یکشنبه 29 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

درست سرِ بزنگاه مهم است!، الهه بقراط

الاهه بقراط
دلایل اینکه بخشی از مردم در یک رفتار متناقض با وجود مخالفت با رژیم، در «حماسه تماشا» شرکت می‌کنند، قابل درک است اما اینکه آن مثلا مخالفان و معترضانی که دم از «کودتای انتخاباتی» و «دولت پادگانی» می‌زدند، به میدان بیایند و مشغول «سناریو»نویسی شوند، دیگر تناقض نیست، بلکه بی‌مسئولیتی تمام عیار است! این بی‌مسئولیتی و وجدان به خواب رفته را در میان همه آن افرادی می‌توان دید که به نوعی جزو وابستگان و دلبستگان جمهوری اسلامی به شمار می‌روند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اصلا نگاه نکنید که آدم‌ها و گروه‌ها و احزاب در طول هفته‌ها و ماه‌ها چه می‌گویند. مهم آن است که درست سر بزنگاه چه می‌گویند و مخاطبان خویش را به چه رفتاری توصیه می‌کنند! آنجاست که معلوم می‌شود کدام طرف ایستاده‌اند. وگرنه در تمام طول سال می‌توان علیه جمهوری اسلامی و زمامدارانش و در رثای آزادی و دمکراسی و حقوق بشر گفت و شنید و وقتی نوبت انتخابات تقلبی‌ رژیم می‌رسد با یک چرخش قلم، مردم را به همکاری در تقلب و نمایش فراخواند، به مشارکت در یک فراگردِ تبهکارانه و همواره بن‌بست!

بیراهه‌های خبری

این نوع خبررسانی که درباره‌اش توضیح خواهم داد حتا کژراهه هم نیست که پس از زمانی بتوان به راه اصلی رسید بلکه پس از کژی نیز راه به جایی نمی‌برد و جز اغتشاش فکری حاصلی بر جای نمی‌گذارد. همان اغتشاشی که سالها اصلاح طلبان از آن سوء استفاده کردند و ظاهرا اینک نوبت به دیگران رسیده است. گاه فقط نیمی از واقعیت را گفتن به مراتب بدتر از دروغ گفتن است!

اسفندیار رحیم مشایی، رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد و مشاور ریاست جمهوری و پدر زنِ پسر محمود احمدی نژاد، که از مدت‌ها پیش به عنوان نامزد مورد علاقه دولت و دار و دسته احمدی نژاد از او سخن می‌رود و تا این لحظه که یک روز از آغاز نام‌نویسی علاقمندان به نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری می‌گذرد هنوز ثبت نام نکرده و معلوم نیست که اگر ثبت نام کند، صلاحیت وی که به شدت مورد مناقشه اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان است، تأیید بشود یا نه، دو هفته پیش در جمع گروهی از دانشجویان و جوانان مدعی شد «دوره جدیدی از اسلام‌گرایی آغاز شده که باید نام آن دوره را مهدویت گذاشت. دیگر طرح کلیتی به نام اسلام جواب نمی‌دهد و شناخت عمومی مردم دنیا از اسلام، به عنوان یک مفهوم کلی بخصوص با توجه به قرائت‌هایی که در برخی کشورها ارائه شده است، منفی می‌باشد، لذا باید اسلام خودمان را که برآمده از مکتب ایرانی و متکی به اصل اسلام است، به جهان معرفی کنیم و این به معنای این نیست که اسلام را کنار بگذاریم».

البته مشایی این حرف‌ها را بیشتر خطاب به کیهانِ تهران و مدیر مسئولش گفته است که از مدتها پیش تبلیغات گسترده‌ای را علیه «حلقه انحرافی» و شخص مشایی پیش می‌برد و او را متهم به مخالفت با حکومت اسلامی می‌کند. اما خبررسانی‌ها از جمله فارسی‌زبان‌های خارج از کشور چگونه این سخنان را منتقل کرده‌اند؟ با تیترهایی اتفاقا مشابه ذوب شدگان در ولایت فقیه و اینکه مشایی گفته است که اسلام دیگر جواب نمی‌دهد یا کلیت اسلام دیگر پاسخگوی شرایط امروز نیست و غیره.

در شرایطی که هر کسی می‌داند که تکنولوژی ارتباطات و سرعت آن، بسیاری از کاربران و مخاطبان را به شدت بی‌حوصله و تنبل کرده است و بیشتر آنها با خواندن یک تیتر به نتیجه گیری پرداخته و از خواندن متن خبر چشم می‌پوشند، این نوع خبررسانی جز بیراهه و دروغ‌پراکنی نام دیگری ندارد. به ویژه در شرایطی که جامعه جوان ایران از حکومت اسلامی و روحانیان حاکم بر آن بیزار شده، بی دقتی در انتقال نظر و سخنان کسانی که خواب جدیدی برای آن ملت و مملکت دیده‌اند نهایت بی مسئولیتی است.

بهره‌برداری مخالفان اصولگرای مشایی و «حلقه انحرافی» البته قابل درک است. از همین رو کیهانِ تهران و نشریات ذوب شده در ولایت فقیه نیز عین همین شیوه تحریف را در خبررسانی‌های خویش به کار می‌گیرند اما با هدف دیگری: آنها می‌خواهند به مخاطبان اسلامی خود بگویند که مشایی به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقادی ندارد! و اتفاقا نمی‌دانند به این ترتیب برای «حلقه انحرافی» رأی جمع می‌کنند! «حلقه انحرافی» اما این را می‌داند.

