دوشنبه 10 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ضرورت بازنگری انتقادی در سياست‌ورزی جمهوری‌خواهان ايران، مهرداد درويش‌پور

مهرداد درويش‌پور
جمهوری‌خواهان ايران نيازمند يک بازبينی انتقادی در بررسی کارنامه در برخورد به حاکميت، جنبش‌های اجتماعی، در تنظيم سياست با ديگر نيروها و در زمينه وحدت جمهوری‌خواهان هستند. بازبينی که شرط تجديد حيات جمهوری‌خواهان، خروج از وضعيت آسيب‌پذير کنونی و هموارکردن مسير برای ايجاد قطب نيرومند جمهوری‌خواهی است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 



پيش از اين پاره ای از مزايا و چالش های جمهوری خواهی در ايران را بر شمرده ام. در اينجا مايلم با استفاده از فرصت بر چند نکته تمرکز کنم. به گمان من سياست ورزی دمکراتيک و موثر دست کم بر سه پايه استوار است.

۱. توليد اميد در سياست. هر تلاش سياسی که يکسره بر بدبينی و ياس استوار باشد و تنها به تمرکز بر دشواری های اوضاع سياسی و اپوزيسيون بپردازد، از آن رو که قادر به بسيج اجتماعی نخواهد بود ناگزير با چالش های سختی روبرو خواهد شد. نظريه انتقادی در جامعه روشنفکری و عرصه انديشه و سياست نقش مهمی در پيشرفت و توليد اميد به تغيير دارد. اما در حرکت های سياسی به رغم همه دشواری ها، اختلافات و موقعيت ياس آلود کنونی ناشی از برآمد دوباره بنيادگرايی اسلامی در منطقه و ايران، اشاعه بدبينی محض و دست کم گرفتن جايگاه ايجاد اميد به تغيير، شانس هر نوع اثر گذاری جدی را از بين خواهد برد. توجه به فضای دشوار و ياس آلود کنونی و تاثير آن بر مردم و اپوزيسيون بسيار ضروری است، اما تسليم آن شدن حرف ديگری است. سياست ورزی دمکراتيک با چنين رويه ای قادر به بسيح حتی پايگاه اجتماعی خود و اثر گذاری جدی نخواهد بود. بازنگری انتقادی اميد به تغيير را افزايش خواهد داد.

۲. اهميت شفافيت سياسی. پافشاری بر شفافيت در سياست به معنای عبارت پردازی يا تندروی نيست. اگر ما به عنوان نيرويی جمهوری خواه، جايگاه سياسی اجتماعی خود را به طور آشکارا تعيين نکنيم و بکوشيم بازيگران همه صحنه ها باشيم، در عمل بازيگر مستقل هيچ صحنه ای در سياست نخواهيم بود و تنها به سياهی لشکر و دنباله روی ديگر بازيگران و نقش آفرينان سياست بدل خواهيم شد. هم از اين رو مهم است که جامعه جمهوری خواه و از جمله اتحاد جمهوری خواهان ايران سيمای سياسی خود را شفاف تر بيان کنند. در اتحاد جمهوری خواهان ايران گاه نوع رابطه با اصلاح طلبان دينی و گاه حتی نوع برخورد با نظام ولايت فقيه به طور جدی اين شائبه را ايجاد کرده است که آيا اين جريان - يا دقيق تر - اين و آن بخش آن، يک نيروی سکولار و مستقل اپوزيسيون است و يا خود را نيروی پشتيبان در خارج از کشور می داند. تاکيد برشفافيت سياسی به معنی تعارض آفرينی نيست، بلکه پافشاری بر اهميت آن برای روشن ساختن هويت مستقل خود و به اعتبار آن گسترش توانايی بسيچ سياسی است.

