گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
5 خرداد» چرا فران ناسيونال (نئو فاشيست) بزرگترين حزب فرانسه شد؟ علی کشتگر23 اردیبهشت» پيام ميرحسين موسوی، مرگ بهتر از توبه در پيشگاه خامنهای! علی کشتگر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مواضع شرمآور دولت فرانسه در قبال کشتار بیرحمانه غزه! علی کشتگر![]() ژنرال دوگل رئيس جمهور وقت فرانسه، اسرائيل را آغاز کننده و مسبب جنگ ۶ روزه می دانست. اين اسرائيل بود که با به پرواز درآوردن هواپيماهای شناسايی و جنگنده بمب افکن های خود بر فراز سوريه، اردن و مرزهای مصر، نخست با مهارت تمام هفته ها سران اين کشورها را عليه خود تحريک کرد و وقتی کار به جايی رسيد که عبدالناصر و سران سوريه که فريب تحليل های احساساتی خود را خورده بودند، چندين روز پياپی شعار نابودی اسرائيل و ريختن مردم اين کشور به دريا سر دادند، افکار عمومی جهانی به قدرکافی به سود اسرائيل و عليه اعراب بسيج شد. اسرائيل که برای محق جلوه دادن تهاجم نظامی از پيش تدارک ديده خود فقط به همين حمايت افکار عمومی جهانی نياز داشت، در يک حمله برق آسا ظرف شش روز ساحل غربی رود اردن، بيت المقدس شرقی، ارتفاعات جولان، نوارغزه و صحرای سينا را اشغال کرد. از آن زمان تا به امروز، اسرائيل همواره از تحريک احساسات اعراب و برانگيختن شعارهای افراطی ضد اسرائيلی در جهت جلب افکار عمومی جهانی برای پيشبرد مقاصد خود سود برده است. گويی اسرائيل برای بقا و پيشبرد اهداف خود به دشمنی دائم اعراب با اسرائيل و حتی به "آنتی سميتيسم" يا (يهودی ستيزی) نياز دارد. دولت های مختلف اسرائيل بويژه پس از جنگ شش روزه، استراتژی خود را برابدی کردن اشغال سرزمين های فلسطين قرار داده اند. اين استراتژی جنگ افروزانه و خشونت زا طبعا نمی تواند با صلح سازگار باشد. در اين نگرش زورگويانه معنای صلح چيزی جز تسليم همه جانبه اعراب فلسطين به خواسته های ستمگرانه اسرائيل نمی تواند باشد. اسرائيل و محافل متحد آن درغرب اما اين استراتژی که صلح را به تسليم فلسطينی ها ونابودی کامل مقاومت آنان منوط می کند از افکار عمومی پنهان کرده و معمولا چنين وا می نمايند که سرچشمه بحران و خشونت، افراطيون فلسطينی هستند، در حالی که برآمد جريانات بنياد گرا، و افراطی از جمله قدرت گيری حماس در غزه خود معلول طولانی شدن اشغال، تبعيض و سرکوب در سرزمين های اشغالی است. دولت های دست راستی اسرائيل مسوول چرخه توليد و بازتوليد خشونت، نفرت و تروريسم بنيادگرا در منطقه مصيبت زده خاورميانه هستند و اساسا پيشبرد اهداف تجاوزکارانه خود را در گردش اين چرخه جهنمی يافته اند. هرچه دوره اشغال طولانی تر و فرايند نفرت زای شهرک سازی در مناطق اشغالی گسترش بيشتری يافته، ديوار صلح کوتاهتر، نوميدی نسبت به آينده عميق تر و بستر افراطی گری و رشد بنيادگرايی هموارتر شده است. و هرچه شعارها و واکنش های افراط گرايانه در ميان اعراب فلسطينی و مردم عرب کشورهای همسايه اسرائيل راديکال تر شده، اسرائيل و متحدان آن حق بيشتری برای توجيه سرکوب و خشونت برای خود قائل شده اند. لابی های قدرتمند طرفدار محافل دست راستی اسرائيل در غرب نيز آن چنان نفوذی در رسانه ها، احزاب سياسی و نهادهای دولتی و مدنی پيدا کرده اند که با کمی اغراق می توان گفت، در اين عرصه، دموکراسی های غربی به گروگان گرفته شده اند. انگار گذر زمان افکار دورنگرانی همچون