گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
10 خرداد» جمهوری و دموکراسی نامحدود٬ شیدان وثیق28 اسفند» منشور حقوق شهروندی دولت روحانی، طرحی برای حفظ دولت فراگير دينی، شيدان وثيق
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! گفتاری درباره "استراتزی چپ" از ديدگاه چپ رهايیخواه، شيدان وثيقجنبش چپ مورد نظر ما به آزادی، جمهوری، دموکراسی، عدالت اجتماعی، جدای دولت و دين، برابری و سوسياليسم اعتقاد دارد و برای تحقق آن ها در ايران مبارزه میکند. آزادی با عدالت اجتماعی و سوسياليسم با دمکراسی پيوندی ژرف دارند. دفاع از حقوق بشر و مبارزه با هرگونه ستم و تبعيض تکليف دايمی ما میباشند
چپِ مورد نظر ما واژه استراتژی را در گفتمان سياسی خود به کار نمی گيرد. «استراتژی»، عبارتی است يونانی که از واژگان نظامی وارد سياست شده است. استراتُس يعنی ارتش. استراتاگوس يعنی فرمانده نظامی. استراتزی يعنی هنر هدايت و صف آرايی سپاهيان در ميدان جنگ با هدفِ غلبه بر دشمن. از اين واژه امروزه در همه جا و در هر موضوعی استفاده می شود. اما بهتر است که ما از اين کار در حوزه ی سياست پرهيز کنيم. سياستی که می خواهيم به گونه ای دِگر پيش بريم. طرح استراتزی در ديسکور سياسی به طور کلی بيانگر دريافتی شبانی- نظامی از سياست است. استراتزی در سياست را همواره تکنيک هدايتِ هدفمندِ مبارزه توسط حزب راهبر برای احراز قدرت سياسی تبيين می کنند. در اين دريافت سنتی از سياست، سياست يا آن چيزی می شود که به قول کلاسويتز ادامه ی آن جنگ است (جنگ ادامه ی سياست به شکلی ديگر است، بنا بر فرمول معروف سردار پروسی در سده هيجده) و يا به گفته فوکو، سياست، همان ادامه ی جنگ است. به واقع تعريف او درست است. سياست، امروزه، چيزی نيست جز جنگ برای تصرف قدرت و حاکميت. پس گسست در مبانی نظری و عملی از چنين تعريف و درکی از سياست که ما سياست واقعن موجود می ناميم، يکی از وظايف عاجل کنونی جپِ ديگر يا رهايی خواه می شود. جنبش چپ مورد نظر ما به آزادی، جمهوری، دموکراسی، عدالت اجتماعی، جدای دولت و دين، برابری و سوسياليسم اعتقاد دارد و برای تحقق آن ها در ايران مبارزه می کند. آزادی با عدالت اجتماعی و سوسياليسم با دمکراسی پيوندی ژرف دارند. دفاع از حقوق بشر و مبارزه با هر گونه ستم و تبعيض تکليف دايمی ما می باشند. نظام جمهوری اسلامی را امروزه سه عامل اصلی زير تبيين می کنند: دوم، وجود دولتی ضد دموکراتيک، مقتدر، متمرکز و متکی بر رانت نفتی و نيروهای انتظامی که به نقض آشکار حقوق بشر، تبعيض های جنسيتی، مليتی، دينی و عقيدتی و سرکوب آزادی ها می پردازد. جمهوری اسلامی اختلاف ها و تضادهای اجتماعی در ايران را تشديد کرده و در پهنه ی جامعه گسترش داده است. تضاد اقشار مختلف مردم با بی عدالتی ها، سرکوب پليسی و خودکامگی حاکمان؛ تضاد کارگران با سرمايه داران؛ تضاد اقشار مدرن با دولت دينی، ضد دموکراتيک و آزادی کُش؛ تضاد زنان با سيستم مردسالار و زن ستيز؛ تضاد نيروهای خواهان جدايی دولت و دين با دين سالاری؛ تضاد اقوام و مليت ها با با ستم دولت مرکزی و تبعيض. در بتن اين تضادها، از سه جنبش اصلی در ايران می توان نام برد که امروزه عاملان دگرگونی اجتماعی اند. يکم، جنبش های زنان، جامعه مدنی و قشرهای مدرن جامعه که خواهان آزادی، دموکراسی، برابری زن و مرد و مخالف تبعيض اند. دوم، جنبش کارگران و زحمتکشان که عليه بيکاری، بی ثباتی شغلی، قراردادهای اسارت بار، شرايط سخت کار، کم حقوقی، سرکوب و برای عدالت اجتماعی و آزادی ايجاد سنديکا و تشکل مستقل کارگری مبارزه می کنند. سوم، جنبش دموکراتيک مليت ها و اقوام ساکن ايران که خواهان حقوق برابر در عرصه های سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اند. چپ مورد نظر ما وظيفه ی اصلی خود می داند که از جنبش های اجتماعی در ايران پشتيبانی کند. در هم راهی و هم کوشی با آن ها، به اين جنبش ها ياری رساند. در شکل ها و شيوه های عمل مختلفِ شان. از اعتراضات، اعتصابات و مبارزات مسالمت آميز تا نافرمانی مدنی، قيام و انقلاب عليه نظام. حتا در شکل های قهریِ دفاع از خود مردمی در برابر سرکوب و