباطی با مردم و نمايندگان آشکار و پنهان آنهاست .توزيع و توضيح و اصلاح اين سند ميتواند بی گمان نخستين پايه آموزش همگانی و همبستگی ملی قرار بگيرد.

نخستين قدم ، تلاش در تهيه برنامه مورد نظر را با پرسش چگونگی ايده ال - ممکن مطرح می سازم. تلاش در پاسخ به پرسش ، جامعه ايده آل - ممکن ايران در ده سال آينده را چگونه می توان ترسيم کرد. می توان نخستين طرح اين جامعه را چنين خلاصه کرد :

- پاسخ به پرسش ايران ايده آل ممکن در ده سال آينده:

در زمينه بين المللی:
- تماميت ارزی ايران محفوظ است.
- در حوزه سياست خارجی ما فعال و نوآور هستيم و به سمت حل مشکلات با همسايگان و دولت های منطقه و جهان می رويم و به اندازه سهم خود در مسايل بين المللی دخالت کرده و منافع خود را حفظ می کنيم.

در زمينه اقتصادی:
- درآمد نفت در کنترل دولت نيست.
- مدل توسعه ما با شرا يط محيطی و فرهنگی ما سازگار است.
- توجه بنيانی به زيرساخت های اساسی است : راه آهن ، فرودگاه،…
- مدل توسعه ما با توجه به نقش اقتصاد جهانی، بور ژوازی ملی، سرمايه گذاری خارجی، اقتصاد خدماتی، انتقال دانش،انتخاب شده است .
- مدل توسعه ما مدلی است کارشناسانه و با موقعيت ما تطبيق داد.
• توازن بين بخشهای خدمات ، صنعت و کشا ورزی؛ محور توسعه ما است .
• حداقلهای شرايط توسعه پايدار را فراهم می کنيم.
- بين توليد سنتی و علم و تکنولژی تفاهم و هماهنگی وجود دارد.

در زمينه فرهنگی:
- همبستگی ملی و تعلق ملی به سوی هم سطح بودن می رود ، تبديل تعلق ملی به ( اهتمام ملی ، غرور ملی ، به همبستگی ملی ) در ايران تعلق ملی بالاست ولی همبستگی ملی وجود ندارد.
- نقش فرهنگها ، زبانها، باورها ی گوناگون محترم شمرده می شود، تلاش ميشود که فرهنگ شفاهی به سوی فرهنگ کتبی برود .
- به خلاقيت؛ کار جمعی؛ ارج گذاشته می شود. اطاعت پذيری تنها ارزش نيست؛ علم به سمت نيازهای مردم می رود، بين علوم انسانی و جا معه ايران رابطه باشد؛ بين دانشگاه و توليد رابطه باشد
- حوزه علميه مستقل از دولت است و ميان روشنفکران و معممين تفاهم نسبی بر قرار است.
در زمينه سياسی و ساختاری :
- نمايندگان مردم بر کليه دخل و خرج های دولت و کليه ارگان های مدنی، ملی، مذهبی نظارت کامل دارند.
- دولت ، بوروکرات، ساختار توليد پذير است. دولت کارشناس است.
- به استراتژی بها می دهيم .
- سنديکا ها حضور فعال دارند به گونه ای که دولت به رای جامعه مدنی نيازمند است. .به عبارتی جامعه مدنی ديده می شود . دولت محتاج رای مردم است. به بهانه امنيت ملی به نهادهای مدنی فشارنميآيد سياست داخلی گروگان سياست خارجی نيست، بوروکرات ها و تکنوکراتها در نهاد های مدنی فعال اند. حاکمان از نخبگان عقب نيستند . نخبگان در حکومت حضور دارند .
- دولت ديگر دولت خدماتی - امنيتی نيست بلکه دولت توليد پذيراست.

در زمينه اجتماعی:
- سمت و سوی قوانين جامعه به سمت حقوق بشرمی رود.
- حق تشکل، آزادی بيان و عقيده رعايت می شود
- حداقل تامين اجتمايی برای همه شهروندان وجود دارد.
- تجربه گفتگو در جامعه در رسانه ها در محيط های اجتماعی از حده اقل به سوی حد اکثر می رود.
- اپوزيسيون با حاکمان و مردم در تماس اند، با دولت مذاکره می کنند.

اميد دارم که هم ميهنان به اين پرسش توجه کرده،آن را در مقام گفت و شنيد قرار داده تا در فرصت های بعدی بتوانيم مراحل ديگر متد خود همچون تعريف و تبيين اهداف راهبردی و کاربردی... را در همين سلسله مقالات پی بگيريم.

دکتر حسن مکارمی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016