دوگل را به فراموشخانه تاريخ برده است. اينک سالهاست که اکثر قريب به اتفاق سياستمداران و زمامداران اروپايی و آمريکايی حق گويی و صراحت لهجه در قبال بحران فلسطين را به مصلحت آينده سياسی خود نمی بينند و کم نيستند دولت مردان و سياستمدارانی که منافع و مصالح سياسی خود را در همدستی با اين لابی های قدرتمند و در نتيجه همراهی با دولت های دست راستی اسرائيل يافته اند. تقريبا هيچ يک از زمامداران و سياست مردان غرب ديگراز ضرورت اجرای قطعنامه های مختلف شورای امنيت که اسرائيل همه را يکی پس از ديگری لگدمال کرده سخن نمی گويند. گويی همه پذيرفته اند که دولت اسرائيل نماينده قوم برگزيده خدا بر زمين است، دارای حقوق ويژه است و جان انسان اسرائيلی از جان اعراب عزيزتر و ارزشمندتر است. اين نگاه تبعيض آميز و تحقير کننده، بذر نفرت و دشمنی نسبت به اسرائيل و متحدان آن در قلب اعراب و مسلمانان می کارد و در نتيجه فرايندهای صلح، دموکراسی و ثبات جهان آينده را فدای مصالح کوته بينانه و تنگ نظرانه سياستمداران ابن الوقت می سازد. فرانسه ای که به حکم تبعيد، سی سال است ميهن دوم من شده، اين روزها به صحنه رقت بار نمايش زمامداران کوته بينی تبديل شده که بر جايگاه ژنرال دوگل و آندره مالرو تکيه داده اند. آنها، در کشوری که اسلام پس از مسيحيت دومين دين آن محسوب می شود و ده درصد جمعيت آن را مسلمانان و عرب تبارها تشکيل می دهند با حمايت يکجانبه از دولت نتانياهو و درپيش گرفتن سياست تبعيض آميز در قبال اعراب فلسطين به دست خود بذر راديکاليسم و بنيادگرايی را در حومه های محروم شهرهای بزرگ فرانسه می پاشند. پيش از به قدرت رسيدن فرانسوا هولاند، فرانسه بيشتر از نيم قرن کم و بيش به دکترين مارشال دوگل در قبال مساله اسرائيل و فلسطين و تحولات خاورميانه وفادار بود. بنابه آن دکترين هرچند اسرائيل دوست فرانسه به شمار می رفت و اين کشور خود را در قبال حفظ موجوديت و امنيت اسرائيل متعهد می دانست، اما با ادامه اشغال سرزمين هايی که در جنگ ۶۷ تصرف شده بود، به شدت مخالفت می ورزيد و عقب نشينی هرچه سريعتراسرائيل از همه سرزمين های اشغالی را يکی از شرايط لازم برای صلح می دانست. ژنرال دوگل رئيس جمهور وقت فرانسه شش ماه پس از جنگ شش روزه در تاريخ ۲۷ نوامبر ۱۹۶۷در کنفرانس مطبوعاتی خود (لينک سخنرانی دوگل در پائين صفحه) در پاسخ به پرسش خبرنگاران بر مواضع زير تاکيد کرد: دوگل در اين کنفرانس تاکيد می کند، که اسرائيل قصد دارد سرزمين های اشغالی را زير سلطه خود نگهدارد و به همين دليل نيز سياست تشويق يهوديان به مهاجرت به اسرائيل را تشويق می کند.او هشدار می دهد که ادامه اشغال طبعا موجب مقاومت مردم مناطق اشغالی می شود، وبرآن است که مقاومت مردم مناطق اشغالی تفاوتی با مقاومت مردم الجزاير که استقلال خود را طلب می کردند ندارد. دوگل از قدرت ها و محافلی که در ارتباط با مناقشه اعراب و اسرائيل يکجانبه برخورد می کنند و به جانبداری از يک طرف دعوا(اسرائيل) برخاسته اند انتقاد می کند و آن را مانع صلح می داند. ۵۰ سال بعد لوموند ديپلماتيک در مقاله ای تحت عنوان "۵۰سال پس از جنگ ۶ روزه" ضمن يادآوری تحليل و مواضع دوگل به نقد نظرات و سياستهايی که از همان زمان خواهان پيشبرد سياست يک بام و دو هوا و مشوق ادامه اشغال سرزمين های اعراب بوده، پرداخته است. رژه دبره فيلسوف فرانسوی نيز ضمن ستايش از تحليل ها و مواضع دورنگرانه