جمعه 18 مرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ایران کثیر المله، هویت طلبی و توهم نقد!، شاهد علوی

shahed-alavi.jpg
درخواست به رسمیت شناختن حقوق زبانی متکلمان به زبانهای گوناگون در یک اقلیم سیاسی معین، طلب فدرالیسم همچون گونه ای از سیاستهای معطوف به تقسیم قدرت و خود مفهوم "ملت" اساسا مفاهیمی مرتبط با دنیای مدرن هستند و در دنیای قدیم با برداشتی که ما امروز از این مفاهیم داریم موضوعیت نداشته و قابل طرح نبوده اند. لذا بدیهی است که چنین مطالباتی را باید در چارچوب نظریه های جدید تئوریزه کرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه گویا

آقای محمد جلالی چیمه مقاله ای تحت عنوان "هویت خواهی یا هویت زدایی؟ پاسخی دیگر به تفرقه افکنان" نوشته اند و تعریضی هم به مقاله من درباره سیاستهای چند زبانی در ایران داشته اند. مقاله جناب جلالی که به نوشته خودشان گلچینی از یادداشتهای پراکنده انتشار نیافته ایشان است مقاله‌‌‌ای آشفته و فاقد انسجام درونی است و بیش از انکه به یک مقاله تحلیلی بلند شباهت داشته باشد به کشکولی از ایده های پراکنده و استدلالهای نادرست شبیه است. این مقاله همچنین حاوی توهینها و تهمتهای سخیفی به هویت طلبان و فعالان اقلیتهای ملی در ایران است که وهن قلم نویسنده است. قصد نقد تک تک مدعاهای نادرست ان مقاله را ندارم چرا که پرداختن به هر کدام از انها مجالی فراخ و بحثی گسترده می‌طلبد. من در اینجا تنها به چند نکته مشخص در نوشته اقای جلالی خواهم پرداخت که به مقاله پیشین من ارتباط دارد.

جلالی در پیش درامد مطلب خود نوشته است : "پس از دیدن نوشتۀ ظاهر الصلاح و تحریک آمیزی که اخیر از سوی سایت بی بی سی به قلم شخصی با نام (واقعی یا مستعار؟) شاهد علوی، زیر عنوان "سیاست چند زبانی در ایران؛ ضرورت اخلاقی یا انتخاب سیاسی؟" انتشار یافته بود، به سراغ این یادداشت ها رفتم و مطلب زیر را تدوین کردم تا ضمن بیان برخی حقایق تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و زبانی ما ایرانیان، پاسخی هرچند کوتاه نیز به آن مقالۀ سُست و عوامفریبانه و تکراری داده بوده باشم مقاله ای که آشکارا به تبلیغ افکار غرض آلود و تفرقه افکنانۀ پان ترکیست ها و سایر هم پیمانان قومگرای آنها می پرداخت..."

صرف نظر از اینکه بخش ناظران سایت بی بی سی فارسی تا جایی که من می دانم هیچ مطلبی را با نام مستعار منتشر نمی کنند بعید می دانم جناب جلالی با روشهای جستجو در دنیای انلاین و گوگل کردن آشنا نباشد. ایشان با یک جستجوی ساده در گوگل می توانست دریابد که نام نویسنده مطلب واقعی است و پیشتر نیز در باب همین مطلب هم مقاله نوشته است و هم در برنامه تلویزیونی شرکت کرده است و در همین سایت گویا نیوز نیز در مطلبی تحت عنوان سیاستهای قومی در ایران در بیست و چند بخش به تحلیل ساخت و کارکرد سیاستهای قومی در ایران پرداخته است. این کم دقتی اقای جلالی که مقدمه مناسبی برای مطلب شلخته ای است که منتشر کرده اند در همان اغاز مطلب، جدی بودن نوشته ایشان را زیر سوال می برد.

من نمی دانم پان ترکها در ایران چه کسانی هستند و با چه مشخصه هایی شناخته می شوند. اما با توجه به اینکه ایشان مقاله مرا تبلیغ افکار پان ترکها خوانده است باید گفت اگر شاخصه "افکار غرض الود و تفرقه افکنانه پان ترکیستها" درخواست حق آموزش به زبان مادری و رسمیت بخشیدن به زبانهای غیر فارسی در ایران باشد قطعا من کرد و بسیاری از کردها، بلوچها، ترکمنها و عربهای ایرانی نیز پان ترک هستیم! کجای فکر ضرورت رسمیت بخشیدن به زبانهای غیر فارسی و اجرای سیاستهای اموزشی چند زبانه در ایران تفرقه انگیز و غرض الود است؟ شاعر اگاه شعری می گوید که در قافیه اش نماند!

