گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 اردیبهشت» توضيح سايت "ندای آزادی" درباره مقاله مازيار شکوری گيلچالان در پاسخ به علیاصغرغروی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بحران ملی راهکار ملی میطلبد، پاسخ به علیاصغرغروی، مازيار شکوری گيلچالاننهضت آزادی بايد ابتدا توضيح دهد که آيا بهعنوان وفاق ملی مايل به گفتوگو با جريانهای خارج حاکميت ولايت فقيه میباشد يا فقط با مؤتلفه اسلامی، اصلاحطلبان داخل حاکميت مايل به گفتوگو است؟ مضافا جهت شروع گفتوگوها و برای ثمربخشيدن به وفاق ملی پرهيز از سانسورمیبايد در دستور کار نهضت آزادی قرار گيرد
ویژه خبرنامه گویا ابتدا ازخداوند منان شفای عاجل معلم قرآن ومجاهد کبيرجناب دکتريزدی را طالبم. اميد است با بهبود وضعيت جسمانی وطول عمرپربرکت همواره گشايشگرراه مجاهدت باشند. ازاينکه به نامه ای که اينجانب خطاب به جناب دکتريزدی، دبيرکل محترم نهضت آزادی مکتوب داشته بودم پاسخ داديد کمال تشکررا دارم. اما واجب می دانم ابتدا مهمی را خدمت حضرتعالی وهمسنگران محترم تان عرض کنم. نامه اين جانب خطاب به دبيرکل محترم نهضت آزادی که تحت عنوان:"جناب دکترابراهيم يزدی حقوق ملت را مطالبه کنيد نه منفعت دولت را" به سايت های ندای آزادی وميزان خبروابسته به نهضت آزادی نيزارسال شدند. همانگونه که انتظارميرفت نامه ارسالی اينجانب درهيچيک ازدوسايت مذکورمنتشرنشد اما جوابيه حضرتعالی تحت عنوان "تفکر صدر انقلاب است که همه بايد انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند" درسايت ندای آزادی منتشرشد. اينکه سايت ندای آزادی نامه ارسالی اينجانب را منتشرنکرده ومتعاقب آن پاسخ حضرتعالی را منتشرنموده ازجهت اصول اخلاقی وعرف روزنامه نگاری ازمصاديق سانسورميباشد چرا که عقل وانصاف حکم برآن دارد زمانی که خواننده پاسخ ارائه شده ازسوی بزرگواری همچون شما را به عنوان پس زمينه مورد مطالعه قرارميدهد ميبايد بداند به کدام پيش زمينه پاسخ گفته شده است. اگربه ياد داشته باشيد در مرقومه بنده به دبيرکل نهضت آزادی هم اين پديده ضد اسلامی وضد انسانی که همواره ازسوی سايت های وابسته به نهضت آزادی به عادتی روال مند بدل شده مورد انتقاد قرارگرفته بود. واقعا جای بسی تأسف است که سايت وابسته به نهضت آزادی چگونه اصل همگانی آزادی بيان وگردش اطلاعات واخباررا اينچنين به کنارنهاده وپديده نا صواب سانسوررا حاکم نموده. اما آنچه که ميبايد درخصوص جوابيه حضرتعالی خدمت شريف تان معروض دارم اينکه : آنچه ازنهضت آزادی وشخص حضرتعالی انتظارميرفت وميرود اينکه پاسخی درخوربه نامه اينجانب می داديد که به مصداق "قولوا قولاسديدا" درآيد. چرا که به بسياری ازمسائلی که عنوان داشته بودم عنايت نداشته وپاسخی ارائه نداديد وفقط وفقط سئوالاتی را طرح ومطالبه پاسخ نموديد. حضرتعالی درجوابيه مرقوم داشته ايد: « بايد توضيح میداديد که اگرراه دکتر يزدی و کلاً نهضت آزادی برای وصول به دموکراسی غلط است، چه راهی درست است؟! البته با توجه به شرايط سياسی حاکم بر کشور و امکاناتی که در اختيار اعضاء نهضت آزادی میباشد» البته درمورد ارائه راهکاردرپايان اين مکتوب سخن خواهم گفت. منتها اشاره داشته ايد که نهضت آزادی با توجه به شرايط سياسی حاکم برکشوروامکاناتی که دراختياراعضای اين تشکل ميباشد جهت وصول به دموکراسی چه ميتواند بکند؟ حضرتعالی وهمسنگرانتان براين امراذعان داريد که شرايط سياسی حاکم برکشوربسيارمتصلب است کما اينکه به همين علت حضرتعالی چنين سئوالی را طرح نموده ايد. اما آنچه را حضرتعالی ونهضت آزادی بايد بدان توجه داشته باشيد اينکه درعرصه سياست ميبايد ازممکنات بهره برد وضمنا ايجاد امکان نمود. حال آنگونه که عنوان داشته ايد ازيک سوشرايط سياسی حاکم بسيارمتصلب بوده ونهضت آزادی سعی برآن دارند تا همواره درچهارچوب شرايط متصلبی که حاکميت برآنها تحميل نموده وامکاناتی که فی الحال دردست دارند به فعاليت سياسی ادامه دهند. حال آنچه بايد بدان توجه داشته باشيد اينکه با اين وصف حاکميت ولايت فقيه همواره شرايط را به نهضت آزادی تحميل نموده ونهضت آزادی بنا براين دارد که با پذيرفتن اراده تحميلی قدرت حاکمه وامکانات موجود به بقای خود ادامه دهد. حال اينکه با پذيرش چنين قاعده ای حاکميت فعال ما يشا بوده ونهضت آزادی درعمل بلاموضوع ميشود کما اينکه تا کنون هم عملا موضوعيت وجودی خود را ازکف داده است. دراين قاعده بازی قدرت، اصل واراده مطلق ميباشد به گونه ای که تمامی مقدرات طرف مقابل را رقم خواهد زد. براين اساس اگرنهضت آزادی واقعا نيت را برای نيل به دموکراسی نهاده ميبايد که به ممکناتی که قدرت حاکمه برايش درنظرگرفته دل خوش ندارد وعزم برآن نهد که با ايجاد امکان ازمنفعلی دريد قدرت حاکمه به فعالی درعرصه سياست تغييرماهيت دهد. اگراين ذهنيت همچنان برنهضت آزادی حاکم باشد وتغييررويه ای دراين ذهنيت ايجاد نگردد بی شک حاکميت توان آن را دارد تا هرگاه اراده برحذف کامل نهضت آزادی نمود اين خواسته را جامه عمل پوشاند. حضرتعالی تحت عنوان سئوال عنوان داشته ايد: اول اينکه بايد خدمت استاد محترم مرقوم دارم که گويا مرقومه اينجانب که خطاب به جناب دکتريزدی منتشرشده بود را به دقت مورد مطالعه قرارنداده ايد که اينچنين براين باوريد که روحانی درباب قانون، توليد، حقوق شهروندی، کاهش تورم وتقويت پول ملی، تحزب گرايی و. . . گامی به پيش برداشته که اينچنين درمقام دفاع ازوی برآمده ايد. گويا هيچگونه توجهی به اخبارموثقی که درمورد رشد تصاعدی اعدام زندانيان سياسی وعقيدتی توسط سازمان های عفوبين الملل، ديده بان حقوق بشروشخص احمد شهيد ارائه شده وبنده اين موارد را درنامه به دبيرکل نهضت آزادی مرقوم داشته ام نداشته ايد. همچنين بايد متذکرشوم حضرتعالی مکتوب داشته ايد که روحانی حد اقل ازاين مسائل سخن ميگويد. دراين باب حضرتعالی را به کلام وحی ارجاع ميدهم. نيک ميدانيد آنچه درکلام وحی ازاعتباربرخورداراست عمل الصالحات است نه گفتارفاقد عمل. به نيکی می دانيد که گفتارفاقد عمل به کررات درکلام وحی مورد نکوهش قرارگرفته است. دراين خصوص آيات دوم وسوم سوره مبارکه صف خطاب به امثال ما وشما که خود را مؤمن به اسلام ميدانيم می فرمايد: اگراين کلام وحی منشأ ومبنای سنجش قرارگيرد سخنان بی عمل روحانی که تا کنون هيچگونه اراده ای درجهت اجرايی شدن آنها ازخود بروزنداده جزعبس ومردم فريبی نميباشد. مضافا بايد به خدمت شريف برسانم آنچه را که شيخ حسن روحانی تحت عنوان منشورحقوق شهروندی به ملت تعرفه نموده رنگ وبويی ازحقوق درآن ظاهرنميباشد. چرا که درجای جای همين منشورکه ايشان برآن نام حقوق شهروندی بارکرده اند قيودی درکارآمده اند که حق را مقيد به قانون اساسی، قوانين موضوعه واحکام اسلام مينمايند. حال اينکه حق خود بايد ميزان قرارگيرد ازاين حيث که حق است وهيچ امرغيری برآن حاکميت نيابد. حال اگرقراربراين باشد قيودی برحق مانع ايجاد کنند مسلم حق را شهيد ساخته اند. کما اينکه همين قانون اساسی، قوانين موضوعه کنونی وتفسيرکنونی ازاسلام خود نافی حق وحقوق فرد فرد افراد درابعاد مختلف ميباشد. براين مبنا آنچه بايد به آن معترف باشيم اينکه، اين منشورحقوق شهروندی شيخ حسن روحانی هيچ نيست، الا منشورفريب شهروندی. جناب دکترغروی اينجانب واقعا دچارظن هستم که حضرتعالی نامه اينجانب به جناب دکتريزدی را مورد مطالعه قرارداده باشيد. البته ظن ديگری هم می رود، وآن اينکه حضرتعالی دچارتعصب گروهی شده واين خود علت شده است تا به هرترتيب که شده است حقايق ووقايع کنونی را کتمان نماييد. مگردرنامه ای که خطاب به دبيرکل محترم نهضت آزادی مرقوم داشتيم ازنحوه چگونگی ورود شيخ حسن روحانی به کاخ رياست جمهوری که دست آورد مذاکرات پنهانی تيم ديپلماتيک خامنه ای با امريکايی ها درعمان بود سخن نرانديم؟ مگردرهمان نامه به گونه ای مبسوط مکتوب ننمودم که بازی نرمش قهرمانانه خامنه ای وتسليم درموضع سياست هسته ای تدبيرخامنه ای بوده؟! مگردرهمان نامه مستدلا عنوان نشد که روحانی نتيجه تصميم خامنه ای برای تسليم دربرابرغرب وسرکوب بی رحمانه درداخل است؟ اکنون بخشی ازمتنی را که دراين مورد خطاب به جناب دکتريزدی مکتوب داشته بودم را عينا خدمت شما ياد آورمی شوم. «. . . آری کاملا صحيح خبرداده ايد چرا که هشت ماه قبل ازانتخابات رياست جمهوری يازدهم دستگاه ديپلماسی ولی فقيه رژيم برای مذاکرات پنهانی با دول غربی به تکاپوافتاده بود وحضرتعالی که تخصصتان درحوزه سياست، روابط خارجی می باشد علم به اين مذاکرات داريد. بی شک حضرتعالی ازافشاگری روزنامه ليبراسيون درمورد افشای مذاکرات محرمانه عمان مطلعيد. به نقل ازليبراسيون مذاکرات مذکورمابين جمهوری اسلامی وامريکا به وقوع پيوسته که علی اکبرولايتی رياست هيئت ايرانی مذاکره کننده را برعهده داشته وعلی اکبرصالحی وزيرخارجه وقت هم درمذاکرات حضورداشته، همچنين سرپرستی تيم مذاکره کننده امريکايی با ويليام برنزبوده، مضافا جک ساليوان مشاورجوبايدن، پونيت تالوارمشاورارشد اوباما درخاورميانه هم درتيم مذاکره کننده امريکايی حضورداشته اند. پونيت تاولردرمورد مذاکرات عمان مدعی شده است درتابستان دوهزارودوازده ومجدد درمارس دوهزاروسينزده درعمان با هيات ايرانی ملاقات کرده ومذاکرات پس از انتخاب حسن روحانی به رياست جمهوری گرم شده است. البته نا گفته نماند که روزنامه لوموند هم درچندين مورد اخباری ازاين دست پيرامون مذاکرات پشت پرده هيئت ايرانی/ امريکايی منتشرنموده بود. براين اساس آنچه را بايد برآن صحه نهاد اينکه، حسن روحانی با پيشينه کاملا امنيتی وديپلماتيک تنها آلترناتيوولی فقيه رژيم ايران بوده است. اين همان جام زهری بود که اينبارخامنه ای ميبايد به سرکشيدن آن دربرابرطرف غربی تن ميداد» اين دقيقا متنی بود که پيرامون مذاکرات عمان خطاب به جناب دکتريزدی نوشته بودم. استاد محترم، جناب غروی واقعا برآنيد که مسائل هسته ای با تصميم وبرنامه شيخ حسن روحانی به پيش ميرود؟ گزارش روزنامه های لوموند وليبراسيون ازافشای مذاکرات محرمانه عمان دلالت براين دارد که خامنه ای دراين مورد تصميم گيرنده است وشيخ حسن روحانی آلت فعلی بيش نيست تا ابزاری باشد برای برآوردن مطامع علی خامنه ای. مگر درهمين باب اظهارات اميرمحبيان را به عنوان شاهد عرضه نداشتم؟؟ حضرتعالی در جوابيه ای که انتشارداده ايد عنوان داشته ايد: درمورد شيخ حسن روحانی شواهد نشانگراين مدعا است که همچنان تغييری دروی رخ نداده. چراکه اگرتغييردرجهتی که شما معتقديد هستيد دروی رخ می داد می بايد علنا به رشد فزاينده اعدام زندانيان سياسی وعقيدتی معترض می شد. آيا شيخ حسن روحانی تا کنون نامه ای سرگشاده به رئيس قوه قضائيه ورهبررژيم کنونی ايران ارسال داشته تا به رويه شکنجه درزندان ها، بازداشت های غيرقانونی وموارد متعدد ديگرازاين دست معترض شده باشد؟ همچنين از تغيير و تحول در نيروهای موسوم به اصلاح طلب سخن به ميان آورده ايد. معتقد هستيد نيروهای متحجرديروزدردگرديسی تدريجی امروزمعتقد به تکثرگرايی ودموکراسی شده اند. آنچه را بايد ميزان قراردهيم تا برهمگان مشخص شود که مدعای به ميان آمده درصدق می گنجد يا درکذب، اينکه ابتدا بايد مورد توجه قرارداد که اين تغييروتحولات ازگفتمان قدرت محورتحول يافته ووارد گفتمان حقوق محورشده است يا تمامی مدعيات وتغييروتحولات اکنون هم درمدار قدرت انجام پذيرفته؟ آيا هدف تحول يافتگان ومدعيان کنونی تکثرگرايی درنزاع با حاکميت، احقاق حقوق ملت است يا دست انداختن به کرسی های قدرت؟ بايد خدمت تان ياد آورشوم که ادعای به رسميت شناختن تکثرگرايی نه به اقوال واشعار، بلکه آنچه اين ادعا را به اثبات ميرساند تحمل نظرغيروپرهيزازتحريف وسانسوراست. حال همانگونه که درنامه به دکتريزدی ومتعاقبا درهمين مکتوب که خدمت تان عرضه می دارم مصاديق سانسورتوسط سايت های وابسته به نهضت آزادی را به اطلاع شما بزرگواران رسانده ام. اين سانسورها که نهضت آزادی ابزاروروش مواجهه با ديدگاه های غيرنموده نشان ازاين دارد که نهضت آزادی خود هنوزفقط وفقط اسم تکثرگرايی را به ميان می آورد نه رسم تکثرگرايی را. مضافا قيد نموده ايد که نيروهای اصلاح طلب کنونی ونهضت آزادی ايران براين باورند که راه وصول به دموکراسی وحاکميت ملت ازاجرايی نمودن وپايبندی به قوانين کنونی ميباشد. دراين باب بايد محضراستاد بزرگوارعرض کنم که نهضت آزادی وبسياری ازنيروهايی که ازآنان نام برديد همواره تنزل بی قيد وشرط قانون اساسی وبه رسميت شناختن همين قوانين کنونی را راه برون رفت ازبحران ميدانند. اما همسنگران شما وديگرمعتقدان به طرح چنين بحثی ازتوجه به اين مسئله غافل مانده اند که تنزل بی کم وکاست قانون اساسی وپايبندی به آن درشرايطی ميتواند به عنوان ابزاری جهت تغييرات وتحولات تدريجی درجهت احقاق حق حاکميت ملت فصل الخطاب قرارگيرد که قانون مذکورهمچون قانون اساسی منبع مشروطيت مشروعيت دولت وحاکميت را ناشی ازاراده جمهورمردم دانسته باشد. آيا قانون اساسی جمهوری اسلامی منبع مشروعيت را اراده جمهورمردم ميداند يا منبع مشروعيت را زوروجبرقائم به قدره قاهره حاکميت ميداند؟ همانگونه که مطلعيد نيروهای منتقد ومخالف رژيم سابق درپيش ازبه پيروزی رسيدن انقلاب سال پنجاه وهفت وسرنگونی رژيم سلطنتی ميتوانستند اجرای قانون اساسی مشروطيت را به عنوان ابزاری جهت احقاق حقوق ملت مطالبه نمايند. چراکه قانون اساسی مشروطيت ذاتا مشروعيت دولت وحاکميت را منبعث ازاراده جمهورمردم ميدانست وهمچنين برابرقانون اساسی مشروطيت دراين بارب باعنوان قدرت مطلقه تعرفه نشده وحتی شاه را مسئول نميدانست. اگرقانون اساسی مشروطيت فصل الخطاب قرارميگرفت يعنی ساخت حقيقی قدرت می بايد اراده خود را درجهت حق حاکميت ملت تنزل می داد وساخت حقيقی خود را با ساخت حقوقی دراين جهت هماهنگ مينمود. اما درقانون اساسی جمهوری اسلامی واقعا ساخت حقوقی قدرت درقانون اساسی متضمن حق حاکميت ملت است؟؟ آيا با اجرای کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی قدرت ولايت مطلقه فقيه به نفع حق حاکميت ملت محدود وکنترل خواهد شد؟؟ قانون اساسی وديگرقوانين موضوعه کنونی جمهوری اسلامی ازشفافيت برخوردارنمی باشند. درحالی که به تصريح حقوق دان ها قانون می بايد تا حد امکان شفاف وازابهام مبرا باشد تا قابليت اجرا درآن مشهود باشد. حال آنکه قوانين کنونی دواشکال عمده دارند. اول اينکه قيودی به عنوان مانع برآنها نهاده شده که حق حاکميت ملت را مخدوش مينمايند. دوم اينکه قوانين کنونی به گونه ای مصوب شده اند که قابليت تفسيرموسع را دارا ميباشند. درحالی که قانون فی حد الامکان بايد ازتفسيربری باشد، بالاخص تفسيرموسع. مضافا درهمين قانون مرجعيت تفسيرقانون قدرت قاهره معرفی شده است. دراين صورت قانون خود به عنوانی ابزاری درجهت پايمال نمودن حق حاکميت ملت ميباشد. حال شما وهمسنگرانتان با اجرای اين قوانين قصد برايجاد تحولات تدريجی را داريد؟! حال با فصل الخطاب قراردادن قانون اساسی وديگرقوانين موضوعه که ابزاری درجهت توجيه منافع رژيم ولايت فقيه ومانعی دربرابرحقوق ملت ميباشند به يد خود، خود را به هلاک می افکنيد. مسلم دراين شرايط آنچه تقديرمی شود اينکه ديگرنه ميتوانيد درسبيل خدا درراه آزادی واحقاق حقوق ملت روشنگری وانفاق کنيد ونه احسان کنيد. چرا که خود پيش ازاين به دستان خود، خويش را درهلاک افکنده ايد. درفرازی ديگرقيد داشته ايد: گواينکه ادعای استاد بزرگواردرمورد هزينه های بسياری که تا کنون نهضت آزادی درقبال حاکميت پرداخته صادق است، اما اينگونه که برمی آيد قلم استاد برآن است تا آمارزندانيان نهضت آزادی را به عنوان فخربرما تحميل نمايند. اکنون لازم می آيد نکاتی را محضرشريف متذکر شوم. اول اينکه، شمارش تعدد زندانيان يک جريان سياسی دال برحقانيت آن جريان نمی باشد. که اگر قرار در شمارش باشد گورستان خاوران و بسياری ديگر از گورستان ها در جای جای کشور پر است از اعداميان متعلق به ديگر جريان های سياسی. مضافا به حکم آيه شريفه قرآن به يادتان می آورم که شمارش تعداد وفزونی ازاعمال ورفتارکفاربوده. چرا که قرآن خطاب به کفارميفرمايد: حال برآنيد که تعداد زندانيان خود را دليل برحقانيت خود دانسته وبه غيرخود فخرکنيد؟ همچنين فرموده ايد: براساس آموزه های اسلامی عدم ترک منطقه سرزمينی ومکانی هنگام سختی هيچ گونه رجحان ذاتی برترک منطقه سرزمينی ندارد. کما اينکه درقرآن به کرات هجرت وجهاد را توأمان با يکديگردرجهت سبيل خدا می بينيم. بی شک مطلعيد قرآن برای مهاجران صدراسلام تا چه حد احترام قائل است. مطلعيد رسول مجاهد اسلام هم يک مهاجربود که به وحی الهی شبانگاهان راه هجرت ازمکه مکرمه به مدينه النبی را پيش گرفت. مطلعيد که همين هجرت بود که دريچه ای بس عظيم به سوی تاريخ گشود. دراين باره صواب درآن است همچنان به کلام وحی مراجعه نماييم. آيه شريفه پنجاه وششم سوره مبارکه عنکبوت ايمان آورندگان را مخاطب قرارداده، می فرمايد: آنچه ازايه شريفه برمی آيد هدف وغايت عبادت فقط الله است ومکان ازموضوعيت خارج است. به اين سبب قرآن اشعاردارد زمين خداوند ازوسعت برخورداراست. چرا که اگردرمنطقه سرزمينی خاصی عبادت الله که منافی با پذيرش حاکميت حاکمان ظلم وجوراست با مانع مواجه بود عبادی که ايمان آورده اند منطقه سرزمينی تحت سلطه شرک وکفررا ترک گفته وبرای اقامه عدل وداد به منطقه سرزمينی ديگرهجرت نمايند. ما هجرت کرديم تا زيريوغ حکومت شرک ولايت فقيه نباشيم. «بگوای بندگان من که ايمان آوردهايد ازپروردگارتان پروا بداريد برای کسانی که دراين دنيا خوبی کردهاند نيکی خواهد بود وزمين خدا فراخ است بی ترديد صابران پاداش خود را بیحساب و به تمام خواهند يافت» مرقوم داشته ايد: اول اينکه درمورد کارگروه ومشاوران ووزرای روحانی درنامه ای که خطاب به دبيرکل محترم نهضت آزادی مکتوب شده بود سخن گفته ام. اما دريافت کارت زرد وزرای روحانی ازمجلس را به هيچ وجه نميتوان درچهارچوب تقابل رفتارتکثرگرا- انحصارگرا تعريف کرد. چرا که درداخل ساخت جمهوری اسلامی به کرات چالش های جناحی رؤيت شده که نشأت گرفته ازچالش ميان گفتمان تکثرگرا- انحصارگرا نبوده اند. بلکه منشأ چالش دردرون گفتمان انحصارگرا تعريف ميشده. با سوابقی که حضرتعالی داريد بايد به ياد داشته باشيد تقابل شديد رئيس جمهوربا مجلس سوم را. آيا درآن هنگام دوجناح چپ وراست رژيم تقابل شان درتقابل گفتمان تکثرگرا- انحصارگرا تعريف ميشد؟ آيا موانعی که اصولگرايان برسرراه روحانی ايجاد ميکنند به اين جهت است که دولت روحانی درجهت احقاق حقوق ملت گام برمی دارد يا فقط جنگی برسرلاشه های قدرت درميان جناح های انحصارگرا رخ داده؟ مرقوم داشته ايد: ابتدا بايد ياد آورشوم که بسياری ازجامعه شناسان شرق وغرب همچنان دگرگونی ازطريق انقلاب را راه حل اساسی برای ايجاد تغييروتحولات ميدانند. هنوزهم که هنوزاست مباحث انقلاب درعلم جامعه شناسی بروزاست. حتی درميان معتقدان به انقلاب اکنون سه بحث عميق به چشم ميخورد وآن اينکه آيا انقلاب ساختنی ست يا آمدنی ويا ترکيبی. هنوزهم درچالش برسرلزوم انقلاب ويا فقدان لزوم انقلاب درميان مکتب های ليبرالی وچپ زنده وپوينده است. اما نکته ديگراينکه حضرتعالی فرموده ايد: اگرتوجه ميداشتيد درنامه اينجانب خطاب به دبيرکل نهضت آزادی هيچ اشاره ای به اينکه انقلاب لزوم است ، يا خيرويا اينکه لازم است ايشان يا همه ناس کلهم اجمعين ميبايد انقلابی عمل کنند سخن به ميان نياورده ام. واقعا متعجبم حضرتعالی چگونه چنين برداشتی ازعبارات کتابت شده بنده داشتيد. آنچه را خطاب به دبير کل نهضت آزادی متذکرشده بودم گام برداشتن درطريق حق ومتعاقب آن باج ندادن به قدرت قاهره ولايت فقيه بود. دراين خصوص نامه مورخه دوازدهم مهرماه سال شصت وهفت بنيانگذارفقيد نهضت آزادی، مرحوم مهندس بازرگان به رهبروقت جمهوری اسلامی درمقام شاهد به محضرشريف ايشان ارائه نمودم. بازرگان دراين نامه با برخواندن فشارهای تحميل شده برنهضت آزادی وجامعه سياسی ايران پيرامون شرکت ويا عدم شرکت نهضت آزادی درانتخابات خمينی را مخاطب قرارداده ومکتوب داشته بود: همانطورکه مطلعيد مرحوم بازرگان هم به تحولات گام به گام وتدريجی معتقد بود اما با شرکت درانتخابات فرمايشی به استبداد ظلم وجورخمينی مشروعيت نبخشيد. اين چه ربطی به انقلاب ويا حرکت گام به گام دارد؟؟ آنچه را هم درادامه نقل قول خطاب به دکتريزدی دراين رابطه مکتوب داشتم دقيقا اينگونه بود: اما درمورد اين مهم که فرموده ايد: ابتدا بايد خدمت حضرتعالی عرض شود آنچه برابرآيات قرآن درمورد پديده ها، چه آشکارکردن- چه پنهان کردن، چه ايجاد وچه امحا اصل اصيل است، نه عمل تدريجی ويا بالعکس دفعتا واحده. ازاين روی حرکت های آنی ويا تدريجی نمی بايد بگونه ايدئولوژيک تعريف شودند. آنچه ميبايد به عنوان اصل الاصول وايدئولوژی لايتغيربه عنوان اصول راهنما قرارگيرد رفتاردرمحورحق ودرتقابل با باطل است. بله حضرتعالی به درستی اشاره داشته ايد که درقرآن مجيد هرجا صحبت ازخلق وايجاد است حرکت تدريجی روش است. اما توجه نداشته ايد که کلام وحی حرکت های تخريبی ودفعتا واحده را کجا ودرچه مراحلی روش قرارداده است. دربحث انقلاب واصلاح هم همين نکته ميبايد درمحورتقابل حق وباطل مورد توجه وميزان قرارگيرد تا بتوان به درستی درشرايط مختلف ازميان انقلاب واصلاح جهت دگرگونی وضع موجود يکی را برگزيد. توجه داشته باشيد که حرکت تدريجی درقرآن برای ايجاد درنظرگرفته شده. يعنی پديده ای که درفقدان مانع ، يا موانع ميتواند به گونه تدريجی ازقوه به فعل درآيد. اما حرکت های دفعتا واحده درجايی کاربرد می يابد که ابتدا خلقتی روی داده وهيچ گونه تغييری درجهت خيروصلاح درآن امکان پذيرنمی باشد. دراين صورت است که برمبنای اصول حق ابتدا موجود غيرقابل تحول درجهت خيرميبايد دفعتا واحده محوگشته تا بجايش خلقتی نوبگونه تدريجی حاصل آيد. ازهمين روی است قصص قرآنی اقوامی که به هيچ روی امکان تغييروتحول آنها درجهت خيرامکان نداشته ودراين حالت آنچه را به عنوان مصاديق تغييرات کلی ميبينيم نزول زلزله، طوفان وسيل و. . . درقرآن است. اصولا بحث انقلاب واصلاح نيزبه عنوان دوهدف درجهت دگرگونی ساختارسياسی تلقی ميشوند. اما بايد توجه داشت همانگونه قرآن بارها متذکرميشود حق بايد محورانتخاب ميان ايجاد تدريجی وامحا کلی باشد. مع الوصف درمواجهه با ساختارهای سياسی آنچه را بايد درنظرداشت اينکه، آيا ساختارسياسی موضوع بحث قابليت تغييروتحول درجهت خيررا دارا ميباشد يا اينکه بالعکس ساختارمورد نظربالذات غيرقابل تحول درجهت خيربوده. اگرشناختی دقيق براين مبنا ازنظام سياسی حاکم حاصل شد آنگاه ميتوان جهت ايجاد تغييروتحولات تصميم درخوری اتخاذ کرد. حال گمان داريد نظام ولايت فقيه بالذات قابل تحول درجهت خيراست؟ ازمعنای ولايت درفقه وموارد استعمال آن وهمچنين تعاريفی که بسياری ازفقهای هم فکرخمينی ازآن ارائه داده دقيقا برمی آيد که شهروندان درحکم مهجوربوده وبه قيم نيازمند. اين ذات لايتغيرنظام سياسی ولايت فقيه است وولايت فقيه جزءلاينفک نظام جمهوری اسلامی. حال چگونه برآنيد تا با روش های اصلاحی تدريجی درداخل چهارچوب های به رسميت شناخته شده حاکميت تحولی درجهت خيرايجاد نماييد؟؟ اما اينکه دربسياری موارد با طرح سئوال ازاينجانب خواستارراهکاربرای فعاليت های نهضت آزادی بوديد بايد عرض کنم شرايط کنونی کشوردقيقا يک بحران ملی است که ازاين حيث ارائه راهکارميبايد پاسخی ملی بدان داده شود. اين خود عزمی ملی و وفاقی ملی ميطلبد. ازاين روی همانگونه که دبيرکل محترم نهضت آزادی بارها وبارها بدان تأکيد نموده اند وفاق ملی چاره کاراست. يعنی نهضت آزادی وديگرجريان های سياسی می بايد جهت وصول به راهکاری ملی با يکديگر وارد گفتگو شوند.