در عین حال «حلقه انحرافی» می‌خواهد با سوار شدن بر موج نارضایتی مردم از نظام اسلامی، به مخاطبان خود اعلام کند که مانند اینهایی که 34 است بر سر کارند، اسلامی نیست! ولی درست در همین جا دچار تنگنا و مخمصه می‌شود زیرا اگر بخواهد قوه مجریه را در دست داشته باشد اول باید از صافی شورای نگهبان رد شود پس باید تعهد و التزام خود را به همین نظام اسلامی موجود به خطر نیندازد. بنا بر این به این فکر می‌افتد که مانند اصلاح طلبان یک «قرائت» دیگر از اسلام ارائه کند! اینها هم خوب فهمیده‌اند که بخشی از جامعه در ناامیدی و نبودن هیچ امکان دیگر، به دنبال معرکه گیران این «قرائت»ها که بیش از آنکه به دین مربوط باشد، به قدرت و حفظ منابع سیاسی و اقتصادی ربط پیدا می‌کند، راه می‌افتند.

کژراهه‌های سیاسی

در این میان علاقمندان نامزدی در انتخابات تقلبی رژیم هم خوب یاد گرفته‌اند که برای رسیدن به پول و مقام و چاپیدن از این خوان نعمت و غنیمت، باید در موسم انتخابات دست به انتقاد و افشاگری زد تا جذابیت بیشتری در میان مخاطبانی یافت که جان‌شان از دست رژیم به لب رسیده است. رژیم هم برخی موارد را زیر سبیلی رد می‌کند تا زمینه «مشارکت پر شور و فعال» را در چند روز پیش از انتخابات و در صف‌های رأی‌گیری برای رقم زدن «حماسه تماشا» فراهم آورد آن هم در حالی که خود را برای رویدادهای پیش بینی نشده نیز آماده می‌کند.

گفتنی است که یکی از پدیده‌های جالب یازدهمین دور گزینش ریاست جمهوری اسلامی این است که تلاش می‌شود تا کسی نفهمد «مقام معظم رهبری» به کدام نامزد نظر دارد! رژیم به تجربه دریافته است که رأی دهندگان احتمالی، اگر از مخالفان و معترضان باشند، حتما بر خلاف نظر «رهبر» رأی خواهند داد! باید یادآوری کرد که این هم از تناقض‌های جامعه ایران است که عده‌ای از مردم با وجود مخالفت و اعتراض باز هم می‌روند و رأی می‌دهند که یکی از دلایل آن، فضای اجبار، ترس و کنترل است که به ویژه در بخش دولتی بسیار گسترده است و بخشی از مردم درست مانند کشورهای کمونیستی بلوک شرق سابق، به دلیل نگرانی از تحصیل و شغل و موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی خود تن به تحمیل‌های سیاسی می‌دهند.

اما اینکه آن گروه به اصطلاح مخالف و معترضی که هم اصطلاحات ساخته خودش یعنی «کودتای انتخاباتی» و «دولت پادگانی» را فراموش کرده و هم یادش رفته که دولت کنونی که مسئول برگزاری انتخابات است بر بستر خون دهها تن در خیابان و بازداشتگاه‌هایی مانند کهریزک تشکیل شده و شمار زیادی، از جمله شخصیت‌های شناخته شده خود نظام، در حبس خانگی و زندان‌ها بسر می‌برند، به میدان بیاید و مشغول «سناریو»نویسی و تئوری پردازی شود، دیگر تناقض نیست، بلکه بی‌مسئولیتی تمام عیار است! این بی‌مسئولیتی و وجدان به خواب رفته را در میان همه آن افراد و گروه‌هایی از چپ تا راست می‌توان دید که به هر دلیلی جزو وابستگان و دلبستگان جمهوری اسلامی به شمار می‌روند و چون بارها امتحان داده و رفوزه شده‌اند، جدیت خود را نیز از دست داده‌اند. فرصتی هم نیست تا بار دیگر باز هم با تحریف سخنان امثال رفسنجانی و خاتمی، افکار و اهدافی را به آنها نسبت داد که خودشان مخالف آن هستند و بارها به صراحت نیز بیان کرده‌اند!حالا ظاهرا نوبت «حلقه انحرافی» رسیده است! اما دیگر فرصتی برای اینان نیز وجود ندارد تا چند سالی هم معطل «قرائت» مشایی و احمدی نژاد از اسلام شد! تعبیر و تفسیر این «قرائت» ممکن است فرصت باربستن به عده‌ دیگری از خوان نعمت را بدهد ولی دیگر از کشور چیزی باقی نخواهد ماند تا شاهد «قرائت»های دیگر باشد!

این است که درست سر بزنگاه همواره مهم‌تر از شرایطی است که همه به سخن‌پردازی مشغول‌اند زیرا فقط سرِ بزنگاه است که «سخن» نیز دیگر تنها حرف نیست بلکه سرشت عملی پیدا می‌کند و خود به یک اقدام تبدیل می‌شود. حال باید دید چه افراد و گروه‌هایی اساسا قدرت تشخیص این «بزنگاه» را دارند!

8 مه 2013

--------------------------------------------------------------------

لینک به سخنان اسفندیار رحیم مشایی در سایت «خبرگزاری جنبش عدم تعهد»

کیهان لندن 16 مه 2013

الاهه بقراط

www.alefbe.com

www.kayhanlondon.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016