گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پديده مهاجرت اجباری بهاييان از ايران اسلامی، کيان ثابتیبيشترين تعداد پناهندگان بهايی افرادی هستند که در ايران دچار مشکلات اقتصادی شدهاند. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصيل بهايی هستند اين گروه نيز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالاترين ميزان سال های اخير رسيده است. در بين پناهندگان بهايی افرادی هم هستند که به دليل حفظ جان، راهی ترکيه شدهاند. گروههای ديگر پناهندگان بهايی شامل بيماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ايران زندگی میکنند، میشوند
از همان نخستين روزهای پيروزی انقلاب اسلامی در ايران، حاکميت کشور که در اختيار معممين شيعه قرار گرفته بود بنای مخالفت و دشمنی را با هموطنان بهايی آغاز کرد. اماکن مذهبی و قبرستانهای بهاييان مورد هجوم قرار گرفت و تخريب شد، بسياری از کارخانههای توليدی و شرکتهای خصوصی فقط به دليل آنکه يکی از صاحبانش فردی بهايی بود توسط بنياد مستضعفان يا دادگاه انقلاب مصادره گرديد، بهاييان از همه مشاغل دولتی و بعضا «خصوصی اخراج شدند، استادان و دانشجويان بهايی از تدريس و تحصيل، محروم و با ثبت گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور سراسری دانشگاهها از ورود جوانان بهايی به دانشگاههای سراسری و آزاد جلوگيری بعمل آمد، بازداشت شهروندان بهايی در شهرهای مختلف ايران، آغاز و گسترش يافت. اکثر دستگيرشدگان مجکوم به اعدام و اموال ايشان مصادره میشد و اينها تنها نمونههای کوچکی از دهها دليلی بودند که بهاييان را مجبور به جلای وطن میکرد. اين مهاجرت ابتدايی هم با مشکلاتی همراه بود چه که حکومت اسلامی ايران با وارد کردن گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام گذرنامه از تحويل گذرنامه و خروج شهروندان بهايی از ايران ممانعت بعمل میاورد در اين شرايط بسياری از شهروندان بهايی که تحمل فشارهای وارده را نداشته و جان خود را در وطنشان در خطر میديدند مال خود را میگذاشتند و بیمحابا از راههای صعب العبور استان بلوچستان به پاکستان میگريختند و در آنجا خود را به دفتر کميساريای پناهندگی سازمان ملل معرفی تا آنکه پس از چند سال بتوانند به کشوری امن نقل مکان کنند البته چندين برابر تعداد اين پناهجويان، بهاييانی هم بودند که ترک وطن نکرده و با پذيرش شرايط موجود در ايران روزگار میگذراندند. حکومت اسلامی حاکم بر ايران که به هيچ وجه نمیتوانست حضور معتقدان به آيين بهايی را در مملکت تحت حاکميت خود بپذيرد ابتدا با اين طرح آغاز کرد که اعمال فشار بر شهروندان بهايی و ممانعت از خروج ايشان از کشور، موجب آن میشود که ايران برای بهاييان تبديل به زندانی با اعمال شاقه خواهد شد که تنها تغيير عقيده و اسلام آوردن ايشان موجب رهايی از اين زندان خواهد گرديد ولی پس از يک دهه، حاکميت آشکارا شاهد شکست طرح خود بود. اعدام و تحمل حبسهای طولانی برای تعداد کثيری از شهروندان بهايی، ممانعت از کسب و کار و تحصيلات عاليه و ممنوع خروج کردن بهاييان، نه تنها موجب ترک عقيده پيروان بهاييت نشد بلکه بسياری از ايرانيان را هم به اين باور مذهبی متوجه و علاقهمند کرد. در اينجا حکومت راه ديگری در پيش گرفت و دربهای خروج از کشور را بر بهاييان گشود تا شايد با اعمال فشار در داخل موجب خروج ايشان از کشور گردد و از اين طريق از تعداد پيروان آيين بهايی در ايران کاسته شود. مهاجرت شهروندان بهايی در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد پس از انتخابات رياست جمهوری شهروندان بهايی هم مانند بسياری ديگری از اقشار جامعه از تيررس فشارهای حکومتی درامان نماندند. با آنکه جامعه بهايی ايران همواره اعلام کرده که طبق اصول اعتقادیاش از هر گونه دخالت در سياست و يا جانبداری از گروهی خاص پرهيز میکند ولی بدنه اصلی نظام که سه دهه سابقه دشمنی با جامعه بهايی را در پيشينه دارد حاضر به پذيرش ادعای بهاييان نبود. بازداشت شهروندان بهايی در همه شهرهای ايران آغاز شد و ايشان با اتهامات نظير» تبليغ عليه نظام «،» اقدام عليه امنيت «و» تشکيل گروه غيرقانونی «به دادگاههای انقلاب فراخوانده شدند. ادارات اطلاعات در شهرهای مختلف کشور محور اعمال فشارهای اقتصادی بر بهاييان را دردست گرفتند و ادارات اماکن، دارايی، کار، تامين اجتماعی و صنوف مجريان اقدامات ايشان شدند. پلمپ گسترده محلهای کسب، لغو و عدم تمديد جواز، وضع مالياتهای سنگين و جلوگيری از مراجعه صاحبکاران- مشتريان - به شهروندان بهايی از جمله فشارهای اقتصادی بود که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ايران با همکاری نهادهای مذکورعليه شهروندان بهايی به مرحله اجرا درآورد. هجوم به گورستانهای بهايی و کارشکنی در صدورجواز دفن که از دوره قبل رياست جمهوری محمود احمدینژاد شروع شده بود ناگهان به دستور حکومتی