گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
1 بهمن» لندن: وضعيت سياسی و اقتصادی ايران و بحران اتمی، سخنرانی احمد سيف و مهران مصطفوی، ۲۴ ژانويه
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سانتريفوژ برای تهيه سرم و داستان فتوا عليه بمب اتمی، مهران مصطفویآقای روحانی با صحبت کردن از سانتريفوژ برای ساختن واکسن بهدنبال همان سياست فريب است. سانتريفوژ برای غنی کردن اورانيوم ربطی به سانتريفوژ برای درست کردن واکسن ندارد. برای ساختن هواپيمای مسافربری حتما نياز نيست که هواپيمای جنگی بسازيم. در هيچ کشوری هم ساختن سانتريفوژ برای امور شيمی و بيولوژی ربطی به "سياست اتمی" نداردمذکرات ايران و کشورهای ۵ +۱ وارد مرحله نگارش طرح جامع شده است. و با اينکه گروه های "دلواپس منافع خود" هر روز حمله های بيشتری به سياست روحانی و ظريف می کنند اما همه شواهد نشان می دهد که آقای خامنه ای هنوز پشت مذاکرات ايستاده است. بعنوان نمونه محسن رضايی گفت: "دلواپس نيستيم، چون مذاکرات زير نظر رهبری پيش می رود." و قاليباف اعلام کرد:" نبايد تيم مذاکره کننده را تضعيف کنيم، مقام معظم رهبری در اين پروژه، نظارت دقيق و عميق دارند و در حقيقت اين پروژه را ايشان اداره می کنند و خط قرمزهايی که بايد رعايت شود را از هر کس و در هر جايگاهی مطالبه می کنند." علاالدين بروجردی نيز گفت:"با توجه به ساختار نظام و حضور همه مسوولان عالیرتبه در شورای عالی امنيت ملی و تصميماتی مهمی که در اين چارچوب رقم میخورد و همچنين سياست گذاری کلان که توسط رهبری نظام صورت میگيرد، مجموعه تصميمگيریها در بحث هستهای که به توافق ژنو منجر شد، مورد توافق است." سئوالی که در برابر ما قرار می گيرد اين است که با توجه به گفته های سه نفر بالا که از اصول گرايان هستند، علت حمله های بخشی از جناح اصول گرا به مذاکره کنندگان چيست؟ سه موضوع را برای درک اين حمله ها می توان در نظر گرفت: ۲ ـ خامنه ای نمی خواهد روابط عادی بين ايران و کشورهای غربی برقرار شود و همچون يک معتاد نياز به دشمن دارد و نگرانی بزرگش از اين مذاکرات اين است که ديناميک مذاکرات، کار را به برقراری روابط عادی بين ايران و غرب بکشاند و او ديگر نتواند برای مديريت بحرانها از حربه دشمن استفاده کند. اجازه ندهند مذاکرات به خارج از قلمروی که خامنه ای برايش تعيين کرده است وارد شود. از اينرو اگر دقت کنيم دائما تکرار می کنند که مذاکرات تنها بايد برروی مسئله هسته ای و رفع تحريم ها باشد و نبايد به موارد ديگر مانند موشکهای باليستيک و يا حقوق بشر کشيده شود. از اينرو با فشار آوردن قصد دارند که مذاکره کنندگان به مذاکره در باره اموری نپردازند که باعث "دردسر نظام" شود. حساسيت خامنه ای به هر گونه گشايش به سمت غرب کاملا روشن است که حتی اجازه نمی دهند فرهيخته ای آمرکايی ايراندوست، ريچارد فری در ايران به خاک سپرده شود. ۳ ـ در داخل کشور با حمله به زندانيان سياسی و اجتماعات که آخرينش حمله به برنامه موسيقی در يزد بود، "دلواپسان" اعلام می کنند که در صحنه حضور دارند و نمی گذارند در داخل نيز گشايشی ايجاد شود. فشارها برای اين است که آقای روحانی خط خود را از "فتنه گران" جدا کند. "فتنه گران" محدود به آقايان موسوی و کروبی نمی شوند بلکه آقايان هاشمی رفسنجانی و خاتمی را نيز دربر می گيرد. آنها با اينگونه فشارها روحانی را در موقعيتی قرار می دهند که مجبور به انتخاب شود و دست رد به خواسته های فتنه گران بزند. پس حرکات تندروان و يا دلواپسان که برخلاف آنچه گفته می شود خودسر نيستند و سرشان همان آقای خامنه ای است هدفهايی را دنبال می کند که ربط مستقيمی به مسئله اتمی ندارد بلکه هدف، حفظ قدرت در دست گروه هايی است که حول سپاه پاسداران و يا توسط سپاه پاسداران بوجود آمده اند. حال سئوال مهمی که مطرح می شود اين است که با توجه به اين حرکتها و هدفها آيا روشی که آقای روحانی پيش گرفته است مسئله هسته ای ايران را حل خواهد کرد و ايران از بحران بيرون خواهد آمد؟ قبل از پاسخ به سئوال بالا برای چندمين بار خوانندگان محترم را به ريشه مشکل هسته ای ايران جلب می کنم. ماه قبل نوشته بودم در داخل ايران صدايی برای مخالفت با سياست هسته ای از ديدگاه حقوق ملی شنيده نمی شود. در اين بين آقای زيباکلام گفتند: البته ايشان مسئله را نشکافتند و نگفتند چرا از اول رفتن بسوی هسته ای اشتباه بوده است. اما آقای شيرزاد اخيرا در سخنانی که سايت ايسنا آن را درج کرده است برای اولين بار با استدلال، سياست هسته ای را از ديدگاه حقوق ملی و بطور چندجانبه مد نظر قرار داده است. ايشان از جمله گفته اند: اين گفته ها بسيار ارزشمندند زيرا حاوی استدلالهای جدی هستند. اميد است که در داخل کشور باعث بوجود آمدن بحثهای جدی در باره سياست اتمی ايران شود. پس به تکرار می گويم ايران برای توليد انرژی دليلی نداشت بسوی ساختن راکتور بوشهر برود و برای تامين سوخت بوشهر دليلی نداشت که صنعت غنی سازی راه بيندازد و بالاخره برای تحقيقات و توليد دارو نيازی نبود راکتور آب سنگين درست کند. خوانندگان را دعوت می کنم که مقاله های اينجانب را که بطور مفصل در باره هر يک از جنبه های سياستهای اتمی رژيم استدلال کرده ام را بخوانند. اين سياستها فاجعه بزرگی را بوجود اورده اند که مسئول اول و اصلی آن شخص آقای خامنه ای است. اما اينگونه استدلالها از سوی حاکميت بی جواب هستند و تيم آقای روحانی گمان می کند با سرپوش گذاشتن بر واقعيات می تواند موفق شود. سياست آقای روحانی همچنان در باره اصل سياست هسته ای ايران پر از فريب است و نمی تواند به نتيجه برسد. در بهترين حالت با تسليم در مقابل خواسته های غرب مقداری از تحريمها برداشته خواهد شد اما اصل بحران بجای خود باقی خواهد ماند. در واقع مسئله هسته ای ايران بدون گفتن واقعيتها و تصدی سياستی بر مبنای واقعيتها نمی تواند براه حلی بيانجامد. برای نمونه دو مورد را که اخيرا پيش آمده است را مطرح می کنم. ۱ ـ آقای روحانی در ديدار از سازمان انرژی اتمی خطاب به خارجی ها می گويد: آقای روحانی با صحبت کردن از سانتريفوژ برای ساختن واکسن بدنبال همان سياست فريب است. سانتريفوژ برای غنی کردن اورانيوم ربطی به سانتريفوژ برای درست کردن واکسن ندارد. هواپيمای جنگی و مسافربری هر دو هواپيما هستند يکی برای جنگ و ديگری برای مسافربری و تکنولوژی آنها نيز کاملا متفاوت است. برای ساختن هواپيمای مسافربری حتما نياز نيست که هواپيمای جنگی بسازيم. در هيچ کشوری هم ساختن سانتريفوژ برای امور شيمی و بيولوژی ربطی به "سياست اتمی" ندارد. چرا آقای روحانی بجای پرداختن به اين واقعيت که از اساس براه انداختن صنعت غنی سازی و توليد سانتريفوژها برای غنی سازی امری خطا بوده است بدنبال ساختن پوششهای بچگانه برای توجيه فعاليتهای سازمان انرژی اتمی است. آقای روحانی با اينکه تسليم را پذيرفته است طوری صحبت ميکند که انگار دارد از حقوق ايرانيان دفاع می کند. او ميخواهد با اين سخنان، امروز مردمی که "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" را باور کردند را فريب دهد و بگويد طرفدار ساختن سانتريفوژهاست و فردا هم که قرارداد جامع را قبول کرد بگويد ديديد که از حقوق ايران دفاع کردم ما می توانيم سانتريفوز برای توليد واکسن درست کنيم ما می توانيم ليزر فوق بنفش بسازيم ما می توانيم گاما پرتوی داشته باشيم و .... براستی