گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 آبان» بلژيک و بمب (بخش ششم)، چه کسی در ايران تصميم میگيرد؟ لوک باربه، برگردان از انور ميرستاری
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بلژيک و بمب (بخش ششم)، چه کسی در ايران تصميم میگيرد؟ لوک باربه، برگردان از انور ميرستاری - قسمت دومقسمت اول را اینجا بخوانید این قسمت طولانی بازی پوکر در بالاترین سطح هم، همآهنگ با اتفاقاتی بود که انگار درست در فیلم جیمز باند روی می دادند. به نظر میرسد که سرویس های اطلاعاتی غرب، برای خرابکاری در برنامه هسته ای ایران، قطعات بنجل و قلابی به شرکت های آن فروخته اند. اجل مرگ بسیاری از دانشمندان ایرانی، خیلی زود به سراغشان آمد. اردشیر حسین پور، یکی از کارشناسان هسته ای در یک وضعیت مشکوکی در سال ۲۰۰۷ جان سپرد. مسعود علیمحمدی و مجید شهریاری در روز روشن در سال ۲۰۱۰ کشته شدند. روز ۱۱ ژانویه ۲۰۱۲، نوبت کشته شدن مصطفی احمدی روشن بود. دانشمندان دیگری، بی آنکه رد پایی از خود بگذارند، ناپدید شده اند. همه انگشت ها موساد را نشانه رفته است، اما متهمان هرگز پیدا نشده اند. اولین بار نیست که قاتلین دانشمندان هسته ای بدون مجازات می مانند. یحیی المشهد، مهندس هسته ای مصری که برای برنامه تسلیحات هسته ای عراق کار می کرد، در سال ۱۹۸۰ در اتاق خود در هتلی کشته شد. قاتلین هنوز هم معلوم نشدهاند و آزادنه می گردند. ایران به یکی از وحشتناک ترین قربانیان تاریخ کامپیوتر هم تبدیل شد. این بار، ویروس نبود که کامپیوترها را فراگرفته بود، بلکه نوعی کرم کامپیوتری، بنام «ستاکس نت» در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ بود. این کرم به برنامههای اصلی یورش میبرد و کار آن را مختل میسازد و در مورد سانتریفیوژها باید گفت که آنها را می شکند. بنابر این، کرمها مشکل بزرگی را در تأسیسات غنی سازی نطنز به وجود آوردند. حداقل ۹۸۴ ماشین از خط تولید خارج شدند. این کرم طوری عمل میکند که مانع عملکرد عادی سیستم امنیتی می شود. علامت میفرستد که همه دستگاه ها به خوبی کار میکنند و اوضاع عادی است، در حالی که سانتریفیوژها شروع به کار با سرعت زیادتری میکنند تا به حدی که به مرز خرد و شکسته شدن می رسند. ۶۰٪ کامپیوترهای آسیب دیده توسط «ستاکس نت»، متعلق به ایران بودند. کارشناسان گوناگون کامپیوتری میگویند «ستاکس نت» پیچیدهترین نوع سلاح سایبری است که دیده اند و نمیتواند بدون حمایت و دخالت یک سازمان نیرومند گسترش یابد. بنا به نوشته نیویورک تایمز، هیچ شکی وجود ندارد که ستاکس نت یک اختراع اسرائیلی ـ آمریکایی است. حتی اسرائیل عین نمونههای سانتریفیوژهای ایران را در « دیمونا»، مرکز نیروگاه خود، برای آزمایش ساخته بود. برنامه هسته ای ایران از سر سلامتی «ستاکس نت» به مدت سه سال بی آنکه جایی ذرهای بمباران شود، به عقب افتاد. چرا ایران بمب می خواهد؟ من هم مانند بیشتر کارشناسان مسائل گسترش هسته ای، بر این باورم که ایران یک برنامه تسلیحات هسته ای دارد. آیا مدارک حقوقی در این باره وجود دارد؟ نه، اصلا. در عمل، تنها و تنها یک دلیل انکار ناپذیر موجود هست که آن هم آزمایش موفقیت آمیز یک سلاح هسته ای توسط ایران می باشد. روشن است که حالا دیگر خیلی دیر شده است. من چهار دلیل اساسی برای اینکه چرا ایران میخواهد صاحب بمب اتمی شود، دارم. در درجه نخست مسأله حیثیتی است و برای پر ابهت نشان دادن ایران و پز دادن می باشد. ایران میخواهد برگی از تاریخ را که در آن نقش دوم دارد، برگرداند و مانند گذشته یک ابر قدرت به حساب بیاید و در باشگاه بزرگان جهان عضویت داشته باشد. بنابر این، می خواهد بر مجموعه چرخه هسته ای که نشانه پیشرفت، ترقی و شهرت است، احاطه کامل داشته باشد. نیرومندترین کشورهای گیتی دارای بمب اتم هستند و ایران نیز آن را می خواهد. پس از جنگ جهانی دوم، فرانسه میخواست هر چه زودتر به بمب اتم دسترسی پیدا کند، زیرا پیش از هر چیز، عزت و احترام به بار می آورد. نقش اساسی و مهم آبرو داری و حیثیت بازی، در باره هند و پاکستان هم صدق می کند. ناامیدی و ناکامی بزرگ و بی کرانی در ایران سایه گسترده است. رهبران ایران که به آزمایش هسته ای موفقیت آمیزی نائل شدند، در گام بعدی و در زمینه خریداری آبرو، المشنگهای به راه انداختند که گوش هر شنونده ای را کر می کرد. بسیاری از مسلمانان غیر ایرانی و به ویژه شیعیان، صد البته، کیف می کردند، حتی اگر چه این یک بمب اسلامی نبود و در درجه اول بمب ایرانی به حساب می آمد. ایرانیان هر گز نتوانستند این رفتار غربیان را هضم کنند که از برنامه هسته ای شاه پشتیبانی می کردند و کشورهای ایالات متحده آمریکا، آلمان و فرانسه با او قرارداد هم داشتند، در صورتی که به رژیم کنونی هیچ کمکی نشد. چرا فقط چند کشور باید سلاح هسته ای داشته باشند و ۱۹۰ کشور دیگر، از این کار محروم باشند؟ پنج کشور دارنده رسمی سلاح های هسته ای، نه تنها هر گز کوچکترین نشانه ای از تمایل خود به سوی جهان بدون سلاح های هسته ای بروز نداده اند، بلکه کاملا بر عکس، به سرمایهگذاری در پیشرفتهتر کردن صنعت سلاح های هسته ای ادامه می دهند. ایران و کشورهای دیگر که حق داشتن سلاح های هسته ای را ندارند، آن را میدانند و به سختی تحمل می کنند. هومن مجد، نویسنده ایرانی ـ آمریکایی و تحلیلگر شناخته شده در جامعه ایران می نویسد: " ایران از ایالات متحده می ترسد، خیلی هم می ترسد". سخنان احمدی نژاد و همفکرانش نسبت به ایالات متحده، آنچنان درشت و تحریک آمیز است که احتمال یک حمله از سوی عمو سام را پررنگ تر میکند. آنها میخواهند از خودشان محافظت کنند. آیا تاریخ نشان نداده است که اگر کشوری زرادخانه هسته ای متعلق به خود داشته باشد، بازدارنده ایده آلی در برابر دشمنان قدرتمند است؟ ممکن است که هند بسیار قوی تر از پاکستان باشد، اما چون که پاکستان دارای بمب است، بنابر این جنگی علیه این کشور راه اندازی نمی کند. این را سیاسیون ایرانی و مردم کوچه و بازار به خوبی می دانند. بمب مانند یک قرارداد بیمه کامل، تضمینی در برابرحملات احتمالی است. کره شمالی فقیر تهدیدی دائمی برای کره جنوبی و ژاپن است، با این وجود ایالات متحده، مانند کاری که در عراق کرد، به او حمله نمی کند، زیرا این کشور بمب دارد. از زمانی که رئیس جمهور بوش، ایران را در سال ۲۰۰۲ جزء لیست " محور شرارت" در کنار کره شمالی و عراق قرار داد، ترس مداخله قابل لمس است. در این صورت یک چتر هسته ای مفید خواهد بود. چهارم و نکته آخر، اسرائیل، دشمن قسم خورده، بمب دارد. این نمادی از تبعیض و بیعدالتی آشکار است که ایرانیان از آن رنج می برند: « چرا صهیونیست ها حق دارند بمب داشته باشند؟ از اینکه بمب خود را با پشتیبانی غرب صاحب شده اند، بیشتر دردناک است. چگونه است که این کشور فسقلی ۷،۷ میلیون نفری می تواند سال های سال چنین رفتاری را به برادران فلسطینی ما تحمیل کند؟ چگونه ممکن است که اسرائیل میتواند قوانین بینالمللی را نقض کند و قطعنامه های سازمان ملل را یکی پس از دیگری نادیده بگیرد؟» با این حال، جای بحث و گفتگوی است تا دانسته شود که منظور از این صحبت ها، کشور اسرائیل یا رژیم صهیونیستی است. این پرسش اساسی و بی غل و غش است. آیا احمدی نژاد، اسرائیل یا رژیم آن را میخواهد از روی نقشه پاک کند؟ منظورش هر چه که باشد، این تهدید در هر دو صورتش خیلی مهم است. علاوه بر این، احمدی نژاد تردیدی در انکار هولوکاست به خود راه نمی دهد! ایران از به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان یک کشور مستقل سر باز می زند. با توجه به برخی از ناظران، این امتناع باید به معنای واقعی کلمه گرفته شود: به سادگی باید گفت که اسرائیل و یا حداقل رژیم صهیونیستی، حق حیات ندارد. سایر تحلیل گران سیاسی نظر دیگری دارند. آن ها استدلال می کنند که رژیم ایران به طور کامل آگاه است که حمله به اسرائیل با بزرگترین واکنش و ضد حمله شدید روبرو خواهد شد که عواقب فاجعه باری برای ایران، برای مردم و زیرساخت های آن به بار خواهد آورد. این یک حقیقت است که از دهان احمدی نژاد در موقعیت های دیگر، اغلب در سخنرانیهای خود رو به مردم ایران، حرفهای دیگری هم علیه اسرائیل بیرون میآید. این امکان وجود دارد که ایران بمب را برای جاه و مقام و حفاظت میخواهد و قصد استفاده از آن را ندارد. تاریخ دولت اسرائیل به ما می گوید که این کشور در زمانی که امنیت آن تهدید می شود، معمولا فقط نظاره گر باقی نمی ماند. با توضحیات زیبایی به پایان می رسانیم. رژیم ایران جامعه یهودی را در کشور به رسمیت می شناسد. یهودیان ایران دارای یک کرسی در مجلس می باشند. اگرچه در سالهای اخیر، به دلیل آزردگی که کمترین دلیلی است، بسیاری از یهودیان از ایران مهاجرت کرده اند. اما با این حال، جامعه یهودیان ایران بیشترین جمعیت را در منطقه دارد. البته پر واضح است، به غیر از آنانی که در اسرائیل زندگی می کنند. رژیم ایران هیچ چیز غیر عادی در این قضیه نمی بیند: " ما ضد یهودی نیستیم، ما فقط با صهیونیست ها مشکل داریم. " یاد آوری کنم که عربستان سعودی، متحد کلیدی غرب، به هیچ وجه، هیچ دینی به غیر از اسلام را تحمل نمی کند. در این کشور کلیسا، کنیسه و یا هر گونه پرستشگاه ادیان دیگر ممنوع است. در عربستان سعودی، موعظه هر دین دیگری که غیر از اسلام باشد، غیر قانونی است. سناریو ژاپنی یک سناریو دیگری وجود دارد. فرانسوا هیزبورگ، رئیس انستیتوی بینالمللی مطالعات راهبردی لندن و مرکز سیاست امنیت ژنو، در کتاب خود به نام «ایران، انتخاب سلاح ها»، آن را سناریو ژاپنی می نامد. " این کشور کنترل کامل چرخه هسته ای را دارد، اما دست به ساخت سلاح های هسته ای نمی زند. به عبارت دیگر، ژاپن میتواند در مدت چند ماه، دارای سلاح هسته ای شود، اما این کار را نمی کند. باید گفت که در سال های اخیر، اخبار نگران کننده ای به گوش می رسید. بلافاصله پس از آزمایش هسته ای کره شمالی در سال ۲۰۰۶، تارو آسو، وزیر امور خارجه ژاپن خواهان بحث و گفتگوی پارلمانی، رسانه ای و همگانی در مورد برنامه تسلیحات هسته ای ژاپن شد. خوشبختانه، این پیشنهاد مورد پذیرش قرار نگرفت و بحث واقعی در نگرفت و کمترین تغییری در سیاست امنیتی ژاپن ایجاد نشد. اگر ژاپن اراده کند، میتواند به سرعت به یک قدرت هسته ای تبدیل شود. هیچ بعید نیست که ایران به همین روش، بدون تصمیم گیری رسمی به ساخت سلاح های هسته ای، به گسترش یک برنامه هسته ای در بعد بسیار بزرگی دست بزند. این امر می تواند در زمانی که یک بحران پیش بیاید، رخ دهد و کشور به سرعت زیاد زرادخانه هسته ای خود را داشته باشد. این همان چیزی است که هیزبورگ "سناریو ژاپنی" می نامد. نیازی به گفتن نیست که با همه این حرف ها، تفاوت های عمده ای بین دو کشور وجود دارد. ژاپن برنامه بلند بالای هسته ای خود را برای تولید برق به اجرا گذاشته است. پس