اقای جلالی نوشته خود را با این مطلع اغاز کرده است : "این روزها کسانی از مساوات زبانی دم می زنند و خواهان «فدرالیسم برای ایران» اند که زمینه‌های ذهنی و فکری آنان همگی ـ با مختصر تفاوت‌هایی به لحاظ شدت و ضعف یا افراط و تفریط ـ بر تئوری‌های شناخته شدۀ «ملت سازی» در دوران جدید بنا شده است. ذهنیت و هدف‌های سیاسی این کسان ـ کمابیش ـ بر دیسکورس‌ها و گفتمان‌هایی تکیه دارند که : 1- ایران را کثیرالمله می خوانند ... 2- نظریه پردازی ایدئولوژیک ... "

درخواست به رسمیت شناختن حقوق زبانی متکلمان به زبانهای گوناگون در یک اقلیم سیاسی معین، طلب فدرالیسم همچون گونه ای از سیاستهای معطوف به تقسیم قدرت و خود مفهوم "ملت" اساسا مفاهیمی مرتبط با دنیای مدرن هستند و در دنیای قدیم با برداشتی که ما امروز از این مفاهیم داریم موضوعیت نداشته و قابل طرح نبوده اند. لذا بدیهی است که چنین مطالباتی را باید در چارچوب نظریه های جدید تئوریزه کرد، همچنانکه که رد و نفی سیاستهای چند زبانی و اثبات ناکارامدی یا زیانهای نظام فدرال نیز باید مبتنی بر داده ها و استدلالهایی باشد که مبتنی بر فهم و تحلیل شرایط کنونی جامعه و متناسب با زمان حال باشد چرا که نقد این مفاهیم بر اساس ترتیبات سیاسی و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی ادوار تاریخی در بنیاد بی اعتبار و ناشی از غلبه عارضه ناهمزمانی تاریخی بر ذهن منتقدان است.

اقای جلالی در ادامه مطلبشان می نویسند: " معنای این واژهء ترکیبیِ عربی (کثیرالمله) آن است که ایران فاقد یک ملت به نام ملت ایران است و سرزمینی ست و منطقه‌ای ست جغرافیایی، که مصنوعا و به طور ناعادلانه، به واسطه زور نظامی "ملت‌ها" و "کشور‌ها" ی گوناگونی را در خود جای داده است. آری، واژۀ کثیر المله، معنای دیگری جز اینکه گفته شد، ندارد و ذهن کسانی که چنین صفتی را برای ایران قطعی می‌شمارند و برنامه‌ها و هدف‌های سیاسیشان را حول چنین محوری سامان می‌دهند، نهایتا آرزومند فروپاشیدن وحدت ملی و سرزمینی این کشورند؛ هرچند در پسِ اما و اگر‌ها و آری و نه‌ها یا درخواستها و مطالبات به ظاهر معقولِ زبانی و فرهنگی پنهان می‌شوند."

بر خلاف طنزی که ایشان نوشته اند کثیرالمله یعنی چند ملیتی و نیازی به این شرح کشاف برای راز زدایی از این واژه غریب! نیست. قاعدتا چارچوب نظری که ما اختیار می کنیم و بر اساس ان فلان گروه جمعیتی را دارای هویت قومی می دانیم و فلان گروه جمعیتی را قوم خود اگاه و دارای هویت ملی می دانیم منجر به تفاوت در تعاریف ما می‌شود اما از این تفاوت در تعاریف نمی توان چماقی ساخت برای تخریب و انکار دیگرانی که همچون ما نمی اندیشند، کاری که اقای جلالی با گشاده دستی انجام داده اند.

قوم در معنای وسیع خود به اجتماع انسانی خوداگاه دارای سنتها، فرهنگ و تاريخ مشترک اشاره دارد که به اعتبار هويت و زبان متمايزش از "دیگری" متفاوت است. ترکها، کردها، عربها و بلوچها در ايران هر چند فاقد ساختارها و نهادهای مستقلی هستند که نتيجه فرايند کلاسیک دولت-ملت سازی است اما از آن رو که اجتماعات مردمی دارای پيشينه تاريخی مشخص و زبان و فرهنگ متمايز از فرهنگ اکثريت غالب بوده و در تلاش برای حفظ مميزه‌های هويتی و فرهنگی خود، خواستار گونه‌ای از خودگردانی يا فدراليسم هستند را می‌توان و بايد اقليتهای ملی ناميد.

