گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
21 مرداد» ملیگرايی تکثرستيز: ضد غرب و پروندهساز، مجيد محمدی9 مرداد» سياستورزیِ تهی از شرم، مجيد محمدی 2 مرداد» هوچیگری و تحليل، مرزهای روشنی دارند، مجيد محمدی 12 تیر» نشان يونسکوی رضا داوری: ننگ و آه، مجيد محمدی 7 اردیبهشت» توهمات علی خامنهای، مجيد محمدی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آسانژ و اسنودن: هياهو برای تقريبا هيچ، مجيد محمدی![]() ويژه خبرنامه گويا
قبلا می دانستيم آنچه در وب سايت ويکی ليکز تحت عنوان صدها هزار سند منتشر شد چيزی بيش از گزارشهای روزانهی کارکنان وزارت خارجه در سفارتخانههای امريکا و گزارشهای روزانهی سربازان و افسران نبودند که صرفا اخبار و شنيدههای روزمره را حکايت می کردند. اين اسناد همان کاری را می کردند که بولتنهای محرمانه در ايران: محرمانه کردن اخباری که در رسانهها منتشر می شوند. آنچه را نيز که از جنگ در عراق و افغانستان گزارش شد عمدتا قبلا در گزارشهای خبرنگاران مستقل و وبلاگها آمده بود. نمايش شليک به چند عراقی از هلی کوپتر از معدود فيلمهايی بود که ويکی ليکز منتشر کرد و قبلا ديده نشده بود. بنابراين سر و صدايی که پيرامون افرادی مثل آسانژ بلند شد عمدتا هياهو برای اطلاعاتی بسيار اندک بود که بخش عمدهی آن را هم قبلا می دانستهايم. اين وب سايتها نتوانستند آن بخشهايی از حکومت را که شهروندان واقعا می خواهند شفاف باشد (مثل قراردادهای اقتصادی با شرکتهای بزرگ و نيز ديگر دولتها بالاخص دولتهای ديکتاتوری، روابط درون دولتها يا احزاب سياسی، يا برنامههای تکثير سلاح های کشتار جمعی) شفاف سازند. چه کسی نمی دانست که دولت ايالات متحده پس از رويدادهای ۱۱ سپتامبر مکالمات تلفنی و پيامهای اينترنتی را برای يافتن اطلاعاتی از گروههای تروريستی در داخل و خارج ايالات متحده شخم می زند؟ چه کسی نمی داند که امروز همهی دول غربی از جمله فرانسه و بريتانيا همين کار را می کرده و می کنند (نگاه کنيد به دو گزارش در لوموند و گاردين در اين باب پس از افشاگری اسنودن)؟ در ۱۲ سال گذشته اين موضوع بارها توسط رسانهها به اطلاع مردم رسيده است و اگر کسانی همچنان طور ديگری فکر می کردهاند از خوش خيالی خود آنها بوده است. مسئلهی امنيت آن قدر برای دولتها اهميت دارد که از هيچ اقدامی برای دست يابی به اطلاعات خودداری نمی کنند. در ايالات متحده مسير قانونی نيز برای اين کار کاملا هموار است. دولت می تواند از دستگاه قضايی به سادگی مجوز اين کار را گرفته (از دادگاه فايزا يا دادگاه شنود اطلاعات بيگانگان) و تنها بايد به کنگره گزارش کند که اين کار هم انجام می شده است. طبيعی است که دولت امريکا تروريستها را فقط غير امريکايی تصور نمی کند و در ميان شهروندان امريکايی نيز به دنبال آنهاست. ادوارد اسنودن چيزی را به ما گفت که همه می دانستهايم. در بخش شنود مکالمات ديپلماتهای خارجی نيز همهی دولتها چنين می کنند؛ کار برخی از آنها افشا می شود و کار برخی ديگر پنهان می ماند. اما چرا اسنودن مورد توجه قرار می گيرد. به سه دليل: ۱) عمل غير قانونی در افشای اسناد محرمانهی دولتی و پيامدهای آن مثل خروج از کشور و کشاکشها در حقوق بين الملل در موضوع استرداد مجرمان، در افکار عمومی اين تصور هست که حجم اطلاعاتی که محرمانه می شود بسيار بيشتر از اطلاعاتی است که روزمره به شهروندان داده می شود و بنابر اين دولتیها در سطوح بالا بسيار بيشتر از مردم عادی می دانند. آنها همچنين تصور می کنند که اخبار مهم تر محرمانه هستند و هرچه اخبار مهم تر باشند محرمانه تر می شوند. تصور اين است که هرچه افراد به دولتها نزديک تر باشند بيشتر بدين اخبار دسترسی دارند. البته چنين نيست. دولتیها اگر (برخی از آنها) بيشتر از شهروندان معمولی می دانند به خاطر آن است که هر روز اخبار را دنبال می کنند و اين کارشان است. در خاطرات رفسنجانی نگاه کنيد تا متوجه شويد که او