گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
21 مرداد» آخرین خبر: سیمین زیر دستگاه تنفس مصنوعی٬ هادی خرسندی16 خرداد» پیش از اینها ارتشی دولا نبود - آفتابه پرکن ملا نبود٬ هادی خرسندی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چه کسی دستفروش ما را کشت؟٬ هادی خرسندیماجرای کشته شدن یک دستفروش توسط قلچماق های حکومتی احتمالاَ به اینجا بکشد که فرزندان مقتول بیایند در تلویزیون و از مجریان این برنامه تشکر کنند. بعد هم سرهنگ شهردار یا معاونش بیاید بگوید مقتول آدم معلوم الحالی بود و هنگام درگیری با مأموران ما داشته شعری از سیمین بهبهانی را زیر لب زمزمه میکرده! (ربطی ندارد، ولی این روزها هرکس به شاعر ملی و محبوب تازه درگذشته بد بگوید، موجب خشنودی خاطر مقام معظم رهبری میشود و دق کردن ایشان را به تأخیر میاندازد.).
ویژه گویا نیوز گرچه تیر از کمان همی گذرد چهار سال پیش تقریباَ نظیر این پیشامد برای جوان دستفروشی در تونس داشتیم که سلسله جنبان جنبش های مخالف حکومت در کشورهای عرب شد. در کشور ما، ماجرای کشته شدن یک دستفروش توسط قلچماق های حکومتی احتمالاَ به اینجا بکشد که فرزندان مقتول بیایند در تلویزیون و از مجریان این برنامه تشکر کنند. بعد چند تن از نمایندگان مجلس اسلامی بگویند باید برای تأمین جان مأموران شهرداری در مصاف با دستفروش ها، نگهبان و بادیگارد بگذاریم. بعد هم سرهنگ شهردار یا معاونش بیاید بگوید مقتول آدم معلوم الحالی بود و هنگام درگیری با مأموران ما داشته شعری از سیمین بهبهانی را زیر لب زمزمه میکرده! (بله، ربطی ندارد، ولی این روزها هرکس به شاعر ملی و محبوب تازه درگذشته بد بگوید، موجب خشنودی خاطر مقام معظم رهبری میشود و دق کردن ایشان را به تأخیر میاندازد.). این ها که دستفروش زحمتکش ما را در مقابل چشمان فرزندش کشته اند، چه کسانی بوده اند؟ هویت آنها هنوز در هاله که چه عرض کنم، در پیازه ای تو در تو از ابهام گیر کرده است، بی آنکه ابهامی در کار باشد! ابهامش خیلی رقیق است و چندان به گمانه زنی نیاز نیست. کسی که ماجرا را از اول تا به آخر لحظه به لحظه زیر نظر داشته، پرتقال فروشی است که در آن سوی خیابان به چرخش تکیه داده بوده. اما در سایت «بهار» از قول شاهد عینی (مهدی) میخوانیم: اینجا تنها ابهامی که هست، در باره کیستی مأموری است که به سمت خودرو رفته و با «جسم سخت» معروف، برگشته و بر فرق مقتول کوبیده. عده ای میگویند او سردار قالیباف بوده اما اکثریت شهادت داده اند که به نظرشان آمده که حسن روحانی، دیلم به دست، ـ همانطور که بارها گفته است ـ دارد به شدت برخورد میکنند! در حالیکه پرتقال فروش مربوطه همچنان با دقت ماجرا را زیر نظر دارد، ما از شاهد عینی دیگری میشنویم. سعید میگوید: <<ضارب بعد از این واقعه به سمت ماشین حرکت کرد و دو نفر باقیمانده نیز با دیدن این صحنه، آرام آرام از محل حادثه دور شدند.>> خوب، معمولاَ چه کسی در چنین هنگامه هائی آرام آرام از محل حادثه دور میشود؟ پاسخ معلوم است، اما اینها دو نفر بوده اند. ابهامش در اینجاست که نمیدانیم نفر دوم چه کسی بوده که همراه حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی آرام آرام از محل حادثه دور میشده. بعضی ها که فقط او را از پشت دیده اند، آقا سید مجتبا خامنه ای را گمانه میزنند. Copyright: gooya.com 2016
|