سه شنبه 8 مهر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

معاون فرهنگی سپاه: خاتمی می‌گفت ولايت فقيه "ديکتاتوری مؤمنين" است

1393062.jpg
آقای «م-ه» ۲۰ خرداد به يکی از عناصر اصلی کارگزاران می‌گويد همه چيز برای صيانت از آرا‌ آماده است و ما يک اتاق جنگ درست کرده‌ايم. گويی در انتخابات می‌خواهند به جنگ نظام بروند.

خبرگزاری فارس: خاتمی می‌گفت ولايت فقيه «ديکتاتوری مؤمنين» است/ شکل‌گيری جريان استحاله با محوريت خوئينی‌ها/ هم‌زيستی مسالمت‌آميز با آمريکا معنا ندارد

گروه سياسی خبرگزاری فارس- از همان اولين روزهای پيروزی انقلاب به همراه تعداد ديگری از دوستان خود، تشکيلات «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی» را راه اندازی کردند.

با ايجاد ناامنی‌های ضدانقلاب در منطقه کردستان، به همراه شهيد بزرگوار محمد بروجردی به اين منطقه رفت و جز بنيانگذاران «سازمان پيشمرگان کرد مسلمان» شد.

سال ۶۰ و به دنبال فرمان حضرت امام (ره) ديد که ديگر امکان کار کردن با سازمان مجاهدين انقلاب نيست و از آنها جدا شد و به سپاه پاسداران پيوست.

وی پس از تيرماه سال ۷۸ مدتی فرماندهی قرارگاه ثارالله و بعد از فتنه سال ۸۸ نيز مسئول سياسی ـ اجتماعی دبيرخانه شورای عالی امنيت ملی بود.

آنچه در زير می‌خوانيد، مصاحبه‌ تفصيلی خبرنگاران سياسی خبرگزاری فارس است با سردار محمدحسين نجات معاون فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با موضوع «جريان شناسی انقلاب؛ ريزش ها و رويش ها». با اين توضيح که اين گفتگو اندکی پيش از انتصاب وی به معاونت فرهنگی سپاه انجام شده است.

** عده ای نمازشب می‌خوانند اما اسلام را قبول ندارند

* «ريزش ها و رويش‌ها» هميشه يکی از بحث های مهم در طول سالهای پس از انقلاب بوده است. با توجه به اينکه حضرتعالی عضو سازمانی بوديد که اين سازمان ريزش کمی هم در طول سالهای پس از انقلاب نداشت (مخصوصا در دو دهه اخير)، آيا اين افراد از اول «خائن» بودند يا عوامل ديگری مثل عدم شناخت از انقلاب باعث ريزش آنها شد؟

ما از ابتدای انقلاب با ۳ جريان سياسی روبه‌رو بوديم. يک جريان که اصطلاحا نام آن را «جريان معتقد به خط امام(ره)» گذاشتند که ويژگی‌ آنها دنبال کردن خط اسلام ناب محمدی بود که بعدها خود حضرت امام(ره) آن را توضيح دادند.

آنها به دنبال پياده کردن احکام اسلامی با توجه به عنصر زمان و مکان و ايجاد نوعی حکومت دينی براساس آموزه‌های اسلام و گسترش انقلاب اسلامی و صدور انقلاب به سراسر دنيا بودند.

جريان دوم، گرچه مخالف ديکتاتوری بود و با نظام‌های خودکامه مخالفت داشت و خود را مقيد به اسلام نيز می‌دانست، اما اسلام آنها فرمولی برای اداره کشور نداشت و تصور آنها اين بود که چون اسلام برای اداره کشور نيامده، ما بايد فرمول ليبرال دموکراسی غرب را برای اداره کشور عاريه بگيريم.

آنها اعتقادی به «جمهوری اسلامی» نداشتند و به «جمهوری مسلمانان» معتقد بودند بود و يکی از نمادهای اصلی اين جريان در اوايل انقلاب، «نهضت آزادی» بود.

اعضای نهضت آزادی با اينکه معتقد به اسلام بودند، نماز شب می‌خواندند و مفسر قرآن بودند اما اين موضوع را که اسلام دين حکومت است، باور نداشتند و می‌گفتند ما بايد از غرب و شرق الگو بگيريم.

جريان سوم، جريانی بود که اصولا اسلام را در هيچ شکلی قبول نداشت و مدل شرق و غرب را برای اداره کشور تجويز می‌کرد و معتقد بود راه پيشرفت کشور، برداشت يک الگو از شرق يا غرب است.

«جبهه ملی»، «حزب توده»، «حزب ملت ايران» و امثالهم از جمله مصاديق جريان سوم هستند. چون اينها اصل انقلاب را هم قبول نداشتند، از همان ابتدا آنها را «ضدانقلاب» نام نهادند و آنها در عمل هم نشان دادند که دنبال سرنگونی انقلاب هستند.

اين سه جريان در طول سالهای پس از انقلاب دائما به يکديگر تبديل شدند، افرادی که روزی جزء گروه اول بودند، تحت تاثير افکار نهضت آزادی، به گروه دوم گرايش پيدا کردند و مقام معظم رهبری و پيش از ايشان نيز حضرت امام(ره)، ريشه‌های اين تغيير را دنياگرايی، آلودگی نفس‌، اسير مال دنيا شدن و امثالهم دانستند.

** علل ريزش در سازمان مجاهدين انقلاب

البته برخی تغييرات هم به دليل قدرت‌طلبی برخی جريان‌ها بود؛ مثلا جريان مجاهدين انقلاب در دهه اول انقلاب و در زمان حضرت امام(ره) کاملا انقلابی بودند. کم‌کم برخی اعضای اين سازمان در نحوه دخالت ولايت فقيه و نحوه دخالت نماينده ايشان در تشکيلات سازمان با هم اختلاف پيدا کردند و معتقد شدند که نماينده ولی فقيه در سازمان بايد يک عضو ناظر باشد و نبايد دخالت کند. برعکس نظر حضرت امام راجع به نماينده خود در سازمان.

همين نگاه باعث جدايی آنها از سازمان شد تا اينکه بعدها در سال ۷۰ با اضافه کردن پسوند «ايران» و حذف نام و علائم جهادی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، اعلام موجوديت کردند.

* مخالفت با ولايت فقيه از دهه ۷۰

البته در اوايل سال ۷۰ شايد به خاطر جذب افرادی که همراهشان بودند نظير طيفی که با آقای بهزاد نبوی بودند، تعدادی واقعا اعتقاد به ولايت فقيه و نظام اسلامی داشتند اما از سال ۷۰ تا ۷۸، جريان مسلط بر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی کاری کردند که آن طيف موافق با ولايت فقيه به مخالفت با آن برخاستند.

شما اگر نگاه کنيد، می‌بينيد که افراد متشرع و نماز شب خوان در سازمان کم نيست، اما جريان استحاله در داخل آنها طوری عمل کرد که اين افراد به مخالفت با ولايت فقيه پرداختند.

** سازمان مجاهدين انقلاب از ولايتمداری تا مخالفت با نظام دينی

به روزنامه «عصر ما» که روزنامه ارگان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی است در سالهای ۷۰ تا ۷۷ نگاهی بيندازيد، آن سال‌ها در دفاع از انقلاب اسلامی، دفاع از ولايت فقيه و مخالفت با نهضت آزادی مطلب می‌نويسند اما اندک اندک مطالبشان به دفاع از نهضت آزادی، دفاع از رابطه با آمريکا، مخالفت با نظام دينی و همان افکار آقای سروش سوق پيدا می‌کنند.

