چهارشنبه 1 مرداد 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

آقای اوباما؛ آیا شما قلبی در سینه دارید؟٬ مدس گیلبرت- ترجمه باران سوفی

Mads-Gilbert.jpg
نوشته زیر ترجمه نسبتا آزادی است از یک نامه1 که از قلب غزه توسط پروفسور مدس گیلبرت نوشته شده است. نامه به قدر کافی گویای شرایطی است که پرفسور گیلبرت از آن گزارش می دهد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دوستان عزیزم
 
شب گذشته شب به غایت سختی بود. اشغال زمینی‌ غزه  نتیجه داد: دست‌ها و پاهای بریده و بدنهای دریده،  خون و لرزش و مرگ، فلسطینی زخمی، از هر گروهی، از هر سنی، همه شهروند: همه بی‌ گناه.

قهرمانان اینجا در آمبولانس ها، همه جای غزه در بیمارستان‌ها در یک شیفت ۱۲/۲۴، با صورت‌های گرد آلود از فرط خستگی‌ وکار زیاد غیر انسانی‌ بی‌ آنکه مزدی بابت کارشان طیّ ۴ ماه گذشته گرفته باشند در حال کارند. آنها مراقبت میکنند، به زخمی ها می‌رسند، و  سعی‌ میکنند این آشوب را درک کنند؛ این آشوب غیر قابل فهم گوشت و بدنها، آنها که میتوانند راه بروند، آنها که نمیتوانند، آنها که نفس میکشند، آنها که نفسشان بریده است، آنها که خون از جسمشان جاریست و آن انسانهایی که خونی برایشان نمانده است: انسانها!! 
حال دوباره با فلسطینی، توسط ارتشی که می‌گوید اخلاقی‌‌ترین ارتش دنیاست مثل حیوان رفتار شده است.

احترام من به زخمیها بی‌ پایان است. به مصمم بودنشان در میانهٔ رنج و عذاب و ناباوری. ارادت من به کارمندان و داوطلبان اینجا بی‌ پایان است. نزدیکی من به فلسطینی‌ها به من قوّت میدهد. اگر چه لحظاتی هست که می‌خواهم فریاد بکشم، کسی‌ را سخت در آغوش‌ بکشم، گریه کنم، پوست و موی گرم این کودک غرق در خون را لمس کنم، و در آغوش‌ بگیرم و در برش بگیرم که برای همیشه در امان باشد. اما نمی‌‌توانم، آن‌ها هم نمی‌‌توانند. چهره‌های خاک الود ..آه‌ نه، نه حتا یک بار بیش: تلنبار دست و پای بریده و خونی. هنوز دریاچه‌ای از خون در یکی‌ از طبقات بیمارستان مانده است. کوه بانداژ‌های سوخته و خونی که باید کناری برداشته شوند، آه...آنها همه جا هستند: نظافت کارها و خاک اندازها تند و سریع در حال کارند:  پاره ای خون الود، موها، لباسهای به جای مانده از جسدها و رها شده٬ در جائی‌ باید به کناری جمع شوند و همه چیز دوباره باید آماده شود؛ همه چیز دوباره تکرار شود، دوباره و دوباره.

طیّ ۲۴ ساعت گذشته بیش از ۱۰۰ نفر به بیمارستان شفا آورده شده اند. این برای یک بیمارستان وسیع مجهز با کادر آماده و آزموده هم زیاد است، چه برسد به اینجا که هیچ چیز، تقریبا هیچ‌چیز در دسترس نیست: نه برق، نه آب، نه دارو، نه حتا میز. ابزار کار، مانیتورها، همه چنان فرسوده و زنگ زده  که گویا همین دیروز از موزه بیمارستان‌ها برداشته شده اند. این قهرمانها اما شکایت نمیکنند. آنها همچون قهرمانها با همین ها کار را پیش میبرند: پیشانی بالا، ثابت قدم و مصمم.

زمانی‌ که این کلمات را برای شما مینویسم، در بسترم تنها هستم و سیل اشکهایم جاریست، اشکهای گرم و بی‌ فایده‌ام که از درد و غم جاریست، از خشم، و از ترس. : به خود می‌گویم:  محال است، این اتفاق‌ها محال است که بیفتد. 
همین حالا، در همین لحظه، ارکستر ماشین جنگی اسرائیل سمفونی وحشتناک خود را شروع کرد؛ دقیقا همین الان. گلوله باران از قایق‌های جنگی بر ساحل باریدن گرفت. اف‌‌۱۶ غرش کنان، وزوز تهوع آور هواپیما‌های بدون سرنشین،  ….. همه ساخته و پرداخت شدهٔ آمریکا.

آقای اوباما، آیا شما قلبی در سینه دارید؟

من از شما می‌خواهم که یک شب را، فقط یک شب را در این بیمارستان با ما بگذرانید. ظاهرتان را تغییر بدهید. من بی تردید مطمئن هستم این تاریخ را تغیر خواهد داد. کسی‌ که قلبی و قدرتی‌ دارد محال است از اینجا خارج شود مگر مصمم شود به سلّاخی مردم فلسطین پایان دهد.
اما این بی‌ قلبها، این بیرحم‌ها محاسبه خودشان را انجام داده‌اند و نقشه یک داهیای دیگر را برای سلّاخی مردم اینجا کشیده اند. اینجا در شب‌های آینده هم رود خانه‌های خون جاری خواهد بود. میتوانم بشنوم که آنها ساز مرگ را کوک کرده اند. لطفا هر کاری میتوانید انجام دهید. این، این نمیتواند ادامه پیدا کند.

مدس گیلبرت
پروفسور و سرپرست بیمارستان دانشگاه نروژ شمال 


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016