جمعه 10 خرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بندر شانگهای به جای بندر عباس! ف. م. سخن

92 Elections
اکنون نوبت محسن رضایی ست که هرمزگان را تبدیل به شانگهای کند. او هم عوامفریبی ست در حد احمدی نژاد. این ها از بس پشت میز نشسته اند و بولتن خوانده اند دچار توهم شده اند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


"بلاگ"های ف. م. سخن در این صفحه تا پایان انتخابات و اعلام نتایج رای گیری به بررسی روزانه موضوع انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و وقایع پیرامون آن می پردازد

-------- پنجشنبه ١٠ خرداد -------
مزخرف گوییِ نامزدهای ریاست جمهوری حدّ و مرزی ندارد. حکومت اسلامی همه را مالیخولیایی کرده است. آن از جلیلی که می خواهد با تولید چوب بستنی اقتصاد ایران را شکوفا کند و این از محسن رضایی که می خواهد استان هرمزگان را تبدیل به شانگهای نماید. نه تنها شانگهای بلکه بهتر از شانگهای! آن هم لابد در طول ۴ سال دوران اول ریاست جمهوری اش!

احمق فرض کردن مردم٬ عادت سردمداران حکومت اسلامی شده است. احمدی نژاد هم تصور می کرد که مردم را با به دوش گرفتن کیسه نامه و پخش اسباب بازی و واکمن می تواند فریب دهد ولی وقتی آب ها از آسیاب افتاد دیدیم که چند نفر از همان محرومان که به قول سردار قاسمی به خاطر بوی گند بدن احمدی نژاد طرفدار او بودند در استقبال از او حاضر شدند.

اکنون نوبت محسن رضایی ست که هرمزگان را تبدیل به شانگهای کند. او هم عوامفریبی ست در حد احمدی نژاد. این ها از بس پشت میز نشسته اند و بولتن خوانده اند دچار توهم شده اند. اگر قالیباف تا حدودی منطقی و قابل تحمل سخن گفت به خاطر این است که در کار اجرایی دست دارد و می داند حد مزخرف گویی تا چه اندازه است و مردمی که گرفتار هزار مشکل اند با این حرف ها به جای این که خوشحال شوند برافروخته و عصبانی می شوند و یا از شدت غضب٬ به خنده و قهقهه می افتند.

محسن رضایی اگر مرد میدان بود٬ ایران را به آن وضع اسف بار پایان جنگ نمی کشاند. نمی خواهم خون جوانانی که در راه ایران کشته شدند هدر رفته بنامم ولی بیشتر آن ها به خاطر بی سوادی و ندانم کاری امثال رضایی ها کشته شدند. حال باید ببینیم در گفتگوهای بعدی شان چه افاضاتی خواهند فرمود.

-------- پنجشنبه ٩ خرداد -------
کاپیتان قالیباف و هدایت هواپیمای در حال سقوط حکومت اسلامی
خلبان هواپیما٬ در واقع شیءی چند تنی را که در هوا معلق است به سمت مقصدی معلوم هدایت می کند. این شیء به هیچ جا تکیه ندارد و فقط با تکان چند سطح متحرک٬ به چپ و راست و بالا و پایین می رود. پیشرانه ی آن نیز چند موتور است با ظرفیت معلوم و توانی مشخص. تصور این که شیءی چند تنی در هوا معلق باشد و خلبان با سُر خوردن روی هوا و تکان چند سطح متحرک آن را هدایت کند برای مسافر هواپیما معلوم نیست و اگر معلوم شود چه بسا سوار چنین وسیله ای نشود. به همین جهت خلبانان باید ضمن کسب مهارت٬ از اعتماد به نفس و سرعت تصمیم گیری و سرعت عمل و قدرت برخورد قاطع با مشکلات در مواقع اضطراری برخوردار باشند والّا نمی توانند خلبان بشوند.

محمد باقر قالیباف به غیر از دکتر بودن و سردار بودن و چماقدار بودن٬ خلبان هم هست و در گفت و گوی تلویزیونی خود با اعتماد به نفس یک خلبان سخن می گوید. برای او که با یک هواپیما با محدودیت های معین سر و کار دارد و در هر پرواز باید بر اساس وضع هواپیما و وضع خودش و کابین کرو تصمیم به "گو" یا "نو گو" بگیرد سخن گفتن در صدا و سیما نیز به مانند سخن گفتن کاپیتان در لحظه ی اضطراری با مسافران منتظر خبر است. مسافرانی که با طیاره ی قراضه ی خامنه ای با شاگرد شوفری احمدی نژاد (به کمک خلبان بی سواد و بی استعداد به طنز می توان شاگرد شوفر گفت) در حالی که تمام آمپرهای هواپیما روی کمان قرمز قرار دارد و برخی آمپرها هم به ته کمان قرمز چسبیده و صدای بوق خطر تمام هواپیما را پر کرده٬ در حال سقوط اند چشم به دهان این خلبان خبره دوخته اند ببینند چه می گوید٬ شاید با نشستن در کنار کاپیتان خامنه ای٬ بتواند هواپیما را که از کنترل خارج شده و در اسپین٬ و دقیق تر بگوییم در فلت اسپین افتاده کنترل کند و به وضع عادی باز گرداند.

