جمعه 6 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گفت‌وگوی فارين پاليسی با رامين جهانبگلو در مورد انتخابات و بحران اخلاق در ايران، برگردان از سهند شمس اسحاقی

رامين جهانبگلو
در حال حاضر ما نياز داريم تا در مورد ضوابط يک استراتژی کنونی صحبت کنيم تا اين‌که به حصول يک آرمان‌شهر کاملا دمکراتيک بپردازيم.از نقطه‌نظر جامعه مدنی ايران بهترين گزينه تشويق به توسعه ميانه‌روی، غيرخشن و گروه‌های کليدی مسئول در جامعه ايران است که می‌توانند حس اجتناب‌ناپذير بودن تغيير در ايران را ايجاد کنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


منبع :فارين پاليسی
http://foreignpolicyblogs.com/2013/04/26/a-candid-discussion-with-ramin-jahanbegloo/
مصاحبه کننده: رضا اخلاقی
برگردان سهند شمس اسحاقی
۶ ادريبهشت ۹۲

توضيح: بخش مقدمه گفت و گو به معرفی مصاحبه شونده اختصاص دارد که با توجه به سرشناس بودن وی از تکرار و تطويل آن در برگردان دوری شده است با ذکر يک استثنا که وی اخيراً کتابی با نام “The Gandhian Moment” را در کانادا به چاپ رسانده است.

sahandshams@gmail.com

- به نظر می رسد ايران در بحران سياسی گرفتار شده است که بطور اجتماعی و اقتصادی بر آن تاثير گذار بوده است. کوتاه مدت شما چه راه برون رفت قابل قبول استراتژی از اين بحران چند وجهی می بينيد؟
رامين جهانبگلو: کمی سخت و غير منطقی است که در مورد يک استراتژی برون رفت منحصر بفرد در مورد بحران چند وجهی ايران صحبت کنيم. به نظر من هر گونه حصول به يک طرح، استراتژی و خط مشی در مورد جمهوری اسلامی می بايستی حتما فرهنگ سياسی پاردوکسيال و پيچيده ايرانی و گرايشهای ماکياولی سياسی ايرانيان را در نظر بگيرد.بسيار واضح است که هر گونه استراتژی کوتاه مدت در مورد ايران چه داخلی يا بين المللی می بايستی اين توقعات را کم کند که چقدر اين تغيير می تواند پيش برود. به بيان ديگر در حال حاضر ما نياز داريم تا در مورد ضوابط يک استراتژی کنونی صحبت کنيم تا اينکه به حصول يک ارمانشهر کاملا دمکراتيک بپردازيم.از نقطه نظر جامعه مدنی ايران بهترين گزينه تشويق به توسعه ميانه روی، غير خشن و گروههای کليدی مسئول در جامعه ايران است که می توانند حس اجتناب ناپذير بودن تغيير در ايران را ايجاد کنند که بطور گسترده به عنوان دوره ی ضروری و طبيعی توسعه در سياست ايران است.ما نبايد فراموش کنيم که در کانتکس ايران حفظ گزينه های خروج به شکل عمل سياسی داخلی دقيقا به همان اهميت در دسترسی گزينه های خروج در سطح بين المللی است.
در کشوری مانند ايران درگير شدن بازيگران غير دولتی به عنوان نيروی تغيير همچنان يک چالش باقی می ماند. اين به اين خاطر است که فرصتها برای گفت و گو ميان بازيگران مدنی اغلب محدود شده است.به عنوان مثال ما بايد در مورد استراتژی "فقدان راه فرار" که مرتبط است به راه حل مذاکره در مقايسه با راه حل خشن.استراتژی ""فقدان راه فرار" استراتژيست که بدنبال راه خروج اضطراری در زمانيکه خانه ای در آتش است نمی گردد بلکه بدنبال جلب همکاری گروهی برای کنترل اتش بطور محلی است.در نتيجه من فکر ميکنم استراتژی " فقدان راه فرار" در ايران بايد به داشتن ظرفيت تغيير در سطح داخلی مد نظر قرار بگيرد قبل از اينکه اين تغيير ناچاراً در سطح بين المللی احساس شود.از اينرو بايد گفت که امروز بايد توجه بيشتری به توسعه رهبری در ايران معطوف شود که اين نيازمند مذاکره با کسانی است که استعداد های منطفی و ميانه روانه در داخل ايران دارند و نيازمند انعطاف پذيری و تمايل به عدم ارتکاب به تغيير خشن است. گفت و گوی هسته ای گروه ۵+۱ با ايران به نظر می رسد متوقف شده است و در انتظار برای سخت تر شدن تحريمهاست و اين زمان مناسب است برای پيشنهاد تعهدات بيشتر و دستيابی بهتر به راه حل مذاکره است " به شيوه ی ماندلا" بين جامعه مدنی ايران و شخصيتهای سياسی ايران.هدف اوليه اين مباحثات قويتر کردن دست سياستمداران ميانه رو و بازيگران مدنی عدم خشونت در ايران وهموار کردن فرايند اصلاح قانون اساسی در ايران است.جامعه مدنی ايران هنوز راه زيادی در پيش دارد اما مشکل است که نپذيريم که جامعه مدنی ايران در مسير جديد توسعه سياسی قرار نگرفته است.زندگی های زيادی از بين رفته است ثروت زيادی صرف شده است برای چيزی که به نظر می رسد مانند ماموريت غير ممکن است آنهم در کشورهايی مانند ايران. بعد از سی وپنج سال همچنان خيلی زود است تا بگوييم آينده چه خواهد شد.

