سه شنبه 17 تیر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

رابرت گیتس: چهره کلیدی در پشت پرده بحران هسته ای ایران با غرب، بررسی کتابی که به تازگی در آمریکا منتشر شده، علی فراستی

رابرت گیتس وزیر دفاع سابق آمریکا: «محدود کردن خرید و فروش فن آوری هسته ای به منظور جلوگیری از گسترش سلاح هسته ای باعث محدود شدن توانائی ملت ها برای توسعه و مدرنیته می شود.»

در بیش از دو دهه اخیر دولت ایران مستمرا متهم شده است که در حال ساختن بمب اتمی است و این اتهام بقدری در رسانه های گروهی ممالک غربی و بالطبع آن در رسانه های تمامی کشورهای جهان منعکس شده که تبدیل به یک اعتقاد عمومی گشته است. کمتر کسی است که باور نداشته باشد که ایران قصد ساختن بمب اتمی را ندارد و تکذیب های مکرر مقامات دولت ایران نیز قادر به تغییر این تصویر منفی در افکار عمومی مردم جهان نبوده است. این ضعف در کنار ۸ سال روابط پر تنش و شعار آلود دولت احمدی نژاد؛ بهانه کافی در اختیار مغرضان قرار داد تا اتهام تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای را بعنوان یک امر مسلم به باور عمومی تلقین نموده و در پناه آن تحریم های اقتصادی کمرشکن را به تصویب سازمان ملل برسانند.

تصویر ایران بعنوان کشوری که در ۲۰ سال گذشته بدنبال ساخت سلاح اتمی است نه با تلاش دیپلمات های ایرانی بلکه با انتشار یک کتاب جنجال برانگیز شکاف برداشته و هم اکنون سوالات بسیاری حول ترویج این اتهام و عناصر پشت پرده آن در آمریکا مطرح شده است. «بحران ساختگی: داستان ناگفته خطر اتمی ایران» کتابی است که نتیجه شش سال تحقیق و بررسی آقای گرت پورتر؛ نویسنده؛ روزنامه نگار؛ تاریخدان آمریکائی است که برای کشف حقیقت و پی بردن به جنبه های پنهان بحران اتمی ایران؛ تمامی اسناد محرمانه و غیر محرمانه؛ انعکاسات رسانه ای؛ اظهارات مقامات دولتی آمریکا در برابر کمیسیون های متعدد کنگره آمریکا؛ اسناد سازمان سیا و وزارت دفاع امریکا را علاوه بر تمامی اسناد و گزارشات آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل در این مورد را بررسی کرده و با برخی تنظیم کنندگان آن گزارشات مصاحبه نموده و نهایتا به این نتیجه رسیده است که بحران اتمی ایران ساخته و پرداخته تاریک خانه هائی واقع در تل آویو و واشنگتن بوده و با هدف «تغییر رژیم» ایران تعقیب شده است.

بر اساس بررسی های این کتاب؛ رابرت گیتس؛ وزیر سابق دفاع آمریکا؛ که دو سال پیش بازنشسته شد و در ۲۰ سال گذشته بر مناصب عالی دولتی اعم از ریاست سازمان سیا و وزارت دفاع آمریکا تکیه زده بود؛ نقش کلیدی در اشاعه این دروغ در سطح جهان داشته است. تنها پس از خروج او از کابینه باراک اوباما بود که گشایشی در مناسبات دو کشور ایران و آمریکا پدید آمد و مذاکرات محرمانه با وساطت عمان برای پایان دادن به این بحران آغاز گشت.