خلبان ها اصولا بر اساس امکاناتی که در اختیار دارند هواپیما را کنترل می کنند. به بیان دیگر برای خودشان افسانه نمی بافند. قالیباف هم در اولین گفتار تلویزیونی خود می گوید این که من به عنوان رئیس دولت بگویم چوب لای چرخ من می گذارند معنی ندارد. این که بگویم حاکمیت دوگانه در هواپیمای من وجود دارد معنی ندارد. اگر کاپیتان خامنه ای٬ هواپیما را به دست من سپرد٬ من هدایت اش می کنم و اگر خودش خواست کنترل را به دست بگیرد یوک یا ساید استیک را به دست او می دهم. این که بگویم هواپیما چه مسیری را باید طی کند و به کدام مقصد برود این کار من نیست. رئیس جمهور غلط می کند بخواهد در باره ی سیاست خارجی تصمیم بگیرد. این کاپیتان و پایلوت این کامند است که تصمیم می گیرد ما چه جور برویم و به کجا برویم.

سخنان قالیباف واقع گرایانه بود و از امکاناتی که واقعا در اختیار رئیس جمهور است حکایت می کرد. او به روشنی گفت که رئیس جمهور در حکومت اسلامی ابزار دست آقا و خدمت گزار آقا و مجری اوامر آقاست و فقط باید آن چه را که قانون از او خواسته به خوبی اجرا کند.

سخنان بی پایه حسن روحانی -به مانند شاگردِ خلبانی که تازه از گراند اسکول به پای هواپیما رفته و برای در و همسایه از کارهای عجیب غریبی که کرده٬ ولی نکرده٬ سخن می گوید- و کلید در آوردن و کلید نشان دادن خوشبختانه در شوی قالیباف شنیده و دیده نشد و قالیباف همانی بود که یک تدارکاتچی خوب و ورزیده باید باشد؛ کسی که فقط و فقط از روی چک لیستی که به دست اش می دهند باید عمل کند و کوچکترین کاری بر خلاف آن چک لیست انجام ندهد.

-------- چهارشنبه ٨ خرداد -------
جغد شوم مصباح یزدی بر شانه جلیلی
جغد شوم مصباح یزدی بعد از چند بار چرخ زدن بر سر کامی لنکرانی و سعید جلیلی٬ پس از کنار کشیدن لنکرانی٬ بر شانه ی جلیلی نشست تا کشور ایران چهار سال دیگر دستخوش فلاکت و بدبختی ناشی از این انتخاب شود. جغد شوم مصباح پیشتر بر شانه ی احمدی نژاد نشسته بود و او را برای تخریب کامل کشور و زمینه سازی برای ظهور امام زمان اصلح تشخیص داده بود. خرابکاری های بیش از حد احمدی نژاد و عدم ظهور حضرت امام غائب باعث شد تا جغد شوم به فغان در آید و زبان به شکایت گشاید.

مصباح کسی است که اگر خمینی زنده بود جرئت نمی کرد نفس بکشد چه برسد به این که برای ایران رئیس جمهور تعیین کند. او کسی ست که به معنای اصیل کلمه ضدِّ انقلاب بود و خمینیِ پیش از انقلاب و عملکردش را قبول نداشت ولی بعدها با ذکر این که فعالیت مخفی می کرده و باید ناشناس می مانده آب تطهیر انقلابی بودن را بر سر خود ریخت و با ضعف ذاتی و شخصیتی خامنه ای زمینه برای رشد او فراهم آمد.

تیپ مصباح تیپ مخالف خمینی و مطهری ست و این به نگاه متفاوت آن ها از اسلام مربوط می شود. دار و دسته ی مصباح همان ها هستند که وقتی مصطفی خمینی در زمان طفولیت از کاسه ای آب می خورد کاسه ی او را برای رفع نجاست آب می کشیدند چرا که پسر خمینی به خاطر تعلق خاطر خمینی به عرفان نجس به شمار می آمد.

این تیپ نه تنها به دنبال آزادی و آبادانی کشور نیست بلکه خرابی و دشمنی جهان با حکومت اسلامی و کدورت روابط با کشورهای دیگر هر چه بیشتر شود آن ها خوشحال تر می شوند چون این وضع را زمینه ساز ظهور مهدی موعود می دانند. بنابراین مانند حیوانی وحشی به پیش می تازند و هر چه بر سر راهشان باشد تخریب می کنند با این امید که مهدی بیاید و جهانی را که خود آن ها خراب کرده اند نجات دهد.