چرا آقای روحانی حاضر نيست واقعيت را به مردم بگويد و بدنبال توجيه برای قرارداد ژنو می گردد و صحبت از پيروزی و عدم عقب نشينی میکند. آقای روحانی در همانجا می گويد: "ما هيچ چيز نداريم به غربی ها بدهيم مگر شفافيت." اين سخنان زمانی گفته می شود که ايران از غنی سازی ۲۰ درصدی دست کشيده، اورانيومهای غنی شده را رقيق کرده و سانتريفوژهای آماده را وصل نکرده و کار راکتور اراک را فعلا تعطيل کرده است و باز مدعی است ما هيچ چيز به غربی نمی دهيم به غير از شفاف سازی. براستی چرا در اين ۲۰ سال يکبار اين شفاف سازی با مردم ايران صورت نگرفت و تنها شعار توخالی "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" از دستگاههای تبليغاتی رژيم پخش شد. ۲ ـ برای اثبات اينکه ايران بدنبال ساختن بمب نبوده است آقای روحانی از جمله صحبت از فتوی آقای خامنه ای ميکند. آقای خامنهای در نماز جمعهی ۱۵ آبان ۱۳۸۳ گفته بود: "سلاح اتمی، توليدش، نگهداشتنش و به کار بردنش، هر کدام يک اشکالی دارد؛ ما نظر شرعی خودمان را هم گفته ايم." هر چند اين گفته معنای فتوی نمی دهد اما بياد خوانندگان مياوريم تاريخ اين سخنرانی آقای خامنه ای دقيقا مربوط به بعد از زمانی است که طبق اسناد سازمانهای اطلاعاتی غرب خصوصا امريکا، ايران از آن به بعد پروژه ساخت بمب را کنار گذاشته است. اگر "فتوی" سال ۱۳۸۲ در واقع منبع شرعی داشت چرا آقای هاشمی در باره بمب اتمی قبل از اين تاريخ، يعنی دوسال قبل در ۲۳ شهريور ۱۳۸۰ در نماز جمعه اينگونه گفته بود: البته می بينيد آمريکائيها چهار چشمی مواظب هستند که هر جا بوی حرکت فنی ببينند که يک کشور مستقل اسلامی به فکر سلاحهای ديگری باشد آنها با همه وجود ميآيند جلوگيری می کنند که اين بحث روز تقريبا دنيا است. " اگر واقعا از ديد روحانيت حاکم بمب اتم حرام بود رئيس جمهوری کشور می توانست در نماز جمعه چنين سخنانی در تکريم بمب اتم براند؟ پس استدلال فتوی واقعا مفهومی ندارد و نمی تواند گذشته سياست هسته ای ايران را که تا سالهای ۲۰۰۳ هدفی دوجانبه داشته است را به فراموشی بسپارد. آقای روحانی همانطور که فردای انتخابش گفت بدنبال سياست تعامل است تعامل با همه. اما تعامل او دستهای او را بيشتر خواهد بست. بويژه اينکه او هم به فکر دور دوم انتخابات رياست جمهوری است و هم نياز به مجلسی دارد که بتواند با او همکاری کند. از اينرو ترجيح داده که در پيچيدگيهای قدرت عمل کند ولی تن به شفاف سازی با مردم ندهد. او مرد قدرت است نه انسان آزاديخواهی که بدنبال راه حلهای اساسی و جدی باشد. تندروان و دلواپسان نيز می دانند ابزار لازم ـ يعنی شورای نگهبان و قوه قضائيه و قوه مقننه ـ را در دست دارند و می توانند هم توان با او در پيچيدگی های قدرت با او درافتند. در مسئله هسته ای آقای روحانی دعوت کرده بود اساتيد وارد بحث شوند. کاش حداقل صحبتهای آقايان زيباکلام و شيرزاد که از طيف نزديک به او هستند را می شنيد. تنها با اتکا با واقعيتهای سياست هسته ای ۲۰ سال اخير است که می توان راه حل مناسب برای بيرون بردن کشور از بحران را بدست آورد. باقی نتيجه ای جز ادامه هدر دادن انرژيها ندارد. اکنون ديگر رمقی در پيکر وطن نمانده است، از هر سو خشونت و فقر و فساد و بدبختی و خشکی و آلودگی ايران را تسخير کرده است. آيا زمان حرکت و ايستادگی در مقابل سياست های رنگارنگ فريب فرا نرسيده است؟ تا کی بايد سفرهء اسرائيل و کشورهای عرب منطقه و چين و روسيه و آمريکا بلطف سياستهای اتمی رژيم غنی شود؟ کجا هستند صداهای اعتراض به سياستهای هسته ای رژيم جمهوری است که از ديدگاه حقوق ملی و حقوق شهروندی به اين فاجعه بزرگ بپردازند؟ Copyright: gooya.com 2016
|