پورتر کیست؟

اقای گرت پورترGareth Porterروزنامه‌نگار تحقیقی، تاریخدان، نویسنده و تحلیلگر سیاست‌های خارجی و نظامی آمریکاست. او در دوره جنگ ویتنام، علیه جنگ فعالیت می‌کرد و پس از آن نیز در یک موسسه تحقیقاتی ضد جنگ در واشنگتن به فعالیت‌هایش ادامه داد. پورتر در رشته سیاست بین‌الملل، از دانشگاه شیکاگو مدرک کارشناسی ارشد گرفته و همچنین دوره دکترای خود در رشته مطالعات جنوب شرقی آسیا را در دانشگاه کورنل گذرانده است. او همچنین در سیتی کالج نیویورک و آمریکن یونیورسیتی درس مطالعات بین‌الملل را تدریس کرده است. وی نخستین کسی است که مدیریت رشته دانشگاهی «صلح و رفع بحران» را در آمریکن یونیورسیتی برعهده داشته است. موسسه فرانت لاین (Frontline Club) در لندن در سال ۲۰۱۲ پورتر را به پاس فعالیت های روزنامه نگاری وی (به ویژه به دلیل انتشار مقالاتی در مورد سیاست های امریکا در افغانستان و پاکستان)، برنده جایزه معتبر مارتا گلهورن (Martha Gellhorn) معرفی نمود.

پورتر تاکنون چهار کتاب منتشر کرده است. او همچنین چندین مقاله در سایت الجزیره، مجله نیشن، اینترپرس سرویس و ‌هافینگتون‌پست منتشر کرده است و در مجامع گوناگون سخنرانی نموده است. وی از‌ سال ۲۰۰۶ مشغول تحقیق در مورد گزارش‌های آمریکا و اسرائیل در مورد برنامه هسته‌ای ایران بوده است.

تلاش شش ساله گرت پورتر بعنوان یک روزنامه نگار کنجکاو و حقیقت جو به تنظیم و نگارش کتابی ۳۱۲ صفحه ای منجر شد که هم اکنون در برخی محافل سیاسی و تصمیم گیری آمریکا تنش ایجاد کرده و خاطرات تلخ ارائه اطلاعات غلط؛ که منجر به فاجعه حمله آمریکا و متحدانش به عراق شد را به یاد آورد. به نوشته پورتر «تولید کنندگان اسناد جعلی در مورد برنامه هسته ای تسلیحاتی ایران بخوبی از تجربیات تولید اسناد مشابه در مورد عراق بهره گرفته و تلاش فراوان کردند که حفره های موجود در آن اسناد را پر کرده و آنرا عوام پسند کنند.»



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اسناد ساختگی

کتاب «بحران‌ ساختگی»، با تکیه بر گفت‌وگوهایی با مقام‌های ایرانی و مقام‌های سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نشان می‌دهد که چگونه از آژانس سوءاستفاده شده است تا گزارش‌هایی ارایه کند که به‌طور ضمنی وجود فعالیت هسته‌ای پنهانی در ایران را تأیید کند؛ گزارش‌هایی که پایه و اساس اصلی آنها اسنادی بود که اسراییل تولید کرده بود. این کتاب همچنین به گزارش‌هایی می‌پردازد که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و دیگر نهادهای اطلاعاتی این کشور برای اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه برنامه هسته ای ایران با هدف تولید سلاح کشتار جمعی است؛ جعل کردند.

گراهام فولر، معاون رئیس شورای اطلاعات ملی در سازمان سیا و نویسنده کتاب‌های «جهانی بدون اسلام» و «سه واقعیت و یک دروغ»در مورد این کتاب چنین نوشت: «در شرایطی که بسیاری از خبرنگاران غربی احساس مسئولیتی در قبال اخبار مربوط به «ایران هسته‌ای» ندارند و همزمان از رویارویی شدید و احتمال جنگ حرف می‌زنند، کتاب پورتر دیدگاهی متفاوت همراه با جزییاتی فراوان در مورد وارونه جلوه دادن «شواهد» برای تأمین و پشتیبانی از اهداف سیاسی مشکوک آمریکا و اسراییل ارایه می‌دهد. گرت پورتر که یک خبرنگار تحقیقی و تاریخدان برجسته است،اطلاعات دست اولیدر مورد روند بحران ساختگی علیه ایران در دهه‌های گذشته ارایه می‌دهد؛ بحرانی که از نظر ژئوپلیتیک، مخرب بوده است.»