بعد از شرفیابی سعید جلیلی به نزد مصباح٬ خبرنگاران از آنان عکس گرفتند. نحوه ی نشستن جلیلی که مثلا نهایت خضوع و خشوع و ادب و احترام را با دست بر روی دست گذاشتن و سر به زیر افکندن نشان می دهد نمایان گر رابطه ی نوکر و اربابی این دو نفر است و تنها خدا می داند که این دو نفر دست در دست هم چه به روز کشور خواهند آورد.

-------- سه شنبه ٧ خرداد -------
خامنه ای قاطی کرده است
شاید این اولین انتخاباتی ست که رهبر فرزانه در باره ی آن دچار آشفتگی و تشتت فکر شده است. هیچ یک از نامزدها به مقداری که خامنه ای انتظار دارد صلاحیت ندارند و همه ی آن ها می توانند به نوعی بر خلاف نظر او عمل کنند.

خامنه ای اگر فردی قوی را بر سر کار بیاورد می تواند خطری برای خودش محسوب شود و اگر فردی ضعیف را بر راس قوه ی مجریه بنشاند باید فاتحه ی حکومت اسلامی را به خاطر وضع فاجعه بار کشور بخواند.

پارانویا دقیقا چنین عوارضی دارد. انسان به هیچ کس اعتماد و اطمینان ندارد. از قوی تر از خود می ترسد. به همه بدبین است. خودش را دائم می خورد و آزار می دهد. دست آخر دچار تشتت ذهن می شود و رشته ی امور را از دست می دهد و کار را به خدا می سپارد.

خامنه ای از رفسنجانی ترسید و او را به بازی راه نداد. چون از احمدی نژاد که به او اطمینان صد در صد کرده بود ضربه ی شدیدی خورد٬ از وحشت روی کار آمدن کسی شبیه به او یا بدتر از او مشایی را به بیرون راند. روحانی و عارف که اصلا برای هیچکس وجود خارجی ندارند و اگر هم داشته باشند به خاطر نگاه دوستانه ای که به اصلاح طلبان و کارگزاران دارند خطرناک اند. جلیلی موجودی ست که اگر قلاده اش را باز کنند ممکن است پاچه ی صاحب اش را هم بگیرد لذا از او هم می ترسد. همین طور از قالیباف که معلوم نیست چه چیز در پس ذهن اش دارد. پس یک باره اظهار می دارد که "ما نمی دانیم که چه کسی رئیس جمهور خواهد شد و نمی دانیم که خداوند متعال دل های مردم را به سوی چه کسی هدایت خواهد کرد". او حتی جرئت نمی کند از رد صلاحیت رفسنجانی و مشایی چیزی بگوید چرا که وسط این همه گرگی که از آن ها می ترسد باز تنها کسی که می تواند او را از چنگال آن ها نجات دهد رفیق قدیمی اش است و چه بسا روزگاری به او نیاز پیدا کند.

بدین ترتیب خامنه ای که رشته ی انتخاب تدارکاتچی اش از دست اش در رفته کار را به خدا می سپارد غافل از این که این نه خداوند است که دل های مردم را به سوی یکی از نامزدها هدایت می کند بل که سپاه و بسیج و دار و دسته های مافیایی و اطلاعاتی هستند که در صدد بر صدر کشیدن یکی از این نامزدها هستند.

-------- دوشنبه ٦ خرداد -------
آقای رفسنجانی اگر می خواهید کاری بکنید همین امروز بکنید
قرار است سعید جلیلی را بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند. این کار به قیمت رنجاندن مصباح یزدی و بیرون کشیدن لقمه ی جدیدی به نام لنکرانی از دهان او قرار است صورت بگیرد. اگر آمدن احمدی نژاد ایران را به این روز انداخت که می بینیم٬ آمدن جلیلی اوضاع را به مراتب خراب تر از امروز خواهد کرد. آدمی بی تجربه٬ بی ریشه٬ خودبزرگ بین٬ متوهم٬ بی ملاحظه نسبت به جهان٬ اگر بر سر کار بیاید از ایران چیزی باقی نخواهد ماند.

آقای رفسنجانی بعد از هشت سال خرابکاری احمدی نژاد تازه به سخن آمده و وضعیت فاجعه بار کشور را در چند جمله تشریح کرده است. او در یک سخنرانی دیگر گفته است: تا آنجا که مکلف به صبر باشم تحمل می کنم. رفسنجانی نیک می داند اگر جلیلی بر سر کار بیاید چه بلایی بر سر کشور و حتی نظام مورد علاقه اش خواهد آمد.

امیدوارم ایشان نگذارد چهار سال یا هشت سال بعد که زمین سوخته ای از ایران باقی مانده به سخن بیاید و بگوید من می دانستم چنین خواهد شد و در گوشه ای نشستم و سکوت کردم. رو کردن بخش کوچکی از آن چه او اسرار نظام می نامد و به سری ماندن شان اصرار دارد می تواند بسیاری از راه ها را بگشاید.