دغدغه مجمع روحانيون مبارز نيز تا زمانی که با جامعه روحانيت مبارز يکی بودند، «ولايت فقيه» است، اما خطی به رهبری آقای موسوی خوئينی‌ها و آقای خاتمی منشعب می‌شود که برداشتشان از نظام ولايت فقيه غير از برداشت بقيه است. خود آقای موسوی خوئينی‌ها بعدها گفته بود که من از ابتدا ولايت فقيه را قبول نداشتم و تحت تاثير امام خمينی اين موضوع را پذيرفتم.

** خاتمی «ولايت فقيه» را «ديکتاتوری مومنين» می‌دانست

برخی دوستان می‌گويند زمانی هم که آقای خاتمی رئيس‌جمهور بود، اعتقاد داشت ولايت فقيه نوعی ديکتاتوری است، يکی از آقايان می‌گويد که من مفصل با او صحبت کردم و بالاخره چنين گفت که ولايت فقيه، «ديکتاتوری مومنين» است. يعنی ايشان در اوج رياست‌جمهوری نيز ولايت فقيه را قبول نداشت.

** همزيستی مسالمت‌آميز با آمريکا معنا ندارد

اينها وقتی در رأس مجمع روحانيون مبارز قرار می‌گيرند، کم‌کم اکثريت جريان مجمع را همراه خود می‌کنند، يکی دبيرکل می‌شود و ديگری رئيس مجمع و نوعی جريان استحاله را شکل می‌دهند.

در حال حاضر نيز شايد برخی افراد در مجمع، ولايت فقيه را قبول داشته باشند اما پای حرفشان که می‌نشينيد معتقد به همزيستی مسالمت‌آميز با آمريکا هستند و حاضر به مقابله با اين کشور نيستند، در صورتی که ما به هيچ وجه امری به نام همزيستی مسالمت‌آميز با آمريکا نداريم. مثل اين است که بگوييم در زمان امام حسين(ع)، ايشان و يزيد با هم همزيستی مسالمت‌آميز داشته‌اند. يا حضرت رسول(ص) و ابوسفيان هم‌زيستی مسالمت‌آميز داشته‌اند. حضرت رسول(ص) آمده که ابوسفيان را بردارد و با کفر مبارزه کند. ما آمديم که استکبار نباشد و با ظلم مبارزه کنيم. امام(ره) در اوج پذيرش قطعنامه به فرماندهان خود فرمودند اين کينه‌های مبارک خود را حفظ کنيد برای رويارويی اصلی همه اسلام با همه کفر.

** ايستادگی برابر رهبری به دليل ادامه خط امام توسط ايشان بود

مقام معظم رهبری، خط مشی امام(ره) را بعد از رحلت ايشان ادامه دادند. تمام مقاطعی که «جريان استحاله» و «جريان پشيمان از انقلاب» با مقام معظم رهبری رويارو شدند، زمانی است که ايشان در خط امام(ره) ايستادند.

به عنوان مثال در بحث آمريکا. در حال حاضر صحبت از اين است که با آمريکا گفت‌وگو و ارتباط برقرار کنيم يا خير، بايد ببينيم امام(ره) راجع به آمريکا چه می‌گفت؟ همه بحث اين است که آيا ما نسبت به فرهنگ و ارزش‌های اسلامی تساهل و تسامح داشته باشيم يا خير؟

شما ببينيد که امام(ره) در وصيتنامه خود راجع به وزرای ارشاد آينده چه توصيه‌ای می‌کنند؟ همه بحث‌هايشان در حدود اختيارات ولايت فقيه است.

* ولی اخيرا شخصيتی مثل آقای هاشمی رفسنجانی بحث مخالفت امام(ره) با شعار «مرگ بر آمريکا» را مطرح کردند.

ايشان نمی‌گويند که امام(ره) با اين شعار مخالف بود، می‌گويند ما تلاشمان اين بود که اين موضوع را در زمان حيات امام حل کنيم و نگفتند که حل شد.

برخی از افرادی که جزو جريان دوم بودند، از اعضای نهضت آزادی و انقلابی بودند که الان به خارج از کشور به سر برده و به جريان سوم پيوستند، برخی اعضای حزب مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب، برخی وزرای دولت اصلاحات هر شب در آنتن خبرگزاری‌های BBC و VOA مصاحبه می‌کنند و همان حرف‌های جريان سلطنت‌طلب را می‌گويند.

** رويش‌های انقلاب را می‌توان در همه صحنه‌ها ديد

البته علی رغم همه اينها، رويش هم در انقلاب اسلامی بسيار زياد بوده است، جوانانی که امام(ره) را نديدند، جنگ را نديدند، امروز بسيار آماده‌تر از زمان گذشته هستند.

زمانی که بنده در دانشگاه حضور داشتم، تعداد کمی دانشجو عضو بسيج دانشجويی بودند، اما امروز شما تعداد اعضای بسيج دانشجويی را در دانشگاه‌ها مشاهده می‌کنيد و يا اعضای تحکيم وحدت که در حال حاضر نظام را قبول دارند.

اعتکاف‌های دانشجويی عظيم را ملاحظه کنيد، در زمان حضرت امام(ره) هم چنين اعتکاف‌هايی با چنين حجم انبوهی بر پا نمی‌شد. در نشريات و خبرگزاری‌ها ما تعداد بسياری خبرنگار و روزنامه‌نگار و عکاس حرفه‌ای و حزب‌الهی داريم، دانشمندان هسته ای که سنشان حداکثر ۳۵ سال است. اينها رويش‌های انقلاب اسلامی هستند که در ابتدای انقلاب وجود نداشت لذا جريان ريزش و رويش وجود داشت.

** جريان روشنفکر مذهبی غرب‌گرا در مقابل نظام اسلامی می‌ايستد

* اين ۳ جريان در سالهای پس از ارتحال امام چه تغييری کردند و مديريت رهبری در برابر اينها چطور بود؟

به نظر من همين ۳ جريان عمده هنوز هم حضور دارند يعنی «جريان مذهبی معتقد»، «جريان روشنفکر مذهبی غرب‌گرا» و « جريان غرب‌گرا» که مذهبی نيستند.

منظور ما از غرب، غرب جغرافيايی نيست، بلکه غرب عقيدتی است غربی که اصالت را به انسان و ماده می‌دهد و اصالتی برای خدا قائل نيست.

«جريان روشنفکر مذهبی غرب‌گرا»، مسلمان است و خدا را قبول دارد اما خدا را در چارچوب مسائل فردی قبول دارد و وارد اجتماع که می‌شود، مدل شرقی يا غربی را برمی‌گزيند.

اين جريان روشنفکر مذهبی غرب‌گرا اگر تغيير عقيده ندهد، مقابل نظام اسلامی می‌ايستد زيرا ما می‌گوييم اسلام، دينی است که در چارچوب احکام فردی خود را محصور نمی‌کند، ما آمديم حکومت کنيم و برای حکومت هم فرمول داريم، انبياء الهی آمده‌اند که اين فرمول را اجرايی کنند.

