گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
27 مهر» جنون سیاسی خامنهای در مورد «دشمن»٬ بهروز بهبودی17 مرداد» ایرانیان با اسرائیلی ها سر جنگ ندارند، دکتر بهروز بهبودی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بیماری علاج ناپذیر خامنهای استبداد اوست٬ بهروز بهبودیبار دیگر خامنهای عوامفریبانه به یک بازی سیاسی دست زده است. او از یک طرف سعی میکند خود را از معاملات پشت پردهای که میان رژیم و آمریکا در جریان مذاکرات هستهای انجام میشود دور نشان بدهد و از طرف دیگر منتظر است ببیند اگر این مذاکرات موفق بشود خود را قهرمان آن نشان بدهد ولی اگر شکست خورد بگوید «من که گفته بودم به آمریکائیها نمیشود اطمینان کرد».مصاحبه دکتر بهبودی با شماره ماه نوامبر مجله «میدل ایست» در مورد اوضاع کنونی ایران و مساله جانشینی خامنهای * پرسش از پت لانکاستر سردبیر مجله میدل ایست: نگرانی در مورد سلامت رهبر مذهبی ـ سیاسی ایران آیتالله خامنهای در هفتههای گذشته به شایعات بسیاری در مورد موضوع جانشینی او در مطبوعات و رسانههای بینالمللی دامن زده است. آیا او از زمان به قدرت رسیدن پس از فوت آیتالله خمینی در سال 1989 تا کنون ثابت کرده است که رهبری مناسب برای کشور بوده است یا نه؟ و اگر نه چرا؟ * پاسخ دکتر بهروز بهبودی بنیانگزار مرکز دموکراسی برای ایران: من معتقدم اخبار و گزارشهای اخیر مربوط به بیماری آیتالله خامنهای و سپس بستری شدن او در بیمارستان و انعکاس گسترده آن در مطبوعات داخلی و خارجی بیشتر یک جریان تبلیغاتی و برنامه ریزی شده حکومتی از سوی رژیم جمهوری اسلامی بوده است. هدف از این نمایش تبلیغاتی هم از یک طرف نشان دادن چهره خامنهای به عنوان یک «شهروند معمولی» که مانند هر انسان دیگری به درمان پزشکی نیاز دارد و از طرف دیگر مظلوم نمایی برای او برای تعمیر و ترمیم چهره آسیب دیده اجتماعی او در میان مردم ایران است که ماحصل دو دهه رهبری فاجعهبار او بر کشور بوده است. ما نباید فراموش کنیم که این همان خامنهای است که در بحبوبه قیام مردم ایران زیر نام جنبش سبز در 6 سال پیش که بر علیه تقلب انتخاباتی برای نگه داشتن احمدینژاد در قدرت و با فرمان خامنهای صورت گرفت مردم ستمدیده و جان به لب رسیده ما را «مشتی فریب خورده و آشوبگر» خواند. همه ما شاهد هستیم که 8 سال حکومت احمدینژاد که از حمایت مستقیم خامنهای برخوردار بود چه فجایعی را بر سر ایران و ایرانی آورده است. همه آتش افروزیهای سیاست خارجی دولت او و سرکوب نیروهای دموکرات و آزادیخواه و اصلاحطلب در داخل کشور با همکاری و پشتیبانی مستقیم باند خامنهای و شرکای او در سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی رژیم به پیش برده شدهاند. بنابراین ما هنوز با «رهبری» طرف هستیم که این کارنامه سیاه از سیاستهای ضد ملی و ویرانگرش را در زیر بغل خودش دارد. دلیل عمده ادامه حیات سیاسی او هم تا امروز این است که او به قول خودش بر دو بال افراطیون ارتجاعی و اصلاحطلبان زرد پرواز میکند و زیرکانه آنها را سرگرم دعواهای درون رژیم نگه داشته است. من فکر میکنم این ایده که گویا بیماری خامنهای به یک جنگ تمام عیار میان جناحهای رژیم ختم میشود اندکی مبالغه آمیز است ولی البته موضوع جانشینی او به طور غیر مستقیم از پس نمایش و صحنه آرایی بیماری و سپس جراحی او به یک موضوع و بحث در میان جناحهای رژیم و مردم ایران به پیش آمده است، اگرچه قصد واقعی برنامه ریزان این نمایشنامه هم نبوده باشد. پرسش: تصمیم به اعطای یک مقام مرجعیت مذهبی به خامنهای پس از مرگ خمینی از پشتیبانی کامل در میان بنیادهای پرنفوذ مذهبی ایران برخوردار نبود. گفته میشود واجد شرایط نبودن او در همه این سالها بنوعی بر شیوه رهبری و اعتماد به نفس او اثر گذاشته است. آیا شما با این نظر موافقید؟ پاسخ: علی خامنهای هیچ گاه انتخاب واقعی خمینی برای جانشینی خود نبود. صرفنظر از واجد شرایط نبودن او از دیدگاه روابط میان روحانیون و مراکز مذهبی ایران خامنهای در حقیقت به آن دسته از آخوندهایی در میان قشر نیروهای مذهبی نزدیکتر است که افکار اجتماعی و فرهنگی آنها را میتوان محافظهکارانه و در مقابل نواندیشان مذهبی قلمداد کرد. جانشین مورد نظر خمینی آیتالله حسین علی منتظری بود که بعدها در جریان اختلافات عقیدتی ـ سیاسی و دعواهای معمول میان رهبران مذهبی ایران از سوی خمینی به عنوان یک مرجع تقلید کنار گذاشته شد. علت واقعی این جریان هم علاوه بر موضعگیریهای منتظری علیه افراطیون و سرکوبهای اجتماعی آنها این بود که منتظری به عنوان مطرح کننده اصلی سیستم ولایت فقیه به این نتیجه رسیده بود که این تئوری که همان حاکمیت استبدادی یک فرد بر تمام شئون اجتماعی ـ سیاسی ـ ذهنی یک ملت 80 میلیونی است از ریشه غلط و ناکارآمد است. او حتی قبل از مرگش هم از مردم ایران به خاطر گنجاندن این تئوری ارتجاعی قرون وسطایی در قانون اساسی ایران پوزش خواهی و طلب مغفرت کرده بود. امروز خامنهای با دست آویز قراردادن همین تئوری ورشکسته و ویرانگر است که جایگاه خودش را در درون رژیم بر سر پا نگاه داشته است. خامنهای پیش از رسیدن به مقام جانشینی خمینی به عنوان ولی فقیه دو ترم به عنوان رئیس جمهوری رژیم اسلامی خدمت کرده بود. مهمترین عامل رسیدن او به این مقام هم توطئههای پشت پرده توسط جناح رفسنجانی در حاکمیت بود که گمان میکردند به پیش گذاشتن او در این شغل کنترل جناح محافظهکار رژیم در دست «پیروان خط امام» باقی خواهد ماند. با این حال خامنهای پس از کسب این مقام به تدریج به یک خودکامه مذهبی تمام عیار تبدیل گشته و با حمایت سپاه پاسداران و بسیج و نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی صحنه سیاسی ایران را به زیر نفوذ استبدادی خود درآورده است. عامل اصلی جمعآوری این نیروها به زیر پرچم خامنهای هم جنون سیاسی مشترک آنها در دشمنی با آمریکا و اسرائیل بوده است. پرسش: شایعه بوده که حسن روحانی از بعضی موضعگیریهای رسمی توسط آیتالله خامنهای در مورد سیاستهای داخلی و خارجی دولت خود راضی نبوده است و فکر میکند این موضعگیریها اقتدار او و حکومتش را زیر سئوال میبرد. پاسخ: رسیدن روحانی به مقام رئیس جمهوری رژیم اسلامی نتیجه چند عامل مهم در صحنه سیاست ایران بوده است. نخست اینکه پس از قیام مردم در جریان ظهور جنبش سبز دسته بندیهای سیاسی و روند تحولات کشور برای همیشه وارد یک فاز جدید و برگشت ناپذیر شده است. سرکوب این جنبش توسط رژیم بیانگر ضربه پذیری و عدم مشروعیت آن بوده است. از سوی دیگر، فشارهای شدید اقتصادی بر پیکر جامعه ایرانی در اثر اعمال تحریمهای بینالمللی موضوعی نبوده است که از دید جناحهای «عاقبت اندیش» رژیم پنهان بماند. آنها با توجه به عواقب اجتماعی این تحریمها که به نارضایتی عمومی در میان مردم کشور انجامیده است در پی یافتن راه حلی پیرامون موضوع بحران هستهای کشور بودهاند. بنابراین در یک انتخابات برنامه ریزی شده از میان عدهای معدود از وفاداران به رژیم حاکم به حسن روحانی نقش بیشتر و مهمتری در جریان تبلیغات انتخاباتی داده شد به طوری که او تلویحاً خود را بنوعی «هوادار» خواستههای جنبش سبز معرفی کرد و با انتقاد صریح از برنامههای دولت احمدینژاد چنین وانمود کرد که کشتیبان را سیاست دیگری آمده است. با این حال روحانی هیچ گاه کلمهای از انتقاد از حکومت استبداد فردی خامنهای به عنوان عامل اصلی تمامی این فجایع بر علیه ملت ایران بر زبان نیاورده است. کمپین مبارزه انتخاباتی روحانی هم مانند همه انتخابات زیر حکومت ولایت فقیه برای مردم ستمدیده ایران انتخابی میان بد و بدتر بوده است. با توجه به سقوط دهشتناک درآمدهای اقتصادی ایران از فروش نفت و گاز بر اثر وجود تحریمها، روحانی اولویت دولت خودش را در بدست آوردن یک معامله هستهای با قدرتهای غربی قرار داده است که قربانی این تمرکز بر سیاستهای خارجی اوضاع داخلی و شرایط