-------- یکشنبه ٥ خرداد -------
جانور غریبی به نام سعید جلیلی
من معمولا از الفاظی که اهانت آمیز باشد یا ظن اهانت را ایجاد کند استفاده نمی کنم. اما در این جا صفت بهتری برای سعید جلیلی پیدا نکردم. سعید جلیلی موجودی ست بسیار خطرناک؛ خطرناک تر از احمدی نژاد؛ خطرناک تر از آن که بتوان تصورش را کرد

حکومت اسلامی در طول سی و اندی سال٬ موجوداتی در لابراتوار وحشت اش به وجود آورده که نه تنها برای ایران بل که برای جهان هم خطرناک اند. سعید جلیلی یکی از این موجودات است.

سعید جلیلی به نحوی در مذاکرات هسته ای ظاهر شده که چهره ای ظاهر الصلاح در چشم فرنگی ها پیدا کرده ولی این دقیقا حکم مار خوش خط و خالی ست که به رغم زیبایی ظاهری بسیار خطرناک است و نیش او می تواند کشنده باشد.

او کسی ست که در صدد جهانی ساختن حاکمیت اسلام است و می تواند با نیش خود زهر حکومت اسلامی را به بدن جهان منتقل کند.

اولین ندای انتخاباتی او٬ تبدیل خامنه ای به امام است و صدور انقلاب به جهان. عوارض این نظریه پردازی را همگی ما می دانیم. جهان به جان ایران عزیز ما خواهد افتاد و تاوان آن را مردم ایران خواهند پرداخت. امیدواریم کسانی که می خواهند در انتخابات شرکت کنند به این موجود رای ندهند. اگر در مقام مقایسه بر آییم جانور چماق به دستِ حکومت٬ یعنی سردار قالیباف حداقل اهمیت مدیریت جامعه را می داند و اهمیت آسایش مردم را برای حفظ حکومت اسلامی تشخیص می دهد.


امیدواریم تحریم مردم باعث نشود سعید جلیلی بر سر کار بیاید که اگر بیاید به واقع باید نگران ایران و تمامیت ارضی اش شد.

-------- شنبه ٤ خرداد -------
راه مقدس رفسنجانی٬ راه مقدس مردم
هاشمی رفسنجانی در آخرین بیانیه ی خود از مردمی که هدف شان اعتلای کشور در سایه نظام اسلامی ست خواسته است به خاطر مشکلات و تلخی ها از این راه مقدس باز نمانند. راه مقدس رفسنجانی که به سایه ی نظام اسلامی ختم می شود با راه مقدس مردم دقیقا در دو جهت مخالف است.

ابتدا باید ببینیم در سایه ی نظام اسلامی چه چیزهایی به دست آمده است که مردم دعوت به ماندن در زیر آن می شوند. به آن چه خودمان می دانیم و می گوییم کاری ندارم٬ و فقط آن چه را که شخص رفسنجانی گفته است در این جا فهرست می کنم:
- در سایه ی نظام اسلامی دولت اسلامی فقط یک قلم ۵۰۰ هزار میلیارد تومان به بانک ها و پیمانکاران بدهکار است.
- در سایه ی نظام اسلامی پولی نمانده و اگر هم مانده قابل انتقال به داخل نیست.
- در سایه ی نظام اسلامی چین و هند هم روی کلّه ی ما سوارند و حتی در مقابل نفت ما کالایی را که خودشان می خواهند به ما می دهند (توجه کنید چین و هند و نه مثلا امریکا و اروپا).
- در سایه ی نظام اسلامی کشور با کوه مشکلات روبه روست.
- در سایه ی نظام اسلامی به خاطر سم چینی که معلوم نیست کدام یک از صاحبان مافیایی درخت اسلامی٬ وارد کننده ی آن است محصول دو سال کشاورزی ایران از دست رفته است.
- در سایه ی نظام اسلامی مردم داروی چینی می خورند و معلوم نیست وضع شان به خاطر مصرف این داروها چه خواهد شد.
- در سایه ی نظام اسلامی هیچ کس نمی داند فردا چه می شود.
- در سایه ی نظام اسلامی افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشته (لطفا به کلمات "چه قبل از انقلاب..." توجه کنید) جملگی از دست رفته و مردم حتی می ترسند زن شان را با خودشان به سفر خارج ببرند که به آن ها توهین نشود.
- در سایه ی نظام اسلامی وضعی به وجود آمده که سنای امریکا دو خواب خطرناک برای ایران دیده است: می خواهند سیستان و بلوچستان و آذربایجان را تجزیه کنند و می خواهند اگر اسرائیل به ایران حمله کرد به او کمک نظامی کنند.
- در سایه ی نظام اسلامی وضع آن قدر خراب است که برای پذیرش مسئولیت باید ایثار کرد.
- در سایه ی نظام اسلامی سایه افکنان٬ نادان اند و نمی دانند چه می کنند و عقل ندارند و خصومت و افتراق جامعه را پر کرده است.
- در سایه ی نظام اسلامی نگرانی از طرف دشمنان خارجی جدی ست.
- در سایه ی نظام اسلامی به دشمن خارجی نیازی نیست چرا که مشکلات از درون در حال وقوع است.
- و از همه مهم تر و گویاتر این که در سایه ی نظام اسلامی جایی برای خودِ رفسنجانی نیست که از مردم دعوت می کند در زیر این سایه بمانند! به قول معروف٬ طرف را به خانه راه نمی دادند مهمان دعوت می کرد!

