حسین شریعتمداری: حمایت اولیه اصولگرایان از احمدی نژاد سند افتخار آنان است
حسین شریعتمداری سردبیر روزنامه کیهان تهران در یادداشت روز شنبه خود به انتقاد های از حمایت اولیه اصولگرایان از دولت احمدی نژاد پاسخ داد. متن یاد داشت را عینا در زیر می خوانید:
اين روزها برخي از اصحاب فتنه و دستاندرکاران دولتهاي موسوم به سازندگي و اصلاحات با استناد به برخي از ايرادهاي جدي و مواضع غيراصولي دولت آقاي احمدينژاد که طي دو سال گذشته بروز و ظهور داشته است، زبان به طعنه اصولگرايان و تودههاي عظيم مردمي که به وي رأي داده و از او حمايت کرده بودند، گشوده و ادعا ميکنند حق با آنها بوده است که از ابتدا با رياستجمهوري احمدينژاد مخالفت کرده بودند و با حالتي عوامانه اداي افراد هوشمند و اهلبصيرت! را درميآورند و اين ترجيعبند را عليه اصولگرايان تکرار ميکنند که «ديديد حق با ما بود»؟!
درباره اين شگرد دم دستي و اينکه حق با چه کساني بوده است، گفتنيهايي هست؛
1- ابتدا بايد ديد که اصحاب فتنه و برخي از دستاندرکاران دولتهاي سازندگي و اصلاحات با کدام احمدينژاد مخالفت ميکردند و کداميک از ويژگيها و خصوصيات ايشان را نميپسنديدند؟! و در همان حال اصولگرايان از کدام احمدينژاد حمايت کرده و براي ادامه رياست جمهوري ايشان در دوره دهم توان فراواني را به ميدان آورده بودند؟ آقاي دکتر احمدينژاد سال 88 داراي خصوصيات و امتيازات برجستهاي بود که نه فقط هيچيک از رؤساي جمهور و دولتمردان دولتهاي سازندگي و اصلاحات از آن-يا بسياري از آن امتيازات- برخوردار نبودند بلکه در مواردي يکصد و هشتاد درجه با آن امتيازات برجسته و کمنظير فاصله داشتند. از جمله آن امتيازات ميتوان به چند نمونه زير اشاره کرد:
الف- دولتهاي سازندگي و اصلاحات حلقه بستهاي از مديران و مسئولان را پديد آورده و مسئوليتها را به گونهاي که انگار ارثيه پدري آنهاست، در ميان خود تقسيم کرده بودند و اين مسئوليتها را با تغيير دولتها به يکديگر پاس ميدادند. احمدينژاد اين حلقه بسته را شکافت و مسئوليتها را به نيروهاي جديد و تازهنفسي واگذار کرد که عليرغم توانمنديهاي فراوان هرگز به آنان اجازه و فرصت ورود به حلقه مورد اشاره، داده نشده بود.
2- احمدينژاد امکانات و ثروت ملي را به تهران و چند شهر بزرگ ديگر اختصاص نداد بلکه دورافتادهترين نقاط کشور را نيز از اين موهبت برخوردار کرد.
3- دولت نهم با سفرهاي استاني، از نزديک با مشکلات مردم و نيازهاي آنان آشنا شد و به تعبير آقاي احمدينژاد کابينه 70 ميليوني تشکيل داد. اعضاي هيئت دولت در اين سفرها به نقاط دورافتادهاي از ايران اسلامي رفتند که تا آن هنگام پاي هيچ مسئول درجه چندمي هم به آنجا نرسيده بود.
4- دولت نهم با سادهزيستي و مردم دوستي خود، زندگي اشرافي برخي از دولتمردان و مسئولان دولتهاي سازندگي و اصلاحات را با چالش جدي روبرو کرد.
5- ميزان عمران و آباداني که از سوي دولت نهم در سراسر کشور انجام گرفت در بسياري از موارد کمنظير و دهها برابر دولتهاي سازندگي و اصلاحات بود و در برخي از نمونهها نيز بينظير بوده است.
6- برخلاف دولتمردان سازندگي و اصلاحات، دولت نهم بيشترين خدمترساني را به اقشار محروم و مستضعف جامعه- يعني ولي نعمتهاي انقلاب- اختصاص داده بود.
