گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تأملی در بازنشر "جوکهای امام"، مرتضی کاظميانمریدان "امام" و دلبستگان به او هنوز جسارت نقد وی را نیافتهاند. اینچنین کارنامهی رهبر انقلاب در هالهای از تقدس مینشیند. در مواردی نیز که اندک تأملی دربارهی وی مطرح میشود، زیر سایهی "راهبرد" و "مصلحت"های سیاسی روز، "حقیقت" به حاشیه میرود
اينکه چه کسی (شخصيت حقيقی يا حقوقی) از داخل يا خارج ايران، جوکهای يکدست اخير دربارهی آيتالله خمينی را کليد زده، هرچند موضوع مهمی است اما دغدغهی اين مکتوب نيست. ماجرای جديد هر ريشه و دليلی داشته و دارد، لطيفههای انتقادی ـ که شخص اول آن رهبر انقلاب اسلامی است ـ بهگونهای غريب، فراگير شده و مورد اقبال قرار گرفته است. و آنچه در اين وضع مورد غفلت واقع شده، ريشههای جامعهشناختی و علل اقبال به اين جوکهاست. وجه مهمی از حکايت، که اين مطلب تنها میکوشد بهمثابهی فتح بابی، به آن اشاره کند. موج بازنشر جوکهای آيتالله خمينی توسط شهروندان در شبکههای اجتماعی (در اينترنت يا موبايل يا ...) آنگونه محسوس و حجيم و گسترده بود که با واکنشهای رسمی و سياسی و امنيتی مواجه شد. واکنشها محدود به تهديدهای مستقيم و غيرمستقيم سخنگويان برخی نهادهای حکومتی نبود؛ چنانکه فقط رسانههای همسو با اقتدارگرايان، به تلويح و تصريح به آن نپرداختند. بهعنوان برخی شواهد قابل تأمل، صادق زيباکلام، مدرس علوم سياسی از پروژهی هدفمند و امنيتی «اصولگرايان تندرو» گفت؛ سايت "تابناک" موضوع را «مشکوک و عجيب» توصيف کرد و «سازماندهی شده» خواند و «توهين» و «ناهنجاری» دانست؛ و سايت "کلمه" از «دستهای دسيسهگر امنيتی» نوشت که «پشت پروژه پاره کردن مخفيانه عکس امام جلوی دوربين و سپس پخش چندين باره آن از صدا و سيما بودند، حالا قصد دارند با انتشار پيامهای توهينآميز به ساحت امام راحل، برای دور جديد فيلتر کردن شبکههای اجتماعی و گسترش فضای امنيتی، مقدمه چينی کنند.» کسی اما به دلايل و علل اقبال مردم به اين جوکها و بازنشر گستردهی آن اشاره نمیکند. هرچند بعيد به نظر میرسد در اردوگاه دلبستگان و ياران و مريدان رهبر انقلاب، باوری به فراگير شدن اين لطيفهها باشد. و در سطحی ديگر، اساسا امکان نقد و بررسی جامعهشناختی اين موضوع در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی وجود داشته باشد. شوخی با آيتالله خمينی اگرچه جديد نيست، اما گسترده شدن بازنشر جوکها به کمک واتس آپ و وايبر و وی چت و ... در عصر ارتباطات، برای حکومت و دلبستگان و مريدان رهبر انقلاب اسلامی، قابل قبول نيست. آنان بجای بررسی جامعهشناسانهی گسترش اين جوکها و تأمل در ريشههای جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی فراگيرشدن غريباش، میکوشند هرچه زودتر اصل ماجرا (شوخی با رهبر انقلاب) را متوقف و محدود کنند. آيتالله خمينی نه فقط برای حاکمان و صاحبان قدرت، که برای بخش مهمی از اصلاحطلبان منتقد اقتدارگرايی، «امام» است. او فقط يک مرجع تقليد نيست؛ شخصيتی سياسی ـ ايدئولوژيک است با هالهای از تقدس، که بايد از نقد مصون بماند. دلبستگان به آيتالله اما از ياد میبرند، آنکه