این کتاب ضمن پرداختن به تاریخچه تحقیقات هسته ای در ایران در سالهای پیش از انقلاب ۵۷ که با همکاری علمی و فنی فرانسه و آلمان و با حمایت ضمنی آمریکا جریان داشت به دلایل توقف آن برنامه پرداخته و تصمیم به شروع فعالیت اتمی را بدلیل نیاز ایران به برق در اوایل سالهای ۶۰ عنوان میکند.

منشاء بحران اتمی ایران

فصل اول کتاب به تاریخچه برنامه هسته ای ایران در زمان شاه می پردازد و نشان می دهد که این برنامه با حمایت فنی و لوژستیکی آلمان و فرانسه پیش می رفت و آمریکا نیز مشکلی با آن نداشت. «ایران برنامه هسته ای خود را در زمان حکومت پهلوی دوم آغاز کرد. در آن زمان، ایالات متحده و اسرائیل با دیکتاتور ایران متحد بودند و به برنامه هسته ای ایران اهمیت نمی دادند. اما پس از سقوط رژیم شاه در ۱۳۵۷، ایالات متحده، از همان سالهای اولیه ۱۳۶۰، به طور تهاجم آمیز مداخله کرد تا ایران را از تعقیب حق قانونی خود برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای، بازدارد.»

همزمان ایران نیاز خود با دریافت سوخت برای رآکتور آزمایشی در دانشگاه تهران؛ و برای مصارف بهداشتی را به آگاهی آژانس بین المللی انرژی اتمی رساند و از این نهاد برای تامین نیازهای خود درخواست کمک کرد ولی با پاسخ مناسب روبرو نشد. در این دوران ایران با کمبود شدید برق روبرو شد و جهت رفع این مشکل مجددا به فکر راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر افتاد که ۹۰ درصد ساختمان و تاسسیات آن توسط شزکت زیمنس آلمان تکمیل شده بود. آلمان تحت فشار آمریکا از تکمیل پروژه نیروگاه اتمی بوشهر خودداری کرد و هیچ کشور غربی دیگر حاضر به همکاری با ایران در این پروژه نشد.پورتر می نویسد:«همین تلاشهای تهاجم آمیز آمریکا بود که ایران را مجبور کرد، برای دستیابی به فناوری مورد نیاز برای برنامه هسته ای غیر نظامی خود، به معاملات در بازار سیاه روی بیاورد.»

هدف ایران: خودکفائی در تولید سوخت هسته ای

نمایندگان ایران برای تعقیب قرارداد تامین سوخت از شرکت «اورودیف» فرانسه که یک و نیم میلیارد دلار سرمایه ایران را در ازاء تامین سوخت در اختیار داشت؛ وارد مذاکره شد. ولی آمریکا در زمان ریگان فرانسه و دیگر هم پیمانان خود را از تامین سوخت مورد نیاز ایران؛ که در چارچوب مقرارت آژانش بین المللی انرژی اتمی بود؛ منع کرد. از آن پس تمامی تلاش های قانونی ایران با کارشکنی آمریکا روبرو شد تا جائی که ایران مجبور گردید به فکر خودکفائی در تامین سوخت هسته ای افتاده و در این راستا به خرید تجهیزات غنی سازی اورانیوم بپردازد. به نوشته پورتر؛ ایران می دانست که اگر لیست خرید های خود را در اختیار آژانس قرار دهد آمریکا برای توقف این معاملات از هیچگونه فشار و تلاشی فروگذار نخواهد نمود و در عین حال بخوبی می دانست که دیر یا زود موضوع خرید های ایران علنی خواهد شد چون کشورهای دارای فن آوری غنی سازی بسیار معدود بوده و همگی عضو آژانش بین المللی انرژی اتمی بودند و می بایست گزارش مبادلات اتمی خود را به آژانس تحویل می دادند.