در روضه روز شهادت امام صادق (ع) در محضر رهبر معظم انقلاب، پس از بيان نکاتی توسط سخنران جلسه در مورد خصوصيات حضرت امام صادق(ع)، همان‌جا مقام معظم رهبری گفتند من نکته‌ای را به صحبت‌های شما اضافه می‌کنم و آن اين است که امام جعفر صادق(ع) از ابتدا تا انتها درصدد ايجاد حکومت بودند.

** بدون تشکيل حکومت نمی‌توان در برابر مستکبرين ايستاد

معروف است امام صادق ۳ تا ۴ هزار شاگرد داشتند اما رواياتی هست که در اواخر عمر ايشان قرار بود حکومتی ايجاد شود ولی سرّ ائمه فاش شد و آن حکومت تشکيل نشد. در اصل حضرت با تربيت شاگردان درصدد تشکيل حکومت بودند.

ائمه ما اگر فرصت و زمينه داشتند به طور حتم حکومت تشکيل می‌دادند. امام صادق(ع) در پاسخ به اين سوال که چرا حکومت اسلامی ايجاد نمی‌کنيد، با اشاره به گله کوچکی از گوسفندان، می‌فرمايند: اگر به تعداد اين گله، شيعه داشتم تشکيل حکومت می‌دادم.

تا حکومت برقرار نشود نمی‌توان با مستکبر مبارزه کرد و حکومت هم بايد در چارچوب اسلام باشد. اين موضوع مورد اختلافی ما با روشنفکران مذهبی غرب‌گرا است.

** در فتنه ۱۸ تير و فتنه ۸۸ افراد ريشه‌داری نقش‌آفرينی کردند

شيوه مديريتی رهبری- دفع حداقلی و جذب حداکثری است. در مقاطعی مانند ۱۸ تير ۷۸ يا فتنه ۸۸ ما شاهد حضور و نقش آفرينی افرادی هستيم که از اول انقلاب دارای مسئوليت‌های حساس بوده‌اند و بی‌ريشه نيستند. برخورد با اينها مديريت هوشمندانه ای را می‌طلبد.

** جامعه مدنی مدنظر خاتمی برگرفته از انديشه غربی است

* اين افراد در مقاطعی مثل ۸ سال دولت اصلاحات، مجال خوبی برای عرض اندام و فعاليت پيدا کردند. چه کسانی اين فضا را در اختيار آنها قرار می‌دادند؟

آقای خاتمی که در راس دولت اصلاحات قرار گرفت يک روشنفکر مذهبی غرب‌گرا بود. روشنفکر مذهبی غرب‌گرا همانگونه که عرض کرديم، اعتقادی به حکومت ولايت فقيه به اين سبکی که ما معتقد هستيم ندارد. از همان روزهای نخست هم بحث «جامعه مدنی» را عنوان کرد. هرچند که بعدها مقام معظم رهبری «مدينه‌النبی» را مطرح کردند و ابعادش را شکافتند و ايشان هم گفتند منظورم همان سخن رهبری است.

البته جامعه مدنی مدنظر ايشان برگرفته از انديشه غربی است. يعنی حکومت مردم بر مردم. آن زمانی که آقای خاتمی با اين خصوصيات در راس کار قرار می‌گيرد، وزير کشور ايشان آن فرد خاص می‌شود که معاون سياسی خود را آقای تاجزاده معرفی می‌کند که جزو طيف دوم بنيان‌گذاران سازمان مجاهدين انقلاب و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت است و چنين فردی قرار است احزاب و گروه‌ها را سازماندهی کند.

طبيعتا نهضت آزادی از لحاظ فکری با اينها همسو است و مبنای نهضت آزادی اين است که موضوعی به عنوان حکومت ولايت فقيه وجود ندارد.

** رشد علمی در کشور با پايان دوره اصلاحات آغاز شد

در دوران اصلاحات، نظام جمهوری اسلامی فرصتی را در اختيار اين افراد (نظير حزب مشارکت، مجاهدين انقلاب، کارگزاران، مجمع روحانيون مبارز) قرار داد اما ببينيد اينها اين ۸ سال چه کار کردند؟ در مباحث علمی و فضای دانشگاه‌ها چيزی جز تنش سياسی را شاهد بوديم؟

بهره علمی آن ۸ سال را با بعدش مقايسه کنيد. بعد از اين ۸ سال است که رشد علمی شروع شد.

** اصلاح‌طلبان به دنبال فتح سنگر به سنگر در نظام بودند

در مقولات سياسی نيز آنها در پی افزايش اختيارات رئيس‌جمهور و کم کردن اختيارات شورای نگهبان بودند، تئوريسين‌های اين طيف اعتراف می‌کردند که ما دنبال فتح سنگر به سنگر هستيم.

آنها به جای اينکه وقتی حکومت دستشان بود، مشکل اقتصادی، بيکاری و فرهنگی کشور را حل کنند شعار تساهل و تسامح سر می‌دادند و می‌گفتند اجازه دهيد دست ما در عرصه فرهنگ مطلقا باز باشد.

وضعيت دانشگاه‌ها، اردوهای مختلط، درگيری‌ها و کشمکش‌های سياسی در محيط‌های دانشگاه که بايد محل علم‌آموزی باشد را می‌ديديم. شاهد نابسامانی وضعيت فرهنگی در حيطه‌های فيلم و کتاب بوديم. روزنامه‌های زنجيره‌ای نيز محل دروغ‌پردازی و حمله به نظام اسلامی شده بود. آنها بودند که عدالت علی‌بن ابی‌طالب(ع) را زير سوال بردند و گفتند که به خدا هم می‌توان دشنام داد.

** تز حجاريان برای آشوب خيابانی همزمان با تحصن مجلس ششم

آن ۸ سال نشان داد که اگر اينها سرکار باشند، کاری به مشکلات اقتصادی، احداث پروژه‌های عمرانی، پيشرفت صنعتی و تکنولوژی و هسته‌ای ندارند بلکه دنبال استحاله در نظام هستند و قصد تغيير نظام دينی را دارند.

مجلس ششم که قادر بود خدمات بسياری به مردم ارائه دهد تبديل به اپوزيسيون نظام می‌شود و تحصن می‌کنند تا اراده خود را به نظام تحميل کنند.

در همان زمان تحصن مجلس ششم آقای حجاريان گفته بود اگر همزمان با اين اتفاق، حداقل ۱۰ هزار نفر کف خيابان نيرو داشتيم که از ما حمايت می‌کرد، نظام سقوط می‌کرد.

اينها دنبال سقوط نظام و فتح سنگر به سنگر بودند اما آقای خاتمی به تدريج در سالهای ۸۱ و ۸۲ فهميد رويه پيشين قابل امتداد نيست، بنابراين شروع به هماهنگ کردن خود با مقام معظم رهبری کرد.

** مديريت رهبری اصلاح طلبان را مجبور به حرکت در چارچوب اسلام کرد

از اين طرف، در همان سالها می ديديم که مردم به دنبال ارزش‌ها هستند. کاروان شهدا که از نماز جمعه تهران راه می‌افتاد، تا آخر شهر جمعيت عظيمی آن را تشييع می‌کردند.

