گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
22 اسفند» جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب 15 اسفند» جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايراندريغ فايده ندارد. سالی رفته است و باز نخواهد گشت. اما تو آيا دقايق اش را به بطالت گذرانده ای؟ آيا آرزوهايت را به جوی روانی که به صحرا می رسد و ميرنده در زمين فرو می رود سپرده ای و با آنچه «مقدر» پنداشته ای آشتی کرده ای؟ باری، بر زمينهء اين پرسش ها است که از خوانندگان نوشته هايم اجازه می خواهم تا روبروی آنها بايستم و از آنچه که در سال گذشته بر گفتمان «سکولار دموکرسی» رفته بگويم؛ چرا که سال ها است مشغله ای ديگر در سر ندارم و زمين و زمانه و تيک تاک ساعت ديواری را نيز با همين خيال «به پيمانه می زنم».پيشدرآمد نوروزی در ايام نوروز، برای قلم های ايران دوست، هر کاری می تواند ناکارآمد باشد جز نوشتن از «کردهء خويش» و مطرح کردن انديشه هائی برای سال پيش رو، آن هم بر اساس دست آوردهای از سال رفته. روزها و شب های نوروزی هنگامهء سفری محسوب می شوند که هم در «آفاق» و هم در «انفس» انجام می شود. هم صحرا و در و دشت ِ آفاق مصفا می شوند و هم انفس (که جمع «نفس» است و درون آدمی را بيان می کند) می توانند بکوشند تا پاک و آراسته از کژی ها و کاستی هائی شوند که حضورشان در آدمی گريزناپذيرند. ايام نوروزی لحظهء گذر هر ايرانی از آتش باستانی است؛ تکرار اين ورد تپنده است که: زردی من از تو / سرخی تو از من! خانه تکانی روح و ذهن، و نوزائی انديشه و عزم است؛ لحظه ای است که می توانی برای سال پيش رويت برنامه بريزی، با خود بر سر پيمان های پا بر جا عهدی نو کنی، خود را از زنگار عادات و محافظه کاری ها و مصلحت جوئی های حقير بپالائی و از درون خود آدمی ديگر را، که لايق تر جان و جهان های شريف باشد، بيرون کشی. در ايام نوروز می توان در آينهء ذهن به خويشتن و آنچه در سالی که گذشته و به تاريخ پيوسته نگريست و دخل و خرج ذهنيت خويش را به قاضی محاسب منصف زمانه سپرد. نه! دريغ فايده ندارد. سالی رفته است و باز نخواهد گشت. اما تو آيا دقايق اش را به بطالت نگذرانده ای؟ آيا آرزوهايت را به جوی روانی که به صحرا می رسد و کاهنده و ميرنده در زمين فرو می رود نسپرده ای و با آنچه «مقدر» پنداشته ای آشتی نکرده ای؟ و بر زمينهء اين پرسش ها است که از خوانندگان نوشته هايم اجازه می خواهم تا من نيز روبروی آينه ای آنها بايستم و از آنچه که در سال گذشته بر گفتمان «سکولار دموکراسی» گذشته است بگويم؛ چرا که سال ها است مشغله ای ديگر در سر ندارم و زمين و زمانه و تيک تاک ساعت ديواری را نيز با همين خيال «به پيمانه می زنم». پيش زمينهء محاسبه در آغاز سالی که گذشت، در اواخر فرودين پيش، برای ما کسانی که خود را «سکولار دموکرات» می خوانيم، کارمان با اين پرسش ِ جمع بندی گونه آغاز شد که «سکولار دموکرات های ايرانی با چه دست آوردی پا به ميدان سالی ديگر از انديشه و آرزو و پی گيری می گذارند؟» در همان زمان، برای پاسخ گوئی به اين پرسش، چند نکته بر ما کاملاً روشن شده بود: 1. مبارزه با حکومتی که از دل يک انقلاب گسترده برخاسته باشد، حتی با علم به اينکه خاستگاه اش نقشه ريزی و کمک خارجی و تکيه بر خدعه های کهن دينکارانی مانده در اعماق تاريخ باشد، کار آسانی نيست. مبارزه که هيچ، حتی خبر کردن جهان و جهانيان از حادثهء شومی که ملتی سرفراز در تاريخ را به حضيض ذلت کشانده وقت می برد. اپوزيسيون اين حکومت (يعنی آنان که به هيچ وجه نمی خواهند اين رژيم بر کشورشان مسلط باشد) بايد در راستای «افشاگری» خباثت ها و بدکاری های اين رژيم تلاشی همه سويه کرده باشد، آنگونه که کمتر کسی در سطح کرهء خاکی باشد و نداند حکومتی فريبکار، دروغزن، دژخيم خو، سرکوبگر و بی اعتنا به ملت و منافع ملی بر کشور ما حکومت می کند. حتی، آقايان «اوباما و کری» هم که، به خاطر منافع سیاسی و حزبی خودشان، در حسرت امضای قراردادی با جنايتکاران