گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مذاکرات هسته ای: استراتژی ذوب کردن و بمب زمانی موشک ها٬ هوشنگ امیراحمدیبرای دولت روحانی، این شیوه کمک می کند تا امتیازات داده شده از دید رادیکال (افراطی) های داخلی پنهان بماند، در حالی که به صورت همزمان به امتیازات ناچیزی که از آمریکا به دست آورده می شود شکوه و عظمت داده شود. برای دستگاه اجرایی اوباما، این شیوه کمک می کند تا فشار اعمال شده از طرف کنگره و شرکایی مانند اسرائیل و عربستان سعودی ( که تقاضای اقدامات شدیدتر علیه ایران را دارند) به حداقل برسد.با توجه به محرمانه بودن مذاکرات گروه 5 به علاوه یک بر سر برنامه هسته ای ایران، حدس و گمان در مورد ساختار توافق نهایی یا امتیازاتی که اعطا می شود مشکل خواهد بود. به هر حال، یک چیز روز به روز واضحتر می شود: مسیر منتهای به یک قرارداد هسته ای شامل "قراردادهای کوچک" بسیاری خواهد بود که به وسیله آنها، برنامه هستهای ایران در عوض آزادسازی گام به گام پول های بلوکه شده نفت و برداشتن برخی از تحریمها آرام آرام تا یک سطح نمادین تنزل (استراتژی ذوب کردن) پیدا می کند. با توجه به این که آمریکا و ایران به سرعت در مقابل بیشترین تقاضاهای هم تسلیم نمی شوند این استراتژی به صورت پیشفرض روز به روز برای دو طرف جذابتر می شود زیرا آنها می دانند که مخالفانشان آن را یک توافق بد و بنابراین غیرقابل اجرا خواهند دانست. گذشته از اینها، از لغت "جامع" ( منظور توافق جامع است) توقعات زیادی می رود و خود این مفهوم تبدیل به یک مانع شده است. به عنوان نشانه ای از این که این استراتژی درجریان است به این موضوع می توان اشاره کرد که دو طرف از نتایج بزرگ اجتناب می ورزند و به صورت ذره ذره با هم مصالحه می کنند، اما امتیازاتی که ایران پیشنهاد می کند بشکل بی تناسبی بیشتر است. برای دولت روحانی، این شیوه کمک می کند تا امتیازات داده شده از دید رادیکال (افراطی) های داخلی پنهان بماند، در حالی که به صورت همزمان به امتیازات ناچیزی که از آمریکا به دست آورده می شود شکوه و عظمت داده شود. برای دستگاه اجرایی اوباما، این شیوه کمک می کند تا فشار اعمال شده از طرف کنگره و شرکایی مانند اسرائیل و عربستان سعودی ( که تقاضای اقدامات شدیدتر علیه ایران را دارند) به حداقل برسد. بنابراین با وجود چنین مخالفان سرسختی، اگر نگوییم غیر ممکن، رسیدن به یک توافق جامع با سرعت بالا، برای دو طرف سخت بوده است و نیز سخت خواهد بود. برای حفظ پیشرفت قطره ای، بر خلاف این واقعیت که ایران و پنج به علاوه یک ضربالعجل دوم خود ( بر اساس برنامه اقدام مشترک ژنو که در نوامبر 2013 امضا شد) را در نوامبر 2014 برای رسیدن به یک توافق جامع از دست دادند، پس از یک سکون کوتاه مدت، مذاکرات ژنو را از سر گرفتند. اولین ضرب العجل برای جولای گذشته تنظیم شد ( یعنی تنها با فاصله چهار ماه از ضرب العجل دوم). اکنون ضرب العجل سوم برای اول جولای 2015 تنظیم شده است که هفت ماه پس از دومی است. گزارش ها نشان می دهد که ایران تحت فشارهای اقتصادی، خواهان مدت کوتاه تری بود اما فرانسه دیگر کشورها را متقعاد کرد که به یک زمان طولانی تر نیاز است. از دید گروه پنج به علاوه یک، حال که ایران خلع سلاح هسته ای شده است فوریت برای رسیدن به یک توافق جامع دیگر ضرورت ندارد. مطمئنا بعد زمانی یک موضوع حیاتی است زیرا طرفین به زمان بیشتری نیاز دارند تا تعیین کنند که در مرحله بعدی می توانند به چه توافقات دیگری در جهت یک قرارداد جامع مطلوب برسند. به هر حال، برای انجام چنین کار پایهای، ایران و به