گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
1 فروردین» در نادرستی سرنگونی حکومت های منتخب از طریق تظاهرات خیابانی٬ محمد برقعی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آیا اسرائیل نماد ظلم و تبعیض است ؟٬ محمد برقعیچنین است که مردم نماد سازی می کنند ، که یا با تجلیل آن نماد بازندگی پاکان رادر جهان واقعیت انکار کنند ، و یا با لعنت بر آن نماد، از ستمگر در جهان اخلاقیشان انتقامی را بگیرند ، که در جهان واقعی نمی توانند. یعنی می دانند که در جهان واقعی اسرائیل میزند و می کشد و سرزمین فلسطینیان را اشغال می کند ، ونزدیک به دومیلیون فلسطنی را مجبور می کند در فقر و تنگ دستی ، در فضای کوچکی که همه راههای خروجی اش را بسته است ، به نام نوار غزه ، نه زیست که برسرهم تلنبار شوند .ن
چرا تمام انسان ها و سازمان های مترقی و سازمان های حقوق بشر اسرائیل را محکوم می کنند و آن را ستمکارترین حکومت وقانون شکن ترین کشور جهان می دانند، و هر سرکوبی که از فلسطین می کند خشم جمعیت وسیعی در جهان را بر می انگیزد . آیا واقعا کشتاری بی رحمانه تر از همه میکند ؟ آیا در دارفوروبیافرا کمتر انسان بی گناه کشته شد ؟ آیا نا تودر لیبی به اندازه تمام عمر حکومت اسرائیل مردمان غیر نظامی را نکشت ؟آیا کشتار مسلمانان در میانمار، یا کشتار دولت اندونزی در تیمور شرقی چندین برابرکشتار اسرائیل نبود؟. آیا حکومت ایران چندین هزار زندانی را در طی چند روز قتل عام نکرد؟ آیا در شیلی و اندونزی حکومت ها دهها برابر اسرائیل نکشتند .؟ آیاکشتار در سوریه با کشتار فلسطین قابل مقایسه است .بگذرم از کشتار در عراق وافغانستان و . پس چرا از میان این همه اسرائیل چنین شاخص شده است. و چرا اسرائیل "نماد" سرکوب و زور شده است ؟ نماد : یک پدیده که سمبل یا نماد مفهومی می شود لزوما از مشابهات آن بدتر یا بهتر نیست . برای مثال سیاهکل برای روشنفکران ایران چنان سمبل مبارزه شده که حتی در مجالس و گردهم آیی های برای بزرگداشت هزاران شهید نیروهای چپ پس از انقلاب همیشه آن آهنگ خوانده میشود ،در حالی که همه کشتگان سیاهکل کمتر از کشته های یک گروه چپ در یک درگیری با جمهوری اسلامی است. .یا واقعه کربلا در برابر تعداد شهیدان جنگ با عراق رقمی نیست. از آن سوی طالبان، فاشیسم، نازیسم نمادهای منفی هستند. حق پیروز است یا زور : بشرها در طول تاریخ با یک چالش ذهنی در گیرند . کار جهان بر حق ودرستی استوار است یا زور. این سخنان در زبان مردم جاری است " حق به حقدار میرسد " "بی گناه تا پای دار میرود اما بر سردار نمی رود" " به هر دستی که می دهی به همان دست می گیری" "سر ظالم به سنگ می خورد"ملک با ظلم نمی ماند" " آه مطلوم دامن ظالم را می گیرد " وووو اما با آن که همه از آن میگویند واین سخنان را گرامی می دارند.و به آن دل خوش میدارند اما در عمل چیز دیگری می بینند . می خوانند سرخ پوستان نابود شدند و خونشان گردن سفید پوستان را نگرفت .اعراب و اعراب فاجعه ها آفریدند و از کشته ها پشته ها ساختند، ولی قرن ها حکومت کردند ، ونسل ها بر گرده قربانیان ایرانی اشان سوار شدند. درسطح فردی هم در جهان واقعی همین را می بینند. تمام کسانی که در زمان شاه مملکت را غارت کردند در اروپا وامریکا خوش میگذرانند ، مصدق و امیر کبیر و قائم مقام نه تنها خود منکوب شدند ،بلکه اولادشان هم خیری ندیدند . در حالی که شاهزاده فرمانفرما ها یا نوری ها یا وثوق الدوله ها نه تنها خود خوب زندگی کردند، بلکه اولاد شان نیز زندگی موفقی پیدا کردند. کجا ستمگر به سزای اعمالش میرسد و حق به حق دار میرسد . حتی پرویز ثابتی شکنجه گردر رفاه در خارج زندگی میکند ، در حالی که بسیاری از قربانیان او در همین غربت زندگی سختی را می گذرانند. آیت الله ها خلخالی ، محمدی گیلانی یا فلاحیان چه زندگی سختی کردند. قاضی مرتضوی یا صلواتی تاوان کدام ظلمشان را دادند خود زندگی مرفهی می کنند و فرزندانشان ، مثل اسلاف اینان،از مزایای ظلم وغا رت پدر بهره ور می شوند و نه تنها سحر خیز وصابر به همان سرنوشت صور اسرافیل مبتلی می شوند ، فرزندانشان نیز چون فرزندان آنان می شوند بدین سان اسرائیل نمادی شده برای نشان دادن حکومت زور بر اخلاق. ودر میان ایرانیان نیز کم