یکشنبه 20 بهمن 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ازغدی: آمریکایی‌ها می‌خواهند پسر شاه را برگردانند

IMG11231083.jpg
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به رویکرد غرب در قبال ایران گفت: همین روزها در رسانه ها چقدر تحقیر می کنند، امریکایی ها اعلام می کنند که با پولی که از ما گرفته اند ملت گرسنه ایران را سیر میکنند و اتفاقا خوب است که عده ای آمریکا را بشناسند. اگر امتیاز بدهیم می گویند که پسر شاه باید برگردد و عذر خواهی کنید که به ما خسارت زده اید و باید جبران کنید.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


برخی تنها راه پیشرفت را هضم شدن در غرب می‌دانند
وی گفت: این خط فکری ای است که می گوید بدون غرب نباید قدم از قدم برداشت، در برابر این ها نباید مقاومت کرد بلکه باید دل آن ها را به دست آورد. باید به غربی ها بگوییم که سلطه شما سلطه جهانی است، ارزشهای شما ارزشهای جهانی است ، تعاریف شما تعاریف ماست و ما هم زیر سایه شما هستیم و چیزی جلوی ما بیندازید و اگر هم توهین کردید ایرادی ندارد. این خط فکری طیفی است که نوع افراطی اش در قاجار ها از مشروطه شروع شده ویک سر آن در رژیم پهلوی، رضاشاه و محمدرضاشاه بود.اینها مستقیم نمی گفتند که ایران می خواهد نوکر شود بلکه می گفتند که می خواهیم پیشرفت کنیم و راه حلشان این بود که اولا ما حاکم باشیم بر این ملت به هرقیمتی، ما بخوریم ولی ملت گرسنه باشند، به وساطت ما ملت تحت سیطره آنها باشد، منابع ما همه در اختیار آنها باشد. شاه و پدرش هم شعارشان پیشرفت بود و شاه شعار دوازه تمدن بزرگ را می داد و راه حلش هم این بود که با آخوند بازی نمی توان انقلاب کرد و گفت خودم انقلاب می کنم و انقلاب سفید را انجام داد و نامش را گذاشت انقلاب سفید شاه و ملت، رفُرم و اصلاحات آمریکایی را در یران انجام دادند تا انقلاب واقعی صورت نگیرد.

بازرگان به شروط امام پایبند نماند
رحیم پور ادامه داد: یک سر دیگر این طیف افرادی بودند بر علیه شاه که به سبک خودشان مبارزه می کردند. و اتفاقا امام انقلاب را به دست آنها سپرد برای آن که به افراطی بودن متهم نشود، اینها سالم ترین جریان ها بودند که هم مذهبی بودند و هم سابقه سیاسی داشتند و هم دکتر و مهندس و خارج رفته بودند و هم موضع صریحی علیه انقلاب و امام نمی گرفتند و احترام می گذاشتند و بنابر این ما بعد از انقلاب با اولین نماد های این تفکر مثل نهضت آزادی و جبهه ملی روبرو شدیم. امام که دولت و انقلاب را به بازرگان سپرد فرمود که من انقلاب را به دست شخص شما سپردم نه حزب و گروه شما و شما باید مشورت کنی با شورای انقلاب و ... و سیاستی را متناسب با شأن کشور به پیش برود و امام گفتند که هرکسی من را قبول دارد این فرد را من سرکارگذاشته ام اما نباید گروهی عمل کند و باید به انقلاب پایبند باشد. اما به این دو مورد پایبند نبودند و دولت موقت را تبدیل کردند به شاخه ای از شاخه حزبی نهضت آزادی و جبهه ملی،بعد از چندماهی این ها اصطکاک پیدا کردند با امام و خط اصلی انقلاب؛ حرفهایشان در روزنامه های سال 58-59 هست، همین حرفها را که آن موقع می زدند الان هم زده می شود. می گفتند که انقلاب تمام شده است دیگر تداوم و گسترش و صدور آن برای چه است؟!

می‌گفتند شاه بماند فقط کمی دموکراتیک تر شود
رحیم پور افزود: ضمن اینکه اینها آن موقع هم هیچ وقت نگفته بودندرژیم شاه برود بلکه می گفتند سلطنت باشد ولی شاه اصلاح بشود. و یا در بدترین حالت شاه برود و بچه هایش بیایند و یک سری اصلاحاتی برقرار شود، نظام سلطنت وجود داشته باشد اما دموکراتیک تر شود. این ها اسلام را نمی فهمیدند. نزدیکهای انقلاب هم رفتند پاریس و به امام گفتند: که شما در ایران نیستید و نمی دانید وضع چطور است خیلی سخت است و تغییر رژیم نشدنی است. نگویید شاه برود و نظام سلطنت بماند بگویید نظام سلطنت و شاه بماند فقط کمی دموکراتیک باشد و پارلمان آزاد باشد و ....امام در پاسخ گفت هرکس که معتقد است رژیم شاه باید بماند به او اجازه ملاقات نمی دهم. ما خطمان با شما فرق می کند و همانگونه که امام گفتند رژیم شاه براندازی شد.