به راستی آقای رفسنجانی با این همه محاسن و زیبایی که از زیر سایه ی نظام اسلامی بیان کرده چگونه توقع دارد که مردم زیر این سایه بمانند؟

اما راه مقدس مردم که درست در جهت مخالف راه رفسنجانی قرار دارد این است که هر چه زودتر و با خسارت کمتر سایه ی نظام اسلامی را از سر خود کم کنند! حال که خودِ رفسنجانی هم در زیر سایه ی نظام اسلامی جایی ندارد ما از ایشان دعوت می کنیم که در راه ما قدم بگذارد. البته علاقه ی ایشان به این سایه آن قدر زیاد است که اگر فرزندان اش را هم از او بگیرند باز از مزایای این سایه ی شوم سخن خواهد گفت!

-------- جمعه ٣ خرداد -------
حسادت خامنه ای
خامنه ای انسانی ست حسود و خود بزرگ بین. علت این امر معلوم است. او بدون داشتن جایگاه خاص در سلسله مراتب روحانیت به ناگهان و با تمهیدی که هاشمی رفسنجانی اندیشیده بود در راس حکومت اسلامی قرار گرفت و به تدریج بر حجم مسئولیت و قدرت اش افزود تا جایی که امروز حتی در قافیه ی شعر شاعران دربارش دخالت می کند.

اگر چه اطرافیان به ظاهر ذوب شده در او٬ به او و قدرت مافوق طبیعی اش بال و پر می دهند و بر مرض خودبزرگ بینی اش می افزایند اما خود او با در نظر گرفتن ملاک و معیار خواست مردم که هر روز از او دورتر و دورتر می شوند به ضعف ها و کمبودهای خود پی می برد و این عذابی ست الیم که رهایی از آن با شرایطی که خامنه ای دارد بعید به نظر می رسد.

نخستین کسی که خامنه ای به او به شدت حسادت می کند سید محمد خاتمی ست. مردی که به هر دلیل محبوب بسیاری از ایرانیان است و شخصیتی محترم و وجیه دارد. این موضوع خامنه ای را سخت رنج می دهد چرا که به خوبی واقف است مردم او را دوست ندارند و بسیاری از او متنفرند. حتی نمایش های سخنرانی که برای خوشامد او عده ی زیادی را به شکل مرید جمع آوری می کنند و خاک پای او را می بوسند و به مژگان می روبند او را راضی نمی کند چون نیک آگاه است که این ها امروز هستند و ممکن است فردا نباشند.

شخصیت سیاسی دوم که خامنه ای را به لحاظ جایگاه معنوی اش به سختی رنج می دهد هاشمی رفسنجانی ست. خامنه ای و همه ی ما می دانیم که هاشمی محبوب و شخص معتمد آقای خمینی بود و بعد از مرگ خمینی٬ همو بود که خامنه ای را رهبر کرد. بدین لحاظ رفسنجانی جایگاهی دارد از نظر معنوی فراتر از خامنه ای.

اکنون با اوت کردن رفسنجانی٬ موقعیتی برای خامنه ای به وجود آمده که بتواند عقده ی خودبزرگ بینی اش را تسکین بخشد و آن حکم حکومتی ست. با این کار٬ او خواهد توانست به مردم نشان دهد که جایگاه اش بالاتر و فراتر از رفسنجانی و امثال اوست و به یک اشاره ی رهبر می توان همه چیز را عوض کرد.

درد بزرگ خامنه ای٬ خصلت لجاجت وحشتناک اوست و اینکه همواره٬ مرغ او یک پا دارد. او این خصلت را به اسم مراعات قانون و هر چه قانون بگوید و من هم تابع قانون هستم و همه باید تابع قانون باشند در مواقع بحرانی بروز می دهد و کمترین انعطافی در تصمیم گیری هایش ندارد. او به خاطر کاراکتر ضعیف اش همواره می ترسد که اگر از عقیده ی خود بر گردد و قدمی به عقب بگذارد دنیا بر سرش خراب شود و او را از جایگاه رفیعی که در آن جای خوش کرده پایین بکشند. نگاهی به سلسله تصمیمات او٬ دقیقا این خصلت بیمارگون را نشان می دهد. علت قسی القلب شدن او نیز همین است.

