جمعه 4 بهمن 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

راهکارهایی برای پیشرفت در جهان٬ ترانه جوانبخت

www.javanbakht.net

تجربه ما ایرانی‌ها از شرایط کشورمان در جهان در طی چهار دهه اخیر با فراز و فرودهایی همراه بوده است که در این مقاله به بررسی ویژگی‌های عمده آن می‌پردازم. بدیهی است که راهکارهای پیشنهادی من در این مقاله با همدلی هم‌وطنانم می‌تواند برآیندی مثبت از نیروهای ذهنی و به فعلیت رساندن آن برای ایجاد آینده‌ای روشن و متفاوت برای ایرانی‌ها و مردم دیگر کشورها ایجاد کند.

مهم‌ترین پرسشی‌ که اغلب ایرانی‌ها از خود می‌پرسند و هنوز هم پاسخ روشنی برای آن مطرح نشده این است که چرا کشور ما علیرغم کارنامه درخشان دیرینه‌اش در انسانیت و عدالت۱ و نیز علوم، فلسفه، ادبیات و هنرهای گوناگون، دوران قرون وسطی را تجربه می‌کند؟ متأسفانه ما ایرانی‌ها رویکردی شفاف و کارآمد در پاسخ دادن به این پرسش نداشته‌ایم بلکه گاهی آن را سهواً پاسخ داده‌ایم و گاهی نیز دلایلی نادرست را برای آن برشمرده‌ایم.

به نظر من دو دلیل عمده برای پس‌رفت ایران ما بیسوادی و ریاکاری است که به عنوان نشانه‌های هنر در میان برخی از ایرانی‌ها به شمار می‌رود. عده‌ای بی‌سواد و ریاکار زمام مملکت ما را در اختیار گرفته‌اند و با بهره‌وری از ساده‌اندیشی برخی از هم‌وطنانمان در ایران نهایت سوءاستفاده را در قتل و چپاول و بزهکاری کرده‌اند. به زعم این افراد، هنرمند کسی است که انسان‌ها را به اسم دین به قتل برساند و جنایت‌هایش را به اسم کشورهای دیگر جابزند، کسی که از بام مسجد مردم را به گلوله ببندد و با تزویر ادعا کند که الگوی انسان‌های آزاده در جهان است، کسی که برای خاموش کردن شعله‌های اعتراض مردم به جان رسیده از ظلم‌هایی که کرده آن‌ها را با ماشین پلیس انتظامی در روز عاشورا زیر بگیرد، کسی که چون حاضر نیست از قدرت کناره‌گیری کند مردم را خس و خاشاک بنامد و با وقاحت از تریبون سازمان ملل به سیاستمداران کشورهای جهان روش کشورداری تبلیغ کند.۲ این‌ها همه کسانی هستند که خود را هنرمند می‌نمایانند زیرا هنر را در جنایت و توجیه آن با استفاده از شگرد فریبکاری می‌دانند.

در این دیار فانی که به بشری رحم نمی‌کند و سرانجام همه به خاک می‌پیوندند موارد گوناگون برای شگفتی بسیار است اما نمونه‌های بارز آن را در میان هم‌وطنانمان می‌توانیم به وضوح بیابیم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ما ایرانی‌ها مردمی هستیم که نه تنها به خودمان بلکه به مردم کشورهای جهان هم توهین می‌کنیم. این حق را به خود می‌دهیم که با چادر و روسری در همه کشورهای جهان زندگی کنیم اما این حق را برای زنانی که مایل به پوشاندن سرشان نیستند و می‌خواهند از حق طبیعی به نام آزادی برخوردار باشند قایل نیستیم که بدون روسری وارد کشورمان شوند! اگر خودمان را هنرمند بدانیم علت مطرح بودن نام کشورمان را فقط در شعر ایران می‌دانیم گویی ابن‌سینا، خیام، رازی، ابوریحان بیرونی و دیگر بزرگان ما که پیشرو علوم گوناگون و فلسفه بودند جایی در دنیای کنونی ندارند! و درواقع این نکته را نادیده می‌گیریم که نام این بزرگان هنوز از دانشگاه‌های کشورهای جهان در کنفرانس‌ها و مقاله‌ها و کتاب‌ها شنیده و دیده می‌شود! به جای آن‌ که به زندگی خودمان فکر کنیم روز و شب را به تعیین کردن رنگ و اندازه لباس همدیگر می‌گذرانیم! به عنوان قاضی بر مسند ظلم و ریا که بر آن نشسته‌ایم دل خوش کرده‌ایم درخواست مادران و پدران داغداری که فرزندان معترضشان در سال‌های اخیر توسط حکومت فعلی ایران به قتل رسیده‌اند را بدون دادرسی و اجرای عدالت با پاسخ‌های واهی رد می‌کنیم.۳ شگفت‌تر آن‌ که انتظار داریم که کشورمان نماد پیشرفت در انسانیت و عدالت و نیز علوم و فنون در جهان باشد! بدتر از همه این موارد ادعا می‌کنیم که مردم همه کشورها باید مرام‌ها و باورهای ما را بپذیرند و اگر تاکنون چنین نکرده‌اند در اشتباه بوده‌اند!

ما نمی‌توانیم ریشه‌های پسرفت ایران که همانا بیسوادی و ریاکاری است را ببینیم و انتظار داشته باشیم بدون اصلاح خودمان کشورمان مانند دوران قدیم سرآمد پیشرفت باشد. باید به عقاید و باورهای همدیگر احترام بگذاریم و از پیروی کردن بیسوادان و ریاکاران دوری کنیم. ما ایرانی‌ها می‌توانیم به گذشته پرافتخارمان برگردیم و به جای پرداختن به طرح‌ها و برنامه‌های گروه‌های سیاسی، که غیر از به قدرت رسیدن و تباه کردن فرهنگ ما و نیروهای انسانی، اندیشه دیگری ندارند، زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باشیم.

باید باور کنیم که خون ابن‌سینا، خیام، رازی، ابوریحان بیرونی و دیگر بزرگان ما در رگ‌هایمان جریان دارد.ما می‌توانیم عمرمان را وقف آموختن علوم، فلسفه، ادبیات و هنرهای گوناگون کنیم و از نوشتن درباره حقوق بشر غفلت نکنیم. مهم‌ترین نیرو همانا امید به آینده بهتر است که در بدترین شرایط بهترین‌ها را به وجود می‌آورد. ما می‌توانیم با مردم همه کشورها دوست باشیم و نه تنها برای بهتر شدن ایرانمان بلکه برای بهتر شدن زندگی بشری بکوشیم.

پانویس:

۱. اولین اعلامیه حقوق بشر در دوران کورش اولین شاه هخامنشی نوشته شده است.
۲. اگر به جای مسجد لولاگر که از بام آن مردم معترض ایران را به گلوله بستند از بام کلیساها و کنیسه‌های کشورها مردم را به گلوله ببندند آیا زمامداری به جز محمود احمدی‌نژاد وعده الگو بودن برای کشورداری به جهانیان خواهد داد؟
۳. رفتار وقیحانه قوه قضاییه در ایران با خانواده ندا آقاسلطان، اشکان سهرابی، ترانه موسوی، سهراب اعرابی، ستار بهشتی، شبنم سهرابی و دیگر عدالت‌خواهان کشورمان هرگز از یاد مردم ما نخواهد رفت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016