خود خواست از حوزه خارج شود و بر رأس نظام سياسی بنشيند، بايد لوازم و پيامدهای ناگزير آن را نيز پذيرا باشد. و «نقد» تنها يکی از اين نتايج است. نقدی که میتواند در قالب لطيفه ابراز شود. بهخصوص آنکه نام آيتالله خمينی با «جمهوری اسلامی» گره خورده، و گريزی از اين همپيوندی نيست. چنانکه نمیتوان قانون اساسی موجود يا وضع مستقر و کارنامهی حکومت در ربع قرن اخير را بیتوجه به بينش و رفتار سياسی ـ حکومتی آيتالله خمينی مورد بررسی همهجانبه قرار داد. ۲۵ سال پس از درگذشت رهبر انقلاب اسلامی، هنوز اقليتی از اصلاحطلبان جسارت خروج از زير سايهی سنگين قداست آيتالله خمينی و نقد وی را يافتهاند. اگر در زمان حيات وی، آيتالله منتظری يکی از معدود شخصيتهای همراه ولی منتقد محسوب میشد، حالا دکتر محسن کديور، شاگرد برجسته او نيز در شمار همان اقليتی قرار دارد که بیپروا و تعارف، نقد علمی و بررسی بیطرفانهی کارنامهی حکومتی و ديدگاه سياسی وی را در دستور کار قرار داده است. با وجود اين، چنانکه گفته شد، هنوز «آيتالله خمينی» برای بخش مهمی از اصلاحطلبان، «امام» است. آنان میکوشند حساب آيتالله خامنهای را از کارنامهی حکومتی و روشی آيتالله خمينی تفکيک کنند، و برخی از مهمترين و پرسشبرانگيزترين مسائل در زمان رهبری آيتالله خمينی را بیارتباط با وی، ارزيابی و نقد نمايند. مسئوليت ادامهی جنگ پس از فتح خرمشهر يا اعدامهای سال ۶۷ ازجمله مهمترين محورهايی هستند که «دلبستگان به امام»، آنها را به اطرافيان امام نسبت میدهند. و انگشت شمارند کسانی که چون زهرا رهنورد بیپروا تصريح کنند: جنايتهای دهه ۶۰ و بهويژه سال ۶۷، «لکههای سياهی است که به آب زمزم و کوثر، سفيد نتوان کرد.» تکليف اقتدارگرايان حاکم در قبال بررسی جامعهشناختی دليل گسترش و بازنشر لطيفههای مرتبط با آيتالله خمينی، مشخص است. حاکمان ديری است که ضرورتی برای فهم واقعيتها نمیبينند و تداوم ايدئولوژی و پروژههای سياسی ـ امنيتی خود را هرچند با تکيه بر سرکوب و خشونت، در دستور کار قرار دادهاند. اما در عرصهی اصلاحطلبی و حوزهای که کنشگران مدنی و فعالان سياسی دموکراسیخواه در آن مستقرند، غفلت از اين پرسش مهم روا نيست: دليل اقبال به لطيفههای آيتالله خمينی و بازنشر گستردهی آن چيست؟ تحقير حکومت، شوخی با تابوها بهنظر میرسد، جوکهای آيتالله خمينی را بايد از زاويهای متفاوت با جوکهای متکی به آيتالله جنتی يا دکتر شريعتی مورد ارزيابی قرار داد. اگرچه جنتی يکی از نمادهای اردوگاه اقتدارگرايی و حکومت با زور و تزوير است، اما در مورد آيتالله خمينی قصه متفاوت است. او رهبر انقلابی بوده که موجب تغيير نظام سياسی شده، و بنيانگذار جمهوری اسلامی تداوم يافته است. نقد رهبر نخست جمهوری اسلامی، هرچند در قالب لطيفه و با لحن تخفيف يافته، بازتابدهندهی شدت انتقاد به وضع سياسی ـ امنيتی مستقر و توضيحدهندهی ابعاد شکاف ملت ـ حکومت در ايران است. اقبال به نقد آيتالله خمينی، هرچند در شکل جوک، جلوهای از عمق و گسترهی نقد نظام سياسی در جامعه است. نوعی کنش نمادين بينفردی، که از يکسو نسبت اجتماعی و روابط ملت را بازتاب میدهد و از سوی ديگر، موضع آنان