اختناق حاکم بر نیروهای دموکراسی خواه و مدافعین حقوق بشر بوده است. او حتی نتوانسته و یا نخواسته است قدمی در راه آزاد کردن رهبران جنبش سبز از حصر خانگی و بیرون آورده صدها فعال حقوق زنان و کودکان و دانشجویان و مدافعین حقوق بشر از زندانهای رژیم بردارد. به عبارت دیگر حسن روحانی تنها در نقش یک وزیر امور خارجه رژیم حرکت میکند و هدف عمده حمایت خامنهای از او هم بیرون آوردن ایران از باتلاق انزوای بینالمللی و تحریمهای خانمان براندازی است که خود خامنهای در قدم اول مسبب بوجود آمدن آنهاست. بنابراین تا زمانی که حسن روحانی در این خط انجام وظیفه میکند دلیلی ندارد که خامنهای مزاحم کار او بشود. تنها نگرانی خامنهای زمانی است که نیروهای اصلاحطلب و آزادیخواه با استفاده از شرایط بوجود آمده جدید قصد داشته باشند کشور را از یوغ استبداد مذهبی بیرون بیاورند و به حکومت قانون و دموکراسی تحقق ببخشند. اما امروز پس از یک سال و نیم از انتخاب حسن روحانی بنظر میرسد که برای او بازسازی چهره خامنهای در میان عموم مهمتر از بازسازی اقتصاد و حقوق پایمال شده مردم ما میباشد. پرسش: خامنهای اخیراً گفته است که او شخصاً مقامات ایرانی را از همکاری نظامی با نیروهای غربی و آمریکایی در مقابله با داعش در عراق بازداشته است. نظر شما نسبت به این موضع گیری چیست؟ پاسخ: این جا هم بار دیگر خامنهای عوامفریبانه به یک بازی سیاسی دست زده است. او از یک طرف سعی میکند خود را از معاملات پشت پردهای که میان رژیم و آمریکا در جریان مذاکرات هستهای انجام میشود دور نشان بدهد و از طرف دیگر منتظر است ببیند اگر این مذاکرات موفق بشود خود را قهرمان آن نشان بدهد ولی اگر شکست خورد بگوید «من که گفته بودم به آمریکائیها نمیشود اطمینان کرد». باید به کشورهای غربی گوشزد کرد که شما نمیتوانید از دیکتاتور حاکم بر ایران بخواهید با شما در مقابله با دیکتاتور کشور همسایه شریک و همدم بشود. در غیر این صورت ادعای شما مبنی بر دفاع از دموکراسی و حقوق بشر توخالی است. پرسش: از زمان به قدرت رسیدن آیتالله خامنهای در ایران جهان شاهد تحولات عظیمی بوده است که مهمترین آنها در صحنه شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. امروز مردم جهان اعمال و کردار رهبران خود را روزمره زیر ذرهبین دارند. آیا این در مورد مردم ایران هم صدق میکند؟ پاسخ: تحولاتی که شما به آنها اشاره کردید انقلابی جهانی در زمینه ارتباطات میان انسانها در چهار گوشه جهان براه انداخته است. البته گسترش این ارتباطات کار حکومتهای دیکتاتوری مانند رژیم ایران را سختتر کرده است. آنها دیگر مثل گذشته نمیتوانند تبهکاریهای خود را از چشم مردم خود و دنیا پنهان نگه دارند. جوانان ایرانی بدون شک آینده میهن ما هستند. آنها بسیار در شبکههای اجتماعی فعال هستند و علیرغم سانسورها و فیلترهایی که رژیم بر سر راه دستیابی آنها به اطلاعات و ارتباط با یکدیگر قرار داده است کماکان با این تضعیقات مقابله میکنند. آنها را نمیشود از دستیابی به آزادیهای برحق اجتماعی و شخصی و حق انتخاب شغل و کار و سرنوشت برای خود محروم کرد. پرسش: آیا شما فکر میکنید درگذشت آیتالله خامنهای که بهرحال زمانی رخ خواهد داد به شروع یک دوره جدید از نظام جمهوری اسلامی منتهی خواهد شد؟ این تئوری ارتجاعی برای ملتی که در دو قرن گذشته به چندین انقلاب و شورش اجتماعی برای کسب دموکراسی و گام گذاردن در جاده تمدن مدرن دست یازیده است و آزادیخواهان بیشماری را در این راه از دست داده است در واقع یک توهین تاریخی به شمار میرود. نسل جدید ایران اجازه نخواهد داد این همه فداکاریها یکبار دیگر در مسلخ یک دیکتاتور جدید قربانی شود و توطئههای پشت پرده پس از مرگ خامنهای یک مستبد دیگر را بر مسند و بجای او بنشاند. خامنهای ممکن است از بیماری پروستات خود تن سالم بدر برده باشد اما بیماری واقعی و علاج ناپذیر او استبداد است!! Copyright: gooya.com 2016
|