با مديريت مقام معظم رهبری بود که گفتمان اصلاحات و مناديان جامعه مدنی مجبور شدند بگويد «اصلاحات در چارچوب اسلام» و يا اينکه منظور ما از جامعه مدنی، مدينةالنبی است و مجبور شدند گفتمان خود را منطبق با گفتمان رهبری کنند زيرا فهميدند که اگر می‌خواهند بمانند نبايد مردم را از دست بدهند.

گفتمان مردم همان گفتمان مقام معظم رهبری مبنی بر عدالت، پيشرفت و حفظ ارزش‌ها بود و اصلاحات در اواخر دوره خود مجبور شد تا حدودی خود را به گفتمان مردم نزديک کند.

** فعاليت پنهان ضدانقلاب برای استحاله نظام

* ۱۰ سال پس از فتنه ۱۸ تير ۷۸، فتنه بزرگ ديگری از خرداد ۸۸ شروع شد. ريشه اين فتنه جديد در کجا بود. آيا همان افراد مجددا فعال شده بودند و يا جريانات جديدی وارد ماجرا شدند؟

مقام معظم رهبری مطلبی را در نماز جمعه سال ۸۹ يا ۹۰ فرمودند که جريانی که بعد از رحلت حضرت امام(ره) يک دهه تلاش کرد و آشوب‌های سال ۷۸ را به وجود آورد و موفق نشد، در سال ۸۸ تلاش ديگری کرد و سعی کرد تا نظام را سرنگون کند.

از ابتدای انقلاب اسلامی تا سال ۶۰، جريان روشنفکر مذهبی غرب‌گرا در سازمان مجاهدين خلق، نهضت آزادی، ملی مذهبی‌ها و بنی‌صدر تبلور پيدا کرده بود، همه اينها نخست مذهبی بودند و برای حکومت نيز تلاش می‌کردند.

مجاهدين خلق مدعی است که از سال ۴۳ و ۴۴ نبرد مسلحانه کرده تا ديکتاتوری را از ميان بردارد. ملی مذهبی‌ها نيز مانند آقای پيمان، آقای ميثمی، گروه ايران فردا، نهضت آزادی و بنی‌صدر و امثالهم مدعی بودند که از قبل از انقلاب با شاه مبارزه می‌کردند.

همه اينها تا اواخر سال ۶۰ امتحان خود را پس دادند و ثابت شد که مجاهدين خلق سر سازگاری با نظام اسلامی ندارد و نبرد مسلحانه را با حکومت آغاز کرد.

نهضت آزادی هم تا مقطع تسخير لانه جاسوسی جلو آمد و زمانی که معلوم شد امام(ره) قصد مبارزه با آمريکا را دارد، چون معتقد به اين مبارزه نبود، کنار رفت.

بنی‌صدر هم با مجاهدين خلق هم پيمان شد و وقتی ديد تئوريش مبنی بر کنار گذاردن ولايت فقيه عملی نيست، فرار کرد.

امام(ره) هم در سال ۶۰ و پس از آغاز مبارزه مسلحانه مجاهدين خلق، دستور دادند تمام روزنامه‌های اين جريان بسته شود و فعاليت‌هايشان تعطيل شد.

همزمانی اين اتفاقات در دوران ۸ ساله جنگ و تا مقطع رحلت حضرت امام(ره) در سال ۶۸ سبب شد جريان روشنفکر مذهبی غرب‌گرا حرکت اجتماعی فعالی نداشته باشد و فرصت عرض اندام در صحنه ميدانی را از دست بدهند اما در پوسته خود، جريان استحاله را انجام می‌دادند و در دستگاه‌های اجرايی شروع به فعاليت کردند.

** افراد حزب‌اللهی نتوانستند با ميرحسين موسوی کار کنند

به عنوان مثال شما دوران نخست وزيری آقای ميرحسين موسوی را ببينيد. افراد حزب‌اللهی‌ مثل آقايان احمد توکلی و ناطق‌نوری و عسکراولادی و مرتضی نبوی نمی‌توانند با ايشان کار کنند و اکثر همکارانشان همان روشنفکر‌های مذهبی غرب‌گرا می‌شوند.

اين افراد در هر نهاد و حزب و گروهی که حضور داشتند سعی می‌کردند جريان خود را حاکم کنند و جريان مقابل خود را به بن‌بست بکشانند.

مثلا جريان بهزاد نبوی در سازمان مجاهدين انقلاب سعی کرد تا آنجايی که ممکن است جريان خود را حاکم کند و زمانی که افراد سازمان قاطع در برابرش ايستادند، جدا شد.

جريان مهندس موسوی هم در حزب جمهوری اسلامی، در برابر جريان خط امام ايستاد که در ظاهر به خاطر مسائل اقتصادی بود اما حقيقت مطلب اين است که جريان روشنفکر غرب‌گرا مقابل يک جريان اصيل انقلابی ايستاده بود که در نهايت حزب جمهوری اسلامی نتوانست دوام بياورد و منحل شد.

در مجمع روحانيون مبارز نيز آقايان کروبی، موسوی خوئينی‌ها و خاتمی مقابل آن جريانی که به اصطلاح اصالت انقلابی بيشتری داشت، ايستادند و در آخر مجبور به انشعاب شدند.

** فکر می‌کردند بعد از امام(ره) اقتدار رهبری از بين می‌رود

امام خمينی(ره) بر اين جريان غلبه سياسی داشتند و مقتدرانه برخورد می‌کنند بطوريکه هيچ‌کدام از اين جريانات، قدرت مقابله با امام(ره) را پيدا نکردند اما اين جريان بعد از رحلت ايشان و در زمان مقام معظم رهبری خيال کرد که آن اقتدار از بين رفته است.

** با رحلت امام(ره) جريانات مخفی ضدانقلاب سر بر آوردند

سال‌های ۶۷ و ۶۸ تمامی اين جريان‌هايی که در خفا بودند، سر برآوردند. مثل «حلقه کيان» که از زمان آقای خاتمی از روزنامه کيهان جدا و بعدها سردمدار بسياری از روزنامه‌های زنجيره‌ای شد.

اوج کار جريان روشنفکر غرب‌گرا برای استحاله جريان اصيل اسلامی از اين مقطع شروع می‌شود. مجمع روحانيون مبارز به تدريج استحاله می‌شود و به جايی می‌رسد که مقابل نظام می‌ايستد. مجاهدين انقلاب نيز همين‌طور.

دفتر تحکيم وحدت که تا سال ۷۶ يک جريان انقلابی است، تغيير موضع می‌دهد. کافيست شما اطلاعيه اين دفتر را قبل از سال ۷۶ و تاکيداتی که بر موضوع ولايت فقيه و مخالفت با آمريکا دارد با اطلاعيه سال ۷۷ اينها مقايسه کنيد.

از سوی ديگر و در آن زمان ورود آقايان ظريفيان و خانيکی به وزارت علوم و مسئوليت آقای تاج‌زاده در معاونت سياسی وزارت کشور را شاهديم که در همان مقطع تعرض به شورای نگهبان و نهادهای زير نظر رهبری اتفاق می‌افتد و مباحث مربوط به لزوم ارتباط با آمريکا و اتمام قطع رابطه با اين کشور مطرح می‌شود. تا سال ۷۸ که اين جريان واقعه ۱۸ تير ۷۸ را به وجود می‌آورد.