- در انتخابات رياست جمهوری پيش رو بايد توافقی بين گروههای حاکم رقيب مدعی رياست جمهوری شکل بگيرد چه چيزی می تواند مانع دستيابی به اين توافق باشد؟
در عالم پيچيده ی سياست در ايران اين قبيل توافقات فقط زير نگاه دقيق رهبر ايران می تواند اتفاق بيفتد کسی که نهايتا در مورد سرنوشت سياست در ايران تصميم ميگيرد.اگرچه تضاد بين احمدی نژاد و برادران لاريجانی و بخشی از سپاه که از کانديداتوری احمدی نژاد را در سال ۲۰۰۵ حمايت کردند هر گونه توافقی را سخت ميکند؛ اما نمی شود گفت غير ممکن است، بويژه اينکه خواسته احمدی نژاد برای تغييرات سياسی به صورت بيان حمايت کامل برای کانديدای مد نظرش يعنی اسفنديار رحيم مشايی -کسی که متهم است به تضعيف کردن قدرت روحانيت- ديده شده است.اما نبايد فراموش کرد که اگرچه احمدی نژاد بعد از انتخابات جنجال برانگيز ۲۰۰۹ توسط ايت الله خامنه ای حمايت می شد اما کانديدای احمدی نژاد شانسی نخواهد داشت چراکه رهبر بطور قطع تلاش می کند تا از يکی از وفاداران خود در فهرست کانديداهای انتخابات رياست جمهوری حمايت کند.به اضافه اينکه سپاه پاسداران در مورد احمدی نژاد بسيار محتاط هستند و تحمل کمی درمورد تلاشهای او برای تاثير در رای ها در خلال انتخابات نشان می دهند. حالا اينکه آيا احمدی نژاد در بيرون اوردن کانديدای مد نظر خود از رای موفق خواهد بود يا خير، درگيريهای جناحی بيان سو مديريت عميق کشور و بحران درونی است که فضای عمومی ايران را به تنگ اورده است.بدنبال انتخابات ۲۰۰۹ و خشونت بعد از ان همه رقبای انتخابات رياست جمهوری در اين سال مواجه شدند با تلاش رو به تزايد در بسط پيامی عمومی برای بسياری از رای دهندگان بدبين به انتخابات.اين کار ساده ای نيست حتی با هر گونه سياست انعطافی.مسئله برای همه کانديداها من جمله اصلاح طلبها اين است که انها قول های زيادی داده اند اما قادر به براوردن ان نشدند.