را نسبت به ساختار سياسی قدرت. تکثير غريب جوکهايی از اين دست، نوعی ابزار دفاعی در مقابل قدرت مسلط شده بهزور سرکوب و خشونت محسوب میشود. نيز، وقتی امکان نقد صريح حکومت در حوزهی عمومی منتفی يا با تهديدهای جدی روبرو میشود، لطيفههای سياسی و اجتماعی چونان يک تسهيلگر و تنظيمکنندهی کنش زبانی ايفای نقش میکنند. بازنشر تصاعدی اين دست جوکها توسط شهروندان معمولی، تعريفکنندهی نوعی رفتار اجتماعی محسوب میشوند که واجد گزارههايی معنادار نسبت به رژيم سياسی مستقرند. همچنين، نوعی واکنش به تلاش حکومت برای تحقق انضباطی سازمانيافته و مطلوب خويش. افزون بر اينها، بازنشر جوکهای مزبور بازی با تابوهای حکومت است يا آنچه که از سوی قدرت مسلط، تابو تعريف میشود. کوششی برای خنثیسازی و تحملپذير کردن مصائب اقتدارگرايی. بیاعتنايی و بازی کردن با هر چيز مقدس برای حکومت، و ازجمله رهبر نظاماش. اعتراض با لبخند و طنز به «بايد و نبايد»های مستقر. برآشفتن موقت و نقض هرچند کوتاه هنجارهای رسمی و نوعی رهايی از انضباطی که حکومت میکوشد مستقر سازد. و در کنار اينها، تکثير جوکهای «امام»ی، شايد تزريق «زندگی» به جامعهای است که حکومت میخواهد بهگونهای «مکانيکی» متحقق کند، و نيز واکنشی به تحقير حکومتی. مردمی که ناديده گرفته میشوند يا تحقير میشوند، رهبر نظامی را تحقير میکنند و به طنز میگيرند. بهعنوان يک نمونه، رهبری که در روزهای اوج، قول آب و برق مجانی داده بود، حالا و سه دهه بعد در برابر گرانی و تورم و فشاری که متوجه اکثريت جامعه شده، به پرسش گرفته میشود و به طنز، مورد انتقاد قرار میگيرد. «امام در خانه را گشود... قبوض آب و برق و گاز و ...نزد ايشان بر زمين ريخت. ايشان به خود انديشه کرد، مگر اين موارد مجانی نبود!؟... فراموشی از بارزترين صفات ايشان بود.» خانواده دکتر شريعتی، خانواده آيتالله خمينی همهی جوکهايی که دربارهی آيتالله خمينی ساخته و منتشر شده، واجد نقد مودبانه نيست. به شکلی قابل حدس،جوکهای تند و توهينآميز و ... کم نبوده است؛ اتفاقی که در مورد دکتر شريعتی نيز رخ نداده است. جوکهايی که بازتابدهندهی وجهی ديگر از واقعيتهای جامعه ايران و برخی ويژگیهای سنی و جمعيتی و نگرشهای مستقر در آن است. واکنش خانوادهی دکتر شريعتی اما بس متفاوت با واکنش خانوادهی نسبی و فکری ـ سياسی آيتالله خمينی بوده است. سوسن شريعتی تصريح میکند: «واکنش همه اعضای خانواده به اين پيامکها اغلب خنده بوده. انصافا در بعضی از اين پيامکها ذوقورزی ديده میشود. شده است مادرم شاکی شود که چه بیتربيت و يا چه لوس اما موفقترين اين جوکها آنهايی است که شريعتی را در يک موقعيت يا در روزمرگی قرار میدهد و مینشاند: شريعتی در حال جريمه شدن، در حال بازگشت از خانه، در حال خيار خوردن، در سفر به تايلند و...» فرزند دکتر شريعتی هرچند احتمال «توطئه» را نفی نمیکند (چنانکه احسان شريعتی، فرزند ارشد دکتر شريعتی، از وجود پايگاهی مرتبط با اقتدارگرايان برای اين دست جوکسازی خبر میدهد ) اما آن را «واکنش» اجتماعی میداند؛ سوسن شريعتی میکوشد از منظری جامعهشناختی به بررسی آن بنشيند: «شريعتی يکی از موثرترين روشنفکرانی