اساسا همانطور که در مقاله مورد اشاره جناب جلالی نیز به ان اشاره کرده ام فهم یک ملت همچون یک کشور فهمی کلاسیک از مفهوم ملت است و کشورهای بسیاری در دنیای واقع (و نه در دنیای تصورات قالبی شوونیستهای ایرانی) داریم که چند ملیتی هستند و البته ملتهای بسیاری را هم داریم که دارای چندین کشور هستند. به نظر می رسد که خلط معانی و مفاهیم "ملیت در مقام تعلق سیاسی به کشوری خاص (به استثنای افراد دارای تابعیتهای چندگانه)" با "هویت ملی در مقام وابستگی هویتی به گروهی قومی که به خوداگاهی ملی رسیده است " موجب سردرگرمی ناسیونالیستهایی چون اقای جلالی شده است تا جایی که چند ملیتی بودن ایران را مترادف با تجزیه و چند کشور بودن ان می دانند.

جلالی در ادامه می نویسد: "انها که می‌کوشند واژه کثیر المله را رنگ و جلای دیگری جز آنکه گفته شد، بدهند مُتقلبانِ سیاسی و بدخواهانِ یک پارچگی ایرانند، متأسفانه اکثر این گونه افراد برخاسته از شمال غربی ایرانند ، یعنی لهجۀ آذری دارند اما نه آذری اصیل و با لحن خاصی سخن می گویند که در آمیخته با تحفه های غرض ورزانهء سیاسی و نظری باکو یا آنکاراست! البته کردهای وابسته به احزاب خیال‌پرداز و مرتبط با اکراد ترک و عراقی و سوری هم در میان آن‌ها هستند و به ویژه عرب‌هایی که در ارتباط مستقیم با فکر و سرمایه دولت‌های معارض و متعرض عربی منطقه‌اند."

نقد دیدگاه های مخالفان فکری باید متکی به داده های روشنی باشد که سستی مدعاهای ایشان را اشکار می کند لذا برای نقد یک تفکر نیازی به ذهن خوانی مخالفان فکری و درک شهودی ارزوهای انان نیست. انچه آقای جلالی نوشته نقد نیست نیت خوانی و افترا زنی به کسانی است که در مورد هویت ملی و ایران چون او نمی اندیشند. متهم کردن مخالفان سیاسی و فکری به ارتباط با بیگانگان از جمله روشهای شناخته شده نظامهای سیاسی غیر دمکراتیک از جمله ایران است. اینکه چرا بخشی از اپوزیسیون ایرانی از همین روش برای حذف و سرکوب مخالفانش بهره می برد جای تامل است.

ذهنیت استبداد زده که از موضع قربانی دائمی به تحلیل دنیای پیرامون خویش و ارزیابی دیدگاه های متفاوت می نشیند نمی تواند حق متفاوت بودن دیگری را همچون حقی بنیادی به رسمیت بشناسد و دائما دنبال یافتن ردپایی از دشمنی خارجی است تا ثابت کند همه هموطنان همچون او می اندیشند و اگر کسی از این واقعیت عدول کرد فریب خورده و بازیچه دیگری است. همین هراس از به رسمیت شناخته شدن این تفاوتها است که جلالی را وادار می کند در اشاره به اذربایجان که نام تاریخی بخشی از ایران است از اصطلاح "شمال غربی" ایران استفاده کند. تو گویی ایشان در میانه بحث فراموش کرده است سخن بر سر هویت طلبی رو به رشد (یا به ادبیات ایشان تجزیه طلبی!) در اذربایجان است نه اموزش جغرافیای طبیعی!

مقاله ایشان البته گزاره های و ادعاهای نادرست دیگری نیز دارد، از جمله این ادعا که هویت طلبان در واقع تجزیه طلب هستند اما امیال سیاسی خویش را تا زمان مقتضی پنهان کرده اند و به تعبیر ایشان تقیه می کنند. من از پرداختن به این مدعا در می گذرم چون در این مورد بخش وسیعی از اپوزیسیون ایرانی با اقای جلالی همداستان هستند لذا در مقاله مستقل دیگری به تفصیل به نقد ان خواهم پرداخت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016