تهاجم نظامی. چپ مورد نظر ما در گفتمان و تحليل سياسی خود همواره از مفاهيمی چون: تضاد، طبقه، مبارزه طبقاتی، رهايش، شورا، قيام و انقلاب... استفاده می کند. اين واژه ها بد و بی راه نيستند. به کارگرفتن آن ها فحاشی و ناسزا گويی نيست. با اين که مارکسيسم مبذل بويژه در بينش لنينی- استالينی سهم بزرگی در بی اعتبار کردن اين مقولات در ديسکور سياسی داشته اند. چپ مورد نظر ما در جنبش های اجتماعی و به عنوان بخشی از آن ها برای جدايی دولت و دين، جمهور مردم، دموکراسی، عدالت اجتماعی، برابری و عدم تمرکز دولتی مبارزه می کند. اين ها همه ويژگی های بديل جايگزين رژيم جمهوری اسلامی اند. دموکراسی امروز در معنای متعارف آن در انتخابات آزاد و همگانی با رأی مخفی، برابر و مستقيم شهروندان؛ در تشکيل مجلس و ديگر نهادهای قانونی منتخب، در فعاليت آزاد تشکلات اجتماعی و سياسی تبيين میشود. مبارزه برای تحقق دموکراسی نمايندگی با مضامين فوق در ايران به منزله پيش شرطی مبرم و مقدم برای خروج از دين سالاری است. چپ مورد نظر ما، در عين حال که برای کسب دموکراسی نمايندگی با مضامين بالا در ايران مبارزه می کند، هم زمان در جهت گسترش و تعميق دموکراسی نيز تلاش می نمايد. در جهت آن چه که در معنای اصلی دموکراسی، «قدرت مردم» يا «حکومت مردم بر مردم» می نامند. در جهت ترفيع دموکراسی نه تنها در گستره ی سياسی بلکه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که دموکراسی مستقيم و مشارکتی می ناميم. اين دموکراسی به اين معناست که مردمان خود دست به تصاحب ادارهی امور مشترک خود زنند. در تصميم گيریها در اداره و کنترل امور کشور و جامعه در شکل های مختلفِ خودگردانی و خودمديريتی هر چه مستقيم تر مداخله کنند. از طريق جنبش های اجتماعی خود و با تشکيل انجمن های جامعه مدنی، تعاونی ها، سنديکاها و ديگر شکل های اتحاديه ای، شورايی و غيره. جنبش چپ مورد نظر ما در عين حال مبارزه در زمينه های زير را به پبش می راند. يکم، مبارزه برای آزادی های فردی، از جمله آزادی گزينش شيوه ی زندگی، آرايش، پوشش و رفت و آمد؛ آزادیهای مدنی، اجتماعی، سياسی و فرهنگی چون آزادی انديشه، بيان و قلم؛ آزادی مذهب؛ آزادی نشر و مطبوعات؛ آزادی تشکيل سنديکاهای کارگری و اتحاديه های صنفی، انجمن ها، احزاب و سازمان های سياسی. آزادی اعتصاب و تظاهرات. دوم، مبارزه برای برابری زنان و مردان در همه ی حوزه های زندگی اجتماعی و اقتصادی و در نهادهای سياسی، اجرائی و قانون گذاری. مبارزه برای برابری شهروندان در برابر قانون و برخورداری برابر آن ها از حقوق فردی و اجتماعی، قطع نظر از جنسیّت، قومیّت، مليت، اصل و نسب، زبان، دين، مذهب و عقيده. مبارزه برای برابری مليت های مختلف ايران در بهره وری از امکانات و ثروت های مادی و معنوی کشور. سوم، مبارزه برای لغو مجازات اعدام و ممنوعیّت هرگونه شکنجه و مجازاتِ مغاير با منزلت انسانی. چهارم، مبارزه عليه مناسبات سرمايهداری و پيامدهای ضد اجتماعی، ضد انسانی و ضد محيط زيستی آن. مبارزه برای عدالت اجتماعی و گسترش آن. چپ مورد نظر ما هم راه با نقد مناسبات سرمايه داری و نشان دادن تناقضات درونی و ماهيت استثماری و ضد بشری اين نظام، در محدوده روابط سرمايه داری نيز در راه بهبود شرايط کار و زندگی کارگران و زحمتکشان، کاهش نابرابری های اجتماعی و فشار و ستم مبارزه می کند. اين چپ از دخالت جنبش های کارگری و نهادهای سندکايی، صنفی و دموکراتيک در اشکال گوناگون در امر کنترل کارگری بر کارخانه ها و مؤسسات خصوصی و دولتی، تبيين قانون کار و غيره پشتيبانی می کند. هفتم، چپ مورد نظر ما به منزله تشکلی سوسياليستی، همبستگی خود را با جنبش های جهانی برای شکل دهی به جهانی دِگر اعلام می دارد. اين جنبشها برای تغيير مناسبات حاکم سرمايه دارانه بر جهان، برای بهزيستی مردمان جهان در برابری، برای مشارکت شهروندان جهان در تعيين سرنوشت خود بدون سلطهی قدرتهای بزرگ مالی و دولتی و سرانجام برای پاسداری از محيط زيستی که در حال نابودی است تلاش و پيکار میکنند. ما هم راه اين جنبش ها برای ايجاد جهانی دِگر هستيم. شيدان وثيق Copyright: gooya.com 2016
|