گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! منشور استراتژی سياسی برای تشکل چپ دمکرات، فرامرز دادوردر ايران پس از شکست انقلابِ ملی- دمکراتيک در سالهای اول و استيلای يک نظام سياسی تئوکراتيک بر فراز اشکال ناهنجارتری از سرمايه داری که ماحصل آن عمدتا فقر، بيکاری، عقب ماندگی اقتصادی/اجتماعی، سلطهِ اختناقِ سياسی در ايران و اوجگيری نزاع ها و سکتاريسم مذهبی/قومی در منطقه بوده؛ فقدانِ يک اپوزيسيون گسترده و در عين حال منسجمِ آزاديخواه و بويژه بخش چپ و راديکال تر آن، به مثابهِ يک قطب مردمی و چالشگری سازمان يافته در مقابل رژيم، يکی از عواملی دخيل برای ادامه حيات اين حکومت ارتجاعی و غير مردمی ميباشد. چندين سال است که بخشی از سازمانها و فعالان در جنبش دمکراتيکِ چپ، در پرتوِ اعتقادِ به عبور از سرمايه داری به نظامی استوار بر دمکراسی واقعی و مناسبات اقتصادی-اجتماعیِ غير استثماری/غير ستمگرانه، و در عين حال با در نظرگيری واقعيتهای عينی ( سطح رشد شالوده های ساختاری/مادی/تکنولوژيک) و عوامل تعيين کنندهِ ذهنی (درجه آگاهی و اعتقاد به ضرورت ايجاد تغييرات بنيادی اجتماعی در ميان توده های مردم) خواستار ايجاد يک تشکل بزرگ سوسياليستی در راستای تقويت اپوزيسيون آزاديخواه و همچنين ارائه گزينه های راديکال تری از دمکراسی و عدالت اجتماعی شده اند. در ميان اهدافِ اين بخش از چپ، علاوه بر برقراری يک نظام دمکراتيک بر مبنای جمهوريت ، سکولاريسم و آزاديهای سياسی/مدنی، چشم انداز انسانيتری از فرماسيون اقتصادی/اجتماعی نيز برای جامعه آينده مَدِ نظر است که نيلِ به آن در گرو ايجاد تغييرات بنيادی در مناسبات ناعادلانه سرمايه داری ميباشد.
بر اساسِ بينشِ سوسياليسمِ دمکراتيک، با توجه به تجربياتِ ناموفق از سوسياليسم در قرن ۲۰، ايجاد تحولات بنيادی در جهت استقرار دنيای بهتر برای تمامی مردم، تنها ميتواند بر اساس حرکتِ تدريجی در راستایِ دو فرايندِ اجتماعیِ بنيادين: ۱- تعميقِ دمکراسی، به مفهوم برقراری ساختاری دمکراتيک و زمينه ساز برای مشارکت مستقيم و غير مستقيم مردم در امور جامعه و ۲- سمتگيری سوسياليستی، به معنیِ عبور تدريجی از روابط استثماری و ستمگرانهِ سرمايه داری به سوی ايجاد جامعه ای انسانيتر و مبتنی بر مناسباتِ عادلانه تر و مديريتِ اجتماعی تر در عرصهِ فعاليتهایِ اقتصادی، انجام پذيرد. بنابراين بر اساس اعتقاد به جداناپذير بودن دمکراسی از سوسياليسم (و نه حذف تاکتيکی يکی بجای ديگری) و با درجِ فشرده ای از ارزشهای آزاديخواهانه و عدالتجويانه در خطوط کلیِ استراتژی سياسی و در واقع برجسته نمودن آنها در يک منشور، يک ترسيم جامع از جايگاهِ چپ و چشم اندازِ سياسی آن ارائه ميگردد. دمکراسی پيشرفت در عرصه دمکراسی مستلزم اعتقاد به استقرار حاکميت مردم در مناسبترين اشکال تجربه شده در تاريخ مبارزات دمکراسی طلبانه بشريت است. جمهوری پارلمانی مبتنی بر ارزشهای