گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "مدارا"، حمیدرضا (ماهان) محمدیآسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است عجيب نيست اگر با کمی ترديد مردمی که با مفهوم سياسی ايران،و با ريشه های فرهنگی مختلف که تابع مرزهای جغرافيايی مشخص ملتی واحد تعريف ميشوند را در مداراگری و دوری از خشونت در خاور ميانه عصبی و پرخاشگر،از مظلوم ترين ها بدانيم. با کمی حوصله در حال و احوال سده های گذشته نه چندان دور اين ملت،ميشود ديد که چه غاصبانی بر اين مردم چه ستم ها نکرده اند، چه از راه رسيده های برون مرزی و چه ساخته شده های داخلی،(چه خانه ها که به آتش سپرده نشده،چه زندگی ها که غارت نشده،چه سرها که بر دار نرفته،چه گردن ها که به شمشير سپرده نشده،چه زنان و کودکانی که به آوارگی و اسيری کشيده نشدند، چه انسان ها و استعدادها و شرف هايی که به جوخه های دار داده نشدند) اما آنچه که در مقابل بارز و برجسته بنظر ميرسد حد تحمل و تطبيق پذيری و ترکيب در موجوديت اشغالگران است،ونفوذ در ماهيت اين موجوديت ها و ساخت عنصر های فرم شکن و شبيه سازی شکل هايی همسان با هويتی متفاوت. که اين ميزان از مدارا گاهی آنقدر همراه با ذکاوت ميشده که حس احترام بدون تحقير و ترحم را در فرهنگ و تربيت متجاوز، ايجاد ميکرده، و به همين دليل اعتماد لازم برای ساختن فرصت و امکان سامان دادن و به سرانجام رساندن خواسته های فرهنگ برتر اما مغلوب بی پروايی در قصاوت را بوجود می آورده هر چند رذالت های بی حد تيغ بدستان هميشه مانعی برای به ثمر رسيدن حتمی و تمامی خواسته های چاکرشدگان مصلحت انديش بوده، اما بازهم مدارای هوشمندانه چاره ای راه گشا بوده. زمانه ی رفته ی پر فراز و نشيب نشان از توان بالای مداراگران برای برطرف کردن معضلات سر راه مدنيت خواهی دارد،اما اينکه اين ظرافت در ظرفيت رويارويی با ناهمگونی ها تا چه اندازه مورد پسند و اقبال فاتحان بوده تا آنرا نه بعنوان ابزاری برای تحکيم سلطه ی بيشتر خود بلکه از آن به عنوان روشی کارآمد کمک می گرفته اند تا بنيان های معارض با عطوفت و مهرورزی را ويرانگر تعريف کرده و اراده ای در خود برای کنار گذاشتن و عبور از برتری جويی خونريز ساخته باشند سواليست که جوابش را در زمان حال می شود به دست آورد. شايد قياس تفاوت های زمانی چاره ی مناسبی برای رسيدن به منظور نباشد، اما شناخت و بررسی برآمدهای وقايع مرتبط به لحاظ همگنی ايده ها بخصوص از نوع بسته و جزمی تا حدودی حل مسئله را آسان تر می کند. اگر به سمت تشريح ايجاد شده های ايده های سمج در اين چند دهه گذشته برويم به روشن تر شدن سطح پی بردن و پی روی اميران از مدارای جماعت صبرپيشه بيشتر نزديک می شويم، همان گاهی که معلوم می کند قدردانی قدرت خواهان يا مواجه و معارضه ی آنان را با اين گونه زندگی مردمانی که در کنار آمدن با نابسامانی ها و انسدادهای بی روزنه کم نظيرند، مردمانی که بارها ثابت کرده اند اگر چه معترضند اما تا سر حد امکان از اعلام آن با خشم بيزارند. خرداد ماه ۱۳۷۶ بيست ميليون مدارا خواهانی بودند که از آن سهمی که برايشان در نظر گرفته شده بود خيری گفتند به وضع موجود، خيری که عاری از هر ستيزه گری کينه توزانه بود، خيری که می گفت اصلاح و تغيير بی خطر و کم هزينه می خواهد تا ديگر شاهد اعدام هايی نباشد که بی شباهت به نسل کشی نبود، خيری سبز تا آری قرمز ۱۰ فروردين ۵۸ را بدون مقابله به مثل به آشتی لطف و گذشت مسرت بخش داوطلبانه تبديل کند، خيری که طالب برون رفت از انسداد يکسان سازی و تماميت خواهی بود، خيری که به دنبال نفی ارتجاع از راه بيان بی خشونت سبک تغيير و تنوع خواه زندگيش بود، خيری که به دنبال خروج از انسداد خودپسندی و خودبسندگی بود،خيری که بدنبال رهيافتی به طريق وسعت خواهی انديشه برای بيان فهم کنار گذاشتن خودکامگی به سپاه جانشينان ولايی بود، خيری به فرهنگی که ميراث دار سرکوب هر دگرخواهی است و به دنبال مطيع کردن هر استعدادی در سربه زير کردن