گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 آبان» چگونگی ظهور داعش و گروههای داعش گونه- بخش دوم: ریشههای تاریخی ایدئولوژی داعش٬ محمد سهیمی7 آبان» چگونگی ظهور داعش و گروههای داعش گونه، بخش اول: داعش خوب، داعش بد، محمد سهیمی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! الهیات لیبرالیسم: شکنجه های سازمان سیا و اپوزیسیون همسو، محمد سهیمیسکوت گورستانی اپوزیسیون "همسو" در باره جنایت اسرائیل در غزه و گزارش سنای آمریکا در باره شکنجه بخوبی ورشکستگی ادعاهای آنرا در باره "دفاع" از حقوق بشر و استفاده از "کلنگ" آمریکا برای دموکراسی در ایران را اثبات میکندنسخه پی دی اف مناسب چاپ، همراه با لینک به منابع ذکر شده در مقاله مقدمه این گزارش، که نتیجه پنج سال تحقیق است، استفاده وسیع از وحشتناکترین انواع شکنجه توسط سیا را توصیف میکند. این شکنجهها در مناطق مختلف جهان، از جمله پایگاه بگرام در افغانستان، زندان ابو غریب در عراق، خانههای امن سیا در کشورهای مختلف اروپای شرقی نظیر لهستان و رومانی، و متحدان آمریکا در خاور میانه نظیر مصر انجام میشدند. استفاده سیا از شکنجه خبر جدیدی نیست. از زمان پرزیدنت بیل کلینتون در دهه ۱۹۹۰ سازمان سیا مبادرت به ربودن مظنونان و انتقال آنان به خانههای امن در سراسر جهان میکرد که در آنجا برای بدست آوردن اطلاعات شکنجه میشدند. سیا همچنین مظنونان را که مسلمان بودند به کشور هایی نظیر مصر میفرستاد چرا که آگاه بود که نیروهای امنیتی مصر از شکنجه استفادده میکنند. در یک مورد، یک مظنون، که بعد ثابت شد کاملا بیگناه است، به سوریه فرستاده شد که در آنجا تحت شکنجه شدید روانی و روحی قرار گرفت. افشا گریهای وسیع در باره شکنجههای سیا و نیروهای مسلّح آمریکا در ابو غریب، و همچنین در باره بدرفتاری کم سابقه با مظنونان زندانی شده در پایگاه گوانتانامو در کوبا پنجره هایی را بر روی این عملیات غیر انسانی و غیر قانونی گشود. ولی اهمیت انتشار گزارش سنا در رسمی بودن آن است این مقاله نکات اصلی گزارش، واکنش مقامات مختلف، و پیامدهای احتمالی آنرا مورد بحث قرار میدهد. تمامی این مقاله بر اساس خود گزارش و چند گزارش مهم دیگر توسط منابع معتبر است. نکات مهم گزارش درباره شکنجههای استفاده شده دوم، گزارش موارد بسیار وحشتناکی از شکنجه هارا توصیف میکند، از جمله تهدید به تجاوز جنسی با استفاده از "دسته جارو" و استفاده عملی از "تنقیه" -- تزریق آب بسیار زیاد بداخل رکتم زندانیان -- برای روزها و حتی هفتهها که باعث درد بسیار شدید در قربانیان میشود. دستکم پنج زندانی مجبور به تحمل شکنجه تنقیه شدند. در بعضی مواقع تنقیه حتی برای بدست آوردن اطلاعات نبود، و به نظر میرسد که دلیل آن لذت ماموران سیا از انجام آن بود. سوم، بر خلاف ادعای سیا که فقط سه نفر با "واتر بردین" -- آب ریختن بر روی سر زندانی بطوری که او تصور کند که در حال غرق شدن است -- شکنجه شدند، گزارش سنا میگوید که این شکنجه در باره تعداد بیشتری از زندانیان بکار گرفته شده بود. بعنوان مثال، کمیته سنا عکسی را