جهانشمولِ سکولار و حقوق بشری رايج ترين شکل از دمکراسی بوده است. پذيرش آن به مثابهِ مبدا نظام و در عين حال نهادينه کردنِ موازينِ دمکراتيک و قابل تحول (بويژه در مقطعِ تهيه قانون اساسی از طريقِ مجلس موسسان) در راستای تمرکز زدائی و انتقال اختياراتِ قانونگذاری، اجرائی و قضائی به سطوح محلی و در واقع تقويتِ تدريجی خصلتهای خود حکومتی در سراسر جامعه، بخشی از اهداف دمکراتيک، در استراتژی مبارزاتی برای سوسياليستهای آزاديخواه ميباشد. احقاق جمهوريت (قانونمداری) و تعميق دمکراسی سياسی بر پايه حق رای عمومی و مشارکتِ غير مستقيم و مستقيمِ مردم در تعيين سياستهای کلان اقتصادی/اجتماعی در جامعه، مبانی ارزشی دمکراسی طلبانه را برای چپِ دمکرات تشکيل ميدهد. سوسياليسم نيل به سوسياليسم به مثابه جامعه ای عاری از استثمار و ستمهای اجتماعی و مبرا از مناسبات کالائی و بيگانه آور (از جمله سيستمِ کارمزدی) و مبتنی بر ارزشهای همبستگی آور در ميان عموم، بجای روابطِ رقابتی و منفعت جويانهِ سرمايه داری ، هدفی دراز مدت برای دمکراتهای سوسياليست ميباشد. اما نه به اين معنی که در همين دوران، قبل از ظهورِ دگرگونيهای بنيادين اجتماعی، به وجودِ زمينه های مادی و فکریِ قابلِ تحول در جهت بهبودی وضعيت زندگی در ميان توده های زحمتکش و محروم توجه نشده و در واقع برایِ شکلگيری اوليهِ شالوده های اقتصادی/اجتماعی، بطور هدفمند و با چشم اندازی راديکال، هر چند جزئی و تاکتيکی، تلاش نگردد. سوسياليسم به مثابه افقی ملموس، همواره ميبايد نقشِ راهنما و تعيين کننده برای انتخاب اهداف دمکراتيک داشته باشد. ۱- مشارکتِ فعال در مبارزاتِ حق طلبانهِ مردم برای تغيير نظامِ جمهوری اسلامی و جايگزينی آن با يک ساختارِ سياسیِ غير متمرکزِ (فدرال)، مبتنی بر جمهوريت و متعهد به ارزشهای جهانشمول حقوق بشری. عوامل بسياری، برغم تمايل بر خشونت پرهيزی، در خصلتِ مبارزاتِ مردم دخيل هستند. در واقع ترجيح داده ميشود و مسلما گرايش غالب در ميان توده های مردم هم اين است که اشکالِ اعتراضیِ مردم (تظاهرات، اعتصابات عمومی و خيزشهای توده ای)، به شيوه های مسالمت آميز انجام گردند، اما طبيعی است که نوعِ واکنش از سوی حکومتگران در قبال مبارزاتِ تحول طلبانهِ مردم، در شيوه ها و اشکالِ اتخاذ گرديده از طرف جنبش گستردهِ مردم برای برچيدن نظام موجود، تاثير گذار خواهد بود. ۳- اعتقاد به آزاديهای بی قيد و شرط مدنی و حمايت از تلاش های آزاديخواهان برای رهائی زندانيان سياسی و لغو هرنوع مجازاتِ شکنجه و اعدام ۵- پايبندی به حفظ تماميت ارضی ايران و تاکيد بر استقلال همه جانبهِ اپوزيسيون از دول خارجی. مخالفتِ اصولی با هرنوع مداخلهِ سياسی/نظامی در ايران از موضعِ شناخت از ماهيت تعرضیِ قدرتهایِ جهانی سرمايه داری و در همين ارتباط ابراز همبستگی با جنبشهایِ آزاديخواهِ ملی-دمکراتيک و ضد امپرياليستی در سراسر جهان Copyright: gooya.com 2016
|