** موسوی خوئينی‌ها جريان استحاله را با خود به مرکز مطالعات استراتژيک بُرد

مجمع محققين حوزه علميه قم در همين مقطع به عنوان جريانی مقابل جريان اصيل مدرسين حوزه علميه قم تاسيس می‌شود. آقای موسوی خوئينی‌ها به مرکز مطالعات استراتژيک می‌رود و جريان استحاله نيز به همراه اينها به مرکز مطالعات استراتژيک می‌رسد. شما افرادی که همراه ايشان به مرکز تحقيقات استراتژيک رفتند ملاحظه کنيد، آقايان تاجيک، حجاريان، بهزاد نبوی، آرمين، تاج‌زاده.

** بورسيه‌های مرکز تحقيقات استراتژيک تز عبور از جمهوری اسلامی را نوشتند

از همين مرکز تحقيقات استراتژيک، عده‌ای بورسيه دکترا به خارج از کشور می‌شوند مثل آقايان امين‌زاده، تاج‌زاده، محسن ميردامادی و دکترايشان را اخذ می‌کنند.

اين افراد، تز و فرمول عبور از جمهوری اسلامی را براساس موج سوم «هانتينگتون» می‌نويسند. آقای حسين بشيريه که ايدئولوگ اين جريان بود آن را تئوريزه می‌کند و در سال ۷۶ اين تز را عملی کرده و در همان سال توانستند با ايجاد يک جريان اجتماعی، رياست‌جمهوری را قبضه کنند. در سال ۷۸ و براساس اتفاقی که در روزنامه «سلام» افتاد به ميدان آمدند و جريان ۱۵۰ نفری که معترض بودند را به يک جريان اجتماعی تبديل کردند.

** تاج‌زاده می‌گفت نقطه ضعف ما نداشتن يک شبکه اجتماعی است

وزير کشوری که بايد مسئول امنيت کشور باشد، از اين جريان طرفداری می‌کند و وزير علوم و معاونين او به همراه تمامی روزنامه‌های زنجيره‌ای به دفاع از آنها برخاستند.

مسئول وقت خوابگاه کوی اميرآباد جزو معرکه‌آفرينان کوی دانشگاه تهران است. اين جريان از سال ۷۸ تا آخر دوران رياست‌جمهوری آقای خاتمی دنبال فتح سنگر به سنگر بود که البته موفق نشد و مديريت مقام معظم رهبری سبب عدم توفيقشان بود.

بعد از رياست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، اينها شروع به طراحی موج ديگری کردند تا اتفاقات سال ۸۸ را به وجود آوردند.

تمام وقايع سال ۸۸ از قبل برنامه‌ريزی شده بود. اينها گفتند که نقطه ضعف ما نداشتن يک شبکه اجتماعی است و يا به قول آقای تاج‌زاده که می‌گفت ما سازمان رای نداريم.

از دو سال قبل از ۸۸ تلاش کردند تا سازمان رای را به وجود آوردند، ستاد ۸۸ ايجاد کردند که در راس آن خود آقای تاج‌زاده بود.

سازمان طرفداران آقای خاتمی را به وجود آوردند و مدعی بودند که در سراسر کشور ۵۰۰ هزار نفر را سازماندهی کردند اما آن چيزی که برادران اطلاعات به دست آوردند، در تهران رقمی حدود ۲۷۰ تا ۲۸۰ هزار نفر به عنوان سازمان رای در يک شبکه اجتماعی درست کردند.

** ستاد صيانت از آرا يعنی شبهه تقلب در انتخابات

اواخر اسفند سال ۸۷، ستاد صيانت از آرا را تشکيل دادند. صيانت از آراء عبارة‌ اخرای اين موضوع است که قرار است تقلبی اتفاق بيفتد. مگر صيانت از آرا وظيفه شورای نگهبان و وزارت کشور و رئيس‌جمهور نيست؟ اين ستاد دائما شروع به دادن اطلاعيه کرد. آقای ابطحی بعدها در بازجويی‌هايش گفت که «تقلب» کليد رمز انقلاب مخملی يا اغتشاشی بود که آنها می‌خواستند انجام دهند.

** اصلاح‌طلبان در ابتدا به موسوی مشکوک بودند

تمام اين جريانات، زمانی که آقای موسوی می‌خواست کانديدای انتخابات رياست‌جمهوری شود، نسبت به او شک داشتند. آقای بهزاد نبوی می‌گفت موسوی آدم دگمی است و معلوم نيست بتوانيم با او کار کنيم. بعدها موقعی که با آقای موسوی جلسه گذاشتند، گفتند که هر قدر بيشتر با آقای موسوی محشور می‌شويم، احساس همراهی بيشتری می‌کنيم. آقای موسوی هم فهميد که تازه اينها را پيدا کرده است.

** مشارکت و مجاهدين جايگزين ستاد انتخاباتی موسوی شدند

بعد از مدتی ستاد انتخاباتی موسوی کنار می‌رود و جريان روشنفکر غرب‌گرا در قالب مشارکت و مجاهدين و کارگزاران، جايگزين آن می‌شود. تمام برنامه‌هايی که در ستاد انتخاباتی آقای موسوی طراحی شد، با فرمولی که «جين شارپ» برای انقلاب مخملی می‌گويد تطابق دارد.

جين شارپ می‌گويد که هميشه بايد از يک نقطه عطف اجتماعی آغاز به کار کرد و مهمترين نقطه عطف انتخابات است.

در تمامی کشورهای دنيا مطابق اين فرمول، فردی که اصالت دارد و در ميان مردم از يک جايگاهی برخوردار است، کانديدا می‌‌شود. اگر رای آورد، جريان اجتماعی همراه خود را سازماندهی می‌کند تا تغييرات بعدی را انجام دهد و اگر رای نياورد، جريان اجتماعی همسو با خود را به سمت اعتراض سازماندهی می‌کند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


** احمدی‌نژاد نتوانست نخبگان حوزه و دانشگاه را جذب کند

البته در قضايای سال ۸۸، آقای احمدی‌نژاد نتوانسته بود نخبگان حوزه و دانشگاه را جذب خود کند و آنها نسبت به نحوه مناظرات او گله‌مند بودند که در فضای غبارآلود آن مقطع بسيار موثر بود.

البته يک تفکر اشتباه هم در ميان برخی نخبگان وجود داشت که فکر می کردند آنها هر حرکتی می‌کنند، در اعتراض به احمدی‌نژاد است. در صورتی که اين اعتراض، اعتراض به آقای احمدی‌نژاد نبود. اعتراض به کل نظام بود.

** کشف سند «تاملات راهبردی» در منزل يکی از سران مشارکت

برادران وزارت اطلاعات سندی را در منزل يکی از سران حزب مشارکت به دست آوردند که نام آن سند «تاملات راهبردی» بود. اين سند حدود ۲۰ صفحه‌ای، مانيفست حزب مشارکت راجع به انتخابات محسوب می‌شود که در آن نظام اسلامی، نظامی ديکتاتوری خوانده می‌شود که بايد به ساختار آن ضربه زد و حضور خيابانی و توان توليد آشوب را شرط ضروری يک فعاليت سياسی می‌داند و می‌گويد ما بايد حضور خيابانی داشته باشيم تا ضربه نهايی را به نظام بزنيم و اين حزب، اين خط مشی را در دوران فتنه پياده می‌کند.