کشف کرد که وسائل "واتر بردین" در مکانیکه سیا ادعا کرده بود در آن هیچگاه آن شکنجه انجام نشده بود، را نشان میداد. این مکان در افغانستان قرار دارد و ماموران سیا به آن "چاله نمک" خطاب میکردند. چهارم، در روش جلوگیری از خوابیدن، زندانیان تا ۱۸۰ ساعت نمیخوابیدند و یا ایستاده بودند، و یا در شرایط بدی قرار داشتند. مانند بستن دستهای آنان در بالای سر آنها. پنجم، سیا به چندین زندانی گفته بود که آنها هرگز از مراکز بازداشت بیرون نخواهند رفت، مگر در جعبه هایی مانند تابوت. ششم، دستکم در یک مکان زندانیان در سیاه چاله هایی زندانی بودند که در تاریکی کامل قرار داشت، دستهای آنها با زنجیر بسته شده بود، سر و صدا و موزیک بسیار بلند پخش میشد، و فقط یک سطل برای رفع حوائج انسانی به آنها داده شده بود. یک مامور سازمان سیا گفته بود که زندانیان در این سیاه چالهها مانند سگ هایی بودند که زانو بر زمین نشسته بودند. هفتم، از سرمای شدید نیز بعنوان یک وسیله برای تحت فشار قرار دادن زندانیان استفاده شد، که در یک مورد یکی از عواملی بود که باعث مرگ زندانی شد. هشتم، زندانیان را، در حالیکه دستهای آنان در بالای سر آنها بسته شده و نگه داشته میشد، لخت وادار به راه رفتن میکردند. در مواقع دیگر زندانیان لخت، در حالیکه سر و صورت آنان کاملا پوشیده شده بود، وادار به راه رفتن میشدند، و در همان حال سیلی به صورت آنان زده شده و به آنها مشت زده میشد. نهم، بارها، زندانیانی که در تنهایی کامل بسر میبردند، دچار توهمات، بیخوابی طولانی، و پارانویا شدند، و چند نفر از آنها خودرا مجروح کرده و قصد خود کشی داشتند. دهم، بر خلاف گزارش سیا به وزارت دادگستری آمریکا، "واتر بردین" به زندانیان آسیب بدنی وارد کرد. بعنوان مثال، قربانیان حالت تهوّع شدید گرفته و استفراغ کردند. در طول یکی از این "واتر بردین" ها، آقای ابو زبیده بیحرکت شد و فقط حباب از دهان او که کاملا باز بود بیرون میامد. اسناد داخلی خود سیا نشان میدهد که آقای خالد شیخ محمد چندین بار تا مرز غرق شدن پیش رفت. شکنجه آقای ابو زبیده آنقدر دردناک بود که حتی ماموران سازمان سیا را به گریه انداخته بود. چندین مامور سیا در تایلند، جأییکه آقای ابوزبیده شکنجه میشد، به مقامات بالای سیا اعتراض کردند و اعلام کردند که حاضر نیستند که دیگر در اینگونه "بازجویی ها" شرکت کنند. دوازدهم، اسناد موجود ادعای سیا را که در آغاز زندانیان شکنجه نمیشدند، و یا بازجویی با روشهای ملایم شروع میشد و بعد اگر زندانی مقاومت میکرد بدتر میشد، را تائید نمیکند. در عوض، بدترین روشها از همان آغاز استفاده میشد. سیزدهم، بر خلاف ادعاهای سیا، و با توجه به استفاده از انواع و اقسام شکنجهها که شرح داده شد، سیا بسیار بیرحمانه تر از انی بود که خود قبول کرده بود. چهاردهم، یکی از دلائلی که مشاور حقوقی سازمان سیا شکنجه را قانونی ارزیابی کرده بود، حکم دیوانعالی اسرائیل در سال ۱۹۸۷ بود که اعلام کرده بود که "فشار معتدل فیزیکی" به زندانیانی که آنها را "بمبهای در حال تیک تیک کردن" مینامند قانونی است. اینگونه