7- رئيس دولت نهم برخلاف دولتمردان سازندگي و اصلاحات در مقابل اخم وتشر و باجخواهي قدرتهاي استکباري کوتاه نيامده و از حقوق ملت و نظام دفاع جانانه ميکرد، که چالش هستهاي يکي از بارزترين نمونههاي اين ايستادگي شجاعانه است.
8- دولت نهم، گفتمان امام و انقلاب را سرلوحه برنامههاي خود قرار داده بود تا آنجا که رهبر معظم انقلاب اين دولت را در ميان دولتهاي ايران از مشروطه تا آن هنگام بينظير معرفي کردند.
9 و 10 و 11 و 12 و...
کداميک از اين امتيازات برجسته دولت نهم که به نمونههايي از آن اشاره شد قابل انکار است؟!
ب: اکنون بايد پرسيد که آيا دولتي با اين امتيازات برجسته و بعضا منحصربفرد قابل حمايت و شايسته تقدير نبود؟! و آيا افراد و جرياناتي که در آن هنگام با دولت احمدينژاد مخالفت ميکردند نبايد از آن همه مخالفت و سنگاندازي خود شرمنده و خجالتزده باشند؟!
به بيان ديگر و با توجه به امتيازات ياد شده، حمايت از رياست جمهوري احمدينژاد در انتخابات 84 و 88 يکي از برجستهترين افتخارات اصولگرايان و تودههاي مردم خداجوي و انقلابي بوده است و از سوي ديگر درباره افراد و جرياناتي که در آن هنگام با دولت احمدينژاد مخالفت ميورزيدند، با جرأت ميتوان گفت که فقط يک لکه ننگ پاک نشدني بر پيشاني خود نهادهاند. چرا که در آن هنگام مخالفت با دولت احمدينژاد بدون کمترين ترديدي به مفهوم مخالفت با ارزشهاي اسلامي و انقلابي بود و جريانات مخالف تنها به اين علت که احمدينژاد حلقه بسته مسئوليتهاي موروثي آنها را شکسته، ثروت ملي را به ميان تودههاي مردم کشانده، در مقابل زورگويي قدرتهاي استکباري ايستاده و دهها ويژگي مثبت ديگر دولت احمدينژاد به مخالفت با آن برخاسته بودند و آيا، اين مخالفت در آن هنگام ننگآور نبود و مخالفان آن روز- از جمله دولتمردان سازندگي و اصلاحات- نبايد به خاطر آنهمه مخالفتها وکينهتوزيهاي خود، از خجالت آب شده و در زمين فرو بروند؟
3- متأسفانه طي 2 سال اخير دولت احمدينژاد به هر علت- از جمله نفوذ حلقه انحرافي و مشکوک- سير قهقرايي داشته و به مواضع و عملکردي روي آورده که با مواضع و عملکرد اوليه در دولت نهم و اوايل دولت دهم فاصلهاي پرنشدني و در برخي از موارد تفاوت يکصد و هشتاد درجهاي دارد و همين تغيير مسير و زاويه گرفتن با خط اصيل اسلام و انقلاب رويگرداني اصولگرايان و انتقاد و اعتراضهاي فراوان به دولت آقاي احمدينژاد را در پي داشته است که در اين باره گفتني است؛
الف: نه فقط حمايت اوليه اصولگرايان از دولت احمدينژاد به دليل آن که حمايت از گفتمان امام و انقلاب بوده است، سند افتخار اصولگرايان است بلکه اصولگرايان با اعتراض و انتقاد به مواضع کنوني دولت نيز، سند افتخار ديگري به کارنامه سياسي خود افزودهاند. اين نکته بديهيتر از آن است که به توضيح بيشتري نياز داشته باشد. چرا که اصولگرايان با حمايت از دولت احمدينژاد، در آن هنگام که گفتمان امام و انقلاب را دنبال ميکرد، نشان دادند که بر اصول و مباني انقلاب تکيه و تاکيد دارند و هنگامي که دولت از خط اصيل انقلاب و همراهي با مردم فاصله گرفت اصولگرايان با انتقاد و اعتراض خود بار ديگر ثابت کردند که آنچه نزد آنها از اهميت و احترام برخوردار است، اصول و مباني اسلام و انقلاب است و افراد و شخصيتها در هر مرتبه و درجهاي که باشند اگر از اصول و مباني فاصله بگيرند به همان اندازه مورد اعتراض و انتقاد اصولگرايان خواهند بود. به بيان ديگر اصولگرايان نشان دادند که «قبيلهگرا» يا «حزبگرا» و «گروهگرا» نيستند و به توصيه اميرمؤمنان عليهالسلام افراد را با حق ميسنجند و محک ميزنند و نه حق را با افراد و يا به تعبير حضرت امام(ره) «ميزان» را حال فعلي افراد ميدانند، بنابراين اصولگرايان حق دارند که هم به حمايت اوليه خود از دولت احمدينژاد افتخار کنند و هم اعتراض و انتقاد اين روزها به برخي از مواضع و عملکرد دولت را سند افتخار خود بدانند. گفتني است، دولتمردان سازندگي و اصلاحات از اين نقطه نظر دقيقا در مقابل اصولگرايان قرار دارند و به شدت قبيلهگرا و حزبگرا هستند.
