گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ذره خدا، مجله اشپيگل، برگردان مندههيگز بوزون ذره ای است که به هر پديده ای در جهان جرم می دهد. هيگز بوزون منشا چيزی است که ما و پديده های پيرامون مان از آن تشکيل شده ايم . مجله ی اشپيگل سال ۲۰۱۳ شماره ۴۲ گزارشی در مورد هيگز بوزون منتشر کرده است. شانس در سالن مطالعه ۵۰ سال قبل يک انگليسی خجالتی يک ايده به ظاهر احمقانه داشت که اکنون به خاطر آن موفق به دريافت جايزه نوبل فيزيک شد. آن زمان او اصلا نمی توانست تصورکند که مشغول انجام چه کار مهمی است. پيتر هيگز در حالی که مجلات علمی را در کتابخانه دانشگاه اديبرو مرتب می کرد اين ايده خارق العاده به ذهنش رسيد. اين واقعه نقطه عطفی برای انجام پرهزينه ترين و پيچيده ترين آزمايش تاريخ فيزيک بود، همچنين آغازی برای شکار ذرات بنيادی در ساليان متمادی آينده و اين عجيب ترين جايزه در پيشينه جايزه نوبل است که به پيترهيگز با کمال احترام و تجليل اهدا شد. اگر آن زمان کسی همه اين اتفاقات را برای اين انگليسی خجالتی ۳۵ ساله در سالن مطالعه کتابخانه اديبرو پيش گويی می کرد، لابد پيترهيگز او را يک مجنون خيال پرداز می پنداشت. بايد آن لحظه تاريخی در ۱۶ جولای ۱۹۶۴ که اين ايده خارق العاده به هيگزالهام شد را لحظه ای دانست که يکی از رمز و رازهای طبيعت حجاب از رو بر می دارد و آشکار می شود. پيتر هيگز به يک راه حل رياضی دست يافت که توسط آن می توانست توضيح دهد که چرا همه ذرات بنيادی دارای جرم هستند. پيتر هيگز در آنزمان اصلا آگاه نبود که چه کار مهمی را انجام می دهد. او فکر می کرد که کارش صرفايک سرگرمی رياضی بدون هدف است. او کمی بعد از کشف رياضيش برای يکی از همکارانش نوشته بود، "در اين تابستان من چيزی کاملا بی مصرف را کشف کردم". کماکان بين همکاران او اين اختلاف نظر وجود دارد که او چگونه اين ايده به ذهنش رسيده است. آيا پيترهيگز به يک نظريه جديد دست يافته بود که تا آن زمان از نظر نابغه های ديگر پنهان مانده بود؟ و يا پيتر هيگز شخصی که هرگز خودنمايی نمی کرد به ناگاه دريک زمان منحصربفرد اين ايده در ذهنش شکوفا گرديده است. شايد اين گفته اودرست باشد که با حجب و حيای مخصوص خودش گفته بود که: "شايد من شانس داشتم". ظاهرا ايده اوليه در اين رابطه وجود داشت و او تنها فيزيک دانی نبود که وجود بوزونی را که می توانست به ذرات ديگر جرم بدهد پيش بينی کرده باشد. در آگوست همان سال رابرت بروت و فرانسوا انگلرت به شکل مستقل، مکانيزم احتمالی توليد جرم را شرح دادند. گروه ديگری از محققان شامل ديک هگن، جرالد گورالنيک و تام کيبل نيز اندکی پس از هيگز و در نوامبر همان سال ايده مشابهی را به شکل جداگانه ارائه کردند. اين مسئله باعث شد کميته نوبل برای تشخيص فيزيک دانی که پيش از ديگران وجود بوزون هيگز را طرح کرده دچار مشکل شود. سرانجام پيترهيگز و فرانسوا انگرت نامزد دريافت جايزه نوبل شدند و هيات داوران از نامزدی نفر سوم يکی از فيزيکدانهای سازمان اروپايی پژوش های هسته ای (سرن) صرف نظر کردند،او يک سال قبل ذره هيگز را بصورت تجربی ثابت کرده بود. مشاجره بر سر نامزدهای جايزه نوبل آن چنان بود که بر خلاف سنت جاری اعلام جايزه يک ساعت به تعويق افتاد. در هيات داوران جايزه نوبل، اين اختلاف پايه ای باعث شد که انجمن فيزيک دوپارچه شود. اعضای هيات داوران را انسان هايی با تصورات و پيشنهادهای کاملا متفاوت تشکيل می داد. گروه اول دارای يک منطق خشک بودند و سعی می کردند رمز و راز طبيعت را بصورت نظری کشف کنند، گروه دوم کسانی بودند که آستين بالا زده بودند و حقايق جهان هستی را از طريق آزمايش های بسيار دقيق و پيچيده کشف می کردند. و حال کدام گروه سهم بيشتری در کشف ذره هيگز داشته است، خود سوالی قابل تامل بود. در ماه جولای سال ۲۰۱۲ به وضوح اختلاف اين فيزيکدان های برجسته آشکار شد. به خاطر پايان موفقيت آميز کشف پر مشقت ذره هيگز فيزيک دان های سرن از پيترهيگز دعوت کردند . آنجا دو گروه همديگر را ملاقات کردند، در يک طرف پژوهش گرانی حضور داشتند که سال های متمادی پروتون ها را با دقت بسيارتوسط شتاب دهنده ها به سوی هم شليک کرده بودند تا ذرات بدست آمده از اين برخورد که توسط آشکارسازها ثبت شده بودند را به کمک ابر کامپيوترها به دقت آناليز کنند، در طرف ديگر پيرمرد سال خورده ی محجوبی حضور داشت که در حدود ۵۰ سال پيش وجود ذره هيگز را با سلاح قلم و کاغذ پيش بينی کرده بود. پيتر هيگز از دور دست های اسکاتلند کارپژوهش گران را دنبال می کرد و با گذشت زمان، بيشتر برشهرتش افزوده می شد، البته او از اين موضوع ابدا خرسند نبود. او در انظار عمومی سعی می کرد مانع از اين بشود که همه اين موفقيت به نام او تمام شود، به همين سبب درخواست کرد که ذره هيگز را مکانيسم ABEGHHK بنامند. او با اين کار می خواست يادی بکند، از همه همکارنش که دراين راه فعاليت کرده اند. Philip Anderson, Robert Brout, Francios Englert, Gerald Guralnik, Carl Hagen, Peter Higgs, Tom Kibble, Gerard Hooft. البته او با تمام اين تلاش ها نتوانست مانع اين کار شود، که نامش هم رديف معروف ترين فيزيک دان معاصراشتفن هاوکينگ قرار نگيرد. يک بار از هيگز پرسيدند چه چيزی باعث شد که او بجای اين که او يک فيزيک دان و پژوهش گر عمل گرا بشود يک تئوريسين در رشته فيزيک شده است. اين سوال سطحی به نفع پيترهيگز شد و در جواب با شکسته نفسی گفت: من برای انجام کارهای عملی و آزمايشگاهی بسيار دست و پا چلفتی هستم. Copyright: gooya.com 2016
|