زندانیان انهأیی هستند که باید از آنها به سرعت اطلاعاتی در باره عملیات محتمل تروریستی گرفت که از وقوع آنها جلوگیری شود. پانزدهم، گزارش سنا مینویسد که سازمان سیا روش هایی را مورد استفاده قرار داد که به تصویب نرسیده بود؛ حتی شمارش دقیقی از تعداد شکنجه شدگان نداشت؛ ارزیابی نکرد که آیا استفاده از شکنجه مفید بود یا نه؛ خیلی به ندرت ماموری را توبیخ کرد؛ تعدادی از منتقدین و نقد آنها را ندیده گرفت؛ [آگاه بود که] برنامه شکنجه آن قابل ادامه دادن نبود، و به اعتبار آمریکا در جهان صدمه شدیدی زد. حوزه رادریگز، مامور سیا که ریاست اجرای برنامه شکنجه را به عهده داشت، از ماموران سیا خواسته بود که اعتراض خودرا به صورت نوشته [نامه یا ایمیل] به مقامات سیا ندهند، احتمالا برای اینکه مدرکی باقی نماند. شانزدهم، بر طبق گزارش سنا، سازمان سیا اطلاعات طبقه بندی شده را با هماهنگی در اختیار رسانهها قرار میداد. ظاهراً، هدف از اینکار توجیه استفاده از شکنجه و ادعا در باره "موفقیت"های آن بود. هفدهم، سیا حتی ماموری را که مسبب قتل یک زندانی بود مجازات نکرد. نوزدهم، سیا زندانیان را تهدید میکرد که به مادران آنها تجاوز خواهد کرد، آنها را در قبرهای دروغین دفن میکرد، و از حشرات برای شکنجه زندانیان استفاده میکرد. برخی از بازجویان سابقه حملات جنسی در گذشته خود داشتند. سیا حتی، بطور تصادفی، خبر چین خودرا نیز شکنجه کرد. بیستم، بعضی از مقامات مهم آمریکا، مانند آقای کالین پاول وزیر خارجه دوره اول ریاست جمهوری آقای بوش، اطلاع چندانی از وقایع نداشتند. به آنها این اطلاعات داده نمیشد، چون وحشت وجود داشت که در صورت اطلاع با عصبانیت آنها را فاش خواهند کرد. برای خواندن خلاصه ۲۰ نکته کلیدی گزارش روزنامه واشنگتن پست را ببینید. برای جدول زمانی اتفاقات از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا انتشار گزارش سنا روزنامه ایندیپندنت را مطالعه کنید. آیا شکنجهها در بدست آوردن اطلاعات مفید موثر بودند؟ گزارش سنا تصریح میکند که سیا تقریبا به همه دروغ گفت، از کاخ سفید گرفته تا کنگره، وزارت دادگستری، مقام خود سیا برای امور تفتیش، و رسانه ها. سیا به دروغ ادعا میکرد که شکنجه -- یا همان "بازجویی غنی" -- برای بدست آوردن اطلاعات دقیق ضروری است. سیا همچنین ادعا کرد که اطلاعات بدست آماده بسیاری را از مرگ نجات داد. برای اثبات اینکه "واتر بردین" موثر بوده است، سیا مثال هایی از حملههای تروریستی عرضه کرد که قرار بود انجام شوند، ولی با کمک اطلاعات بدست آمده از "واتر بردین" خنثی شده بودند. برخی از اسناد و گزارشهای داخلی خود سیا در تناقض با گزارشهای دیگر آن بودند. سیا گزارش کاملی به کمیته اطلاعات و جاسوسی سنا تا قبل از سخنرانی پرزیدنت بوش در ۶ سپتامبر ۲۰۰۶، هرگز نداد. در آن سخنرانی آقای بوش به وجود شکنجه اعتراف کرد. گزارش هأیکه داده شده بودند هم مملو از خطا و ادعایهای غیر دقیق بودند. وقتی هم که به کمیته سنا گزارش داده شد، چندین سناتور به آن اعتراض کردند. بعنوان مثال، سناتور جان مکین، جمهوری