آقای تاجزاده در نمايشگاه مطبوعات سال ۸۷ شرکت می‌کند و می‌گويد چنانچه فاصله آراء کانديداها زياد باشد، قطعا تقلب صورت گرفته است.

** هيچ کس تصور نمی‌کرد آقای روحانی در دور اول رای بياورد

شما انتخابات سال ۹۲ را در نظر بگيريد، هيچ کس تصور نمی‌کرد آقای روحانی در دور اول رای بياورد و تصور اين بود که آقای روحانی با آقای قاليباف و يا اقای جليلی به دور دوم راه می‌يابند اما هيچ کس هم نگفت اگر روحانی رای بياورد تقلب صورت گرفته است.

آقای ابطحی در اعترافاتش می‌گويد ‌اصلاح‌طلبان برای باخت احتمالی برنامه‌ريزی کرده بودند که از ماه‌ها پيش از انتخابات مسئله تقلب را مطرح کردند و کميته صيانت از آرا را تشکيل دادند که اگر رای نياوردند از آن استفاده کنند تا حداقل انتخابات به دور دوم کشيد شود.

** م-ه اتاق جنگ تشکيل داده بود

آقای م-ه در ۲۰ خرداد به يکی از عناصر اصلی کارگزاران می‌گويد همه چيز برای صيانت از آراء‌ آماده است و ما يک اتاق جنگ درست کرده‌ايم. گويی در انتخابات می‌خواهند به جنگ نظام بروند.

** الگوبردای جنبش سبز از جريان منافقين در سال ۶۰

جريان اصلاحات برای اينکه بداند در انتخابات موفق می‌شود و مردم به ميدان بيايند از يک هفته قبل از انتخابات بنا را بر سازماندهی سازمان رای می‌گذارد. همه جريان سبز را از يک هفته قبل از انتخابات بسيج کردند و از ميدان راه آهن تا تجريش کمبرند سبز راه انداختند. ما عين اين برخورد را در جريان منافقين قبل از ۳۰ خرداد داشتيم.

اينها می‌خواستند قبل از ۳۰ خرداد يک قيام مسلحانه انجام دهند. از يک ماه قبل به همه پايگاه‌ها و همه طرفداران خود گفتند هر ميزان نيرو دارند در خيابان محل خود رژه برويد. من يادم هست که منزل ما در خيابان دکتر شريعتی بود و من تعجب می‌کردم که چرا اينها ساعت ۶ بعداز ظهر ۵۰۰ نفر تا ميدان هفت تير پا به زمين می‌کوبند. اينها يک آزمايش بود.

کمربند سبز قبل از انتخابات هم آزمايشی بود که ببينند می‌توانند مردم را به خيابان بکشانند يا نه. خودشان در بحث‌های داخلی می‌گفتند ما بايد مردم را در خيابان‌ها نگه داريم تا اگر پيروز انتخابات شديم، مسير اين جريان را در جهت نيل به خواسته‌های بعدی ادامه دهيم. برای همين بود که آقای موسوی هم در مصاحبه خود گفت مردم در خيابان‌ها خواهند ماند که به خواسته‌های بعدی يعنی فشار به حاکميت در جهت حذف شورای نگهبان و کم کردن اختيارات رهبری و تغييرات در قانون اساسی برسند.

جالب اين است که ظهر روز انتخابات، آقای ابوالفضل فاتح رئيس کميته ستاد انتخابات آقای موسوی، مصاحبه‌ای با سايت قلم نيوز می‌کند و می‌گويد همه اطلاعاتی که از سراسر کشور به ما رسيده نشان می‌دهد که آقای موسوی پيروز انتخابات است و اگر غير از اين باشد، تقلب شده است.

خود آقای موسوی وقتی هنوز شمارش آرا تمام نشده بود، اعلام کرد که ما پيروز انتخابات هستيم. اين در حالی است که همه نظرسنجی‌های اعلام شده در داخل کشور و رسانه‌های خارجی در خارج از کشور، حکايت از اين داشت که آقای موسوی حداکثر ۲۸ درصد تا ۳۰ درصد را در اختيار دارد و آقای احمدی‌نژاد بين ۵۵ تا ۵۸ درصد آرا را کسب خواهد کرد که نتيجه انتخابات هم تقريبا همين شد.

** توصيه ابراهيم يزدی برای فشار به حاکميت

آقای ابراهيم يزدی در مرداد ۸۷ طی سخنانی در دفتر سياسی حزب می گويد «برای اينکه به حاکميت فشار بياوريم، شرط آن، برگزاری انتخابات تحت نظارت بين‌المللی است. اگر می‌خواهيد اين فرآيند اصلاح‌طلبی به زايمان طبيعی و سالم باشد چاره‌ای ندارد جز مطرح شدن نظارت بين‌المللی نيست. بايد بگوييد که ما به اين گروهی که انتخابات را برگزار می‌کند، اطمينان نداريم. آيا شما می‌توانيد مردم را بسيج کنيد که بيايند با رای سپاه و بسيج مقابله کنند؟

انتخابات پيش رو با گذشته متفاوت است در شرايط سياسی و آرايش نيروهای فعلی، اگر با استراتژی قبل شرکت کنيد، موفق نمی‌شويد. بايد استراتژی جديدی به کار برد.»

هدايت الله آقايی عضو حزب مشارکت در بازجويی خود می‌گويد: جبهه اصلاحات در هر صورت می‌خواست پيروز انتخابات باشد، حالا يا با به دست آوردن رای اکثريت يا ابطال انتخابات.

** خاتمی می‌گفت نبايد مهندس موسوی را تنها گذاشت

بحث ابطال انتخابات و عبور از قانون يک هفته پيش از انتخابات با حضور آقايان امين‌زاده، شهاب طباطبايی، تاجزاده، عطريانفر، خانيکی، خانم توحيدلو، طاهری، ابطحی در حضور آقای خاتمی مطرح می‌شود.

احتمال تقلب و پاسخ رای مردم را آقای تاجزاده مطرح کرد و يک روز بعد از انتخابات نيز اين افراد به جلسه فوق‌العاده‌ای دعوت شدند (رضا خاتمی، تاجزاده، خانيکی و ..) آقای خاتمی اين موضوع را که جامعه نتيجه انتخابات را پذيرفته مطرح کرد و اصرار داشت که بايد درخواست ابطال انتخابات داد يا لااقل بر ابطال آن در برخی شهرستان‌ها. می‌گويد که مهندس موسوی را در شرايط فعلی نبايد تنها گذاشت و بايد او را پشتيبانی کرد.

تمام اين مطالب نشان دهنده اين است که بحث ابطال انتخابات در اصل برای اين بود که يک جريان اجتماعی درست کنند و اين اتفاقا جزو فرمول‌های جين شارپ است.

شما اطلاعيه‌های شماره ۱۱ و ۱۳ آقای موسوی را ببينيد. در اين اطلاعيه‌ها دائما اين بحث مطرح است که جريان سازی اجتماعی شکل بگيرد تا بتوانند مقابل نظام بايستند. لذا جريان روشنفکر مذهبی غربگرا که نظام اسلامی را قبول ندارد، در ماجرای فتنه، جريانی را ايجاد کردند که تمام غربی‌ها و ضدانقلاب به حمايت از آنان پرداختند.