۳. تلاش برای پايگاه اجتماعی يافتن از طريق اعتماد سازی سياسی. هر نوع سياست ورزی که به رابطه با مخاطبان اجتماعی خود نينديشيده و نگران اين رابطه نباشد و از آن بدتر قابليت اعتماد سازی در ميان آنها را نداشته باشد، شکست خواهد خورد. برای نمونه، نمی توان خود را نيروی سکولار و جمهوری خواه خواند، اما به قصد پرهيز از تعارض آفرينی زبان، ادبيات و رفتار سياسی يکسانی با اصلاح طلبان دينی در پيش گرفت. تصور اين که اصلاح طلبان دينی در تحول سياسی ايران نقشی نداشته و يا می توان آنها را دور زد، نوعی خام انديشی سياسی است. ضرورت رابطه با اصلاح طبان و همسويی هايی با آنها يا ديگر نيروهای اپوزيسيون در اينجا و آنجا در پيکارعليه نظام ولايت فقيه غير قابل انکار است، اما از آن نبايد همذات پنداری زبان، نوع سياست ها و رفتار سياسی را نتيجه گيری کرد. چنين رفتاری با توجه به اين که جمهوری خواهان خواستار جدايی دين و دولت از يکديگرند تنها اعتماد سياسی در ميان مخاطبان سکولار و جمهوری خواه در جامعه را از بين خواهد برد و باعث می شود اين جريان به رغم پتانسيل قدرتمند خود به يک نيروی اجتماعی درخور بدل نشوند.

اتحاد جمهوری خواهان در اين زمينه ها با چالش های معينی روبرو است. گرايشی در اين جريان وجود دارد که در جامعه نيز مخاطبان خود را دارد و سياست ورزی را برپايه تغيير رفتار رهبری نظام استوار کرده است. با اين همه پرسش کليدی اينجا است آيا مايليم همچون يک نيروی سياسی در اپوزيسيون رفتارهای سياسی خود را تنظيم کنيم و يا ارشاد رهبری را پايه رفتارهای خود قرار می دهيم؟ سياست تلاش در تغيير رفتار رهبری نه تنها تا کنون نتوانسته است هيچ دستاورد مثبتی داشته باشد، بلکه به موقعيت اپوزيسيونالی اين بخش از جامعه جمهوری خواه لطمه زده است. مسئله مخالفت با حتی تلاش در جهت واداشتن رهبری نظام به تغيير در رفتار خود نيست، اما پرسش اين جا است اگر که اين نيز امر ممکن باشد محصول سياست ارشادی است و يا اعمال فشار از پائين و رفتاری اپوزيسيونالی؟ سياست تلاش در جهت تغيير رفتار رهبری از طريق سياست ارشادی بيش از آن که به تغييری درسياست رهبری منجر شده باشد، تنها به مشروعيت اقتدار رهبری نظام ياری می رساند و به خصلت اپوزيسيونالی جمهوری خواهان لطمه می زند. اين که ما نيرويی مسالمت جو هستيم، بايد به توازن قوا توجه کنيم و تا اندازه ای پراگماتيست باشيم، غير قابل انکار است. اما اين نبايد خصلت اپوزيسيونالی مان را همچون نيرويی انتقادی که برای تغيير از طريق اعمال فشار پيکار می کند، نفی کند. تاکيد بر خصلت اپوزيسيونالی جمهوری خواهان همچون نيروی فشار برای تغيير، هم برای گسترش گفتمان دمکراتيک در جامعه سودمند است، هم برای اعتمادسازی و هم حتی به قصد تحميل عقب نشينی به حکومت. اين سياست بسيار واقع گرايانه تر و مفيدتر است تا سياست ارشاد رهبری که پاره ای آن را درپيش گرفته اند. در ميان اتحاد جمهوری خواهان ايران يکی از چالش های مهم همين نياز به شفافيت سياسی است تا روشن شود که کدام سياست قرار است پايه آن شود.

مسئله ديگر نوع تنظيم رابطه با اصلاح طلبان دينی است. همان طور که پيش تر گفته شد در ايران تنظيم نوعی رابطه و همسويی با اصلاح طلبان دينی در پاره ای از حوزه ها اجتناب ناپذير است. در اين زمينه نيز با افراط و تفريط روبروئيم. برخی يکسره نقش آنان را انکارمی کنند و می پندارند از آن جا که ما جمهوری خواه وسکولار هستيم بايد رفتار خصمانه دربرابر اصلاح طلبان را در پيش گيريم. در مقابل برخی يکسره سياست دنباله روی و مستحيل شدن در آنها را دنبال می کنند. در انگليس و بسياری از کشورهای ديگر مدتها پاره ای از احزاب تروتسکيست سياست ادغام در احزاب کارگر و سوسيال دمکرات را پيشه کردند. هرچه پايه اجتماعی حزبی محدود تر باشد، سياست ادغام بيشتر موضوعيت می يابد. در مقابل در سوئد از آنجا که حزب چپ کشور از درجه معينی از پشتيبانی اجتماعی برخوردار است، به رغم همکاری و همسويی با حزب سوسيال دمکرات، برنامه، هويت و سياست مستقل خود را دارد. در اينجا سياست انتگره شدن و يا دنباله روی می تواند فلسفه وجودی آن را زير سوال برد. تا آنجا که به جامعه جمهوری خواه و سکولار ايران برمی گردد نکته اينجا است که اجتناب ناپذيری رابطه، همسويی و حتی در مواردی همکاری با اصلاح طبان به دليل توازن قوا نبايد به مستحيل شدن در گفتمان های اصلاح طلبان دينی بيانجامد. حال آن که گرايشی در اتحاد جمهوری خواهان ايران يکسره سياست ادغام را دنبال می کند. امری که هويت سياسی جمهوری خواهی را دچار بحران می سازد و شکاف در ميان جمهوری خواهان را افزايش می دهد. حال آن که بايد به پروژه وحدت بخشيدن به صفوف جمهوری خواهان سکولار ايران بيشتر انديشيد و برای ايجاد قطب بزرگ جمهوری خواهی که خواستار فرارفتن از استبداد دينی در ايران است، کوشيد.