خواه از آریزونا، به سیا گفت که "واتر بردین" و بیخوابی دادن به زندانیان غیر قانونی و شکنجه است. سناتورها فاینستاین، وایدن و چاک هیگل در نامههای خود به سیا راجع به این موضوع ابراز نگرانی کردند. خانم فاینستاین همچنین اظهار داشت، "کمیته بیست مورد از مهمترین نمونههای "موفقیت"های ضدّ تروریستی سیا را بررسی کرد که سیا آنهارا به "بازجویی غنی" خود نسبت داده بود. تک تک آنها در جنبههای اساسی خود اشتباه بودند". به زبان دیگر، شکنجهها هیچ موفقیتی در باره بدست آوردن اطلاعات درست و دقیق که مانع از یک عملیات تروریستی شده باشند، نداشت. گزارش تصریح میکند در برخی از موارد اطلاعات بدست آماده هیچ ربطی به جلوگیری از یک عملیات تروریستی نداشتند. در موارد دیگر، استفاده از شکنجه باعث شد که زندانیان اطلاعات دروغین و یا غیر دقیق در اختیار سیا قرار دهند، و در موارد دیگر اطلاعات بدست آماده از زندانیان از طریق شکنجه توسط منابع دیگر نیز بدست آماده بود. چون شکنجه موثر نبودند، سیا وادار شد که به همه دروغ بگوید. گزارش سنا همچنین این ادعا سیا را ردّ میکند که بر طبق آن اطلاعات بدست آماده از طریق شکنجه در پیدا کردن محل مخفی شدن اساما بن لادن موثر بود. برای اثبات این گزارش سنا تصریح میکند که آن اطلاعات از یک زندانی بدست آماده بود که در یک کشور خارجی بود، قبل از اینکه توسط سیا مورد شکنجه قرار گیرد. البته سیا تمامی نتیجه گیریهای گزارش سنا را ردّ میکند. در یک پاسخ ۱۰۰ صفحهای به گزارش که همراه با گزارش منتشر شد، سیا ادعا کرد که تصور اینکه سیا قادر میبود از بسیاری از عملیات تروریستی جلوگیری کند، بدون اینکه از شکنجه استفاده کند، غیر ممکن است. مدیر سیا، آقای جان برنن اعلام کرد، واکنش ها برای جمهوری خواهان واضح بود که بعد از شکست سنگین دمکراتها در انتخابات میان دورهای کنگره در ماه نوا مبر و انتقال کنترل سنا به جمهوری خواهان در ژانویه، گزارش سنا در باره سازمان سیا قبل از ژانویه منتشر خواهد شد. به همین دلیل از چند هفته پیش مقامات دولت آقای جرج بوش پسر به رهبری جرج تنت رئیس سیا در دوره اول ریاست جمهرری ایشان، به دفاع از کارنامه سیا پرداختند، که در واقع دفاع از کارنامه وحشتناک خود میباشد. در مصاحبهای در روز یکشنبه ۷ دسامبر ۲۰۱۴، آقای بوش چنین گفتند: "ما خوشوقت هستیم که مردان و زنانی را در سیا داریم که سخت برای ما کار میکنند. اینها میهن پرست هستند و هر آنچه که گزارش [سنا] بگوید، اگر ارزش خدمت آنها به کشور را کم کند، بسیار بدور از واقعیت خواهد بود. اینها واقعا مردمان خوبی هستند، و به بعنوان یک ملت خوش شانس هستیم که آنها را داریم". حوزه رادریگز، مقام سیا که مسول برنامه بازجویی بود، در مقالهای در واشنگتن پست نوشت که منتقدان کنونی در آن زمان به سیا فشار میاوردند که هر کاری که لازم است انجام دهد تا ۱۱ سپتامبر دیگر تکرار نشود، و "ما کاری را انجام دادیم که از ما خواسته شد، به ما اطمینان داده شد که کار ما قانونی بود، و ما میدانیم که کار مان موثر بود،" و بدین ترتیب ایشان هم مانند آقای بوش