این که امروز اصلاح طلبان و شخص هاشمی اعتراض پر سر و صدا نکردند و در مقابل رای شورای نگهبان نایستادند٬ تاکتیک مناسبی ست که مانع لجبازی خامنه ای شود. از طرف دیگر شاید -که البته احتمال آن با در نظر گرفتن موجی که آمدن رفسنجانی ایجاد کرد و خامنه ای از آن هراسان شد بسیار کم است- باری شاید خامنه ای برای نشان دادن بزرگی و عظمت خود و خوارداشت رفسنجانی او را با حکم حکومتی به عرصه ی انتخابات باز گرداند. باید منتظر روزهای آینده بمانیم و ادامه ی این داستان را ببینیم.

-------- پنجشنبه ٢ خرداد -------
پایان کار رفسنجانی٬ پایان کار جمهوری اسلامی
اگر رفسنجانی با حکم حکومتی مجددا به میدان انتخابات باز نگردد می توان گفت که ماموریت او برای حفظ جمهوری اسلامی -لااقل تا آغاز شورش های محتمل در زمانی نامعین- پایان پذیرفته است. اصولا چند خانواده در ایجاد و حفظ و مراقبت از جمهوری اسلامی نقش داشته اند که یک به یک از صحنه ی سیاست حذف شده اند. خانواده ی خمینی٬ خانواده ی کروبی٬ خانواده ی موسوی٬... و خانواده ی رفسنجانی آخرین آن هاست.
اکنون جز خانواده ی خامنه ای کسانی جمهوری اسلامی را اداره می کنند که کم ترین نقشی در ایجاد این نظام نداشته اند و حتی در دورانی به عنوان افراد غیر معتمد توسط آقای خمینی شناخته می شده اند. این افراد بعد از مرگ خمینی و در اثر ضعف شخصیتی و مقام ناچیز خامنه ای در سلسله مراتب روحانیت به تدریج همه چیز را در اختیار گرفتند و امروز حتی اگر خامنه ای بخواهد برای بازگرداندن جمهوری اسلامی به «دوران طلایی امام» کاری بکند٬ آن ها قطعا نخواهند گذاشت. در این معادله٬ ما پارامتر چند هزار میلیاردی را که این افراد مستقیم و غیر مستقیم به آن آلوده شده اند در نظر نگرفته ایم که اگر آن را هم در نظر بگیریم پیاده کردن شان از این قطار پر از پول و ثروت کار آسانی نخواهد بود.

با رد صلاحیت هاشمی خود او و خانواده اش به طور کامل از صحنه ی جمهوری اسلامی حذف شدند و پدرخوانده های جدید سکان حکومت را به طور کامل در دست گرفتند.

بی برنامگی و اصولا بی هویتی بازماندگان اصلاح طلب موجب شده تا از فرصت حذف هاشمی استفاده ای نشود. اگر اصلاح طلبان حکومتی واقعا سیاست مدار بودند برای زمان حذف احتمالی هاشمی برنامه ریزی می کردند و به محض رد صلاحیت او آن برنامه را به اجرا می گذاشتند. افسوس که چنین چیزی وجود ندارد و همه با حرکت اخیر دچار حیرت و تشتت فکر شده اند.

اکنون باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا اصلاح طلبان حکومتی حرکت اشتباه به جلو راندن عارف و روحانی را انجام می دهند و این مهره های بی ارزش را هم می سوزانند یا این که با بیرون کشیدن آن ها دست کم آبروی خودشان را حفظ می کنند. منتظر می مانیم و می بینیم.

-------- چهارشنبه ١ خرداد -------
نامزدهای بی بو و خاصیت اصلاح طلبان
بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی٬ بزرگترین اشتباه اصلاح طلبان٬ چرخاندن نشانه ی حمایت از سمت هاشمی به طرف عارف و روحانی خواهد بود. این کار عملی خواهد بود به لحاظ سیاسی مرگبار و بدترین بازی ممکن در مقابل خامنه ای و شورای نگهبان رهبری. من شطرنج باز خوبی نیستم ولی می توانم به روشنی ببینم که این حرکت موجب کیش و مات شدن اصلاح طلبان خواهد شد.

عارف و روحانی کسانی هستند در سطح معین و حتی پایین تر از او. نامزدهایی بی بو و خاصیت که نه مردم توجهی به آن ها دارند نه خود آن ها زیرکی و شهرت رفسنجانی را. بزرگترین اشتباه اصلاح طلبان -که متاسفانه همواره در شرایط دشوار سیاسی بدترین بازی ها را کرده اند- حرکت دادن این دو مهره به طرف جلوست. خامنه ای با دویست سیصد هزار رای -آرایی کمتر از مقداری که برای آقای کروبی ساختند- آن ها را با خفت و خواری به بیرون از صفحه شطرنج سیاسی خواهد راند و آن ها هم جایی خواهند رفت که قبلا معین رفت. این حرکت فرضی٬ تنها از سر توهم می تواند صورت گیرد. توهم این که مردم چشم به دهان اصلاح طلبان دوخته اند تا پا به پای آن ها حرکت کنند.