ویژه آمریکا نیز می بایست مخالفان سرسخت خود را قانع کنند -- مخالفانی که تنها در صورتی رضایت می دهند که پیشرفت های توافق در جهت منافع سیاسی آنها باشد. این موانع همچنین زمانی که طرفین بر سر JPA (برنامه اقدام مشترک) مذاکره کردند وجود داشتند اما آن توافق (که با عجله حاصل شده بود) دارای یک کاراکتر موقتی و فوری بود و به جای یک توافق "جامع" بیشتر به صورت یک "چهارچوب" ساخته شده بود. JPA نخستین نشانه ضمنی در جریان بودن "استراتژی ذوب کردن (کم کم محو کردن) به صورت پیشفرض" بود. ایران متعهد شد تا "هیچوقت" و "تحت هیچ شرایطی" سلاح های هسته ای نسازد و حتی در جستجوی سلاحهای هستهای هم نباشد. ایران همچنین متهعد شد تا بیشتر اورنیوم غنی شده 20 درصدی خود را از بین ببرد، سانتریفیوژهای در حال کار را به نصف کاهش دهد و تمامی سانتریفیوژهای IR2 پیش رفته خود را از عملیات حذف کند، مقدار اورانیوم غنی شده را به کمتر از 10000 کیلوگرم محدود کند، کار بر روی نیروگاه آب سنگین اراک را متوقف کرده و اصلاحات آن را بپذیرد، غنیسازی در تاسیسات زیرزمینی فردو را متوقف کند و اجازه بازرسی نامحدود سازمان بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را بدهد. در عوض کوچک کردن و متوقف کردن برنامه هستهای خود، به ایران قول داده شد که به کمتر از 5 درصد پولهای بلوکه شده نفت خود دسترسی پیدا کند و به صورت موقتی از برخی تحریمها در امان باشد؛ قابل ملاحظه است که این لیست شامل تحریمهای موجود بر روی بانکداری، نفت و قطعنامههای سازمان ملل متحد نبود. همانطور که آژانس بینالمللی انرژی اتمی تایید کرده است، ایران به تمامی تعهدات خود در ماههای بعد از امضاء قرارداد عمل کرده است. اگرچه موضوع قصد احتمالی ایران برای رسیدن به سلاح اتمی پیش از سال 2003 صریحا در JPA گنجانده نشده بود، ایران تلاش کرده است با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند تا این موضوع مورد مناقشه برطرف شود اما در این رابطه توفیقی نداشته است. آژانس تقاضای بازرسی از سایتهای نظامی معین و دسترسی به دانشمندان و اسناد مشخص نشده را دارد. ایران اطلاعات گستردهای را ارایه داده است، بازرسی از سایت پارچین را میسر ساخته و همچنین اجازه دسترسی به منطقه مریوان ( که ایران مظنون به استفاده از مواد انفجاری خاصی در آنجا است) را هم داده است. در همین حال ایران تاکید دارد که هیچ گونه اسناد سریای وجود ندارد و مصاحبه با دانشمندان می تواند منجر به شناسایی و در نتیجه ترور آنان همانند گذشته شود. گروه پنج به علاوه یک (عمدتا آمریکا) هم تعهدات خود را ( هرچند با سرسختی و تاخیر) انجام داده است. مثلا در یک مورد آمریکا ( با استفاده از "روزنهای" در JPA) حتی تحریمهای جدیدی را بر روی تعدادی از موسسات ایرانی اعمال کرد که به قول آنها از مقررات تحریمهای آمریکا تخطی کرده بودند. بر خلاف این روح همکاری، تقاضاهای حداکثری آمریکا و مقاومت سرسختانه ایران مانعی برای مذاکرات پی در پی بوده اند. دلیل متعارفی که چرا ایران و گروه پنج به علاوه یک برای رسیدن به یک توافق جامع در نوامبر گذشته شکست خوردند ارایه میشود این است که آنها نتوانستند بر روی مقیاس و چشمانداز نهایی ظرفیت غنیسازی ایران و همچنین بر روی محدوده و زمانبندی آزادسازی تحریمها برای ایران به توافق برسند. خبر پشت پرده من این است که آقای خامنه ای در داراز مدت خواهان استفاد از سانتریفیوژ های IR8 و غنی سازی صنعتی است. مناقشه بر روی برنامههای موشکی ایران به طور حتم یک مانع دیگر بود. برای آمریکا، ملاحظات مربوط به ظرفیت غنیسازی