دوگل جملات زير را از کنفرانس مطبوعاتی نوامبر ۶۷ دوگل نقل می کند: دکترين دوگل در قبال اسرائيل و اعراب، در دوران ژاک شيراک همچنان ادامه داشت. نيکلای سرکوزی نيز با وجود نزديکی نسبی با دولت دست راستی اسرائيل و نقض برخی از وجوه دکترين دوگل در مساله فلسطين هنوز در وجه غالب در همان چارچوب گذشته عمل می کرد. حکومت فرانسوا هولاند اما با چرخش حيرت انگيزی به اين دکترين پشت کرده و فرانسه را از جايگاه معتبر و رفيع گذشته ساقط نموده است. فرانسه فرانسوا هولاند چه در مساله فلسطين و چه در ساير مسايل اساسی خاورميانه به همدست و حتی در مواردی دنباله رو دولت دست راستی نتانياهو تبديل شده است. چنان که در دو سال گذشته تقريبا نمی توان ميان سياستهای دولت نتانياهوبا کاخ اليزه و وزارت خارجه فرانسه در قبال مساله فلسطين و پرونده هسته ای ايران تفاوتی پيدا کرد. برای نمونه درست در شرايطی که بحران اخير روبه وخامت داشت، حمله ارتش اسرائيل به مناطق مسکونی غزه آغاز شده بود و اغلب تحليل گران نسبت به پيامدها و تلفات انسانی آن هشدار می دادند، بيانيه رسمی کاخ اليزه که در سايت کاخ رياست جمهوری بازتاب يافته، به جای دعوت از دولت اسرائيل به خونسردی و تلاش در جهت بازداشتن اسرائيل از تهاجم نظامی به غزه، دولت نتانياهو را در پيشبرد سياستهای خشونت آميز و خطرناک خود تشويق می کند. در اين بيانيه که در تاريخ ۹ جولای يعنی در آغاز حمله نظامی هولناک ارتش اسرائيل به نوار غزه صادر شده آمده است: "رئيس جمهور امشب با نخست وزير بنيامين نتانياهو گفتگوی تلفنی داشت. رئيس جمهور همبستگی ملت فرانسه با اسرائيل در برابر راکت پراکنی های غزه اعلام کرد. رئيس جمهور به ايشان يادآور شد که فرانسه قاطعانه اين تجاوزات را محکوم می کند، و بر آن است که حکومت اسرائيل حق دارد به هر وسيله ای که خود تشخيص می دهد و به هر اقدامی که لازم می داند برای امنيت مردم اسرائيل در برابر تهديدات متوسل شود..." در بيانيه کاخ اليزه حتی يک کلمه از کودکان، زنان و مردم بيگناه فلسطينی که قربانی خشونت و جنگ اند صحبت به ميان نيامده است. همزمان با اين بيانيه، وزارت خارجه فرانسه نيز به شهروندان فرانسوی توصيه کرده که حتی الامکان از نزديک شدن به شعاع ۴۰ کيلومتری نوار غزه پرهيز کنند. و درست در هنگامه اين حملات وحشيانه ارتش اسرائيل به مناطق مسکونی غزه که نام واقعی آن جنايات جنگی است، سفير فرانسه در اسرائيل آقای پاتريک مزونا Patrick maisonnave با برگزاری مراسم جشن دوستی فرانسه و اسرائيل در شب ۱۴ ژوئيه، روز ملی فرانسه را به سياست جاری فرانسه در قبال اسرائيل پيوند می زند. کاری که در اين شرايط بحرانی معنای آن معلوم است. تابه امروز(۲۳ژوئيه) بنابه گزارش های خبرگزاری های معتبر جهان نزديک به هفتصد نفر از اهالی غزه از کودکان خردسال گرفته تا مادران و سالخوردگان توسط ارتش اسرائيل به قتل رسيده اند، هزاران زخمی بی دارو ودرمان و دويست هزار بی خانمان شده نيز از نتايج اين جنگ است. صحنه های پيکرهای پاره پاره شده کشته شدگان که حتی فرصت جمع آوری آنها نيز به مردم غزه داده نمی شود، دلخراش تر از آن است که بتوان تماشا کرد. با اين همه بخش مهمی از مباحث رسانه های فرانسه صرف بزرگنمايی يهودی ستيزی که متاسفانه واقعيت دارد اما تا آنجا که من می دانم بسيار محدود است، می شود. لابی های مرئی و نامرئی طرفدار اسرائيل در فرانسه می کوشند اخبار