است که هوس جايی ديگر، جوری ديگر را بر دلها انداخت و ما را خواهان و اميدوار به امکان تغيير کرد. انديشهای بود منتقد وضع موجود و اميدوار به يک بايد باشدی که نيست. امروز سرخوردگی از واقعيت ما را به همه وعدهدهندگان و اميدبخشان بدبين میکند... نسل جديد خود را قربانی يک موقعيت میداند و دنبال يک مسبب است. چه کسی در دسترستر از شريعتی؟...» مريدان «امام» و دلبستگان به او اما هنوز جسارت نقد وی را نيافتهاند. اينچنين کارنامهی رهبر انقلاب در هالهای از تقدس مینشيند. در مواردی نيز که اندک تأملی دربارهی وی مطرح میشود، زير سايهی «راهبرد» و «مصلحت»های سياسی روز، «حقيقت» به حاشيه میرود. قابل تأمل اينکه مطابق آنچه يکی از مشهورترين و قديمیترين روحانيان نزديک به آيتالله خمينی نقل میکند، او خود مواجههی ديگری نيز داشته است. سيدمحمود دعايی میگويد: «امام توصيه فرموده بودند به برخی از نزديکان و عناصر محرمی که با ايشان آمد و رفت راحتی داشتند و در عين حال اهل ذوق و اهل درک اجتماعی بودند. به اينها گفته بودند که شما آن چيزی را که در جامعه بين مردم، به عنوان جوک و مطالب خندهآور عليه مسئولين و شخص من و نظام رد و بدل میشود، برای من جمعآوری کنيد و بياوريد. آن فرد هم آدم اهل ذوق و توانايی بود، آقای سيدجواد طباطبايی برادر دکتر صادق طباطبايی، برادر همسر مرحوم حاج احمدآقا. ايشان انسان اهل مطالعهای بود، اديب و ويراستار بود، و در عين حال در جامعه هم به گونهای حضور داشت که خيلی حساسيتی برنمیانگيخت. او مرتب جوکها را يادداشت میکرد و برای امام میآورد. امام معتقد بودند که لطائف و ظرائف در محاورات بين مردم، بيانگر يک نوع عکسالعمل و حسّاسیّت است و مردم وقتی از جريانی ناراضی باشند و بخواهند ناراحتی خود را نشان بدهند، به صورت جوک نقل میکنند. چيزهايی ايشان نقل کرده بود و امام هم گاهی زيبا خنديده بودند. برخی اوقات میگفتند: بعيد هم نيست که ما همينگونه که مردم میگويند باشيم! امام اعتقاد داشتند که بيان اين جوکها و ظرائف، دلالت بر درک اجتماعی و آسيبديدگی جامعه دارد و آگاهی و اطلاع بر آن انسان را متنبه میکند و وادار میکند که در مشی خود دقّت کند.» گو اينکه بايد ديد چند درصد از اين جوکها مربوط به شخص آيتالله خمينی بوده، و چه ميزان متعلق به آيتالله منتظری. فقيهی که سعهی صدر و مدارا و تحمل او، شهره است. بماند که کارنامهی رهبر انقلاب در مواجهه با منتقدان و نقدها، بهقدر لازم، معنادار است. آيتالله منتظری، قائم مقام خلع شده و بعدتر محصور اما در مصاحبهی مشهورش با عمادالدين باقی، ابايی ندارد که از آن جوکها بگويد. فاصله ميان وی و رهبر انقلاب، و حتی فاصله ميان شاگردان او و مريدان رهبر نخست جمهوری اسلامی، همچنان قابل توجه است. موج فراگيرشوندهی «جوکهای امام» با تمهيدات امنيتی و تهديدهای مستقيم و غيرمستقيم و تلاشهای رنگارنگ حکومتی و غيرحکومتی، در ظاهر و بهصورت موقت، فروکش کرده است؛ اما واقعيتهای جامعه، مستقل از تمايل حاکمان و مريدان و دلبستگان به آيتالله خمينی، جريان دارد. چنين است که پيامک میرسد: چيه!؟... اسم که نبردم!» منبع: [جرس] Copyright: gooya.com 2016
|