از جنایات خود اظهار پشیمانی نکرد. آقای چینی به شدت از کارنامه سیا دفاع کرد. ایشان به روز نامه نیو یورک تایمز گفت، "روشهای بازجویی کاملا و بطور مطلق توجیه شده بودند. برنامه سیا [برای بازجویی] با اجازه [پرزیدنت بوش] بود. سازمان [سیا] مایل نبود بدون اجازه اینکار را انجام دهد، و وزارت دادگستری آنرا برای جنبههای قانونی قبل از آغاز برنامه مرور کرد." ایشان همچنین گفت که دمکراتها سعی دارند که تاریخ را دوباره بنویسند، چون در جریان بودند، ولی شرمسار هستند از اینکه اینرا قبول کنند. در یک مصاحبه با برنامه سیکستی مینتز [۶۰ دقیقه] در تلویزیون سی بی اس در سال ۲۰۰۷ آقای تنت بکلی منکر شکنجه توسط سیا شد، و ظاهراً بر سر حرف خود هنوز باقی است. در مقابل سناتور مکین، یک راست گرای افراطی و اغلب جنگ طلب، از انتشار گزارش سنا دفاع کرد. ایشان که در زمان جنگ ویتنام یک خلبان نیروی هوائی آمریکا بود که بر فراز ویتنام شمالی سرنگون شد و اینطور که گفته میشود پنج سال در زندانهای ویتنام شمالی شکنجه شد، به منتقدین حمله کرد و گفت، پرزیدنت اوباما، ضمن حمایت از انتشار گزارش سیا و قبول اشتباهات [در واقع، جنایات] گذشته، همچنین از سازمان سیا برای "خدمات" آن به آمریکا تمجید کرد. ولی چون ایشان از آقای جان برنن، مدیر سیا، دفاع کرد و در باره غیر مفید بودن شکنجه برای بدست آوردن اطلاعات (صرف نظر از غیر قانونی بودن آن) سکوت کرد، مورد انتقاد شدید مترقیان، ضدّ جنگ ها، مخالفین دخالت آمریکا در امور خاور میانه، و حتی متحدان دمکرات خود در سنای آمریکا قرار گرفت. اپوزیسیون همسو و نقض حقوق بشر ولی، در عین حال، در شرایط حساس کنونی فشار "اپوزیسیون همسو"ی با نئوکان ها، راست افراطی آمریکا و لابی اسرائیل به دولت آقای اوباما برای پیوند دادن مذاکرات هستهای با ایران به موضوع نقض حقوق بشر در ایران همچنان ادامه دارد. یکی از حقوق آموختگان سابق که از بدو خروج از ایران آهسته آهسته به راست افراطی اپوزیسیون پیوسته، در مقالهای در واشنگتن پست حتی پیشنهاد مضحک مذاکرات همزمان در دو هتل در یک شهر، یکی برای برنامه هستهای و دیگری برای نقض حقوق بشر در ایران را نمود. آن دیگری تهدید نمود که اگر مذاکرات هستهای با مساله حقوق بشر در ایران پیوند نیابد، ایشان و یاران ایشان دست به مبارزه مسلحانه خواهند زد! حال که جنایات وحشتناک دولت پرزیدنت بوش بطور رسمی آشکار شده، هنوز هم باید دو موضوع را به یک دیگر پیوند زد؟ کیست که نداند حقوق بشر در ایران بطور سیستماتیک و هر روزه نقض میشود. ولی از نظر نگارنده آمریکا و متحدان آنها در جایگاه اخلاقی نیستند که به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کنند. آقای دیوید راتکاپف، سر دبیر وبسایت معتبر فارین پالیسی، در چهار شنبه ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴، چنین نوشت، "آمریکا شکنجه کرد. اینکار را مکرراً انجام داد. اینکار را با بی تفاوتی بیرحمانه نسبت به ابتداییترین حقوق بشر و نقض قانون اساسی آمریکا و قوانین بینالمللی انجام داد". بنا بر این اعتراض