آن به معنای سمعا و طاعتا است. خيری به بزرگی اراده ی بيست ميليون انسان نو انديش به باوری خاص گرا که خود را عاری از هرگونه نقص و بی نياز از هر نوع تغيير مبتنی بر زمان و شکوفايی تفکر انسانی در تجربه ی به روز می داند، خيری به چاکر منشی برای رسيدن به هر چه می توان داشت، به نوکر صفتی و به مجيزگويی دغل کارانه برای گرفتن دسترنج تلاش انسان بودن. و تکرار اين خير در خرداد ماه ۱۳۸۰ برای بازگويی و به دست دادن فرصتی دوباره برای ارج نهادن به مدارا و تعامل خواهی انسان هايی که حاضر به ادامه ی بازی خون و شمشير نبودند و نشدند. اما ظاهرا انتظار قدرشناسی از مرامی که واپس روی را در رخ نمايی پوشش خود نشان می دهد که حاصل از نگاه قيم مابانه و سَرور گونگی و راهنما و رهبر بودنش است، بيجا بود. ۱۳۸۴ رويکردی متفاوت از جامعه ی مدارا محور بود يعنی، عدم استفاده از حداقل های سياست سازی. رونوشتی جديد از واخواهیِ احترام به صبر و شکيبايی مردم به ستوه آمده بود، و ره آورد اين روش از اعتراض يعنی کناره گيری از مداخله در امری نامطمئن که مدعی برپايی موازنه احترام متقابل در سطح رابطه ی حاکم- ملت بود، جريان آشفته حالی موسوم به انحرافی شد که گزافه گويی را راهکاری بُرنده برای پريشان احوالی هايش در روبرو شدن با انسدادهای پيش رو می ديد. عصبيت و خشم، بيان مدارا گريزی نبود و نيست، فريادها گويای آن بود که اگر به موقع می ديديد نارضايتی ها را که محترم ترين قالب ها را برای اعاده حق و حيثيت خود برگذيده بودند و به ستوه نمی آورديد متساهل ترين مردمان را از اين همه ظلم و جور، صدها زن و مرد به بند و سلول گرفتار و کشيده نمی شدند. اما زمين نهاده شدن بار سنگين تحقير مردمی تا آن اندازه صبور آنقدر بود که لرزشش تا هم اکنون در ستون گاههای جمهوری اسلامی باقيست، و تا جايی پيش رفته که باز بينی در ساختار اکوناميکی را برای نمايندگان خدا بر روی زمين ناگزير کرده تا خود را رودر روی تابعيت از ضرورت های انکار ناپذير زمان و مکان ببينند، و نه در راستای پا بر جايی و پاسخگويی اصول ايدئولوژيک خود به معضلات ساختاريشان، که فرامين معيوب سايبرناتيکی را به اعضايش می فرستد. آنچه که در خرداد ۹۲ فرا روی ضرورت نگری حاکميت قرار گرفت بازده ای از مُدارا مَداری بازپروری شده بود تا باز هم تعامل خواهی خود را در خواستگاهی هيجده ميليونی برای ارج نهادن به اراده ای که تحمل طاقت فرسا را ترجيح می دهد به تغيير خشن و پر آسيب بيان کند، شايد بشود خرداد ۹۲ را فراهم کردن فرصتی ديگر برای حاکمان دانست تا با تامل در رويه های مدنيت ستيزانه خود (عادت دادن انسان ها به شرايطی که فقط تحمل معنا می دهد و نه عادت. ظلم، استبداد، زجر.... تحمل پذيرند اما عادت و خوی کردن به آنها در جوهره ی کمتر انسانی وجود دارد) احترام به اين صبوری و مسالمت جويی را بر خود لازم بدانند و با پا فشاری و اصراری کور بر تفکر خودمحورشان کشور را به ورطه خون و آتش نيندازند. و اگر در اين معنا از ماهيت انسانی يعنی حفظ و حراست از صيانت - آزاد زادگی انسان- که به هيچ ظلم و جوری عادت و خوی نمی کند، هم مداخله خواهان و هم کناره گيران از شايد فرصت بازی انتخابات را همسان بدانيم حقيقت باشد، و اگر چه در طلب روابط ما بين احترام- مبنا و ساير مطالبات و چشم به آينده سياست ورزی حکومت با يکديگر همسو نيستند و هر چند اين تضادی را مشخص می کند که در هم پوشانی های منافع مشترک اجتماعی صورتی نامشخص به خود می گيرد، اما با کمترين شک می شود گفت که هر دو قشر درخواستگاه پرهيز از خشونت و صبرپيشگی همراه با تحمل دور از عادت (به همان علت اشتراک در انسان محوری) همدلند. اما نبايد از تضاد مورد اشاره به سادگی گذشت چرا که اين تضاد متعارف انسدادی را در بطن جامعه نشان می دهد که در صورت عدم تشخيص به موقع و گشايش آن حسن روحانی را با يکی از انسدادها يا به گفته ی او قفل هايی روبرو می کند که هر چند از مهم ترين ها نيست اما از انسدادهای سخت به حساب می