تلاش دولت و دانشمندان ایران این بود که تا قبل از آگاه شدن آمریکا از خرید های فنی؛ موفق به راه اندازی چرخه تولید غنی سازی اورانیوم برای مصارف غیر نظامی شوند و سپس موضوع را به آژانس اطلاع دهند. ولی خبر برخی از خرید ها قبل از اینکه ایران به هدف خود برسد منتشر شد. به نظر پورتر «علی‌رغم اتهامات بعدی آمریکا و اسرائیل مبنی بر اینکه ایران علاقمند به کسب فن آوری غنی سازی اورانیوم بمنظور نیل به تسلیحات هسته‌ای است، هیچ مدرک و سند قاطعی تاکنون در پشتیبانی از این ادعاها ارائه نشده‌ است.»

رابرت گیتس کیست؟

به‌اعتقاد پورتر، بحران هسته‌ای ایران به‌دنبال یک برنامه سیاسی مخفی که توسط گروهی از سیاستگذاران آمریکایی دنبال می‌شد؛ ایجاد شد و اسرائیل بعدا وارد این داستان شده و هیزم افروختن آتش آنرا فراهم کرد. داستان با حمایت آمریکا از عراقی‌ها در جنگ بین ایران و عراق در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی آغاز می‌شود. سپس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به یک نقطه حیاتی در این سناریو می‌گردد. به‌نوشته پورتر«پایان شبح کمونیسم و خاتمه جنگ سرد بهانه سازمان سیا برای تداوم سیاست بازدارندگی را از بین برد. راه‌حل این گروه از سیاست گذاران آمریکایی برای تداوم تخصیص بودجه‌های هنگفت به این سازمان ابداع یک تهدید جدید بود: ظهور تسلیحات کشتار دسته‌جمعی (واژه‌ای فی‌نفسه مبهم است) و خطر تروریسم. ایران، که در بالای لیست قرار داشت، تهدیدی بود که "سازمان سیا" را نجات داد.»

فردی که بااین حیله سازمان سیا را نجات داد و تداوم حیات و تامین بودجه آنرا تضمین کرد کسی نبود جزء رابرت گیتسRobert Gates .او در زمانی که دانشجو بود به استخدام سازمان سیا در آمد و سپس در ماجرای ایران – کنترا در زمان ریاست جمهوری ریگان جزء کسانی بود که بعنوان یکی از شهود به کمیسیون تحقیق این ماجرا احضار شد. علیرغم خطاهای فراوانی که سازمان سیا در دهه های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی مرتکب شد؛ که مستمرا مورد انتقاد قرار می گرفت و رابرت گیتس نیز در برخی از ناکامی ها نقش داشت؛ ولی او نردبان ترقی را در نهادهای اطلاعاتی آمریکا طی کرد و به مناصب حساس دست یافت. او بین سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ بعنوان معاون مدیر اداره اطلاعات ملی و از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۰ خورشیدی بعنوان معاون مشاور امنیت ملی فعالیت کرد که مقامی بالاتر از موقعیت قبلی بود. نهایتا در سال ۱۳۷۰ پس از جنجال فراوان؛ وی به سمت رئیس سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) برگزیده شد.

گیتس مانع بهبود روابط ایران و آمریکا

یکی از برجسته ترین موضوعات کتاب «بحران ساختگی» به دوران جورج بوش (پدر) بر می گردد. پس از پایان جنگ ایران و عراق و در سال ۱۳۶۸ خورشیدی بوش مایل بود که مناسبات خود را با ایران بهبود بخشده و تحریم هایی را که پس از ماجرای گرونگیری سفارت آمریکا و در طول جنگ علیه ایران وضع شده بود را بردارد. در آن زمان تعدادی آمریکائی در لبنان به گروگان گرفته شده بودند و علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت تلاش فراوانی برای رهائی آنها نمود. بوش ضمن قدردانی از این تلاش خواهان بهبود مناسبات با ایران بود و در این نظر از حمایت برنت اسنوکرافت؛ مشاور امنیت ملی خود هم بهره مند بود ولی بطور ناگهانی همه تلاشها متوقف شد. این همان نقطه مهمی بود که رابرت گیتس بعنوان یک نقش آفرین مهم در حمله به ایران ظاهر شد.