نکته ديگر اين که اپوزيسيون بايد به جنبش های اجتماعی توجه درخوری نشان دهد. حال آن که بخشی از اپوزسيون و از جمله گرايشی در اتحاد جمهوری خواهان بيشتر قطب نمای عمل و دماسنج سياسی شان شکاف های درون حاکميت است و به آن بيشتر توجه و حساسيت نشان می دهند. بی شک توجه و واکنش به اين تضادها بسيار مهم است. اما تقليل سياست ورزی به رصد کردن نزاع های درون سياسی حاکميت به جای توجه جدی تر به جنبش های اجتماعی با اين خطر روبرو است که هويت و تکاپوهای سياسی را به اين امر خلاصه کرده و آن را فاقد موضوعيت کند. اما توجه و رابطه فعال تر با جنبش های اجتماعی همچون زنان، جوانان، دانشجويان، روشنفکران، جنبش های اتنيکی و ديگر جنبش های حقوق بشری نه تنها اعتبار و نفوذ آن را افزايش می دهد بلکه حتی قدرت آن را در تنظيم رابطه با ديگر جريان های سياسی افزايش می دهد.

و بالاخره آخرين نکته ديرپايی سبک کارهای سنتی، در خود، متمرکز، از بالا و مبتنی بر صدور اعلاميه و رهنمود و فرمان است. به گونه ای که ردپای جمهوری خواهان در بسياری از جنبش های اجتماعی به گونه ای چشمگير ديده نمی شود و در صورت تداوم تنها به انزوا و بی اثرتر شدن بيشتر جمهوری خواهان منجر خواهد شد. کما اين که چه جمهوری خواهان دمکرات و لائيک، چه اتحاد جمهوری خواهان و چه بسياری از جريانات ديگر در اين چند ساله کوچک تر شده اند. امری که نشانگر آن است اين تنها راديکال يا معتدل بودن سياست ها نيست که تعيين کننده انزوا و يا پيشرفت اين جريان ها است، بلکه بخشی ازآن ناشی از شرايط موجود و سبک کاری است که چندان ناظر بر اين تحولات به ويژه در نسل جوان نيست.

جمهوری خواهان ايران نيازمند يک بازبينی انتقادی در بررسی کارنامه در برخورد به حاکميت، جنبش های اجتماعی، در تنظيم سياست با ديگر نيروها و در زمينه وحدت جمهوری خواهان هستند. بازبينی که شرط تجديد حيات جمهوری خواهان، خروج از وضعيت آسيب پذير کنونی و هموارکردن مسير برای ايجاد قطب نيرومند جمهوری خواهی است. اميدوارم همايش اتحاد جمهوری خواهان ايران بتواند با يک بازنگری انتقادی همچون يک نيروی مهم جمهوری خواه در کنار ديگر جمهوری خواهان ايران سهم درخوری در ايجاد قطب بزرگ جمهوری خواهی که بالقوه معتبرترين جريان عقلانی، دمکرات و سکولار جامعه ايران است، ادا کند. پروژه ای که نقش مهمی در عقب راندن بنيادگرايی اسلامی و گذار از استبداد دينی در ايران دارد.

متن پيام (اسکايپی) به همايش ششم اتحاد جمهوری خواهان ايران در برلين ۲۹ نوامبر ۲۰۱۴
لينک اين پيام را می توانيد در زير ببينيد.
https://www.youtube.com/watch?v=1xS47b7ueQ8&feature=share


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016