در مورد هاشمی وضع به گونه ای دیگر بود. هاشمی به عنوان یک مهره ی موثر که می توانست خامنه ای را بازی دهد در اذهان مردم نقش بسته بود و مردم و بخصوص جوانان نه به خاطر خواست اصلاح طلبان که بر اساس برآوردهای خودشان -احتمالا- او را با رای زیاد در مقابل شاه سیاه قرار می دادند.

اما از دو مهره ی عارف و روحانی تنها در یک صورت می توان استفاده درست کرد و بازی انتخابات را با خفت به حریف واگذار نکرد و آن انصراف آنان از حضور در انتخابات با ذکر اعتراض به عملکرد شورای نگهبان در رد صلاحیت رفسنجانی است. این تنها حرکتی ست که این دو مهره می توانند انجام دهند و بازی را آبرومندانه به حریف واگذار کنند. البته چنین حرکتی از اصلاح طلبان انتظار نمی رود چون اصولا تشکلی وجود ندارد که بتواند با فکر و اندیشه و برنامه ریزی٬ حرکت های سیاسی را انجام دهد. همه پراکنده و مهره های اصلی هم در زندان خامنه ای اسیرند.

این که خامنه ای به عنوان حریف قوی تر بخواهد با حکم حکومتی و منت گذاری٬ آوانتاژی به اصلاح طلبان بدهد و مهره ی خورده را دوباره به صفحه باز گرداند نیز امری دور از ذهن است که البته با حرکت های گازانبری دیگر٬ حریف اش را تحقیر و از صفحه ی شطرنج سیاسی بیرون خواهد کرد.

-------- سه شنبه ٣١ اردیبهشت -------
اگر هاشمی رد صلاحیت شود
زمانی که شما این مطلب را می خوانید شورای نگهبان نتیجه ی بررسی خود را اعلام کرده و حضور یا عدم حضور هاشمی رفسنجانی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مشخص شده است. اگر هاشمی رد صلاحیت شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟

- اپوزیسیونِ مخالف حضور او نفسی به راحتی کشیده و در مزیت تحریم انتخابات سخن ها خواهد گفت.

- موافقان حضور او لب به شکایت گشوده و از نیامدن اش اظهار تاسف خواهند کرد.

- طرفداران شخص او به خدا و آیت الله خامنه ای شکایت خواهند برد و به انتظار حکم حکومتی خواهند نشست.

- جوانانی که تصمیم به برپایی ستادهای انتخاباتی داشتند سر خورده و مایوس به خانه های خود باز خواهند گشت و مطالب نوشته شده توسط اپوزیسیون و موافقان حضور هاشمی و طرفداران شخص او را در اینترنت دنبال خواهند کرد.
- حکومت با بوق و کرنا به معرفی نامزدهای مورد نظر رهبر خواهد پرداخت و رقابت داغ میان آن ها را گزارش خواهد کرد.

- روز ۲۴ خرداد حوزه ها خالی از جمعیت خواهد بود ولی تلویزیون صف های طویل مردم را در حوزه های رای گیری نشان خواهد داد و وقوع حماسه ی ۲۵ میلیون نفری را به اطلاع مردم خواهد رساند.

- اپوزیسیون چند روزی در باره ی محق بودن خود برای تحریم سخن خواهد گفت و به تدریج جریان انتخابات به فراموشی سپرده خواهد شد.

- جوانان به مدرسه و دانشگاه خواهند رفت و مردم به کار و زندگی خود خواهند پرداخت. احتمالا کسی که بر سر کار می آید اندکی به اوضاع اقتصادی سر و سامان خواهد داد.

- امریکا و اروپا پیک های خود را روانه ی سفارت خانه ها و محافل پشت پرده خواهند کرد بلکه بتوانند با رئیس جمهور منتخب حکومت بر سر مسئله ی اتمی به توافق برسند.

نتیجه گیری را بر عهده ی خود خوانندگان فهیم می گذارم.

-------- دوشنبه ٣٠ اردیبهشت -------
بنز٬ پراید٬ موتور هزار٬ ملاک انتخابات
ملاک انتخابات ریاست جمهوری برای حکومت٬ نزدیکی نظر نامزد انتخابات به آقای خامنه ای ست. ملاک انتخابات برای مردم٬ آزادی خواهی و آزاد اندیشی ست. نامزدهای عبور کرده از فیلتر شورای نگهبان طبعا ملاک مردم را با خود ندارند. اما تکلیف نامزدهای مورد نظر حکومت که فردا از فیلتر شورای نگهبان عبور خواهند کرد چه خواهد شد؟

حکومت اسلامی و به بیان دقیق تر دستگاه زیر نظر آقای خامنه ای در مخمصه ی بدی گرفتار شده است. از یک سو هاشمی رفسنجانی و از سوی دیگر مشایی٬ یکی به عنوان عامل فتنه و دیگری به عنوان عامل انحراف در صدر نامزدهای نامطلوب قرار دارند و اگر از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند سه نامزد نزدیک به رهبر یعنی جلیلی و ولایتی و قالیباف را به طور قطع از نظر تعداد آرا پشت سر خواهند گذاشت. انتخاب هر یک از این دو نیز به مفهوم دردسری چهار ساله برای دستگاه مدیریتی آقای خامنه ای خواهد بود.