** عدم توفيق فتنه ۸۸ به دليل مديريت رهبری بود

* اينجا رهبر انقلاب چطور توانستند جلوی بدعتها و ديکتاتوری را بگيرند و از رای مردم حفاظت کنند در حالی که موضوع جذب حداکثری و دفع حداقلی هم صورت بگيرد؟

تمام دلايل عدم توفيق فتنه ۸۸، نوع مديريت مقام معظم رهبری بود. رهبری قبل از انتخابات، ۲ موضوع جدی را مدنظر داشت. نخست اينکه در انتخابات ۸۸ مردم با حجم بالايی شرکت کنند و اگر به صحبت‌های آقا در آن دوران نگاه کنيد سرفصل‌های بيانات ايشان، ترسيم فضای اميد برای مردم و تقويت فضای رقابتی که بتواند همه مردم را به پای صندوق‌ها بکشاند است. البته اين اتفاق هم افتاد و در سال ۸۸ بيش از ۸۰ درصد مردم در پای صندوق‌های رای حاضر شدند که اين اتفاق در هيچ جای دنيا سابقه ندارد.

راجع به ترديد آفرينی هم که در قالب صيانت از آرا می‌کردند، مقام معظم رهبری تذکر دادند که ايجاد نااميدی و ياس نکنيد. بعد از مناظره‌ها، ايشان سعی کردند التهاب ناشی از مناظرات را با صحبت‌ها و نظرات خود کمرنگ کنند تا فضا در آرامش باشد.

** رهبری همه سعيشان را کردند تا موسوی در خط دشمن قرار نگيرد

بعد از انتخابات، حضرت آقا چند خط مشی جدی را در پيش گرفتند. اولين خط مشی، حفظ جريان غير پيروز انتخابات در چارچوب نظام و جلوگيری از قرار گرفتن آنها در خط دشمن است.

مقام معظم رهبری فرض را بر اين گرفتند که مهندس موسوی و دوستانشان توسط افرادی فريب خوردند اينها ناخواسته در جريانی افتادند که مخالف نظام است و سعی کردند که اينها در دام دشمن نيفتند.

اولين کاری که کردند اين بود که بعد از انتخابات، هم برای آقای موسوی هم برای آقای کروبی پيام خصوصی فرستادند که سعی کنند کار ساختار شکن انجام ندهند و هر اعتراضی که می‌خواهند بکنند، در چارچوب قانون باشد.

** جلسه ۲ نفره آقا و ميرحسين موسوی

روز ۲۴ خرداد، مهندس موسوی را خواستند و در يک ملاقات خصوصی با ايشان جمله‌ای را گفتند مبنی بر اينکه جنس شما با اين جور افراد متفاوت است و لازم است کارها را با متانت و آرامش پيگيری کنيد.

* برخورد آقای موسوی چطور بود؟

اين ملاقات ۲ نفره بود و اين جمله هم در سايت آقا نقل شد. اما به هر حال ايشان (موسوی) عصبانی و مدعی بود.

بعد از آن، مقام معظم رهبری با ستادهای انتخاباتی کانديداها جلسه گذاشتند. آقا نزديک به ۲ ساعت به هر کدام از ستادهای انتخاباتی اجازه دادند هر چه می‌خواهند بگويند.

بعد نصيحتشان کردند که کاری نکنيد که امنيت نظام به هم بخورد، مشارکت ۸۵ درصدی مردم پيروزی بزرگی بود و گفتند من آمادگی دارم تا شورای نگهبان درصد قابل ملاحظه‌ای از اين صندوق‌ها را در تهران و شهرستان‌ها بازشماری کند تا از مسير قانونی به اعتراضات رسيدگی شود و گفتند که اگر بررسی اشکالات مستلزم شمارش مجدد صندوق‌ها باشد اين کار را با حضور نمايندگان نامزدها انجام می‌دهيم.

بعد در خطبه‌های نماز جمعه ۲۹ خرداد از همه اين کانديداها تجليل کردند و انتقاداتی هم که در جريان مناظرات به آقای احمدی‌نژاد وارد بود، گفتند. همه را هم به اين دعوت کردند که هر کاری می‌خواهيد بکنيد در چارچوب قانون باشد و به اردوکشی خيابانی هم خاتمه دهيد.

** تعداد سبزها در تجمع ۲۵ خرداد، ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بود

خود اينها معتقد بودند در روز ۲۵ خرداد، نزديک به يک ميليون نفر در تجمع خيابانی شرکت داشتند. من خودم با موتور از ميدان فردوسی تا آزادی رفتم و برآوردم چيزی درحدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر بود. آن هم فقط در تهرانی که البته آقای موسوی رأی اول را آورده بود و نزديک به ۲.۷ ميليون نفر در تهران به ايشان رأی داده بودند. اينکه از اين ۲ و ۷ دهم ميليون، ۳۰۰ - ۴۰۰ هزار نفر معترض باشند، بسيار عادی است.

صحبتی که مقام معظم رهبری در نماز جمعه ۲۹ خرداد کردند به شدت در بدنه حامی فتنه ريزش ايجاد کرد، يعنی جمعيتی که به فراخوانی مجمع روحانيون مبارز قرار بود روز شنبه بيايند، ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر بيشتر نشدند، روزهای بعد که قرار بود تجمعات برگزار شود، شمار افراد به ۱۰ هزارن فر هم نمی‌رسيد.

جالب اين است که حدود ۲ تا ۳ هفته بعد از انتخابات، يک نظرسنجی راجع به مهندس موسوی انجام می‌شود که اگر مهندس موسوی دوباره کانديدا شود شما رأی می‌دهيد؟ ۳۰ درصدی که به ايشان رای داده بودند به ۲۱درصد تقليل می‌يابد.

نهايتا پس از راهپيمايی ۹ دی، در نظر سنجی که در کل کشور انجام شد، افرادی که هنوز می‌خواستند به آقای موسوی رأی دهند به ۹ درصد کاهش پيدا کرد. در صورتی که در تمام کشورهايی که انقلاب مخملی صورت می‌گيرد از يک نقطه با جمعيتی ۱۰ هزار تايی شروع می‌شود و روز به روز گسترش پيدا می‌کند. اين حوادث در تهران با جمعيت بالايی شروع شد در برخی شهرستان‌ها هم تحرکاتی صورت گرفت اما اندک‌اندک از جمعيت تهران کم شد و در شهرهای ديگر نيز تحرکی نداشتيم.

** رهبری به دنبال اعتمادسازی بودند

کار دومی که مقام معظم رهبری کردند، «اعتمادسازی» بود يعنی رسيدگی به شکايت‌ها در چارچوب قانون، تمديد مهلت قانونی، قبول شمارش ۲۵ درصد از صندوق‌ها، اضافه کردن تعدادی از معتمدين جهت نظارت (علاوه بر شورای نگهبان) که اگر يادتان باشد آقايان افتخار جهرمی،‌ رحيميان، ابوترابی، ولايتی، حدادعادل، دری نجف‌آبادی به عنوان معتمدين جديد اضافه شدند اما باز هم اثر نداشت.