اين رژيم می سوزند، مجبورند به اين نکته اعتراف کنند که «به اين رژيم نمی توان اعتماد و اطمينان کرد و بايد وسائلی را تعبيه نمود که بتوان در وقت کافی نسبت به تعهد شکنی و پشت پا زدن رژيم به هر قراردادی واکنشی بازدارنده داشت». و اين دست آورد کمی برای اپوزيسيون «حکومت اسلامی» نبوده است و نيست. 2. اما اپوزيسيون اين حکومت نمی توانسته تنها به «افشاگری»، آن هم در زمانی که مدت ها است اين کار به حد اشباع رسيده، اکتفا کند. در پی مرحلهء «افشاگری»، اپوزيسيون حکومت اسلامی مرحلهء ديگری را نيز پشت سر گذاشته است. از سال 78 و آغاز جنبش دانشجوئی تا سال 88 و تشکل جنبش سبز، جوانان وطن ما آرام آرام با «بديل» يا آلترناتيو ِ حکومت های مذهبی آشنا شده و به آن دل سپرده اند؛ نخست با کشف ضرورت استقرار سکولاريسم بر کشور و سپس با مشروط کردن آن سکولاريسم به دموکراسی ِ برخاسته از اعلاميهء جهانگستر حقوق بشر؛ آنگونه که سکولاريسم نتواند خود تبديل به ماشين بازتوليد استبداد شود. 3. پس، بايد اذعان داشت که در سرآغاز سال گذشته همه چيز آمادهء ورود به مرحلهء سوم عمر اپوزيسيون حکومت اسلامی بود؛ مرحله ای که می توان بدان عنوان «مرحلهء تشکيلات سازی» را اطلاق کرد. افشاگران و گفتمان سازان کار خود را کرده بودند. امکانات تکنولوژيک جديد رسانه ای فاصله های داخل و خارج را از ميان برداشته بود و می شد با هموطنان به گفتگو نشست. اما کدام مبارزه است که بدون وجود «تشکيلاتی هماهنگ کننده» بتواند به بدفرجامی نيانجامد؟ به همين دليل سال 1392 را می شد سال آغاز تلاش برای ايجاد تشکيلاتی برآمده از انديشهء سکولار دموکراسی دانست. در آن سال، تنی چند آدم علاقمند، و آمادهء خدمت ِ بی چشم داشت به پاداش، قدمی را در اين راه برداشته و چنين تشخيص داده بودند که سکولار دموکراسی بايد دارای سندی پايه ای باشد که در آن از يکسو مشخصات يک فرد سکولار دموکرات توضيح داده شود و، از سوی ديگر، اهداف مشخص هر تشکلی که حول محور سکولار دموکراسی بوجود می آيد تشريح شود. اين امر منجر به تهيهء سندی به نام «پيمان نامهء عصر نو» شد که توانست امضای 145 روشنفکر و نويسنده و هنرمند و کوشندهء سياسی را بخود جلب کند و به صورت نوعی مقدمه بر يک «قانون اساسی سکولار دموکرات» درآيد که بتوان در آينده همهء ساختارها را بر فراز آن شالوده بنا کرد. 4. حاصل ديگر کار برگزاری کنگره ای با نام «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» بود؛ با دو هدف توأمان: يادآوری اقدام شجاعانه ای که مادران و پدران ما، آباء مشروطه، در 107 سال پيشتر بر آن اراده کرده، و آغاز عصر نوين تاريخ ايران را با برقراری حکومت مشروطه کليد زده بودند و، دو ديگر، مظنه زدن بر اينکه اپوزيسيون حکومت اسلامی تا چه حد خود را برای ايجاد تشکيلاتی هماهنگ کننده برای مبارزه آماده کرده است. خوشبختانه، از دل آن کنگره دو نهاد جديد بيرون آمده بودند: يکی «جنبش سکولار دموکراسی» ايران نام گرفته و چند نفری مأموريت اجرائی کارهای آن را بجان خريده بودند و ديگری «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بود که می کوشيد به همهء سازمان های سياسی هشدار دهد که اگر سکولار دموکرات و آلترناتيو خواه هستيد به هيچ بهانهء ديگری برای وحدت در مبارزه عليه حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان نياز نداريد. 5. بدين سان، سال گذشته با اين پيش زمينه آغاز شد و «جنبش» کوشيد سکولار دموکراسی را بر سر زبان ها بياندازد و «مجمع» تلاش کرد تا نشان دهد که سازمان های سياسی مختلف، با هر فکر و انديشه ای که دارند، می توانند در زير پرچم سکولار دموکراسی گرد هم آيند. سالی که گذشت 1. سال گذشته سال پا نهادن بر زمين های مين گذاری شدهء اپوزيسيون بود و اين راهپيمائی پر مخاطره با اين پرسش آغاز شد که «اگر ديگرانی همين مسير را پيموده اند و يا می پيمايند آيا بهتر آن نيست که ما دست به دوباره کاری نزنيم و گروه خود را در تشکيلاتی که آنان فراهم می آورند