از ایالات متحده و فرانسه، از لحاظ تعداد راکتورهای هسته ای، سومین کشور دنیا است. تا پیش از فاجعه هسته ای فوکوشیما، حدود ۳۰ درصد برق کشور را انرژی هسته ای تولید می کرد. بنابر این اولین هدف آن ها برنامهای صلح آمیز است. نگرش ایرانی کاملا متفاوت است. این کشور در برنامه هسته ای مخفیانه خود، خیلی بیشتر از برنامههای صلح آمیز علنی سرمایه گذاری کرده است. علاوه بر این، از هر جهت که به تأسیسات غنی سازی عظیم و هیولایی و امکانات راکتور آب سنگین نگاه شود، جزیی از یک برنامه با ماهیت نظامی محسوب می گردد. بخش ۵ این یک سوال بسیار دشواری است. اگر شما بخواهید نظر سه تن از کارشناسان ایران را در این باره بدانید، احتمال اینکه سه پاسخ متفاوت بشنوید، زیاد است. در آغاز باید گفت که کشف فرایند تصمیم در ایران بسیار پیچیده و سخت است. سپس، قدرت در بین عامل های زیادی پخش شده است. رژیم ایران به مجمع الجزایری با مکان های تصمیم گیری گوناگون میماند که برخی از آنها با نفوذ تر از دیگرانند و سر در آوردن از روابط دشوار آنها کار حضرت فیل است. بدیهی است که علی خامنه ای، "مقام رهبری"، حرف اول و آخر را در کشور می زند. این پایه و اساس نظام است. او با تمام قدرت با نیروهای دیگر، به ویژه با ملی گرایان در افتاده است. پست ریاست جمهوری که امروزه در دست احمدی نژاد است، در واقع به معنای نخست وزیر رهبر می باشد. در سال های اخیر، خامنه ای موفق شد ریاست جمهور را با وجود آنکه جایگاه مهمی در دستگاه دولتی دارد و در مشکلات بزرگ سیاسی درگیر است، خوار و ذلیل کند. عوامل دیگری را نیز باید مورد توجه قرار داد. باید پاسداران (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) را که همه قدرت سیاسی، نظامی و از این ببعد اقتصادی را نیز قبضه کرده است، پس از رهبر و رئیس جمهور، در ردیف طبقه بندی قدرت جای داد. سپس، جای مجلس را در ردیف های آخر باید دید. شورای نگهبان (به جز رهبر آن، رفسنجانی) ( رفسنجانی عضو شورای نگهبان نیست و رئیس تشخیص مصلحت نظام است ـ مترجم) نیز به نوبه خود مطیع رهبر است. ارتش دیگر نفوذ چندانی ندارد و تجهیزات آن زیر نظر سپاه است. پاسداران انحصارات سرمایه گذاری های نظامی، به ویژه کنترل برنامه موشک های بالستیک ایران را در دست دارند. نقاط مهم دیگر قدرت که بیشتر غیر رسمی هستند، شامل تعداد بسیاری از رهبران مذهبی و بازاریان می باشند. طبقه متوسط بازاریان دارای تأثیر قابل توجهی در نتایج انتخابات هستند. روابط بین همه این افراد و سازمان ها بسیار پیچیده است. به عنوان مثال، استقلال عمل پاسداران تا کجاست؟ نقش آنان در برنامه هسته ای ایران چیست؟ در واقع با اطمینان میتوان گفت که دارای نقشی کاملا تار و گنگ اند. چگونه میتوان با کشوری که این همه فرایندهای گوناگون تصمیم گیری دارد و نمیتوان فهمید که قدرت اصلی در دست چه کسی است، مذاکره کرد؟ مثلا، در گفتگوهای آژانس بین المللی انرژی اتمی، تا چه حد میتوان به توافق با نماینده ایران تکیه کرد؟ آیا او واقعاً از سوی رئیس جمهور ایران مورد پشتیبانی است؟ تنها به ذکر یک مثال در این باره بسنده می کنیم، ایران متعهد به تصویب پروتکل الحاقی آژانس بین المللی انرژی اتمی شده بود و بالاخره هم به قول خود عمل نکرد. چه کسی این تصمیم را در ایران گرفت؟ این شرایط تا حد زیادی مذاکرات بین المللی با این کشور را پیچیده می سازد. در نهایت، این سئوال پیش میآید که آیا رژیم دارای ثبات است؟ اگر برخی از کارشناسان به این پرسش پاسخ مثبت می دهند، برخی دیگر ایران را به غولی با پاهایی از خاک رس تشبیه می کنند که دیر یا زود، در ماه ها و سال های آینده، محتوم به ادامه راه مصر، لیبی و تونس می باشد. سؤال دیگری که وجود دارد، آن است که آیا رژیم جدیدی که روی کار خواهد آمد، در زمینه هسته ای همین سیاست کنونی را دنبال خواهد کرد؟ هر چند که اعتراضات پنهانی نا همه گیری وجود دارد، اما خط کنونی، چه در محافل سیاسی و چه اجتماعی، از پشتیبانی نسبتاً گسترده ای برخوردار است. بی برو برگرد، ایرانی ها بمب میخواهند و دیگر هیچ. از دید آنان، داشتن بمب یک حق ابتدایی است. علاوه بر این، اساس و پایه وضعیت هم چنان دست نخورده می ماند: ناراحتی از اینکه ایران جزء کشورهای ابر قدرت نیست، با ایالات متحده و اسرائیل در کشمکش است و زخم هایی که از گذشته دارد و غیره. با انجام آزمایش های هسته ای در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۹۸، هند و پاکستان به سایر نقاط جهان فهماندند که آنها به تکنولوژی سلاح های هسته ای دست یافته اند. آزمایش های هسته ای روشن ترین راه برای پخش این پیام هستند. زلزله شناسان کشورهای دیگر می توانند میزان نیروی انفجاری را اندازهگیری کرده و پس از آن تایید کنند که کشور مورد نظر واقعا بمب دارد یا نه. اگر روزی ایران دست به آزمایش هسته ای بزند، بی گمان بزرگترین خبر سال و حتی دهه خواهد بود. عواقب سیاسی آن چه خواهد بود؟ اجازه دهید تا ما برای لحظهای، به طور تخیلی ـ سیاسی به این مسأله نگاه کنیم. ایالات متحده یک سیلی جدیدی را دریافت خواهد کرد. ببر کاغذی ایران پشت ابر قدرت آمریکا را در برابر چشم همگان به خاک خواهد مالید. همه سیاست های ایالات متحده برای جلوگیری از دسترسی ایران به بمب کارگر نبوده و تیرش به سنگ خواهد خورد. برعکس، موقعیت قدرت های بزرگ تازهای مانند هند و برزیل تقویت خواهد شود. متحدان ایالات متحده در خلیج پارس، مانند عربستان سعودی و دیگر کشورها را ترس برخواهد داشت. ایران یک کشور بسیار بزرگ و علاوه بر این، تنها کشور شیعه منطقه خواهد بود که با اسرائیل، دوتایی دارای سلاح های هسته ای هستند. به احتمال زیاد عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج پارس از معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای بیرون خواهند آمد و آنها هم از هیچ تلاشی برای به دست آوردن بمب کوتاهی نخواهند کرد. عربستان سعودی تا زمانی که نتواند چتر هسته ای متعلق به خود را برپا کند، حداقل، سلاح های هسته ای پاکستان را در خاک این کشور نصب خواهد کرد. آن ها همچنین می توانند مسایل متعدد گذشته خود را که گاهی چندین دهه وجود دارند، دوباره زنده کنند: فرانسه و بریتانیا زرادخانه هسته ای خود را دارند و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی می توانند در زیر چتر هسته ای ایالات متحده پناه بگیرند، در حالی که روسیه واقعا یک تهدید نظامی برای این کشورها نیست. " چرا ما همسایگان ایران، خود را برای برتری هسته ای به این کشور که تهدیدی واقعی برای ما است، سازمان دهی و آماده نکنیم ؟ " به احتمال زیاد، این تغییرات نیز منجر به ایجاد سدهایی در سر راه پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای خواهند شد. اگر همه این کشورها، دیگر این پیمان را رعایت نکنند یا آن را لغو نمایند، چرا کشوری مانند میانمار، به عنوان مثال، باید همچنان به خودش زحمت داده و به پیمان نامه احترام بگذارد؟ در واقع، معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای کاستی های اساسی دارد که من در بالا توضیح داده ام، اما بدون آن، جهان باز هم کمتر از وضعیت کنونی، امن خواهد بود.
ادامه دارد Copyright: gooya.com 2016
|