گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اونجا ساعت چنده عشقم؟ گفتوگوی سوده راد با مژگان کاهن درباره عشقهای مجازیبسياری از افراد برای گريز از يکنواختی زندگی که به کار و خانه خلاصه میشود و برای آنها زمان و مکانی برای يافتن رابطهٔ عاطفی نمیگذارد به اين رابطههای راه دور رو میآورند... يکی از آسيبهای روانی که اين نوع رابطهها میتواند به افراد بزند زمانی است که فرد بدون شناخت درست و تنها با تکيه بر ايده آلسازیهايش از فرد مقابل٬ پروژههای دراز مدت زندگی مشترک و ازدواج را به اجرا درآورد• به جای “بوسه”،: x بهجای “دوستت دارم”، صبحبهخير وقت خوابيدن و شببخير اول صبح و دلتنگیهای طولانی و فرساينده. اينها شايد تمام خصوصيات يک “رابطۀ راه دور” نباشند، اما فاصلۀ درد مشترک در “رابطۀ راه دور” است. اگر خودمان در اينجور رابطهها نباشيم، يا تجربهاش را نداشته باشيم، حتماً کسی را در ميان اطرافيانمان میشناسيم که اين تجربه را دارد. به لطف فنآوریهای ارتباطی جديد، نامههای دستنوشتۀ چندين ماه در راه، امروز جای خود را به پيغامهای کوتاه اينترنتی و مکالمههای طولانیتر هر روزه دادهاند. حالا هرکسی میتواند هرزمان که بخواهد برای يار دورازآغوشش پيامی و سلامی بفرستد. حالا عشق هم اينترنتی شده . مژگان کاهن، روانشناس بالينی ساکن بلژيک میگويد: ” اگر بخواهيم به موضوع “عشق ذهنی و ايده آل شده” برگرديم بايد بگويم که در فرهنگ ما ايرانیها نيز به نوعی گرايش به اين ايده آل کردنها را میتوانيم مشاهده کنيم. در ادبيات ما گرايش به دوری از معشوق درجهت ايده آل کردن او به کرات مشاهده میشود. واينکه معشوق تبديل به ايده آلی دست نيافتنی میشود. سعی در اينکه معشوق به صورت ملموس و زمينی در نيايد، نه به خاطر سرکوب خواهش و ميل به او، بلکه به خاطر اين بوده که بدين گونه با دست نيافتنی نگهداشتن معشوقه میتوانستند به ايده آل کردن او ادامه دهند. برای بسياری از آنها هدف عاشقی در اين نبوده است که ديگری را به دست بياورند، بلکه با چشم پوشی از او ميل خود را به او جاودانه میکردند.” هاتف شاعر قرن دوازدهم اين چنين میگويد: در بعضی افراد نيز مشاهده میکنيم که به دليل يک سری بازدارندههای فردی خودآگاه و ناخودآگاه، جستجوی عشق بدون تماس بدنی٬ آنها را به اين روابط سوق میدهد. تجلی اين نوع عشق را هم ما در ادبياتمان میبينيم. وحشی بافقی سعی میکند به ما نشان دهد چه راه درازی بين عشق واحساس جنسی وجود دارد: اما اينکه چطور دو نفر از راه دور میتوانند به هم احساس شديد عاشقانه پيدا کنند هم به نوعی به مکانيسمهای بيولوژيک و روانی عاشق شدن در انسانها باز میگردد. در پديدۀ عشق، ذهن و روان٬ نقش عمدهای را بازی و مکانيسم بيولوژيکی و هورمونی عاشق شدن در جهت تشديد آن عمل میکند. بدن ما هورمون عشق را زمانی که عاشق هستيم به ميزان زيادی ترشح میکند. احساس خلسۀ عاشقانهای که در زمان عاشقی تجربه میکنيم، تا حد زيادی تحت تاًثير اين هورمون است. اين ماده از خانوادۀ آمفتامين است. اثر ديگر اين هورمون آزاد کردن دپامين است که يکی از عملکردهايش، افزايش رفتارهايی است که برای ما لذت و رضايت به همراه میآورد. زمانی که انجام کاری به ما احساس خوشحالی میدهد، دپامين با انتقال اين احساس شادی به مغز، ما را به تکرار آن عمل ترغيب میکند. به همين دليل است که دو فرد وقتی عاشق يکديگر هستند میتوانند دهها بار در روز به هم تلفن کنند و ساعتهای متوالی با هم بمانند. البته اين فاز اول عاشقی است.” ساناز ۳۳ ساله میگويد :”همينکه خيلی از دوستانم درگير چنين رابطههايی هستند احساس بهتری به من میدهد. هرچه باشد من در اين سبک زندگی تنها نيستم. از طرفی میدانم و حس میکنم رابطۀ راه دور چه سختیهايی دارد. ما دو نفر نزديک به دههزار کيلومتر و ده ساعت با هم فاصله داريم، ولی وقتی میبينم ميان اطرافيانم کس ديگری به اندازۀ او مرا درک نمیکند و با معيارهايم تطابق ندارد، بيشتر