برای کاستن از تعداد آرای دو نامزد نامطلوب و افزودن بر تعداد آرای نامزد مطلوب٬ ملاک های مردم فریبانه ای توسط عوامل حکومت مطرح می شود. رفسنجانیِ بنز سوار در مقابل جلیلیِ پراید سوار قرار می گیرد و قالیباف هم در حالی که "چوبی" در دست دارد بر ترک موتور ۱۰۰۰ می نشیند.

برای مردم هیچ یک از این ها اهمیتی ندارد. حتی اگر پای رئیس جمهوری آزادی خواه نیز در میان باشد باز بنز سواری و پراید سواری ملاک خوب و بد نخواهد بود. مردم ترجیح می دهند رئیس جمهور واقعی شان بنز سوار شود ولی میلیاردها دلار ثروت ملی را بر باد ندهد. بهترین دلیل٬ کاپشن معروف به کاپشن احمدی نژاد ست. کاپشنی که پیش از انتخاب او می شد به ۵۰۰۰ تومان خرید ولی در پایان دوران ریاست جمهوری اش به خاطر تورم لگام گسیخته ای که در اثر سوءمدیریت او هر لحظه بر مقدار آن افزوده می شود به ۲۰۰۰۰ تومان هم قابل خریداری نیست.

در این انتخابات که باید نام انتخصابات بر آن نهاد ملاک مردم هیچ یک از این ها نیست؛ ملاک مردم شکافی ست که نامزد مورد حمایت شان باید در درون حکومت ایجاد کند و راه را برای تحولات مثبت آتی بگشاید. اگر شورای نگهبان این موضوع را در نظر بگیرد٬ به طور قطع منافذ پالایه ی انتخاباتی را تنگ تر خواهد کرد و جلوی عبور رفسنجانی و مشایی را خواهد گرفت.

در آن صورت باید گفت کسی که صلاحیت رئیس جمهور شدن را ندارد چگونه می تواند بر کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام که فراتر از کرسی ریاست جمهوری ست تکیه زند؟

-------- یکشنبه ٢٩ اردیبهشت -------
مخالفان و موافقان حضور در انتخابات
مخالفان حضور در انتخابات بیشتر گروه ها و شخصیت های سیاسی مقیم خارج از کشورند. در مقابل٬ فعالان جوان سیاسی در داخل کشور می خواهند از موقعیت به دست آمده در انتخابات برای پیشبرد اهداف آزادی خواهانه ی خود استفاده کنند. مهم ترین نامزدی که رهبر حکومت اسلامی به او نظر مساعدی ندارد آقای هاشمی رفسنجانی ست. سوابق سیاه هاشمی بر کسی پوشیده نیست ولی جوانان نسل حاضر با تاریخ زندگی نمی کنند. آن ها امروز و در لحظه ی حاضر زندگی می کنند. امروزی که توام با گرانی وحشتناک٬ تورم افسارگسیخته٬ کمبود دارو در اثر تحریم ها٬ فشارهای شدید اجتماعی و سیاسی ست. فهرست کردن جنایت ها و خیانت ها و حیف و میل کردن های اموال مردم در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دردی از مردم درمان نمی کند. اگر جوانان به حمایت از هاشمی بر می خیزند نه به خاطر عدم آشنایی با کارنامه ی سیاه او که به خاطر بر پا کردن اجتماعات و ستادهایی ست که می توان حرف خود را علیه حکومت در آن ها زد. جوانان مان را درک بکنیم.

مخالفان حضور در انتخابات آلترناتیو مناسبی برای حرکت احتمالی جوانان ارائه نمی کنند. نهایت کاری که پذیرفتن نظر آن ها می تواند موجب شود٬ در خانه نشستن جوانان و عدم رای دادن آن هاست. حکومت صف های اتوبوسی خود را درست خواهد کرد٬ از این صف ها فیلمبرداری خواهد کرد٬ ۲۵ میلیون رای از صندوق ها بیرون خواهد کشید و در نهایت انتخابات را با چهره ای موفقیت آمیز ترسیم خواهد کرد. کسی را هم که مورد نظر آقای خامنه ای باشد بدون تردید از صندوق ها بیرون خواهند کشید. بنابراین برد با تحریم کنندگان نخواهد بود.

حداقل فایده ی حضور در انتخابات بیرون کشیدن جوانان از لاک سرخوردگی ها و یاس هاست. اگر ستادهای انتخاباتی فعال شوند٬ حکومت توانایی کنترل آن ها را نخواهد داشت و باز صدای آزادی خواهانه ی مردم از همین طریق به گوش جهان خواهد رسید. برخورد واقع گرایانه با موضوع انتخابات وظیفه ی همه ی ماست.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016