گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! فاجعه هنوز به پايان نرسيده - عراق و سوريه در آستانه نسلکشی، علی صدرزادهمختار لمانی، نماينده سابق صليب سرخ و سازمان ملل در گفتوگویی از عمق قاجعهای که در سوريه و عراق جريان دارد سخن میگوید. وی میگوید میگويد که بر اساس تجربه و مشاهدهاش در اين دو کشور به هيچ وجه متعجب نخواهد شد اگر عراق و سوريه به مرحله نسلکشی تمامعيار وارد شوند
معمولا سياستمداران پس از کنارهگيری از قدرت به راستگوئی و حقيقت کمی نزديک میشوند . خاطرات بسياری از ديپلماتهای سابق ايرانی و غيرايرانی گواه اين واقعيت است. گر چه نمیتوان انتظار داشت که رخدادهای زمان قدرتشان را موبهمو بازگو کنند ولی شايد اين گزاره درست باشد که هر چه وداع از قدرت قطعیتر باشد اميد به راستگويی يبشتر است و اين نزديکی به حقيقت آنجا بيشتر است که سياستمدار سابق ميانجیگر بیطرف يک نزاع بوده باشد و اگر اينچنين آدمی نماينده سابق سازمانی بينالمللی همچون صليب سرخ و سازمان ملل باشد میتوان اميد داشت که خاطراتش کموبيش بازگويی تمام واقعيت در حد مقدور يک انسان معمولی است. مختار لمانی يکی از همين انسانهای معمولی است. او از آغاز جنگ داخلی در سوريه تا چند هفته پيش مدير دفتر سازمان ملل در دمشق بوده و قبلا هم پس از حمله آمریکا به عراق نماينده سازمان ملل در اين کشور بوده و حالا به دليل سرخوردگی سياسی و دلايل خانوادگی ماموريت در دمشق را رها کرده و به کانادا بازگشته است. مختار لمانی که مراکشیتبار است ديپلمات کمحرفی است ولی پس از بازگشت از دمشق معدودی روزنامههای عربی و فرانسویزبان مصاحبهای را از او منتشر کردهاند که گويای عمق قاجعهای است که در سوريه و عراق جريان دارد.
مختار لمانی در اين گفتوگو میگويد که بر اساس تجربه و مشاهدهاش در اين دو کشور به هيچ وجه متعجب نخواهد شد اگر عراق و سوريه به مرحله نسلکشی تمامعيار وارد شوند - پيش در آمد اين چنين فاجعهای را میتوان هماکنون در هر دو کشور به روشنی ديد. هيچکس به سوريه نمیانديشد در پاسخ به اين سئوال که چرا راهحلهای ديپلماتيک تاکنون بینتيجه ماندهاند، میگويد چون هيچکدام از طرفهای درگير چنين راه حلی را نمیخواهند اين تنها آمریکايیها، روسها و سازمان ملل بودند که در اين راه میکوشيدند. به طور مثال آخرين کنفرانس صلح در ژنو چيزی جز اتلاف وقت نبود. هيچکدام از دو طرف جدی نبودند چرا که خسته نبودند و در چنين موقعيتی شما هم بهعنوان ميانجیگر موفقيتی نخواهيد داشت چون در يک جنگ داخلی هنگامی طرفهای درگير اسلحهشان را زمين میگذارند که خسته شوند و در سوريه ظاهرا هنوز چنين نيست. علاوه بر اين، در اين مذاکرات بر من معلوم شد که ائتلاف ملی مخالفان سوری هيچگونه تاثيری بر آنچه در سوريه میگذرد ندارد. مختار لمانی میگويد که هنگام مذاکره با سوریها برداشت من اين بود که هيج احساسی نسبت به آنچه در کشورشان میگذرد نداشتند. گوئی درباره جای ديگری صحبت میکنند و نه درباره کشوری که من در آنجا خدمت میکردم. در اين مذاکرات اغلب احساس من اين بود که گوئی تنها کسی هستم که از دمشق میآیم. و بههمين علت هم استعفا دادم. باور کنيد اگر میتوانستم چيزی را تغيير دهم میماندم و برای من افتخاری هم میبود. چگونه فاجعه عراق شکل گرفت اين دومين باری است که مختار لمانی بهعنوان ميانجیگر استعفا