تبديل شد و به همه شهرهای ايران سرايت کرد. در روزهای پايانی سال ۱۳۸۸ خورشيدی دادستان کل کشور در اعلاميهای کليه تشکيلات مذهبی بهايی را غيرقانونی و تعطيل اعلام کرد. گروه ۷ نفره مسئولين جامعه بهايی ايران با اتهامات» جاسوسی برای اسرائيل، تبليغ عليه نظام و توهين به مقدسات «هر کدام به ۲۰ سال حبس تعزيری محکوم شدند. و از همه اقدامات شديدتر میتوان به حمله گسترده نيروهای وزارت اطلاعات به دانشگاه بهاييان ايران در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خورشيدی اشاره کرد که تعداد زيادی از اساتيد بهايی بازداشت و بسياری از منازل بهاييان مرتبط با دانشگاه مزبور مورد هجوم ماموران امنيتی قرار گرفت. موارد مذکور تنها بخشی از اقدامات رژيم ايران بر عليه شهروندان بهايی شمرده میشود ولی اينها تمهيدی بود برای خروج گسترده شهروندان بهايی از ايران و ورودشان به کشور ترکيه برای اعلام پناهندگی به دفتر کميساريای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد؛ کورسوی اميدی که با کم شدن آزار و فشارها در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی بر دلهای بهاييان تابيده بود به خاموشی گراييد و بسياری از شهروندان بهايی که ديگر محيط زندگی در ايران را محل امن و آسايش برای خويش نمیديدند مجبور به جلای وطن شدند. تلاش نيروهای امنيتی برای از هم پاشاندن دانشگاه داخلی بهاييان ايران و عدم ثبت نام، اخراج و ممانعت از تحصيل شمار اندک دانشجويان بهايی راه يافته به دانشگاههای ايران عامل مهم ديگری بود تا بسياری از جوانان بهايی برای پيشرفت و تحصيل مجبور به ترک وطن شوند. ورود به کشور ترکيه و اعلام پناهندگی زندگی جديد از فردای آن روز آغاز میگردد. زندگی که برای بعضی يک سال و برای بعضی ديگر تا سه سال هم به طول میانجامد. معمولا «بهاييانی که عازم امريکا هستند يک سال در ترکيه ساکنند ولی ساير کشورها زمان بيشتری برای رسيدن طلب میکند. حدود ۳۰ شهر اقماری در ترکيه توسط وزارت کشور ترکيه جهت اسکان پناهندگان مشخص شده که پناهجويان ايرانی پس از معرفی خودشان به دفتر کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مستقر در آنکارا به اين نقاط فرستاده میشوند. اين شهرها شامل کايسری، نوشهير، اسکی شهير، دنيزلی، نيده، سيواس، کريک کاله، مرسين، قونيه، وان و غيره میباشند. بايد توجه داشت تا زمانی که فرد پناهجو پاسخ مثبت مصاحبهاش را دريافت نکرده به عنوان پناهنده محسوب نمیشود و به عنوان پناهجو در کشور ترکيه شناخته میگردد اين دوره میتواند بيش از يک سال هم باشد. البته در مورد پرونده زنانی که مسئوليت اداره خانواده را عهده دارند، سالمندانی که به تنهايی در ترکيه ساکنند، بيماران صعب العلاج و افرادی که جانشان در ايران در خطر است روند پناهندگی سريعتر انجام میگردد. گروههای ديگر پناهندگان بهايی شامل بيماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ايران زندگی میکنند و برای در کنار آنها بودن، مجبورند از طريق کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل مستقر در ترکيه، پناهندگی کشور مزبور را دريافت کنند همچنين پدران و مادرانی هم هستند که دارای فرزند کوچکی میباشند و به اين دليل از ايران خارج شدهاند که به دليل نااميدی از آينده ايران نمیخواهند فرزندشان هم به سرنوشت ايشان دچار شود و حکومت مذهبی حاکم بر ايران مانع پيشرفت ايشان در آينده شود. به هر شکل بهاييان هم مانند ساير پناهجويان و پناهندگان مجبورند پروسه پناهندگی در کشور ترکيه را تا رسيدن به کشور مطبوع بگذرانند که مدت زمان اين دوران برای پناهندگان بهايی نسبت به سايرين به دليل فشارهای آشکار حکومت ايران بر شهروندان بهايی، کمتر و مشکل ديپورت هم در پايينترين ميزان میباشد. در اين دوره بسياری از پناهندگان به دليل آنکه طبق قانون کشور ترکيه اجازه کار ندارند سرمايهای را که با خود از ايران آوردهاند را از دست میدهند و با دست خالی به کشور مقصد وارد میشوند. بسياری هم برای گذران زندگی بطور غيرقانونی در ترکيه مشغول به کار میشوند که همين شرايط موجب شده صاحبکار ترک، پناهندگان را برای مشاغل سخت با حداقل حقوق استخدام کند. اما بسياری از بهاييان با اين تبعيد اجباری برخوردی ديگر دارند. زبان، فرهنگ و ارتباطات اجتماعی کشور مقصد به ايشان سبک زندگی جديدی را تحميل میکند پس به مانند طفل تازه تولد يافتهای سعی میکنند برای ساختن زندگی نوين (بیتوجه به دستاوردهای مادی زندگی پيشين)، خويش را هر چه سريعتر با محيط جديد وفق دهند هر چند همواره ياد ايران (سرزمين مادری) به عنوان زادگاه آيين بهايی همواره در خاطرشان ثبت خواهد بود. ساختن اين زندگی نوين هر چند سخت و دشوار است ولی برای يک پناهنده بهايی دارای دو مفهوم است (مفاهيمی انسانی ولی ناآشنا برای يک شهروند بهايی ساکن ايران): آسايش فکر - امنيت جان و مال. Copyright: gooya.com 2016
|