بنا به نوشته پورتر در صفحه ۸۷ کتاب «بحران ساختگی»؛ بوش و اسنوکرافت خواهان بهبود روابط با ایران بودند ولی مابقی اعضاء تیم امنیت ملی و بطور خاص رابرت گیتس بشدت مخالف این تلاش بوده و تاکید می کردند که «ایران عمیقا در فعالیت های تروریستی دیگر نقش دارد که بهبود روابط را بسیار بسیار مشکل می سازد» ولی توضیحی در مورد آن فعالیت های تروریستی نمی دهند. لذا تصمیم به متوقف کردن بهبود روابط با ایران؛ نه بر پایه اسناد و مدارک؛ بلکه بر اساس یک تصمیم سیاسی اتخاذ گردید.

بعد از اینکه رابرت گیتس به ریاست سازمان سیا منصوب شد پراکندن اطلاعات غلط ادامه یافت. بر پایه اسنادی که پورتر بدست آورده؛ گیتس اولین کسی بود که در اظهارات خود در برابر کمیسیون قوای مسلح کنگره آمریکا در ۷ فروردین ۱۳۷۲ بدون ارائه سندو یا مدرکی گفت «ایران در حال دستیابی به قابلیت تولید سلاح کشتار جمعی و خواهان کسب توانائی ساخت سلاح اتمی است». بنظر میرسد که جمله «قابلیت تولید سلاح اتمی» از همین زمان مرسوم شده باشد.

منع فن آوری هسته ای = منع توسعه ملت ها

وی در همان جلسه توضیح داد که برخی از فن آوری های هسته ای که کاربرد مشروع غیر نظامی دارند می توانند کاربرد نظامی هم داشته باشند و در پاسخ به سوالی در مورد محدود کردن خرید و فروش فن آوری هسته ای که کاربرد دوگانه دارند گفت: «محدود کردن خرید و فروش فن آوری هسته ای به منظور جلوگیری از گسترش سلاح هسته ای باعث محدود شدن توانائی ملت ها برای توسعه و مدرنیته می شود.» به نوشته پورتر این صریح ترین اعتراف یک سیاست گذار آمریکائی به این امر است که آنها از تاثیرات منفی محدود کردن خرید و وفروش فن آوری هسته ای در قابلیت ملت ها برای توسعه آگاه هستند با اینحال از این نقطه به بعد صحنه برای «دیو نمائی» ایران آماده شد.

اگرچه «ارزیابی اطلاعات ملی آمریکا» منتشره در سال ۱۳۷۱ تاکید داشت که ایران تهدیدی برای آمریکا محسوب نمی شود ولی اظهارات گیتس بصورت مشی رسمی دولت بوش تا پایان ریاست جمهوری او درآمد و این امر نشان می دهد که نفو‌ذ و تاثیر گذاری گیتس در تعیین خط و مشی سیاسی دولت آمریکا تعیین کننده بوده است.

نئوکان ها و سیاست «تغییر رژیم»

پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در خاک امریکا؛ دولت بوش (پسر) به زیر سلطه فکری و ایدئولوژیک نئوکان ها (محافظه کاران جدید) در آمد که در زمان دولت پدرش هم فعال بودند. آنها منتظر موقعیتی برای تعقیب سیاست «تغییر رژیم» در خاورمیانه می گشتند و این بهانه باآن حادثه تروریستی فراهم شد و اعلام کردند که ایران بدنبال یک برنامه محرمانه تولید سلاح اتمی است. در واقع ایران در سالهای آغازین دهه ۱۳۶۰ خورشیدی برای دریافت سوخت نیروگاه ازمایشی تهران و نیروگاه ناتمام بوشهر رسما از آژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست کمک نمود ولی آمریکا تمام تلاش خود را بکار بست که ایران به اورانیوم غنی شده دست پیدا نکند؛ علیرغم اینکه ایران بعنوان کشوری که معاهده منع گسترش سلاحهای اتمی را امضاء کرده بود قانونا حق داشت به سوخت اتمی برای مصارف صلح آمیز دسترسی داشته باشد. به نوشته پورتر؛ ایران زمانی آغاز به خرید تجهیزات برای غنی سازی اورانیوم کرد که تمامی تامین کنندگان تجهیزات فوق الذکر تحت فشار آمریکا از معامله با ایران خودداری کرند.