حل کنيم؟» بنا بر اين نيت، در تمام طول سال، تک تک گردهمآئی ها و ائتلاف ها و تشکل هائی که وجود داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. حاصل اين مطالعه آن بود که فهرستی از دلايل ناکافی بودن کوشش ها برای ايجاد ائتلافی در صفوف اپوزيسيون حکومت اسلامی تهيه شد و از دل اين فهرست «معياری چند وجهی» به دست آمد که بر بنياد کوشش برای تفکيک «هدف» از «راهبرد» (استرتژی)، و «راهبرد» از «راهکار» (تاکتيک) عمل می کرد و با استفاده از آن می شد ضعف ها و فتورهای کوشش های دست اندرکاران را سنجيد و توضيح داد. صادقانه می گويم که قصد ما از اين مطالعه و سنجه آفرينی رد ديگران و توجيه درستی کار خودمان نبود؛ اما واقعيت های پيش رو به ما می گفتند که: 3. همچنين، هم از آغاز سال 1393، بر کوشندگان اين راه آشکار بود که، با توجه به گستردگی عددی ايرانيانی که جانشين حکومت اسلامی را حکومتی سکولار می دانند، ديگر يک گروه متشکل از چند نفر که خود را سکولار دموکرات بخوانند نمی تواند «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام گيرد و جنبش را به آن گروه تقليل دهد. اکنون ريشه های درخت سکولار دموکراسی در خاک خود ايران نيز همه جا را فراگرفته و جنبشی را بوجود آورده بود که اگرچه هنوز تعيُن مادی مشخصی نداشت اما بی شک روزی بر مسير خيابان های ايران جاری می شد و موانعی را که دينکاران و عوامل شان بر سر راه تحقق حاکميت ملی ايجاد کرده اند در هم می شکست. پس، در کنار فعاليت برای جلب نظر اهل سياست و مبارزه، انديشهء «بازسازی تشکيلاتی» نيز در برنامهء کار قرار گرفت و نتيجه اين شد که، در آخرين روزهای سال 1393، اعضاء تشکلی با نام «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام تشکيلات خود را به «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران» تغيير دادند و، بدين سان، بر وسعت دم افزون جنبش در داخل و خارج ايران تأکيد نمودند. «نهاد هماهنگی» ابزاری خدماتی است برای اينکه در راستای هدف انحلال حکومت اسلامی، و در اجرای استراتژی موسوم به «آلترناتيو» سازی، عمل نموده و در اين مسير بر دست آوردهای «کنگرهء بوخوم» تکيه کند. نگاهی به استدلال زيربنائی اين تصميم می تواند کمک رسان درک آن باشد: «بنا بر این واقعیت که خواستِ استقرار "دمکراسی"، بدون یک "قانون اساسی سکولار" که مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد، به هیچ صورتی تحقق پذیر نخواهد بود، بخش بزرگی از ملت ایران، با رنگین کمانی از باورهای گوناگون سیاسی و اعتقادی، به این نتیجه رسیده است که یگانه پادزهر حکومت اسلامی مسلط بر کشور، الغای قانون اساسی این حکومت مذهبی و انحلال نهادهای ایدئولوژیک و مذهبی برآمده از آن است. بيش از سه دهه پس از استقرار حکومت مذهبی کنونی، جوشش و جنبش سکولار دمکراسی در ایران، بر محور چنین مطالبهء برحقی، پویا و فراگیر شده است. این جنبش بر این باور است که یک حکومت سکولار دمکرات، که بنا به فلسفه وجودی اش بی طرف خواهد بود، چتری حمایتی بر سر همهء افکار و عقاید پایبند به دمکراسی می گستراند. اين جنبش یک جوشش ملی است و، لذا، هیچ فرد و یا گروهی نباید و نمی تواند ادعای مالکیت انحصاری بر آن را داشته باشد». به سوی کنگرهء سوم نکتهء جالب اينکه ما، بخاطر کمبودهای مالی و نداشتن بودجهء چشم گير، در سال گذشته مجبور شديم تنها مخارج کرايه تالار و وسائل و نهار دو روز شرکت کنندگان را فراهم کرده و از آنان بخواهيم که خود عهده دار تهيهء بليت سفر و اقامت در هتل خويش باشند. اين تنگنا باعث شد تا با چشم خود شاهد استقبال گروهی از زبده ترين سکولار دموکرات های ايران باشيم که رنج و خرج سفر را بر عهده گرفتند و رنگين کمانی از عقيده و تفکر و انديشه ورزی را با خود به بوخوم آوردند. اين تجربه نشان داد که اگر کاری به درستی انجام شود کوشندگان مصمم سياسی منتظر دعوت شدن و به خرج برگزار کنندگان به کنگره آمدن نمی شوند. سال اميد؟ Copyright: gooya.com 2016
|