به نقض فاحش حقوق بشر در ایران باید توسط سازمانهای بینالمللی با اعتبار، از قبیل عفو بینالمللی، دیدبان حقوق بشر، خبرنگاران بدون مرز، پزشکان بدون مرز، پزشکان مدافع حقوق بشر، و دیگر سازمانهای با اعتبار، و همچنین دولت هأیکه کارنامه درخشانی در زمینه احترام برای حقوق بشر دارند، از قبیل کشورهای اسکاندیناوی و دولت دمکراتیک آفریقای جنوبی، صورت گیرد. ظاهراً، در آمریکا قرار است که هیچ کس بخاطر شکنجه ها محاکمه و زندانی نشود. تنها فردی که در آمریکا بخاطر این شکنجه های فجیع زندانی شده، افشاگر این شکنجه ها، یعنی جان کریاکو مامور سابق سازمان سیا میباشد که در سال ۲۰۱۳، یعنی دوران ریاست جمهوری پرزیدنت اوباما، در چارچوب قانون ضدجاسوسی به ۳۰ ماه زندان محکوم شد. در ایران هم آقایان اکبر گنجی و عمادالدین باقی بخاطر افشای قتل های زنجیره ای زندانی شدند. آقای دکتر ناصر زرافشان را هم که یکی از وکلای پرونده مقتولان بود، زندانی کردند. اما آقایان غلامحسین محسنی اژه ای، علی فلاحیان، وقربانعلی دری نجف آبادی، آیت الله عزیز خوشوقت و دیگران آمران آن قتل ها هیچ گاه مجازات نشدند. البته جمهوری اسلامی مجریان قتل ها را محاکمه و برای آنان حکم قصاص صادر کرد که خانواده مقتولان بدرستی قصاص آنها را نپذیرفتند و آنها زندانی شدند. یکی دیگر از اعضای "اپوزیسیون همسو" افشاگری های ستودنی آقای ادوارد اسنودن شجاع از شنود تمامی زندگی خصوصی رهبران و مردم جهان، و خود مردم آمریکا، که جنبه مهم دیگری از نقض حقوق بشر است را به گونه ای رد کرد و آن ها را بی ارزش خواند که حتی فایده اطلاع رسانی نداشته اند. در حالی که سازمان های حقوق بشری جهانی به آقای اسنودن جوایز حقوق بشر اهدأ کرده اند، و روزنامه نیو یورک تایمز که معمولا سیاست دمکرات هارا حمایت میکند افشا گری آقای اسنودن را "خدمت به کشور" نامید."اپوزیسیون همسو" آگاه است که گزارش های آقای اسنودن و گزارش مفصل سنای آمریکا، چهره واقعی این نظام امپریالیستی در حوزه حقوق بشر، و حتی لیبرالیسم مورد ادعایش، را برملا می کند و این با چهره ای کاملا پاک و زیبایی که انان درست می کنند، تنافر دارد. به همین دلیل با این نوع گزارش ها مخالفند. یکی دیگر از اعضای "اپوزیسیون همسو" نوشته است که هر چه شادی در دنیا وجود دارد، در غرب و آمریکا تولید می شود. نکته مهم این است که درست در همان زمان هایی که این شکنجهها توسط سازمان سیا صورت می گرفت و رسانه های مستقل آنها را گزارش می کردند، این ایران-ستیزان استراتژی "همسویی" با دولت بوش را "تئوریزه " کرده و تجویز می کردند. یک "ایدئولوگ" این جریان نوشت که هر کس با بسط هژمونی آمریکا و غرب مخالفت کند،آمریکا-ستیز است. یعنی، از نظر این جناب "مدافع" دموکراسی و حقوق بشر، همه مخالفان جمهوری اسلامی باید از سلطه آمریکا بر جهان حمایت کنند تا غرب- ستیز و امریکا- ستیز نباشند. البته، چنین تجویز عجیبی جای تعجب ندارد، چون این جناب، همانطور که در مقالهای نوشت، خودرا وامدار آمریکا میداند، و به همه اندرز داد که زندگی ما مهاجران در یک کشور خارجی "آدابی" دارد. "اپوزیسیون همسو"ی جنگ طلب ایران-ستیز به دموکراسی خواهان واقعی توصیه میکند که در باره نقض حقوق بشر توسط آمریکا و متحدان آن سخن نگویند، چرا که این ماله کشی بر نقض حقوق بشر در ایران است، که بخوبی درک عجیب اینان از مفهوم حقوق بشر را نشان میدهد. احترام برای حقوق بشر و حمایت از آنها مفاهیم جهان شمول هستند و دارای مرزهای سیاسی، ملیتی، و فرهنگی نیستند. اگر ادعا ی "اپوزیسیون همسو" درست باشد، همه نهادهای حقوق بشری و همه تظاهر کنندگانی که طی چند ماه اخیر در سراسر آمریکا به تبعیض نژادی اعتراض کرده اند، ماله کشان نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی هستند. در واقع، ادعای اصلی اینان این است که راجع به هیچ موضوعی بجز نقض حقوق بشر در ایران سخن نباید گفت، چرا که در غیر این صورت مردم ایران به غرب و بخصوص آمریکا "بد بین" میشوند. خود مردم آمریکا چنین ادعایی ندارند، ولی اپوزیسیون "همسو" کاسه داغتر از آش است. رسانههای آمریکا مملو از بحث درباره تبعیض نژادی در آمریکا و فقر در این کشور، و نتایج سیاست خارجی مخّرب آمریکا در جهان، بخصوص خاور میانه است که این کشور با وجود تمامی مشکلات سهمگین اقتصادی و فاصله طبقاتی که روز به روز عمیقتر میشود، متجاوز از دو دهه است که در خاور میانه مشغول به جنگ است. در این مدت ۴ تریلیون دلار خرج این جنگها شده و خواهد شد، که نتیجهای بجز آسیب شدید به اعتبار اخلاقی و اقتصاد آمریکا و ثروتمند تر کردن هر بیشتر شرکتهای اسلحه سازی نداشته است. این جماعت هنوز متوجه نیست که اینگونه سیاستهای مخرب فقط آب به آسیای تندرو ها، چه در ایران و چه در خاور میانه ریخته است، و برندگان اصلی چنین سیاست هایی، بجز اسلحه سازان آمریکا، تندروها و رادیکالها در خاور میانه هستند، و بازندگان اصلی مردم آن منطقه و مردم با حسن نیت ولی نا آگاه آمریکا. نقد پیام یا فحاشی به پیام آور؟ این ایران-ستیزان "دستور" میدهند که دائما باید از زیبایی ها، خوبی ها و بهشت غرب حرف زد و از طرف دیگر، از ایران ابلیس و دراکولایی درست کرد که حمله نظامی به آن ساده شود. چون خود اهل مبارزه نیستند، مسئولیت حمله نظامی را بر عهده آمریکا و اسرائیل می گذارند. وظیفه اینها فقط "همسویی" و تخریب و ترور ناقدان است. اگر سوابق مبارزاتی داشتند، نیازی به مخفی شدن در پشت اسامی مستعار نداشتند. به افرادی تهمت می زنند که سال های زیادی در جمهوری اسلامی زندانی بوده اند، یعنی نیروهای ملی و مذهبی. اینها نگرانند، چون پایگاه اجتماعی ایران به مهندس میر حسین موسوی و آقایان مهدی کروبی، سید محمد خاتمی، ابوالفضل قدیانی، سید مصطفی تاج زاده ، دکتر محسن میردامادی، دکتر محسن امین زاده، دکتر احمد زیدآبادی، و شجاعان دیگری نظیر آنها تعلق دارد، نه به اینها و "رهبران" آنها. به همین دلیل است که برای مجازات یک قاچاقچی دعوت به بسیج میکنند، ولی هرگز نامی از این مردان و زنان شجاع در زندانها نمیبرند، که مبادا باعث آزادی آنان شود. نامهای مستعار نیز برای همیشه این جماعت را در زیر مقالهها نگه خواهد داشت، چرا که اینان هنری بجز این ندارند. تبعید سناتورهای آمریکائی به کره شمالی لیبرالیسم الهیات شکنجه و... باید از جناب نیکفر پرسید: حالا که روشن شده لیبرال های سازمان سیا که ماموران نظام لیبرال دموکراسی آمریکا هستند چندین دهه است که به شکنجه گری مشغولند، آیا لیبرالیسم الهیات شکنجه نیست؟ وقتی جان لاک و رهبران بنیانگذار امریکا همه از بزرگترین برده داران بودند، آیا لیبرالیسم الهیات برده داری نیست؟ وقتی هنوز لیبرال ها سیاه پوستان را می کشند، آیا لیبرالیسم الهیات تبعیض و سیاه کشی نیست؟ آنگاه که پس از افشاگری های آقای ادوارد اسنودن روشن شد که لیبرال های آمریکایی همه دنیا را با هدف کنترل آن شنود می کنند، آیا لیبرالیسم الهیات کنترل دائمی حوزه خصوصی همه مردم جهان نیست؟ وقتی که لیبرال های آمریکایی با هواپیماهای بدون سرنشین "مظنونین" به تروریسم را بدون دادگاه و محاکمه می کشند و در کنار آنها تاکنون صدها زن و بچه و مرد غیر نظامی هم کشته شده اند ، آیا لیبرالیسم الهیات کشتن انسان های بی گناه غیر نظامی با موشک های بهپادها نیست؟ برده داری میلیونی لیبرال ها در قرن های اخیر بسیار سفاکانه بوده است. آیا لیبرالیسم الهیات دروغ و سفاکی نیست؟ پرونده ای که سنای آمریکا درباره شکنجه انتشار داد، اثبات کرد که لیبرالیسم الهیات شکنجه است. البته، نگارنده "جسارت" نکرده و ادعایی در باره "کشف" چیزی ندارد. همه اینها براساس چارچوبی است که آقای محمد رضا نیکفر درست کرده اند. کلام پایانی نگارنده منتقد سیاست خارجی آمریکا، بخصوص در باره جهان اسلام، میباشد. به نظر نگارنده سیاست آمریکا در باره کشورهای اسلامی میوهای بجز جنگ، ویرانی، خونریزی، کودتا، و حمایت از رژیمهای دیکتاتوری فاسد و مرتجع، چه از نوع مذهبی آن در عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه خلیج فارس، و چه از نوع سکولار آن از قبیل رژیمهای محمد رضا شاه، انور سادات، حسنی مبارک و عبدلفتاح السیسی در مصر، نداشته است. مردم خاور میانه، از جمله ایران، نه فقط توسط حاکمان خود به آنها ظلم و تعدّی میشود، بلکه حقوق بشری آنها توسط قدرت هایی نظیر آمریکا، با اعمال تحریمهای اقتصادی و آغاز جنگ، نظیر تشویق عراق به حمله به ایران، جنگ در لیبی، حمایت متحدان آمریکا از نیروهای تروریستی در سوریه، و غیره، نیز نقض میشود. در عین حال، نگارنده، بعنوان یک شهروند آمریکا که متجاوز از سی سال است به این کشور در پژوهش و آموزش خدمت میکند، و هر ساله مالیات بسیاری سنگینی توسط او و همسرش پرداخته میشود، مایل نیست پول مالیاتی خود صرف جنگ، کشتار، ویرانی، و خونریزی شود. احدی هم تاکنون نگارنده را بخاطر این انتقادها توبیخ نکرده یا شغل استادی دانشگاه را از او نگرفته است، اما کاسههای داغتر از آش، یعنی همان "اپوزیسیون همسو،" نگران انتقادهای نگارنده است و اگر قدرت داشت، امثال نگارنده را به کره شمالی تبعید می کرد. زمستان پایان مییابد و روسیاهی فقط برای ذغال باقی میماند. ---------------------------------------------------- Copyright: gooya.com 2016
|