کار ديگر، جدا کردن جمعيت مغلوب از جبهه دشمن بود. مقام معظم رهبری دائماً به افراد مختلف تأکيد می‌کردند که شما به اينها دشمن نگوييد. می‌گفتند ما خودمان اينها را عملاً در صف دشمن قرار ندهيم.

بعدا آقا در سخنانی فرمودند اينکه دشمنان اسم بعضی‌ها را می‌آورند به عنوان اينکه ما مدافع آنها هستيم، دروغ می‌گويند، مدافع آنها هم نيستند قصدشان ايجاد اختلاف و بدبينی است. ملت ايران و نخبگان نسبت به هم اعتماد دارند. اينها دروغ می‌گويند.

** رهبری فرمودند معترضان، دشمن نيستند

يا در جای ديگری می‌فرمايند اينها افرادی هستند که معترض هستند و جزو دشمنان ما نيستند.

در ديدار ماه رمضان رهبر انقلاب با دانشجويان، دانشجويی به اينها لقب منافق و دشمنان نظام داد که آقا برخورد کردند و گفتند درست نيست اسم افرادی که قانون‌شکن شدند را «منافق» بگذاريم.

در بُعد جذب حداکثری و دفع حداقلی نيز باز ايشان فرمودند اختلاف سليقه ايراد ندارد، اختلاف‌نظر اشکال ندارد اما در چارچوب‌ قانون. لذا تمام سعی خود را کردند و تا مدتی به اينها لقب فتنه‌گر ندادند که اينها جذب شده و وارد کشتی نجات شوند. اما از يک مقطعی به بعد، مقام معظم رهبری بحث فتنه را مطرح کردند.

فتنه را از ديدگاه حضرت علی(ع) توضيح دادند و گفتند که از دلايل فتنه اين است که مردم، حق را با اشخاص می‌سنجند در صورتی که بايد حق را با حق سنجيد.

کسی که زمانی نخست‌وزير زمان امام(ره) بوده دليل نيست حرفش هميشه درست باشد.

دليل ديگر فتنه در بيان مقام معظم رهبری اين است که برخی سکوت می‌کنند و بعضی از خواص در مقابل فتنه موضع‌گيری نمی‌کنند.

يکی از دلايل ديگر فتنه اين است که اينها متن و حاشيه را با هم عوض می‌کنند و تلاش می‌کنند فضا را غبارآلود کنند که مردم متوجه نشوند.

آنجا دائماً اشاره می‌کردند که تنها راه مبارزه با فتنه، روشنگری و بصيرت است.

** تحليل رهبر انقلاب ار وقايع عاشورای سال ۸۸

وقتی قضيه روز عاشورا اتفاق افتاد، نيروهای انقلابی گفتند اينها ضدانقلابند اما مقام معظم رهبری گفتند صف اينها را از ضد انقلاب جدا کنيد.

ممکن است فتنه‌گران از اين کار خوش‌شان آمده باشد، اما گفتند ضد انقلاب از سهل‌انگاری فتنه‌گران استفاده کرده است.

لذا آقا مدارا کردند و دنبال جذب حداکثری بودند اما رفتارشان توأم با قاطعيت بود. روشنگری کردند و نگذاشتند از راه قانون تخطی شود و با هرکس خلاف قانون عمل می‌کرد، از موضع اقتدار وارد شدند. از حق قانونی مردم کوتاه نيامدند و زير بار ابطال انتخابات نيز نرفتند.

در آخر کار و بعد از راهپيمايی ۹ دی بود که فرمودند ما می‌خواهيم عده‌‌ای را وارد کشتی نجات کنيم اما خودشان نمی‌خواهند.

شما نگاه کنيد اگر اين اتفاق در هر نقطه‌ای از دنيا اتفاق می‌افتاد کشور به آشوب کشيده می‌شد اما با مديريت مقام معظم رهبری در اين قضايا فقط حدود ۲۹ نفر کشته شدند که تعدادی از آنها هم بچه‌های انقلابی بودند و تعدادی هم معلوم نيست توسط چه کسی کشته شدند مثل خانم ندا آقاسلطان.

به همه نيروهای انتظامی که به ميدان می‌رفتند توصيه شده بود دست به اسلحه نبرند.

هرچند در اتفاقات سال ۸۸ نزديک به ۲۰۰ تا ۲۵۰ ميليارد تومان ضرر اقتصادی به کشور خورد، اما شما اين موضوع را با اتفاقات اوکراين و اتفاقاتی که در خود آمريکا می‌افتد مقايسه کنيد. تعداد کشته‌ها را مقايسه کنيد.

** فرزند آقای هاشمی يکی از رئوس برنامه‌ريزی اغتشاشات ۸۸ بود

* يکی از موضوعاتی که موجب غبارآلود شدن بيشتر فضا و ايجاد جو التهاب در فتنه ۸۸ شد، نامه بدون سلام و والسلام آقای هاشمی رفسنجانی خطاب به رهبری بود. در اين خصوص توضيح بفرماييد.

نامه آقای هاشمی نشان می‌داد که ايشان از يکسری قضايا مطلع هستند، بالاخره فرزند ايشان يکی از رئوس جريان برنامه‌ريزی اغتشاشات آن مقطع بود. آقای مهدی هاشمی يکی از کسانی است که برنامه‌ريزی می‌کرد و در اين ستادها حضور داشت.

بعد از اقرار متهمين فتنه هم که معلوم شد ايشان نقش اساسی داشتند و قرار شد احضار شوند، به خارج از کشور رفت و محاکمه ايشان قدری عقب افتاد و اميدواريم اين دادگاه پس از رسيدگی به جرايم اقتصادی و حيف و ميل‌هايی که داشته و ارتباط با بيگانگان و جاسوسی، به ديگر اتهامات او هم رسيدگی کند.

** تدبير رهبری در برخورد با نامه هاشمی

آن نامه می‌توانست فضا را بسيار بدتر کند و يکی از تدابير رهبری همين بود که به اين نامه پاسخ ندادند.

بعدا که آقای هاشمی برای نمازجمعه رفتند، من خودم حضور داشتم. فرزند ايشان حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر را سازماندهی کرده بود که از ۸ صبح بيايند و وسط ميدان را بگيرند اما برادرانی که مسئول امنيت بودند، مانع شدند.

بسياری از اين افراد تا آن موقع اصلا نمازجمعه نيامده بودند. جالب است نماز جمعه دو در ورودی دارد، يکی در خيابان ۱۶ آذر که برای خانم‌هاست و ديگری در خيابان قدس که مخصوص آقايان است.

جمعيت زيادی از خانم‌ها و آقايان می‌خواستند همراه هم از در ۱۶ آذر وارد شوند که به آنها گفته شد در ورودی آقايان از اين طرف نيست و اين نشان می‌دهد يکبار هم نماز جمعه نيامده بودند.

وقتی ديدند نمی‌توانند حضور فيزيکی پيدا کنند، می‌خواستند تجمع جديدی راه بيندازند. خب دستگاه‌های امنيتی هم هوشيار بود و مانع اين کار شدند و بعدها ستاد نماز جمعه هم به اين نتيجه رسيد که تا وقتی قرار است نماز جمعه‌ محل تجمع افراد فتنه‌گر بشود، امامت ايشان (اقای هاشمی) ادامه پيدا نکند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016