گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! محسن رضایی: موشکهای ایران گروه ۱+۵ را سر عقل آورد
به گزارش تسنیم، یکی از افرادی که میتواند اطلاعات کامل و دقیقی از روند شکلگیری موشکی در سپاه، ادامه این توان و تاثیرات آن در حوزههای مختلف سیاسی، بازدارندگی و حتی سیاست خارجی ارائه دهد، محسن رضایی فرمانده سپاه در سالهای دفاع مقدس و دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام است. ویژه نامه سیسال اقتدار موشکی سپاه(قیام سجیلها) با محسن رضایی به گفتگو نشسته تا به بررسی اجمالی همین موضوعات بپردازد. ماحصل این مصاحبه را در زیر میخوانید: * وقتی جنگ شهرها شروع شد، ما موشک و یا سامانه مقتدری که بخواهیم جواب آنها را بدهیم، در اختیار نداشتیم. چه تدبیری برای گرفتن جلوی موشکپراکنی صدام به شهرها اندیشیده شد؟ ما ناچار بودیم برای مقابله به مثل از توپخانه استفاده کنیم. اول هم سعی کردیم در عملیات رمضان، روی شهر بصره فقط منور بزنیم اما منور فقط شهر را روشن میکرد. ما میخواستیم تا جایی که ممکن است، از زدن شهرها پرهیز کنیم ولی دیگر ناچار شدیم بعد از 4 سال و خورده ای که صدام مرتب شهرهای ما را میزد، به سمت مقابله به مثل برویم تا بلکه مانع زدن شهرهایمان بشویم. توپخانه ما بُرد محدودی داشت. آنها شهرهای اصلی ما را بمباران میکردند ولی ما فقط می توانستیم شهرهایی که نزدیک مرز بودند را بزنیم. بعد که برای اولین بار، با حجم انبوه شروع کردیم، آنها آتش بس دادند. یعنی اولین بار ما توانستیم جلوی جنگ شهرها را بگیریم. اما جنگ هنوز در زمین ادامه داشت تا اینکه ما ناچار شدیم به سمت استفاده از موشک برویم. دلیلش هم این بود که وقتی موشک های صدام بُرد بیشتری پیدا کرد و تعداد آن هم زیادتر شد، مردم فشار آوردند که باید جواب موشک آنها را با موشک بدهیم. از طرف دیگر، خود ما هم به همین نتیجه رسیدیم که دیگر با توپخانه نمی توانیم کاری بکنیم لذا اولین بار تصمیم گرفتیم روی پای خودمان بایستیم. منتها کار خیلی سختی بود چون در زمان شاه هیچ دانشی از موشک به ایران نداده بودند. انقلاب هم که شد هیچی دستمان نبود. نه برادران ارتش اطلاع داشتند و نه ما در سپاه. اولین تلاشمان این شد که بتوانیم از کشورهایی که در آن زمان با ما رابطه دوستانه داشتند مثل لیبی موشک وارد کنیم. آقای رفیق دوست را خواستیم. ایشان هم گفت من می روم دنبالش. او آدم متوکلی بود هر وقت چیزی از ایشان میخواستیم، نه نمیگفت و میرفت دنبال کار. گفت من می روم با قذافی و جاهای دیگر صحبت می کنم. اینها آدم های خاصی هستند شاید بشود چیزی ازشان گرفت. * برای آموزش نیروها چه فکری کردید؟ پیش خودم گفتم که حالا فرض کنیم موشک هم آمد، ما که نمی توانیم زدن موشک را به دست دیگران بدهیم باید خودمان بزنیم لذا ما یک واحد موشکی می خواهیم. لازمه شروع کار موشکی این بود که ما یک تیمی را انتخاب بکنیم که بروند و آموزش ببینند. فردی که من انتخاب کردم، شهید حسن طهرانی مقدم بود چون هم در آتش خمپاره و هم آتش توپخانه موفق بود و هم استعداد و نبوغ خوبی داشت. برای ایشان یک حکم زدیم و گفتیم شما باید بروید واحد موشکی سپاه را درست کنید و واحد توپخانه را هم تحویل آقای شفیع زاده بدهید. او هم آمد به سمت واحد موشکی و عجیب هم بود چون خیلی برای توپخانه زحمت کشید ولی خیلی سبکبال بود و دلبستگی زیادی نشان نداد. به ذهن من این آمد که بهترین کار این است که ما دوتا موضوع را همزمان انجام بدهیم آقای رفیق دوست را بفرستیم پیش قذافی موشک ها را بیاورد و با سوریه هم صحبت کنیم تا حسن را بفرستیم آنجا آموزش ببیند ولی دو تا کشور هم نفهمند ما چه کار میکنیم. سوریه برای آموزش دادن مشکل نداشت ولی در تحویل دادن موشک اسکاد B به ما از شوروی می ترسید و ملاحظه می کرد. قذافی هم قبول کرد که به صورت پنهان و مخفی، به صورت تکه تکه و جداگانه در چند محموله، برای ما موشک بفرستد. * موشکها در چه تاریخی و به چه تعدادی به ایران آورده شدند؟ قذافی 3 محموله، شامل 30 فروند موشک اسکاد B و 2 سکوی موشکی به همراه حدود 20-30 نفر از متخصصین موشکی خود را به ایران فرستاد و ما کار را با آنها شروع کردیم. دی ماه همان سال (1363) حسن آقا و تیم همراهش هم بعد از 3 ماه آموزش در سوریه، به کشور برگشتند. ما در آستانه عملیات بدر بودیم و عراق هم به صورت گسترده شروع به زدن شهرهای ما کرد. برنامه عجیبی را طراحی کرده بودند و شروع کردند به تبلیغات که ما 30 تا از شهرهایی که در عمق خاک ایران هستند را خواهیم زد ( ازجمله تهران، اصفهان، تبریز و...) اسم هر شهری را هم که می خواندند، یک موشک به آنجا میزدند. این تهاجم هم بیشتر با استفاده از هواپیماهای میگ 25 بود که در ارتفاع بالا می آمدند و موشک های ما هم به آن نمی رسید. بعد هم کم کم با موشکهای برد بلند شروع به زدن کردند. * چند فروند از موشکها شلیک شده بود که لیبیاییها رفتند؟ لیبی 30 فروند موشک به ما داد که 21 فروند شلیک شده بود. * یکی از مشکلات ما در سالهای جنگ این بود که موشک ها دیر آماده می شدند و بعضا موضع پرتاب قبل از شلیک لو می رفت. برای این معضل چه تدبیری اندیشیده شد؟ اواخر جنگ اتفاق دیگری افتاد. عراقی ها برای اینکه دست بالا را داشته باشند، برد موشک اسکاد B را از 200-300 کیلومتر به 700-800 کیلومتر رسانددند. سرجنگیاش را به یک سوم سبکتر کردند، مخزن سوخت را هم بیشتر شد تا بتوانند تهران را بزنند. که در اواخر سال 66 اینها تهران را زدند و در وسط شهر تهران تعدادی شهید و زخمی شدند. ما هم مقابله به مثل مان را تشدید کردیم یعنی با موشک هایمان بغداد را زدیم. منتها از زمانی که موشک های ما از انبارها می آم و به سمت محل پرتاب میرفت، مدتی طول می کشید. مدتی هم طول می کشید تا موشک آماده پرتاب بشود. خب هواپیماهای عراق هم می آمد و همان نقطه را میزد. دوستان ما آمدند ابتکار به خرج دادند و کاری کردند که خود روسها هم که سازنده موشک بودند، نتوانستند تا آن موقع این کار را بکنند. با نوآوری و خلاقیت بچه ها موشک در کمتر از 6-7 ساعت آماده پرتاب می شد. من اگر بخواهم یک جمله بگویم، این است که ما با سلاح سبک وارد جنگ شدیم اما با موشک و تانک از آن بیرون آمدیم. * این توان موشکی بعد از جنگ چه روندی را تا امروز طی کرد؟ جنگ تمام شد ولی آن پایه ای که در جنگ در رابطه با موشکی گذاشته شد ادامه پیدا کرد بطوری که امروز ایران بزرگترین قدرت موشکی منطقه است و من به جرات عرض می کنم که اگر ما این قدرت موشکی را نداشتیم امروز هیچ کس با ما پای میز مذاکره نمی نشست. آنچیزی که 1+5 را بر سر عقل آورد که با ما مذاکره کنند، قدرت موشکی و قدرت دفاعی ایران است. مسئله موشک آنقدر امروز مهم است که حتی گروههای چریکی هم مثل فلسطینی ها میدانند که راهی جز استفاده از آن در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی ندارند و تکنولوژی و فناوری این موشک هم از ایران به دست آنها رسیده است Copyright: gooya.com 2016
|