بنا به تحقیقات پورتر؛ آژانس هیچگاه سند یا مدرکی دال بر تلاش ایران برای ساحتن بمب اتمی دست نیافت ولی اظهارات رابرت گیتس برای نئوکان ها کافی بود تا برای ساقط کردن حکومت ایران از طریق نظامی برنامه ریزی کنند. محمد البرادعی؛ رئیس سابق آژانس؛ از آن پس مورد بی مهری آمریکا قرار گرفت بدلیل اینکه او این فرضیه را که ایران بدنبال کسب توانائی سلاح اتمی است قبول نداشت. اما جانشین او؛ یوکیو آمانو؛ سازشکار بود و با این خواست آمریکا همراهی نشان می داد. برخی مکاتباتی که توسط سایت «ویکی لیکس» منتشر شد جنبه های پنهانی این مراودات را بر ملا می سازد.

آژانس پس از انتصاب آمانو صریحا مدعی نشد که ایران بدنبال ساخت سلاح اتمی است ولی به زبان مبهمی در گزارشات خود مدعی شد که «آژانس نمی تواند امکان تلاش ایران برای ساخت سلاح اتمی را رد کند». چند تلاش ایران در زمان جورج بوش در سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ برای روشن ساختن جنبه های ناشناخته و مبهم فعالیت های هسته ای ایران بدلیل حضور نئوکان هائی همچون جان بولتون؛که بعنوان سفیر موقت آمریکا در سازمان ملل فعالیت می کرد؛ با شکست مواجه شدند.

سپس لابی هائی قدرتمندی همچون موسسه انترپرایز آمریکا (AEI)و موسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن (WINEP) و کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC)معروف به آیپک تمام نفوذ خود را در کنگره بکار بردند تا تحریم های اقتصادی علیه ایران وضع شوند. آنها همچنین از حمله نظامی چه توسط آمریکا و چه اسرائیل حمایت می کردند. جلد کتاب پورتر تصویر نتانیاهو؛ نخست وزیر اسرائیل را نشان می دهد که یک کاریکاتور طراحی شده توسط استودیوی «وارنر برادرز» که برای یک کارتون کشیده شده بود را در حین سخنرانی در سازمان ملل بدست گرفته است.

در سال ۱۳۸۵ خورشیدی جورج بوش رابرت گیتس را به وزرات دفاع آمریکا منصوب کرد. او پس از ترک سازمان سیا مدتی بعنوان رئیس یک دانشگاه در ایالت تکزاس مشغول بکار بود. پس از انتصاب به وزارت دفاع؛ گیتس برنامه «ایران هراسی» را در ارتباط نزدیک به نخست وزیران متعدد اسرائیل در دولت های مختلف آمریکا منجمله در دولت باراک اوباما پیش برد.

پس از انتخاب باراک اوباما؛گیتس همچنان بعنوان وزیر دفاع بکار خود ادامه داد. اگرچه باراک اوباما در حین مبارزات انتخاباتی به قصد خود برای حل دپیلماتیک اختلافات با ایران تاکید می نمود ولی سیاست های دوران جورج بوشتا زمان خروج رابرت گیتس از کابینه اوباما در وزرات دفاع و کاخ سفید دنبال شد. تنها با خروج گیتس از کابینه اوبا ما بود گه گشایشی در مذاکرات با ایران پدید آمد و سپس با انتخاب حس روحانی تلاش برای حل جدی و قطعی بحران آتمی در دستور کار آمریکا قرار گرفت.

علی فراستی
عضو هیات علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا
afarassati@yahoo.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016