- بطور تاريخی و فرهنگی جامعه ايران گرايش طولانی برای يافتن يک قهرمان داشته است که بتواند آنرا از مصائب اجتماعی- فرهنگی مبتلا به رهايی دهد. به عقيده شما چگونه يک نفر می تواند نياز برای شکل گيری حرکت اجتماعی و فرهنگی را با فرهنگی که بطوری تاريخی در جستجوی قهرمان بوده است همخوان کند؟
قهرمانان در کانتکس اجتماعی فرهنگی نيازی که به آنها هست متصور می شوند. در نتيجه يک قهرمان می تواند به شيوه های مختلفی ديده شود به عنوان يک جنگاور، پادشاه ، خداوند، يا يک شخصيت معنوی. آنطوريکه فيلسوف رومی سنه کا تصديق ميکند " همه ما نياز به شخصيتی داريم که صاحب چيزهاييست که بتواند ما را کنترل کند."انچه در مورد قهرمان افسانه ای ضروريست اين است که او يا جامعه ای که او در ان زندگی ميکند از برخی ضعف ها رنج می برند. جوزف کمپبل شرح می هد يک قهرمان به عنوان يک بشر نيرومند در جستجوی پيروزی در جنگ ؛ بدست اوردن يک سوژه ی اسطوره ای يا بدست اوردن يک درک است وسپس با يک نوعی از خرد يا دانش درونی به خانه بر می گردد.سوالی که می توان پرسيد اين است که به کدام شيوه ما می توانيم مدل کمپبل از قهرمان را در وضعيت کنونی سياسی اجتماعی ايران پيدا کنيم؟به عقيده من در جامعه غير اخلاقی رو به رشدی مانند ايران بطور واضح قهرمانان به شيوه ی کمپبلی در ميان فعالان مدنی ايران وجود دارد کسيکه بتواند به يک پيروزی اخلاقی برسد بايد دو وجه داشته باشد : وجه اول حقيقت يابی يا به بيان ديگر باور به باز ارزيابی حقيقت و وجه ديگر عدم خشونت.به معنی ديگر دروغ و کذب در تضاد با استقرار روش عدم خشونت است.جنبه مبازره با کذب و دروغ بسيار جالب است و به عقيده من نشاندهنده تولد بلوغ مدنی جديدی در ايران است. اين بلوغ مدنی در کانتکس سياسی اجتماعی مستقر شده است که با تناقضات در هم اميخته شده است .فراموش نکنيم که از منظر کارلايل قهرمان کسيست که در جهان آکنده با تناقضات که بايد به آن بپردازد می شکفد.نياز به ذکر نيست که ما در مورد ناجی و ظرفيت معنوی سياسی او برای نجات ايران صحبت نمی کنيم. مسئله در اينجا پويايی حرکت و سازمانی است که خظر سو استفاده قدرت را معکوس کند. در حيات سياسی ماهاتما گاندی هميشه در جستجوی راهی برای مرکزيت زدايی از قدرت در جامعه بود.برای او قدرت صحيح بطور معنوی درون خودش بود بجای اينکه قدرت از بيرون ان تحميل شود. دو نکته است که جامعه مدنی ايران نبايد فراموش کند برای بهبود قدرت سياسی به نامهای حقيقت و عدم خشونت.ما می توانيم بگيم که ساختار قهرمانانه تعيين می کند را که چه عملی يک نفر ميتواند اتخاذ کند.باور بر حرکت غير خشن در ايران می تواند سياستهای کاهش خشونت را به ارمغان بياورد.