آيد که می تواند مستعد عصبی کردن ناراضيان طلب کار باشد. ناراضيانی که مجموعه آمار کل حائزين شرايط رای دهندگی را تشکيل می دهند، يعنی سه مجموعه ۱- شرکت کنندگان در انتخابات به نفع رای دهی به او،۲- مجموعه ی شرکت کنندگان اما مخالف رای به او، و۳- مجموعه ی کناره گيران از انتخابات که با تماميت ارکان ايجاد و نحوه ی برگزاری انتخابات مخالف بودند مواجه است. که وجه مشترک بين اين سه مجموعه در انتظار بودن آنها برای ديدن نتايج راهکارهای حسن روحانی در گشايش تنگناهای مهم برای آنهاست. به هر صورت تمامی اين جماعت چشم به صفحه ی زمان دارند تا نشانی از شروع گشايش گرفتگی ها و اصلاح روش ها برای خارج شدن از بن بست ها را ببينند. شيوه و روشی که قدرت را از سلاحی مخرب بودن به ابزاری سازنده و راه گشا تبديل کند و راهی را هموار کند تا برای مساعد شدن اوضاع نگران کننده و دلهره آور مطبوعات، شبکه های ارتباط جمعی، نوشته و نشر چاره ساز باشد. در فراهم کردن محيطی تا حدودی امن برای شکوفايی ايده های فرهنگ ساز در باروری صحنه تئاتر و سينما، ساخت بستر مناسبی برای عدم نگرانی بعد از اظهار عقيده و بيان ديدگاهها و نظرات مخالف با سياست های قدرت ، و ايجاد امنيتی که حتی مانع فرود امدن نيروهای انتظامی بر بام منازل شهروندان می شود کارآمد باشد. و انسداد در سماجت های اعتقادهايی که جدی ترين عارضه بر سر راه مدنيت سازی هستند را برطرف کند. در بسته ای را بر روی احترام به حقوق شهروندی باز کند، و در رفع نا امنی و باز کردن قفل و بندهای انديشه ورزانی که از حق ادامه ی تحصيل در مهمانی ستاره ها محروم شده اند و به زندان و تبعيد و انزوا کشيده شدند ابزاری مناسب باشد، و در رفع انسداد از توديع ابتدايی ترين حقوق انسانی توانا باشد، همان تضاد فاحشی که در مرام نامه ی عقيدتی حکمرانان درادعای احترام به کرامت اشرف مخلوقات است يعنی هتک حرمت و پايمالی اين بعد هستی انسان در گونه ای از رويه ی پاکسازی باورداران به اديان پيشين و پسين اسلام از پهنه ی کارزارهای مولد و هويت ساز جامعه. روشی که امکان رفع بن بست تفکر پرسشگری و انتقاد محوری که از لوازم مهم و کارساز برای رشد و اعتلای يک جامعه است را فراهم کند همانيکه از ضروری ترين هاست، يعنی امکان آزادی اذهانی که جسور و جستجوگر هستند، محققانی که گوناگونی انديشه را از مرزهای جزمی عبور می دهند و تازه نماهايی را فراروی جامعه می گذارند، تا به افق هايی از زندگی بهتر با کمترين صدمه به ديگری نزديک شود. شيوه ای که درهای بسته بر سر راه تجربه های لذت بخش زندگی در روابط بين فردی، روابطی که امکان درک عاليتری از حقيقت زندگی را برای افراد يک جامعه مهيا می کند، باز کند. تجربه ای که در انسداد عدم پذيرش حق انتخاب سبک زندگی برای افراد جامعه از طريق انتخاب نوع پوشش،نوع شنيدارها، خواندنی ها، آنچه می توان نوشت، آنچه می شود ديد، آنچه می شود گفت، و هر آنچه با انديشه و قلم می توان ساخت، از حقوق انسان ها در ايران سلب شده. در هر حال و با در نظر گرفتن هر آنچه حداقل يک انسان می تواند در زندگی به دنبال آن باشد شايد بشود اينطور نتيجه گرفت که تمام اقشار جامعه در توقع و انتظار برای ديدن احترام و بازگشت و به رسميت رسيدن در شانيت اجتماعی از جايگاه ايجاد شده به دليل مداخله يا عدم مداخله در نقش آفرينی سياسی متفاونتد. چرا که برخلاف مشارکت کنندگان در انتخابات کناره گيران از فرد و جايگاه قدرت سياسی ساخته شده تنها انتظار عدم تعرض و پايمال کردن همان حداقل های باقيمانده از حقوق انسانی آنها و وخيم تر نشدن اوضاع اقتصادی را دارند. اما در عين حال آنچه هر دو سطح اجتماعی مورد نظر و اشاره اين نوشته انتظاردارند و طلب می کنند گذر با کمترين هزينه و به دور از هرگونه خشونت يعنی بند، زندان و تبعيد و اعدام و مداراگری نفی کننده ی مبناهای توليد بايدها و نبايد از تحمل هاست. دنيای روشن من برتر ز کفر و دين است حميدرضا (ماهان) محمدی Copyright: gooya.com 2016
|