تا آنجا که بعد از پناهندگي دهها نفر از حزب و گروه خود به آمريکا و انگليس، باز هم حاضر به مرزبندي با آنها نيستند و دهها نمونه ديگر که شرح آن فرصت ديگري ميطلبد.
و اما، مخالفتها و دشمنيهاي جريان مدعي اصلاحات و سازندگي با دولت احمدينژاد در آن هنگام که دولت پا به پاي گفتمان امام و انقلاب حرکت ميکرد فقط ميتواند لکه ننگ ديگري باشدکه بر پيشاني آنها نقش بسته و پاک شدني نيست، چرا که آنان در آن هنگام، آشکارا با گفتمان امام و انقلاب دشمني ورزيده بودند. و البته در جريان فتنه آمريکايي - اسرائيلي 88 با وطنفروشي و جنايات خود نشان دادند که نه فقط رفيق قافله امام و انقلاب نيستند بلکه با راهزنان فالوده ميخورند و دستورات ديکته شده دشمنان بيروني را مو به مو دنبال ميکنند.
ب: اکنون به برخي از عملکردها و مواضع اخير دولت که مورد انتقاد و اعتراض اصولگرايان است، نگاهي بيندازيد. چه ميبينيد؟ آيا اين دسته از عملکردها و مواضع اخير دولت دقيقا و بيکم و کاست، با مواضع و عملکرد دولتهاي سازندگي و اصلاحات همخواني ندارد؟! رها کردن مسائل اقتصادي و معيشتي مردم، حاشيهسازي به جاي انجام وظايف قانوني، رويکرد به جريانات فاسد و بيهويت، حمايت از مفسدان اقتصادي و... آيا غير از اين است؟!
خب! حالا به آساني ميتوان نتيجه گرفت که اصولگرايان به آن بخش از مواضع و عملکرد دولت آقاي احمدينژاد اعتراض و انتقاد دارند که از اصول و مباني اسلام و انقلاب منحرف شده و به مواضع و عملکرد دولتهاي سازندگي و اصلاحات نزديک شده است.
ج: در پايان اين وجيزه بيآن که قصد مقايسه مثل به مثل باشد و تنها به عنوان يک نکته عبرتانگيز و درسآموز بايد پرسيد؛ آيا حضرت امير عليهالسلام مادام که طلحه و زبير در رکاب رسول خدا(ص) شمشير ميزدند، از آنها تقدير و حمايت نميکرد؟ ولي پس از آن که به انحراف کشيده شدند، ابتدا آنان را نصيحت کرد و سرانجام وقتي به مقابله با حاکميت عدل اميرالمؤمنين عليهالسلام برخاستند در مقابل آنها ايستاد و کار به جنگ جمل کشيده شد.
حالا بايد از آن دسته از دولتمردان سازندگي و اصلاحات و اصحاب فتنه که به حمايت اوليه اصولگرايان از دولت آقاي احمدينژاد- باز هم تاکيد ميشود که قصد مقايسه مثل به مثل نيست- اعتراض ميکنند، پرسيد؛ اگر در دوران حضرتامير(ع) حضور داشتيد، به حمايت اوليه آن حضرت از طلحه و زبير اعتراض نميکرديد؟!... يادتان هست که در جريان حاکميت دولت و مجلس اصلاحات ميگفتيد ائمهاطهار(ع) هم قابل نقد هستند؟!