وی گفت: این موقع امام دو راه بیشتر نداشت یا اینکه روحانی های انقلابی را روی کار بیاورد که معنی اش این می شد که آخوند ها می خواستند شاه را بردارند و خودشان بیایند سرکار یا اینکه جریانهایی که به امام و دولت نزدیک بودند از جریانهای مردم هم بودند را روی کار بیاورد ولی در مسیر درست باشند که راه دوم عاقلانه تر بود. بعد از مدتی همین گروه دوم که روی کار آمدند شروع کردند به چانه زنی با امام و غر زدن و اعتراض که اگر ما دولتیم پس نهادهای انقلابی برای چه است. این نهاد های انقلابی همان دانشجوها و بچه های انجمن اسلامی بودند که خطشان خط امام بود و هشتاد یا نود درصد کسانی که اعضای سپاه و دیگر نهادهای انقلابی را تشکیل می دادند همین بچه های دانشجو بودند و بعد هم رفتند جبهه و فرمانده لشکر شدند.

آنهایی که علیه بنی صدر موضع می‌گرفتند امروز حرفهای او ا تکرار می‌کنند

رحیم پور ادامه داد: بنی صدر هم شکل دیگری از بچه های انقلابی بود که فرزند روحانی بود ولی اصطکاک پیدا کرد با امام و انقلاب. بعد از او هم مثال ها و نمونه هایی بودند تا می رسیم به زمان خودمان، در این دوره کنونی بعضی از افرادی که آنروز در مقابل امثال بنی صدر و او موضع تند می گرفتند خودشان درست همان حرفها را می زنند. که در دهه هفتاد به نوعی گفته شد و الان هم به نوعی گفته می شود. مذهبی بودن نیازمند مطالعات اسلامی، تاریخی، جریان شناسی و شناخت شاخص هاست به ادا و اصول و شعار و ریش و چادر نیست، لازم است ولی کافی نیست. امام صادق علیه السلام می فرمایند: " دوست ندارم هیچ جوان شیعه و مسلمانی از شما را الا در یکی از این 2 حال ببینم :1. آموختن از دانایان، در حال آگاه شدن، ارتقاء آگاهی 2. آموختن به نادانان ، نشر آگاهی" خط ما خط آگاهی است، خط جهل و حماقت، تعصب، افراط و تفریط، شعار تو خالی، احساسات بدون اندیشه نیست. اگر جوانانی باشند که برنامه ریزی برای رشد فکری و اعتقادی، تفقه در دین خودشان، شعور اجتماعی و سیاسی نداشته باشند، تفریط می کنند، کوتاهی می کنند وعقب می مانند.

گناه فروختن جامعه به دشمن از گناهان اخلاقی و جنسی بیشتر است

رحیم پور ادامه داد:ضایع می کنند هم خود و هم جامعه شان را و اگر این اتفاق بیفتد به گناه می افتند، که فقط شخصی هم نیست، فقط اخلاقی و جنسی نیست، اینها تا حدودی خصوصی تر است. گناهانی مثل فروختن سرنوشت جامعه به دشمن، ذلت پذیری یک جامعه، انحرافات بزرگ عقیدتی، داشتن جامعه ضعیف و وابسته و آسیب پذیر، گناهانی اجتماعی هستند که ضررشان بیشتر است سرنوشتشان آتش است.باید وقت بگذارید روی مطالعات اسلامی و شناختن دلایل صف بندی ها که بدانیم با چه کسی موافق و مخالف هستیم و چرا!

وی اظهار داشت: یک نمونه و مصداق صحبت جریانی است که از زمان مهندس بازرگان که انحراف فکری اساسی و از اساس دیدگاه اسلامی و انقلابی نداشت شروع می شود، مهندس بازرگان به نظر بنده از خیلی ها بهتر بود زیرا آنچه را که معتقد بود را شفاف می گفت و پنهان نمی کرد، اودر زمان تسخیر لانه جاسوسی مقابل امام ایستاد و استعفا داد و گفت آدمی نیستم که با آمریکا در بیافتم.

رحیم پور ادامه داد:در حالیکه امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب بزرگ تر از قبل دانست زیرا دشمن اصلی مان، آمریکا، را شناختیم. در انقلاب تا به حال شعارها بیشترعلیه شاه بود، شاه مهره در اختیار آمریکا بود. امام خمینی (ره) قم سخنرانی کرد و گفتند: "من توبه می کنم و اشتباه کردم که اینها را به مردم تحمیل کردم. فکر کردم بگویم روشنفکران و دانشجویان بیایند که بعد ها نگویند می خواستند حکومت غیر علمی و غیر دانشگاهی و عقب مانده تاسیس کنند، اما آنها با ملت خوب رفتار نکردند."


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016