اما نهضت آزادی دراين راستا چه ميتواند بکند درخورتأمل است. با توجه به اينکه بحث وفاق ملی ازسوی دبيرکل محترم نهضت آزادی طرح وارائه شده شايسته است، ابتدا نهضت آزادی تعريفی دقيق ازمليت ووفاق ارائه داده تا مطابق با آن وارد گفتگوبا ديگرجريان ها و شخصيت های سياسی جهت رسيدن به راهکارملی جهت رفع اين بحران ها شود. نهضت آزادی بايد ابتدا توضيح دهد که آيا به عنوان وفاق ملی مايل به گفتگوبا جريان های خارج حاکميت ولايت فقيه ميباشد يا فقط به گفتگوبا مؤتلفه اسلامی، اصلاح طلبان داخل حاکميت مايل به گفتگوميباشد؟ مضافا جهت شروع گفتگوها وبرای ثمربخشيدن به وفاق ملی پرهيز از سانسور ميبايد در دستور کار نهضت آزادی قرار گيرد. چرا که سانسور نافی وفاق وگفتگوبوده وحس بی اعتمادی را دراشخاص وجريان های سياسی برمی انگيزد وگفتگودرفقدان اعتماد خالی ازمعنی ميشود. ازاينکه اينجانب را درخورديده وبه نامه اينجانب پاسخ داديد کمال تشکررا دارم. ايام عزت برقرار متن نامه دکترغروی به اينجانب تفکر صدر انقلاب است که همه بايد انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند دوست عزيز جناب آقای مازيار شکوری خواستم چند جملهيی حاشيه بنويسم بر مکتوبی که خطاب به آقای دکتر ابراهيم يزدی دبير کل نهضت آزادی ايران مرقوم فرمودهايد تحت عنوان «جناب دکترابراهيم يزدی حقوق ملت را مطالبه کنيد نه منفعت دولت را». نکاتی چند در اين خصوص قابل تذکر و پرسش است. ۱- بايد توضيح میداديد که اگر راه دکتر يزدی و کلاً نهضت آزادی برای وصول به دموکراسی غلط است، چه راهی درست است؟! البته با توجه به شرايط سياسی حاکم بر کشور و امکاناتی که در اختيار اعضاء نهضت آزادی میباشد. ۲-اگر دولت آقای حسن روحانی نمیتواند حتی يکی از پلههای نردبان صعود به بام دموکراسی و قانون گرايی باشد، به نظر شما چه کسانی میتوانند، در ساختار فعلی کشور، به مقام رياست جمهوری برسند و از قانون و توليد و حقوق شهروندی و کاهش تورم و تقويت پول ملی و ضرورت تحزّب و حمايت از سازمانهای مردم نهاد، و نيز حل موانع و مشکلات در روابط خارجی، و هدايت مذاکرات هستهيی، و تقليل جو امنيتی حاکم بر دانشگاهها و امثال اين مسائل، حداقل سخن بگويد. شما میتوانيد يک مقايسۀ سطحی بکنيد بين دولت آقای روحانی و آقای احمدی نژاد. ۳- کارگروه اقتصادی، سياسی و مشاوران آقای روحانی را ملاحظه کنيد و نيز وزرايی که حداقل، يک سوم آنها تا کنون از مجلس محترم کارت زرد دريافت کرده يا مورد سوال و بازخواست قرار گرفته اند، مضافاً بر مخالفتهای جدی که از طرف اصولگرايان تندرو بر سر راه، ايجاد مانع مینمايد. ۴- آيا فراموش کرده ايد که همين اصلاح طلبان، خود از تندروترينها بودند، در همۀ عرصههای سياسی، اقتصادی و اجتماعی و اکنون تا چه ميزان به مبانی دموکراسی و ضرورت تکثر گرايی و قبول حضور احزاب سياسی مختلف و قوی به طور جدی معتقد شدهاند و در اين راه گامهای مهمی برداشتهاند. آيا منصفانه نيست که بگوييم آقای روحانی هم همين مسير را طی کرده است، و از آن فضائی که شما فکر میکنيد هنوز در آن مانده است، خارج شده و به اين اعتقاد رسيده است که تنها راه حل مشکلات مختلف مملکت، تحکيم مبانی آزادی و دموکراسی است، اما راه وصول به آن، اجرائی کردن همين قوانينی است که در مملکت وجود دارد، از جمله قانون اساسی و بويژه فصل سوم آن. بسياری از اصلاح طلبان امروز و حتی برخی از اصولگرايان منصف و معتدل به اين راه حل ايمان آورده، بر ضرورت عملی شدن آن پافشاری مینمايند. ۵- همۀ جامعه شناسان شرق و غرب، تحولات و دگرگونيهای اجتماعی را که ناشی از تغييرات فرهنگی است، تدريجی میدانند، و برای ما مسلمانها که قرآن کريم اصل اصيل است، بر اين حق حقيق صحه گزارده و تکامل همه پديدههای عالم را گام به گام و پلکانی دانسته، و از انسان خواسته است عجول و شتابزده نباشد، و با شکيبايی و استقامت، برخواست و مطلوب درست و راستين خود اصرار ورزد، و پیگير رشد و رسيدن ثمرۀ آن باشد. به گمانم اين يک تفکر صدر انقلاب است که همه بايد انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند و يک شبه يک ويرانه را