دوشنبه 25 فروردین 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قناری های رنگ شده، بهارهای خزان زده! میترا پورشجری

نوروز سال ۹۳، با پيامهای تبريک و شادباش های سراسر اميدبخش (!) مقامات جمهوری اسلامی همراه بود! تا بهار و نوروز امسال نيز از خزان زدگیِ جماعتِ اهلِ تزوير همگاه بوده و در امان نباشد!

گويا، خامنه ای خرسند از تحقق کمديی بنام "حماسه ی سياسی"موعودِ سال گذشته و قبول شکست تلويحی در "حماسه ی اقتصادی" خواندن پارسال، بارديگر و در ادامه ی توليد نام های بی محتوا، مضحک، من درآوردی و توام با بازی کلمات، امسال را "سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی ومديريت جهادی" گذاشت؛ مثل هميشه ملغمه ای از تضاد و تناقض! آرزوها و اسم گذاری های رهبر جمهوری اسلامی، مثل شخصيت "ديو" در مجموعه ی "کلاه قرمزی" بار معنايی معکوس دارد! بی کلام، چنين حکايت ميکند که دلخوش به اين نباشيد که اقتصاد را دچار رکود و تورم و ورشکستگی نمودم، فرهنگ را هم به چنان فلاکتی خواهم نشاند!

شايد تنها مزيت اين نام گزاری ها، فراهم کردن بستری مناسب برای سرگرمی و جک سازی مردم و طرح داستانهايی پيرامون آن و بحث در تاکسی و صف های نانوايی و ديد و باز ديدهای نوروز باشد!



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


رفسنجانی ! پير مکار و کارکشته ی نظام، هم به سنت گذشته کوشيد متفاوت باشد و با تفألی به حافظ، مطلع غزلی را پيام نوروزی نمود که برای شخص من و حتما خيلی ها يادآور دهه ی فجر و جشن های زجرکُش کننده ی مدرسه بود:

بر سر آنم که گر ز دست بر آيد
دست به کاری زنم که غصه سرآيد

مصراعی که بعد از ۲۰ سال از اولين باری که درمدرسه آن را شنيدم هنوز ربطش را با سرنوشت مردم و سرزمينم نفهميدم؛ "فجر"ی که يادآور زجرآور ترين و سياه آلودترين روزهای اين آب و خاک بود و هست و خواهد بود و نه تنها روزگاری چون شِکّر نياورد که روزگار محنت و هراس را مضاعف کرد و نه تنها فرشته ای ندميد که ديوی صد بدتر بيرون پريد!... هيولايی دين خو و حيله گر!

سال پيش رو را چه سالی قرار است شود که اين خيمه شب باز پير، نويد ميدهد که ميخواهد دست به کاری بزند که غصه سرآيد؟

و اما روحانی که "نوروز" ايرانی را با "عطر دل انگيز کوثر" توام ميکند -همو که زايشش، زاده ی گسترش فشارهای جهانی بر حکومت و حضورش تنها خفيف کردن بار فشارها بر رژيم و نه ايران به خفت خو داده شده! است و به راستی توهم برش داشته که با "حمايت مردمی" به اين جايگاه برکشيد و نه به اشارت مقام رهبری و آن هم برای بَزَک جهانی و زمان خری و مانع تراشی از انفجار نارضايتی های داخلی و خارجی!- در پيام خود "برای آنهايی هم که به دلايلی کنار خانه و خانواده خود نيستند، آروزی رفع مشکل ميکند"!!

روحانی در کلی گويی رفع تکليف کننده اش، برای خانواده ی آن مرزبان بی گناه که در آرزوی ديدن نوزاد ده روز و هرگز نديده ی خود ماند و قربانی انتقام جويی ها و سياست های سرکوب گرانه ی حکومت مرکزی شد! يا برای صدها و صدها خانواده ای که نوروز خود را در راه يا کنار زندان برای ديدن عزيزانشان، سپری می کردند، چيز چندانی در چنته برای بيان نداشت!

گويا رييس جمهور اسلامی نيز همچون وزير امور خارجه ی عوام فريبش -جواد ظريف- نام زندانيان وجدان و انديشه و باور را نشنيده و نمی شناسدشان و منتظر است تا همچون او از قطع نامه ی اخير اتحاديه ی اروپا عربده کشی کند و از اين حرف حق آنها -که انتخابات در ايران تشريفاتی و فرمايشی است- برافروخته و برآشفته شود!!

و اما گوشه ای کوچک، اما تلخ از عيدی و هدايای نوروزی "دولت تدبير و اميد" به زندانيان "سالن ۷ ندامتگاه مرکزی کرج" به مناسبت فرارسيدن "بهار اعتدال"!:

- فروشگاه و بوفه ی زندان؛ همان مکانی که زندانيان برای فرار و فاصله ی اندکی از غذاهای بی کيفيت و ناکافی و خوردن کمی ميوه و خريدن سيگار -آن هم با پرداخت چند برابر قيمت نسبت به بيرون زندان- هر روز به آن پناه می آوردند، بدون اطلاع قبلی و ارائه ی دليل منطقی، از ۲۸ اسفند -درست شب عيد- تا تاريخ ۱۷ فروردين تعطيل ميشود!

اين به اين معناست که ۶۰۰ نفر زندانی تنها مجبور بودند از جيره ی حقيرانه ی زندان استفاده کنند که در نتيجه اکثر آنها گرسنه می ماندند يا با سوءتغذيه سر بر بالين های سفت و کثيف می گذاشتند!

چنين مواردی درست در روزهايی اتفاق ميافتد که انتظار آن ميرفت به مناسبت ايام نوروز با آوردن "خوراکيهای متنوع و مخصوص عيد"، کمی از درد ومشکلات زندانيان ناشی از دوری خانواده وتحمل شرايط غيرانسانی و طاقت فرسای زندان و بيماری های متعدد کم شود نه اينکه همان اندک دلخوشی و مايحتاج ناچيز نيز قطع شود!

- تمامی اين فشارهای روحی و مشکلاتی که بواسطه کمبود غذای مکمل و نبود سيگار بر زندانيان تحميل شد، باعث تشديد تشنج، درگيری و نزاع شد؛ تا جايی که در ۱۵-۱۶ فروردين در جريان يکی از اين دعواها، زندانی بنام "ايلامی" مجروح شد که بدليل بی توجهی و دير رسيدن آمبولانس، جانش را از دست داد و با مرگش شرايط را متشنج تر و ملال آورتر کرد، بطوريکه به گفته چند تن از زندانيان، بدترين ايام نوروز را داشته اند.

آری! اين است ارمغان بهار اعتدال به بی حق ترين و مورد ظلم واقع شده ترين قشر -زندانيان سياسی-! چنين حکومتی که به مردم خودش رحم نميکند، چطور ميتواند با جامعه ی جهانی پيرامون مساله ی هسته ای صادق و پايبند باشد. وقتی در برابر اين جنايات ساکت است و هر اقدام و قطعنامه و گزارشی را به شدت رد ميکند يا برچسب ميزند؟!

تا وقتی که پاشنه ی آشيل و چشم اسفنديار جمهوری اسلامی ايران -حقوق بشر و حق پايمال شده ی مردم مورد ستم- نقطه ی ممنوعه يا نکته ی ثانويه باشد، به سراغ مسائل ديگر رفتن، مصداق وقت تلف کردن و فرصت سوزی است و بس.

در چنين شرايطی که بهار به هزار رنگیِ دروغگويانِ جانی آغشته و آلوده است، شايد همان بهتر که همچون فروغ فرخزاد "به فصل سرد ايمان آورده شود"!!

ميترا پورشجری


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016