هم هر روز صبح به اخبار راديوی فارسی بی بی سی گوش می داده است. کسی که مسئول جنگ بوده حداقل بخشی از اخبار جنگ را از طريق بی بی سی دنبال می کرده است. آنها بسياری از اخبار خود را نه از بولتنهای محرمانه بلکه از شبکههای خبری عادی اخذ می کنند. بولتنهای محرمانه بيشتر به کار "خود را مهم جلوه دادن" می آيد. بخش عمدهی مطالب بولتنهای محرمانهی دولتی تنظيم دوبارهی همين خبرهايی است که در رسانههای کشورهای آزاد و دمکراتيک می آيد. به خير تو اميد نيست، شر مرسان تمرکز خبری بر روی آسانژ و اسنودن مخاطبان را به جای آن که در فهم نادانستههايشان به عدم پيگيری اخبار روزمره از طريق همين رسانههای موجود (چند تای آنها برای تنوع بخشيدن به منابع خبری) ارجاع دهد مشکل را به اطلاعات محرمانه و ناخن خشکی دولتها در اطلاع رسانی حواله می دهد. آنچه افراد از داستان آسانژ و اسنودن می آموزند آن است که منبع اطلاعاتی که به کار آنها می خورد اسناد دولتی با مهر محرمانه نيست- اسنادی که بدون هيچ منطقی محرمانه می شوند و اشتياق نسبت به خود را بالا می برند و کارکنان ديوانسالاری کار خود را مهم جلوه می دهند- بلکه روزنامهها و سايتهای خبری اينترنتی و شبکههای تلويزيونی و راديويی موجود است. مهم ترين نقش دولتها فقط آن است که جلوی جريان اطلاعات را نگيرند. در بخش ديگر که اطلاع رسانی است کاربرد چندانی ندارند. با تعطيلی روابط عمومی دستگاههای دولتی اتفاق بزرگی در دنيای اطلاعات نمی افتد. افراد و نهادهای ليبرال دمکرات بيشتر بايد حواسشان به نقش منفی دولتها در جلوگيری از نشر اخبار و اطلاعات باشد و نه آنچه خود دولتها عرضه می کنند. شفافيت سياسی و نه اجتماعی-اقتصادی سه مشکل بنيادين در کار افرادی مثل آسانژ و اسنودن بر اساس ادعاهای افشاگرانهی خود آنها به چشم می خورد: ۱. آنها صرفا متمرکزند بر مسائل سياسی و روابط بين الملل. به عنوان مثال هيچ کجا در اسناد آنها روشن نمی شود که مثلا هشت ميليارد دلاری که ادعا می شود از منابع خزانهی ايالات متحده در عراق از کف رفته و بدون حسابرسی خرج شده به کجا رفته است. در پشت پردهای که آنها عرضه می کنند جای روابط و مسائل اقتصادی خالی است. ۲. نکتهی دوم تمرکز اين گونه افشاگرها يا هکرها بر اخبار و گزارشهای دولتهای دمکراتيک است. مردم دنيا بيش از اخبار و گزارشهای درونی دول دمکراتيک علاقه مند هستند بداند در دولت چين و روسيه و جمهوری اسلامی و ونزوئلا و کوبا چه می گذرد. چرا منابع امنيتی اين کشورها هک نمی شود؟ چرا اين قهرمانان افشاگری چيزی از پشت پردهی دول اقتدارگرا به ما نمی گويند. کارنامهی ايالات متحده و بريتانيا و فرانسه در عدم شفافيت سياه تر است يا کارنامهی دول کمونيستی و اقتدارگرا؟ ۳. چرا اين افراد از کشورهايی که دمکراتيک هستند و قوهی قضاييهی آنها مستقل است به کشورهايی پناه می برند که نه دمکراتيک هستند و نه قوه ی قضاييهی آنها مستقل است. اگر روسيه و اکوادور و چين رفتار خوبی با روزنامه نگاران و اطلاع رسانان دارند چرا با روزنامه نگاران و خبرنگاران خود بد رفتاری می کنند؟ اگر اين کشورها پناهگاه خوبی برای روزنامه نگاران هستند چرا قبل از افشاگری اين افراد نمی روند در آن کشورها زندگی کنند؟ سوار شدن بر موج احساسات ضد امريکايی آسانژ و اسنودن در محافل و حلقات چپ بيشتر مورد توجه قرار می گيرند چون از توجه خبری به خود عليه دولت ايالات متحده استفاده می کنند. اين امر باعث شده که همهی جريانهای ضد امريکايی در دنيا از اين دو و مانند اين دو استقبال کنند و آنها را در مرکز اخبار خود قرار دهند. اين که دول کشورهايی با گرايشهای ضد امريکايی و همه ديکتاتوری (از روسيه و کوبا تا ونزوئلا و اکوادور) از پناهندگی اين گونه افراد استقبال می کنند صرفا برای تبليغات ضد امريکايی در کشور خود است. اين امر از محصولات فرعی اقدامات انهاست و هيچ ربطی به اطلاع رسانی و افشاگری ندارد. Copyright: gooya.com 2016
|
||||||||