جمعه 9 خرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

وقتی کارگردان غسال می شود٬ اسد مذنبی

زبل خان که عمری روی صندلی داغ نشسته بود با حرارت تعریف می کرد که بعله یکروز با بالزاک و خدابیامرز ویکتوهوگو و مرحوم شکسپیر و تولستوی و جک لندن و ابی بیهقی و سید ضیا و زنده یاد ایرج میرزا تو جلسه مشورتی کانون نویسندگان نشسته بودیم و بحث بود که کی کجا بره که کجا نره. جلسه رو از ترس اصغر قاتل تو کافه استارباکس تو خیابون مولوی نزدیک بستنی اکبر مشدی تشکیل داده بودیم. اونروز یک مرتبه به شکسپیرالهام شد. و هنوز نعلبکی چای رو هورت نکشیده بود که بدنش شروع کرد به خارش. مرحوم تولستوی که با حاجی پدرشکسپیر آشنایی داشت گفت بخور بیارین. جک لندن پرسید بخور واسه چی عمو لیو، اینو من می شناسم قلم و کاغذ بدین دستش می خواد قاتل پدر هملت رو لو بده.

مرحوم تولستوی زد پس کله اکیرو کوروساوا و گفتش پاشو برو بخور بیار، بحرف این جکی کله پوک گوش نده و با اشاره به شکسپیر گفت، مرحوم پدرش حاجی شکسپیر هم همینجوری بود. خدا رحمتش کنه عجب صدایی داشت. شبا که ملکه مادرِ ویکتوریا خُرد و خسته از ویندزور برمی گشت، می زد زیر آواز و ندیمه ملکه داد می زد خدا لعنت کنه هرکی اینو خواننده کرده. دیوید لین که ساختن دختر رایان رو تازه شروع کرده بود گفت زبل خان یادته چقدر پاپیچم شده بود که یه نقش بهش بدم، فکر می کرد با لوندی همه چیز حله. ویکتور هوگو پرسید کی رو میگه عمو لیو؟ تولستوی جواب داد ذلیل مرده مریلین مونرو.

بعله آقایی که شما باشین داشتم می گفتم که یه روز من و چارلی پشت صحنه عصر جدید نسشته بودیم که خبر دادن که مریلین مونرو سر دوراهی قلهک جلو بیمارستان ایرانمهرتصادف کرده. به چارلی گفتم تو بشین فیلمت رو تموم کن من میرم غسالخونه. چارلی گفت بی خیال فیلم زبل خان، من عاشق مریلینم. یه دفعه ویرجینیا وولف طاقت نیاورد و داد زد ای زبل خان خالی بند،مریلین مونرو اوردُوز کرد. گفتم گوش به حرفش ندین از حسادتشه، یه بارم خودشو انداخته توی رودخونه سن، وقتی نتونسته بود بمیره ادعا کرده بود که قصدش از پریدن تو رودخونه نجات مرحوم هدایت بوده.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بعدا پلیس گفته بود خود ویرجینیا هدایت رو هل داده بوده توی رودخونه سن. خلاصه رفتیم غسالخونه. دیدیم خدابیامرز شعبان جعفری دمِ در وایساده و میگه نا محرم حق نداره بره تو. خلاصه هرچی گشتن غسال زن پیدا نکردن. گفتم شعبون خان مریلین جای خواهر ماست خوبیت نداره جسدش همینطوری روی دستمون بمونه. به رگ غیرت شعبون برخورد وگفتش الان تو و مریلین رو صیغه می کنم تا بهم محرم بشین. منم از خدا خواسته چون خیلی دلم می خواست مریلین رو از نزدیک ببینم و زنده و مرده اش هم اصن برام مهم نبود. صیغه رو خوند و ما رفتیم سراغ مریلین که خوشتگلتر از قبلش روی تخته دراز کشیده بود. هنوز مریلین رو کفن نکرده بودم دیدم سرو صدا میاد. آقا نگو قضیه تو شهر پیچیده بود و مهوش و شهپر و بریژیت باردو و ملکه صبا و دویست سیصد تا آبجی سرشناس شهر دمِ در صف کشیدن که الا بلا باید زبل خان مارو غسل بده. دردسرتون ندم. داشتم نماز میت رو می خوندم که یک دفعه یکی محکم زد پس گردنم و گفت نون مارو آجر کردی بیسواد؟ مرده شور بود. پرسیدم چی شده؟ گفتش خاک تو ملاجت بکنن آخه نماز میت رکوع و سجود نداره.

آها داشت یادم می رفت. از جلسه مشورتی کانون نویسندگان می گفتم. اون موقع ده سالم بود ولی بخاطر احترامی که به مرحوم ابوی میذاشتن، اجازه داده بودن جلسه رو من اداره کنم. به شکسپیر گفتم تو برو تلویزیون. ویکتورهوگو و ابی بیهقی و بالزاک برن رادیو. خدا بیامرز شکسپیر ترش کرد و گفت اصلا حرفشو نزن. پرسیدم چرا؟ گفتش این یارو قطب زاده پابرهنه هر دفعه منو می بینه میگه یا شماره گرترود مادر هملت رو میدی بمن یا هر دو تا تون رو بعنوان زناکار لو میدم. هنوز حرف شکسپیر تموم نشده بود که موبایلش زنگ زد. با دلخوری تلفن رو قطع کرد و گفت بی ناموش خودش بود. گفتم ویلی پس چیکار میخوای بکنی؟ سید ضیا گفت شکسپیر جون میده واسه ارشاد. ایرج میرزا گفت نه، بهتره تولستوی بره ارشاد، تیپ اش بیشتربه ارشاد می خورده. لیو با خنده زد پشت ایرج میرزا و گفت عمو ایرج نزن تو سر مال جون جدت. یک دفعه قهوه چی زد پس گردنم و گفت خوابی زبل خان، پاشو، پاشو بدو برو والا به مینی بوس ورامین نمی رسی. پرسیدم من کجام؟ گفت میخواستی کجا باشی؟ قهوه خونه بغل شاه عبدالعظیم...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016