میدهد. در سال ۲۰۰۷ هم که قرار بود ميانجیگر مذاکرات آشتی ملی در عراق باشد پس از دو سال مذاکره و فعاليت همه را بهحال خود گذارد و عراق را ترک کرد. لمانی میگويد که در عراق وضع بهگونهی ديگری بود. ما پس از يک سال گفتوگو با تمام طرفهای درگير موفق شديم مذاکرات را به پايان برسانيم و وارد مرحله تدوين قانون اساسی شويم. ولی ظاهرا هدفهای ديگری داشتند؛ مذاکره برای آنان نوعی فرار به جلو بود؛ نتيجه چنين رفتاری در آن زمان آن چيزی است که ما امروز در عراق شاهد آنيم. در پاسخ به اين سئوال که چه کسی و يا چه چيزی میتواند عراق امروز را عوض کند مختار لمانی میگويد تنها يک چيز و آن هم يک قانون اساسی است که بر پايه حقوق شهروندی تدوين شده باشد بدون در نظر گرفتن وابستگیهای مذهبی و قومی. ولی آنچه که آمریکاییها در آن زمان کردند و امروز واقعيت عراق است تقسيم قدرت بر اساس وابستگیهای مذهبی و قومی بود. رئيس مجلس سنی. نخستوزير شيعه و رئيسجمهور کرد. چنين مدلی قابليتهای فردی را ناديده میگيرد و بهجای کاردانی وابستگی گروهی مینشيند. تقسيم عراق يعنی ورود به جهنم حال که عراق پس از اين همه اشتباهات به پرتگاه فعلی رسيده است برای بسياری از ناظران بينالمللی و بازيگران منطقهای تقسيم اين کشور اجتنابناپذير به نظر میرسد. ارزيابی لمانی اما از اين نظريات و دورنمای ثقسيم عراق هراسانگيز است. او میگويد فکر تقسيم اين کشور بهمعنای گذشتن از دروازه جهنم و جنگ داخلی بیپايان است. هیچکدام از طرفهای درگير در عراق نه نقشه جغرافيايی جديد را میپذيرد و نه درعمل به تقسيم تن میدهد چرا که سرزمينهای مورد مناقشه در عراق بيش از آن است که بتوان با مذاکره تقسيم کرد. سوريهای مخروب و پارهپاره در سوريه وضع بسيار خطرناکتر از عراق است و راه حلی هم در چشمانداز نيست چرا که کسی به راه حلی باور ندارد و آنچه که مرا امروز بهوحشت میاندازد پارهپارگی اجتماعی و نفرت و سوءظن گستردهای است که بر سوريه سايه افکنده است. در گذشته احساس سوری بودن با همه اختلافات در همه مشترک بود ولی امروز همه همديگر را کنترل میکنند. اغلب خانوادهای و يا گروهی مجبور به ترک کوچه و يا محلهای میشوند فقط به اين دليل که به مذهب و يا طايفه معينی تعلق دارند. به همين دليل بههيچوجه متعجب نخواهم شد اگر روزی بشنوم که سوريه به نسلکشی در غلطيده ما هنوز به عمق فاجعه نرسيدهايم. من آدم بیاميدی نيستم واقعگرا هستم ولی در سوريه شرايطی حاکم است که معمولا کافکایی ناميده میشود . در دمشق دفتر من در طبقه سوم هتل شرایتون بود و من از پنجره اتاقم بر بزرگترين ميدان شهر، يعنی ميدان اموی و بخش وسيعی از شهر اشراف داشتم. آنچه را که از اين پنجره میديدم در نگاه اول منظره عادی بود مثل هر شهر ديگری چون ژنو، واشنگتن و يا مونترال ولی کسانی که به دفتر من میآمدند گوئی از شهر استالينگراد در پايان جنگ جهانی دوم میآيند با اينکه فاصلهشان با اين محل چهار کيلومتر هم نبود .همه چيز اين کشور نابود شده و کودکان بهراحتی میميرند چون که کمبود غذا و دارو بيداد میکند. در هفتههای آخر اقامتم در دمشق ديگر نمیتوانستم بخوابم چون آنچه در طی روز میديدم شبها بهسراغم میآمد . در اين روزها بود که فهميدم که دره عميقی است ميان آنچه که انسان مايل است بهدست آورد و آنچه که سرانجام حاصل میشود. Copyright: gooya.com 2016
|