- با خشونت ساختاری- تاريخی در ايران در خاموش کردن مخالفان و بکارگيری آن در زمانهای حساس مانند انتخابات ۲۰۰۹ چه چيزی می تواند عامل کليدی باشد در عدم بکارگيری نخبگان حاکم ايران از خشونت در مديريت سياسی مخالفان؟
از هر سو اين اتهام شنيده می شود که مخالفان غيرخشن و صلح طلب ۲۰۰۹ نتوانستند نتايجی بدست بياوردند و اين باعث شد که جنبش ساکت شود. اما بدين معنی نيست که الزاما ما ميتوانيم نتايج مثبتی به شيوه خشن احراز کنيم.اين بايد در نظر گرفته شود که انهای که در حمايت خشونت و مداخله نظامی صحبت ميکنند به ندرت در خطابه های خود تکثر گرايی قومی، مذهبی عدالت سازنده و دمکراسی را ذکر می کنند.در تاريخ معاصر مثالی وجود ندارد از وضعيتی که خشونت اپوزيسيون به سيستم دمکراتيک منجر شد.واضح است خشونت سياسی ارزوی دمکراتيک در ايران را بيان نمی کند.خشونت سياسی منتقدان در ايران حرکت مدنی خردمندانه را به سمت فرقه گرايی و تندروی سوق می دهد به عنوان عاملان ايجاد کينه و جنايت. در نتيجه شرط اوليه برای بريدگی نخبگان حاکم از استفاده خشونت بر استفاده از عکس خشونت قرار نمی گيرد بلکه بر پا پس کشيدن رضايت فرد از استفاده غيراخلاقی خشونت توسط نهادهای سياسی است.ما نبايد فراموش کنيم که ايرانی ها به عنوان مردمی با روايت اخير مبارزه سياسی اجتماعی با تجارب عملی در مخالفت با مقامات در شرايط به مراتب بهتری هستند برای بکاربردن عمل غيرخشن.از جنبه ديگر معنای عمل غير خشن در نتيجه مبارزه ی اخلاقی است تا با آزمون ساده نخبگان حاکم.
ممکن است مخالفت شود که اگرچه حصول غيرخشن در بحرکت در اوردن سرمايه های اخلاقی برتری دارد اما کمبود نگرش ساختاريش می تواند منجر به شکست بريدگی نخبگان حاکم به استفاده از خشونت شود.اين مخالفت شرايط ضروری که با عمل غيرخشونت مشارکت دارد را ناديده ميگيرد.اگر انهايی که برنامه ديالوگ و عمل غير خشن دارند فهم عميق از سياست درونی ايران داشتند رفتاری شامل اعمال غير سنتی اعمال شده برای تغيير هدفمند و بدون تخريب عمدی به اشخاص خواهند داشت.
نتيجه انکه استراتژی خشن بطور اجتناب ناپذيری منجر می شود به افزايش چرخش وضعيت ايران به داشتن مرز استراتژيک در هر گونه چرخش در اينده نزديک. خشونت همچنين تمايز بين عمل اجتماعی و اوباش گری را گنگ ميکند. اين باعث تاثيرات گسترده اخلاقی بر کل نسل جوان ايران که نياز است کشور را بازسازی کند می شود.اخرين و نه کمترين؛ ممکن است که در يک نقطه خاص برخی نخبگان حاکم در ايران تشخيص بدهند که انهابدون قدرت هستند ( مانند مورد شاه در خلال انقلاب) درمرحله اخر برای جلوگيری از ناگزير ها؛.

- در انتخابات اخير ايا شما هيچ گروه ويژه با يک پلتفرم واضح برای داشتن شانس بازسازی رابطه با امريکا می بينيد؟
آنطوريکه اشکار شده است انتخابات رياست جمهوری روبرو در ايران بيشتر بر مسائل داخلی ايران تمرکز دارد تا بر رابطه با امريکا.گفته هايی که از انها بيرون می ايد روايتهای دوگانه ای در ميان رهبران جمهوری سلامی بدست می دهد که می بايستی توسط مظنوان مد نظر قرار گيرد.حتی اگر ما مستثنی کنيم اعضا خارجی رو از قبيل منوچهر متکی و مصطفی پور محمدی هيچ يک از کانديداهای احتمالی از قبيل علی اکبر ولايتی، محسن رضايی، غلامعلی حداد عادل و محمدباقر قاليباف نمی توانند پيروز و حتی برنده مشروع انتخابات باشند بدون تائيد رهبر.آنچه که اين برای گفت و گوی ايرانيان و امريکايی ها معنی دارد نا واضح است.
تنها نتيجه دقيق اين است که آيت الله خامنه ای تا دقيقه اخر برای پذيرفتن مصالحه با امريکا مقاوت خواهد کرد .اگرچه در هر نوع پيش بينی در فضای سياسی ايران هميشه عنصر شگفت زدگی هم دخيل است . در خلال ۳۵ سال سياست ايران شگفت زدگی های زيادی ايجاد شده است و من فکر ميکنم اين رويه همچنان اين شگفتی را با خود خواهد داشت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016