نیستند که اگرمانندانگشت شماری بی شرمی حمایت از اسرائیل راندارند ،با انواع حیل از محکوم کردن اسرائیل سرباز میزنند ،از آن جمله حمس را در کنار اسرائیل می گذارند تا نه سیخ بسوزد نه کباب . اسف بارتر آن که در حالی که تمام روشنفکران به نام جهان و وجدان های بیدار بشریت جنایت اسرائیل را محکوم کرده اند پاره ای از روشنفکران دینی ما چون دکتر سروش سکوت کامل پیش گرفته اند . گویی کشتار این همه مردم بیگناه ، و بیش از 150 کودک ،خاطرشان را مکدر نمی دارد. عدم صداقت رسانه ها.: دیریست آگاهان جهان از جمله نوآم چامسکی از این دوگانگی و نفاق می گویند اما کم کم با تسلط چند خانواده بر رسانه های جهان وهم دستی آنها با دولت ها آزادی مطبوعات هر روز کم رنگ می شود. با سیاستی که از حمله به عراق آغاز شد ، مردم کوچه و خیابان جهان سوم هم شاهد دو رنگی و دروغگویی حاکم بر رسانه هاشدند. این که صاحبان رسانه ها ،چنان بخشی از قدرت جهان شده اندکه دیگر رکن اساسی دموکراسی نیستند ،و دست دردست قدرت برای جهان برنامه ریزی می کنند.انقلابات نارنجی ،اوکراین و دهها مورد دیگر بیانگر این پیوند بود. اما اگر با کنترل رسانه ها مردم دور از محل را می توان فریفت یا در غفلت نگاه داشت، ، کشتار مردم بی گناه در عراق را از چشم غیر عراقی می توان پنهان کرد ،تا مثل انعکاس اخبارکشتار در ویتنام وجدان مردم بیدار نشود و برعلیه جنگ اعتراض نکنند ، اما مردم عراق را که نمی توان فریفت. از همین خشم است که بوکو حرام وداعش و القاعده تغذیه می کنند. بهترین نماد این فریب و دو گانگی سرکوب اسرائیل از فلسطینیان است . مردم شاهدند رسانه ها روزها و روزها از اسارت سیصد دختر به دست بوکوحرام می گویند ، اما دوربین تلویزیون ها کشتار کودکان غزه را نشان نمی دهند ،و اگر برای خالی نبودن عریضه گوشه ای را نشان دهد ،اولا سعی می کند قابل تحمل ترینش باشد ، بعد هم بلا فاصله با یک مقام اسرائیلی مصاحبه می کنند تا برای این کشتار توجیهی ارائه شود .امادرمورد فاجعه سقوط هواپیمای مسافربری دراوکراین ،در به در میگردند تا آشنایی و فامیلی از قربانیان هواپیمای سقوط داده شده رابرای مصاحبه پیدا کنند.اماگویی مردم فلسطین سخن گفتن نمی دانند ،تا از بیدادی که بر آنان میرود بگویند..واز آنجا که میدانیم رسانه ها و هالیوود تحت نفوذ شدید اسرائیلیان است ، لذا اسرائیل بهترین نماد این نفاق و دوریی می شود. این فشار بر رسانه ها تا حدی است که دیگر هلن توماس افسانه شده..حتی فرید ذکریا هم برای بقایش باموج همراه میشود، ودر تمام مدت این یورش ،در برنامه هایش در این مورد سکوت می کند. حال اسرائیل 60 سال است که همان سیاست را اجرا می کند . سرزمین فلسطینین را اشغال کرده ، و در این مورد گوش به حرف هیچ کس وهیچ نهادی نمی دهد ، ولی فلسطینیان را جنگ افروزانی می خواند که مانع آسایش اشغالگران متمدن شده اند. مهم نیست چه سازمانی در فلسطین مورد قبول مردم باشد، هرکه باشد تروریست خوانده می شود . پیشتر الفتح بود وحال حماس .و آن قدر این دروغ را تکرار می کند ،که در اذهان جا بیفتد. از جمله نمی گوید که حماس دو ماه پس از پیروزی در انتخابات سال 2006 به آقای بوش نامه نوشت که حاضر به رسمیت شناخته شدن اسرائیل و راه حل سیاسی نه نظامی است، و همین را درچند سال بعد رسما به آقای جیمی کارتر اعلام کرد ،ودر آوریل گذشته دولت اتحاد را با الفتح شکل داد، ،که لازمه اش به رسمیت شناختن اسرائیل و رد مبازه مسلحانه بود. جالب آن است که پذیرفت محمود عباس رئیس دولت شود، در حالی که محمود عباس چند سال است به طور غیر قانونی پست ریاست جمهوری را تصاحب کرده ، و با پشتیبانی اسرائیل و امریکا از انتخابات پرهیز می کند ،زیرا همه میداند در یک انتخابات آزاد حمس حتی در کرانه غربی هم برنده است .اما نتانییاهو مرتب اعلام می کند حماس حاضر نیست اسرائیل را به رسمیت بشناسد ،و نابودی اسرائیل برنامه رسمی آن است. و این دروغ را با در دست داشتن رسانه ها و حمایت غرب آن قدر تکرار کرده که بیشتر مردم،حتی نیروهای مترقی، باور کرده اند. این گونه تحریفات را مردم جهان سوم با گوشت و خون خود لمس می کنند لذا اسرائیل را به عنوان بارزترین نماد تحریف واقعیت می شناسند. Copyright: gooya.com 2016
|