ایران مستقیما با زمان فرار (زمانی که طول می کشد تا ایران به صورت مخفیانه به یک بمب هستهای برسد) رابطه دارد. برای ایران، برداشتن تحریمها بیشتر از یک نگرانی اقتصادی اهمیت ادارد؛ آن باعث ساکت شدن تندروها در ایران می شود که مدام اظهار می کنند که ایالات متحده قابل اعتماد نیست. با توجه به فقدان اعتماد به رژیم اسلامی، گروه پنج به علاوه یک به دنبال یک توافق "ضد گلوله" است که توانایی ایران (در هر زمانی) برای رسیدن به بمب و موشک با قابلیت حمل ان (به صورت پنهانی) را از بین ببرد. این موضوع نیازمند آن است که ایران به یک ظرفیت غنیسازی سمبولیک یا نمادین و برنامههای موشکی کوچکتر محدود شود. برای رسیدن به این شرایط "عادی"، آمریکا بر این موضوع پافشاری می کند که تحریمهای کلیدی، شامل مصوبههای سازمان ملل متحد (که به بقیه تحریم های اساسی و خواسته ها علیه ایران مشروعیت میبخشند) می بایست پابرجا باشند. این بحثهای "متعارف" که چرا نمی توان به یک توافق جامع رسید منطقی درست هستند اما بیان کننده تمامی داستان نیستند. نگرانی عمیقتر این مذاکرات این است که آنها چگونه توافقی را که به آن خواهند رسید به خورد مخالفان داخلی و خارجی خود بدهند که همواره هر توافقی را بصورت یک "توافق بد" خواهند دید. برای آنها، تنها یک راه حل مطمئن وجود داشت: اجتناب از یک توافق جامع برای اینکه بگذارند مذاکرات پیوسته و آرام آرام برنامه هستهای (و از روی امیدواری) برنامههای موشکی ایران را در ازای آزادسازی ذره به ذره تحریمها ذوب (محو) کند. همچنین این "استراتژی ذوب (محو) کردن به صورت پیشفرض" در عین ممانعت از سقوط فاجعهبار مذاکرات، باعث حفظ "حیثیت و سرمایه زمانی عظیمی" می شود که طرفین بر روی مذاکرات هستهای گذاشتهاند. بنابراین، بر خلاف "اختلافات گسترده"، طرفین بر روی صورت گرفتن "پیشرفت چشمگیر" تاکید کردند و با تمدید مجدد مذاکرات موافقت نمودند. به هر حال، برای گام برداشتن به جلو، یک توافق کوچک دیگر می بایست صورت بگیرد. این تمدید آخری مذاکرات همچنین شامل یک تاکتیک جدید و جالب نیز هست: به جای تعیین یک ضربالعجل هفت ماهه، در واقع دو ضربالعجل در آن بازه زمانی گنجانده شده است که یکی برای رسیدن به یک "چهارچوب سیاسی" و دیگری برای رسیدن به یک "توافق جامع" است. این ابتکار عمل بسیار جالب و وسوسهانگیز است، زیرا رسیدن به یک چهارچوب سیاسی سادهتر خواهد بود و حاصل شدن آن نوید دهنده قریبالوقوع بودن یک موفقیت عمده خواهد بود که در عوض دادن امتیازهای بعدی را سادهتر می کند. به صورت چشمگیری، تاکتیک، "استراتژی ذوب کردن به صورت پیشفرض" را تقویت می کند و به مذاکرات کمک می کند تا به سمت یک ضربالعجل دیگر در آینده حرکت کند. از آنجایی که "رهیافت جامع" شکست خورده است، "استراتژی ذوب کردن به صورت پیشفرض" تبدیل به "استراتژی ذوب کردن به صورت طرح" شده است، که این به ادامه مذاکرات کمک می کند. بنابراین، دور بعدی مذاکرات نیز ممکن است به "توافق جامع" نیانجامد، بلکه به یک تمدید و توافق کوچک دیگر و تعیین ضربالعجل بعدی با دوره زمانی طولانیتر منجر شود که در آن بازه زمانی چندین ضربالعجل دیگر گنجانده شوند. به عبارت دیگر، مذاکرات به سادگی از بین نمی روند و به همان سادگی هم منجر به یک توافق جامع نمی شوند، بلکه به صورت گام به گام ادامه پیدا می کنند و توافقهای کوچک را ایجاد می کنند. تنها کاراکتر خاص در این سناریو، رهبر معظم است؛ او می تواند با رسیدن امتیازها به "خطوط قرمزش" حمایت خود ( برای دولت حسن روحانی) را از روش ذوب کردن سلب کند. Copyright: gooya.com 2016
|