مبدل به بهترين آبادی سازند. در طول سی و پنج سالی که از انقلاب اسلامی ايران گذشته، اکثر انقلابی انديشان از آن تفکر منصرف، و اکنون متوجه شده اند امکان ايجاد تحولات ناگهانی صحيح وجود ندارد! نهضت آزادی ايران، و در رأس آن مرحوم مهندس بازرگان اولين گروهی بود که مسأله و ضرورت حرکت کند و تدريجی را مطرح ساخت. نهضت آزادی بود که پيوسته تذکر میداد همه بايد در چارچوب قانون مصوب حرکت کنيم، و هميشه میگفت هيچ تحولی بدون تغيير زيرساختهای فرهنگی امکان پذير نمیباشد. ۶- آيا اين تحول: امروز در حوزههای علميه ما به عيان مشهود نيست؟ مباحثی که اکنون در ميان اکثر طلاب حوزهها مطرح است، بسيار روزآمد و چالش برانگيز است، و کم کم مطالب فقهِ قديم، مندرس شده، و اکنون به دست طلاب نوپرداز، لباسی نو بر اندامش در حال دوخته شدن است. شما مگر نمینگريد تحولی را که در حضرات آيات، در طول زمان و تدريجاً پديد آمده؟! در مرحوم آيت الله منتظری، و نيز اردبيلی، صانعی، هادی خامنهيی، موسوی بجنوردی، جناتی و امثال ايشان، که کم هم نيستند. حال میتوان پرسيد که آيا اين احتمال وجود ندارد که انديشۀ ولايت فقيه هم، در گذر زمان، متحول گردد و پويا و روز آمد شود، و به قلهيی صعودکند که بلندای رشد و حکمت و نيز برون داد خرد جمعی باشد؟! آنچه امروز زير پوست جامعه ايرانی و نيز همه جوامع اسلامی میگذرد، نويد چنين رخداد بزرگی را میدهد. انديشۀ اسلامی کلاً در حال تحوّل و صيرورت است، و فقه غير پويا و زوائد آن کم کم جای خود را به متن اصيل، که قرآن کريم است، میدهد. ۷- راه کار شما برای عبور از همۀ اين بحرانها و موانع، و وصول به ساحت دموکراسی و آزادی و حاکميت قانون چيست؟! اگر مجموعۀ نهضت آزادی ايران و دبيرکل آن در مواردی که ذکر کردهايد دچار اشتباه شده باشند، شما به عنوان منتقد بايد راه درست را به آنها نشان دهيد. ۸- از ديدگاه شما يک حزب و تشکيلات کوچکی مثل نهضت آزادی ايران، که تا کنون هزينۀ بسيار داده، تا همان تحول فرهنگی را در ساختار جامعه پديد آورد، بيش از اين که انجام داده در توانش بوده يا هست؟! در طول سی وپنج سالی که از پيروزی انقلاب اسلامی ايران گذشته است، زمانی نبوده که يکی از زندانهای کشور ميزبان يکی از اعضاء نهضت نباشد. و هم اکنون نيز چند تن از اعضاء اصلی و بسياری از هواداران و علاقه مندان آن در زندانها بسر میبرند. و حقير در سال گذشته ۶۳ روز در بند ۲۰۹ زندان اوين بسر بردم، و اکنون هم با وثيقه آزاد هستم. و آقای مهندس محققی، داماد مرحوم بازرگان، نزديک به دو ماه است که پس از تحمل سه سال زندان آزاد شدهاند. عماد بهاور، امير خرم، مهدی معتمدی مهر، جعفر گنجی و مسعود صادقی، مضافاً بر عليرضا رجايی و ديگر علاقه مندان هنوز در بند میباشند. و اين نکته نيز بايد لحاظ شود که اکثر اعضاء آن، عليرغم تحمل سختیهای فراوان، کشور را ترک نکردهاند. ۹-نهضت آزادی ايران از همان ابتداء، با طرح يا لايحۀ پرداخت نقدی به مردم مخالف بود و براين اعتقاد که اجراءکردن آن موجب تعطيلی مراکز توليدی کشور، رشد بيکاری، گسترش تنبلی و تن بکار ندادن، خصوصاً در روستاها، توسعه اعتياد و انواع فسادهای ديگر، و سرانجام سقوط پول ملی میشود. بناءبراين درخواست آقای دکتر يزدی، يا نهضت آزادی، حمايت از اينگونه برنامههای دولت نيست. چون دولت، عليرغم کار کارشناسی اقتصاد دانان کشور، و درخواست آنها جهت عدم اجراء فاز دوم قانون هدفمندی يارانهها، باز هم طرح را به موقع اجراءگذارد، و حتی از قولی که داده بود مبنی بر حذف خانوارهای بینياز، منصرف شد، و اعلام نمود به همۀ ثبت نام کنندگان يارانه پرداخت میکند. بلکه درخواست از مردم جهت انصراف از گرفتن يارانه، ناشی از يک نگاه ملی است به پول ملی، استحکام آن و نيز جلوگيری از تورم بيشتر و سقوط اقتصاد کشور و رشد بيکاری، ونيز بحرکت در آوردن چرخ صنعت و توليد، و منع گسترش مصرف گرايی و تجارت دلالی. سيد علی اصغر غروی Copyright: gooya.com 2016
|