مربوط به شعارهای پراکنده ی ضد يهود که از دهان عناصر ناآگاه و حتی مشکوک بيرون می آيد و طرفداران چندانی در ميان اعراب فرانسوی ندارد را چنان بزرگنمايی کنند و با آب و تاب بازتابانند که خبرهای هولناک غزه تحت الشعاع قرار گيرد. از بحث های عميق و ريشه ای خبری نيست. هيچ کس از علل و ريشه های فاجعه ای که کودکان را همراه با کورسوهای اميد به صلح در زير آوارها و خرابه های خونين غزه مدفون می کند حرف نمی زند، هيچ کس از اثرات روانی اين جنگ بر نوباوگان و جوانان فلسطينی و پيامدهای آن که آينده را تباه می کند سخن نمی گويد. گويی بيماری خود سانسوری، مغز سياستمداران و قلم روزنامه نگاران را فلج کرده است. عظمت و نفوذ جهانی فرانسه دوران دوگل در استقلال رای، صراحت و شجاعت در بيان و دورنگری روشنفکران و رهبران سياسی آن زمان بود. حالا سياستمداران کوته قامت و بی سياست، فرانسه را در اندازه و قامت خود می خواهند. نيم قرن پيش سه روشنفکر چپ اسرائيلی که حيم حنگبی يکی از آنان بود در جزوه تحليلی (the class nature of israeli society) که با عنوان "جامعه اسرائيل" به فارسی ترجمه شده نوشتند: صهيونيسم به مثابه نگرشی که قومی را برگزيده و سرزمينی را ارض موعود می داند و برای قوم يهود امتيازات و حقوقی قائل می شود که برای اعراب و مسيحيان اين سرزمين قائل نيست، ضرورتا به آپارتايد می انجامد و بی آينده است. آنها آرزوی برپايی دولتی در اين سرزمينها داشتند که نماينده واقعی همه ساکنان آن از يهودی و مسيحی گرفته تا اعراب مسلمان باشد. و به همه شهروندان با يک چشم بنگرد. از اين آرزوی فعلا غيرممکن که بگذريم، امروز بايد گفت که ادامه اشغال سرزمينهای اعراب فلسطينی و نابودی هرگونه چشم انداز صلح، خاورميانه را به پرتگاه تعصبات و جنگهای مذهبی و قومی می کشاند. سراشيبی که صلح و ثبات را نه فقط در خاورميانه بلکه در قلب اروپا و آمريکا و در همه جهان تهديد می کند. اين درد بی درمان وخيم تر و بزرگتر از آن است که علاج آن از اسرائيل و اعراب فلسطين به تنهايی ساخته باشد. قدرت های بزرگ جهانی بويژه ايالات متحده و اتحاديه اروپا پيش از آن که آتش تعصبات قومی و مذهبی صلح و امنيت جهانی را به کام خود فرو برد بايد به صدای بلند اعلام کنند که مخالفت با زياده خواهی ها و زورگويی های صهيونيسم يهودستيزی نيست (خلطی که سياست مداران اسرائيل بر آن اصرار دارند و برخی از دولت مردان غربی نيز پذيرفته اند). بايد به سران اسرائيل هشدار دهند که اگر تک تک افراد همه جريانات مقاومت فلسطين و اعضای خانواده همه آنان هم به دست ارتش اسرائيل نابود شود صلح و آرامش برای اسرائيل و متحدان آن به بار نمی آورد. بايد به سياستمداران ستيزه جوی اسرائيلی بگويند که اين راه خونين به دريای طوفانی آتش و خون منتهی می شود، دريايی که همه را غرق می کند. بايد به مواضع و تحليل های دورنگرانی همچون دوگل و يا جيمی کارتر بازگشت واسرائيل را به پذيرش قطعنامه های فراموش شده شورای امنيت مجبور ساخت. وگرنه نوميدانه در انتظار انفجار مهيبی بود که همه چيز را در خون و خاکستر مدفون کند. وقتی اين يادداشت به پايان رسيد، ديدم که رسوايی جنايات جنگی در غزه وزير خارجه فرانسه را وادار به ابراز موضع زير کرده است: اين اتفاقات برای ما قابل قبول نيست! نوشدارويی برای خالی نبودن عريضه و سلب مسئووليت از خود! ـــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|