عاشقش میشوم و تحمل دوری برايم آسانتر میشود. بالاًخره اين روزها هم تمام میشود و يا من میروم کشور او يا او میآيد کشور من. اما چيزی که از همه بيشتر اذيتم میکند طبيعتاً دوری فيزيکی است. ما با هم در مورد آدمها، جاها و پديدههايی حرف میزنيم که برای ديگری معنايی جز تجسم ندارد و بعضی جاها واقعاً غير قابل تحمل میشود.” مژگان کاهن در پاسخ به اين سؤال که چطور چنين رابطهای شکل میگيرد میگويد:” رابطۀ راه دور به دليل مشخصههايی که دارد میتواند برای بسياری از افراد که در جستجوی ارضای نيازهای عاطفيشان يا بهتر بگويم نيازشان به بودن در يک رابطهٔ عاشقانه هستند جذابيت داشته باشد. مهمترين خصوصيت اين شکل رابطه، کمتر بودن عناصر عينی از ديگری است. دررابطههای مجازی، ذهن ما اين ميدان را برای خود بازتر میبيند که بتواند ديگری را شبيه ايده آلهايی که از معشوق دارد شکل دهد. در خيلی از موارد نياز انسانها به يک رابطهٔ عاطفی آنها را قادر و آماده به تحريف مشاهداتشان از فرد مقابل میکند. اين امکان در رابطۀ راه دور برای فرد بيشتر میشود و به او اين امکان را میدهد که خيلی راحتتر خود را به فانتزیهايش واگذار کند و ديگری را بر اساس نيازهايش٬ در ذهنش فرم دهد.” گلسا میگويد اين نوع رابطه را به ديگران پيشنهاد نمیکند، مگر اينکه شرايط ويژهای پيش بيايد. او روزهايی را به ياد میآورد که ساعتها روبروی صفحۀ خاموش کامپيوترش نشسته و گريه کردهاست بیاينکه بداند دقيقاً چرا حالش خوب نيست. شيوا هم تجربۀ رابطهای را که از راه دور شروع شده و بعد به ديدار و بعدتر انجاميده را دارد. او میگويد:” اين رابطهها مثل خواندن يک رمان است. کسی زندگیاش را برای تو تعريف میکند و تو به ندرت جزئی از زندگی روزمرۀ او هستی، مگر وقتی با تو صحبت میکند. من به عشق در نگاه اول اعتقاد ندارم . عاشقی فرآيندی است که بايد ساخته شود و اين فرآيند در خلاً اتفاق میافتد. زندگی روزمره و اين رابطه در دو جهان متفاوت هستند و وقتی اين دو جهان موازی با هم روبرو میشوند يک انفجار رخ میدهد چون معيارها و فرآيندها و اصلاً ملزومات حيات در اين در ايندو جهان يکی نيست.” گلسا هم میگويد:” اگر کسی در اطرافم بود که از فريد به ايدهآلهای من نزديکتر بود، انتخاب برای من خيلی سختتر میشد.” گلسا و فريد حالا همخانه هستند اما گلسا از احساسی میگويد که زمان دوری به نوعی عادت تبديل میشود و هرچه میگذرد پايان دادن به رابطه از راه دور را سختتر میکند:”وابستگیهای عاطفی از يکسو و تغيير ديد نسبت به رابطه و ديگری از سوی ديگر میتواند دليل اين ضعف در پايان دادن به رابطه باشد ولی در مواردی مثل ما، به عميقتر شدن رابطه کمک میکند. به هرحال من هم قصد مهاجرت از ايران را داشتم و بههيچوجه فکر شروع رابطه با کسی که ساکن ايران است نبودم و همين نزديک شدن به فريد را برايم راحتتر میکرد.” مژگان کاهن:” فضای مهاجرت بخاطر نوع تجربهای که برای فرد بوجود میآورد٬ میتواند تمايل به اين گونه رابطهها را در افراد افزايش دهد. عدم توانايی برقراری رابطه در محيط جديد و نيز احساس تنهايی و دوری از خانواده و دوستان باعث افزايش گرايش به اين رابطهها میشود. اما اين نکته را هم بايد گفت که بسياری از افراد نيز برای گريز از يکنواختی زندگی که به کار و خانه خلاصه میشود و برای آنها زمان و مکانی برای يافتن رابطهٔ عاطفی نمیگذارد به اين رابطههای راه دور رو میآورند. دليل ديگری که میتواند اهميت اين نوع رابطه را در ذهن فرد زياد کند اين است که فرد میتواند ناخودآگاه از قرار گرفتن در يک رابطه که بتواند به ماجرايی جدی و مثلا زندگی مشترک تبديل شود وحشت دارد. انتخاب فرد راه دور میتواند به نوعی محافظت خود از به دام نيفتادن در رابطهای اينچنينی باشد. بدينترتيب دلايلی که خارج از کنترل فرد است (فاصلهٔ مکانی) به عنوان مانع طرح ريزی پروژههای جدیتر قلمداد میشود. البته خود فرد میتواند به اين مسأله آگاه نباشد. مزايا و آسيبهای اين نوع رابطه چيست؟ مژگان کاهن اينطور پاسخ می دهد: ” اگر بخواهيم اول از مزايا شروع کنيم بايد بگويم که افزايش گزينههای برقراری رابطۀ راه دور بطور فزايندهای امکان ارتباط عاطفی برای اقشار و سنين و طبقههای مختلف جامعه را فراهم کرده است. از جمله افرادی که به دلايل گوناگون امکان آشنايی و رابطۀ عاطفی گرفتن در دنيای واقعی را برای خود نمیيافتند يا خود را با استانداردهای جامعه در تطابق نمیديدند. در همين راستا فرد امکان اين را پيدا میکند که خارج از گروه خود با شخصی که به طبقه٬ گروه٬ قوم يا ملت و مذهب ديگری تعلق دارد ارتباط عاطفی برقرار کند واين امکان را دنيای واقعی کمتر در اختيار افراد قرار میدهد (خصوصاً در کشورها و جوامعی که محدوديت ارتباطی بيشتر است) نکتۀ منفی که اينگونه رابطه میتواند داشته باشد در پرانتز گذاشتن بقیۀ ابعاد زندگی واقعی و غرق شدن در اين رابطۀ مجازی است. در حال حاضر تلفنهای همراه٬ امکان حمل و نقل ابزار ارتباط با دنيای مجازی را تسهيل کردهاست و باعث تحولاتی جديدی در برقراری اين نوع روابط شدهاست. يعنی به افراد اين امکان را میدهد که همزمان با دوستهای دنيای واقعی ودنيای مجازيشان باشند. يکی از آسيبهای روانی که اين نوع رابطهها میتواند به افراد بزند زمانی است که فرد بدون شناخت درست و تنها با تکيه بر ايده آلسازیهايش از فرد مقابل٬ پروژههای دراز مدت زندگی مشترک و ازدواج را به اجرا درآورد.” چطور میتوان سلامت يک رابطۀ راه دور را تضمين کرد؟ مژگان کاهن: ” درجامعۀ کنونی، رابطهٔ زوج و رابطهٔ عشقی يک تعريف ثابت ندارد و افراد، آزادی بيشتری در انتخاب گونهای که رابطهشان را تعيين میکند دارند. شايد نکتۀ مهم، هماهنگی نسبی انتظاراتی است که دو فرد از يک رابطۀ دور يا نزديک دارند. ديالوگ در زمينههايی که به شناخت بيشتر ديگری منجر شود از اهميت زيادی برخوردار است. زيرا که هر کدام از ما از گذشتهای متفاوت میآييم و لازم است که برای ايجاد يک ارتباط نزديک، به دنيای هم وارد شويم. مثلاً بايد از چيزهايی که در زندگی روزمره ما را خوشحال يا ناراحت کرده، از حساسيتهايی که در روابطمان با آدمها داريم و غيره، با هم صحبت کنيم. اين ديالوگها میتواند مثلاً در چارچوب ايجاد يک تجربهٔ مشترک باشد. مثلاً خواندن يک کتاب يا ديدن يک فيلم همزمان با هم، با وجود فاصله میتواند تجربهای مشترک بسازد. انتظاراتی که از رابطه و از ديگری داريم لازم است بر اساس امکانات عينی و واقعی باشد که اين رابطه در اختيار ما میگذارد. اينکه ما بتوانيم انتظاراتمان و نگاهمان را به يک رابطه با هم مبادله کنيم٬ باعث میشود که ميزان هماهنگی که اين انتظارات با هم دارند را بتوانيم برای خود و ديگری ارزيابی کنيم. رابطهای که تنها به جملههای عاطفی خلاصه میشود میتواند جنبهٔ ذهنی رابطه و تصويری را که از ديگری داريم افزايش دهد. همۀ ما دوست داريم جملههای زيبا و رمانتيک بشنويم و گاهی اين نياز بهقدری فراگير میشود که قدرت تحليل ما از رابطهای که در آن قرار داريم ازبين میبرد. البته باز هم میتوان رابطهای را تصور کرد که به گفتن جملات مهربانانه و يا اروتيک و جنسی خلاصه میشود. ولی اين مهم است که برای جلوگيری از سرخوردگی بتوانيم واقعيت يک رابطه را بهتر بشناسيم و انتظارات خودمان را در آن حد نگه داريم. اگر رابطه، قابليت رشد و گسترش داشت که چه بهتر، اما مهم اين است که بتوانيم ارتباطمان را با واقعيت رابطه حفظ کنيم. اما سرخوردگی از يک رابطه نيز میتواند جزئی از زندگی تلقی شود مثل بقيه زمينههای زندگی. يکی از تعاريفی که از”سلامتی روان” وجود دارد قابليت انسان در مقاومت در سرخوردگیهايی است که در زندگی با آنها مواجه میشويم و پذيرش اينکه بعضی چيزها میتواند آنطور که من انتظار دارم يا داشتم نباشند. اين يک اصل مهم زندگی انسان در بين همنوعانش است: همه چيز را نسبی ديدن. برگرفته از [مجله اینترنتی "تابلو"] Copyright: gooya.com 2016
|