جمعه 29 اسفند 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران

اسماعيل نوری‌علا
دريغ فايده ندارد. سالی رفته است و باز نخواهد گشت. اما تو آيا دقايق اش را به بطالت گذرانده ای؟ آيا آرزوهايت را به جوی روانی که به صحرا می رسد و ميرنده در زمين فرو می رود سپرده ای و با آنچه «مقدر» پنداشته ای آشتی کرده ای؟ باری، بر زمينهء اين پرسش ها است که از خوانندگان نوشته هايم اجازه می خواهم تا روبروی آنها بايستم و از آنچه که در سال گذشته بر گفتمان «سکولار دموکرسی» رفته بگويم؛ چرا که سال ها است مشغله ای ديگر در سر ندارم و زمين و زمانه و تيک تاک ساعت ديواری را نيز با همين خيال «به پيمانه می زنم».

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


دریافت فایل pdf


esmail@nooriala.com

پيشدرآمد نوروزی

در ايام نوروز، برای قلم های ايران دوست، هر کاری می تواند ناکارآمد باشد جز نوشتن از «کردهء خويش» و مطرح کردن انديشه هائی برای سال پيش رو، آن هم بر اساس دست آوردهای از سال رفته. روزها و شب های نوروزی هنگامهء سفری محسوب می شوند که هم در «آفاق» و هم در «انفس» انجام می شود. هم صحرا و در و دشت ِ آفاق مصفا می شوند و هم انفس (که جمع «نفس» است و درون آدمی را بيان می کند) می توانند بکوشند تا پاک و آراسته از کژی ها و کاستی هائی شوند که حضورشان در آدمی گريزناپذيرند. ايام نوروزی لحظهء گذر هر ايرانی از آتش باستانی است؛ تکرار اين ورد تپنده است که: زردی من از تو / سرخی تو از من! خانه تکانی روح و ذهن، و نوزائی انديشه و عزم است؛ لحظه ای است که می توانی برای سال پيش رويت برنامه بريزی، با خود بر سر پيمان های پا بر جا عهدی نو کنی، خود را از زنگار عادات و محافظه کاری ها و مصلحت جوئی های حقير بپالائی و از درون خود آدمی ديگر را، که لايق تر جان و جهان های شريف باشد، بيرون کشی.

در ايام نوروز می توان در آينهء ذهن به خويشتن و آنچه در سالی که گذشته و به تاريخ پيوسته نگريست و دخل و خرج ذهنيت خويش را به قاضی محاسب منصف زمانه سپرد. نه! دريغ فايده ندارد. سالی رفته است و باز نخواهد گشت. اما تو آيا دقايق اش را به بطالت نگذرانده ای؟ آيا آرزوهايت را به جوی روانی که به صحرا می رسد و کاهنده و ميرنده در زمين فرو می رود نسپرده ای و با آنچه «مقدر» پنداشته ای آشتی نکرده ای؟

و بر زمينهء اين پرسش ها است که از خوانندگان نوشته هايم اجازه می خواهم تا من نيز روبروی آينه ای آنها بايستم و از آنچه که در سال گذشته بر گفتمان «سکولار دموکراسی» گذشته است بگويم؛ چرا که سال ها است مشغله ای ديگر در سر ندارم و زمين و زمانه و تيک تاک ساعت ديواری را نيز با همين خيال «به پيمانه می زنم».

پيش زمينهء محاسبه

در آغاز سالی که گذشت، در اواخر فرودين پيش، برای ما کسانی که خود را «سکولار دموکرات» می خوانيم، کارمان با اين پرسش ِ جمع بندی گونه آغاز شد که «سکولار دموکرات های ايرانی با چه دست آوردی پا به ميدان سالی ديگر از انديشه و آرزو و پی گيری می گذارند؟» در همان زمان، برای پاسخ گوئی به اين پرسش، چند نکته بر ما کاملاً روشن شده بود:

1. مبارزه با حکومتی که از دل يک انقلاب گسترده برخاسته باشد، حتی با علم به اينکه خاستگاه اش نقشه ريزی و کمک خارجی و تکيه بر خدعه های کهن دينکارانی مانده در اعماق تاريخ باشد، کار آسانی نيست. مبارزه که هيچ، حتی خبر کردن جهان و جهانيان از حادثهء شومی که ملتی سرفراز در تاريخ را به حضيض ذلت کشانده وقت می برد. اپوزيسيون اين حکومت (يعنی آنان که به هيچ وجه نمی خواهند اين رژيم بر کشورشان مسلط باشد) بايد در راستای «افشاگری» خباثت ها و بدکاری های اين رژيم تلاشی همه سويه کرده باشد، آنگونه که کمتر کسی در سطح کرهء خاکی باشد و نداند حکومتی فريبکار، دروغزن، دژخيم خو، سرکوبگر و بی اعتنا به ملت و منافع ملی بر کشور ما حکومت می کند. حتی، آقايان «اوباما و کری» هم که، به خاطر منافع سیاسی و حزبی خودشان، در حسرت امضای قراردادی با جنايتکاران اين رژيم می سوزند، مجبورند به اين نکته اعتراف کنند که «به اين رژيم نمی توان اعتماد و اطمينان کرد و بايد وسائلی را تعبيه نمود که بتوان در وقت کافی نسبت به تعهد شکنی و پشت پا زدن رژيم به هر قراردادی واکنشی بازدارنده داشت». و اين دست آورد کمی برای اپوزيسيون «حکومت اسلامی» نبوده است و نيست.

2. اما اپوزيسيون اين حکومت نمی توانسته تنها به «افشاگری»، آن هم در زمانی که مدت ها است اين کار به حد اشباع رسيده، اکتفا کند. در پی مرحلهء «افشاگری»، اپوزيسيون حکومت اسلامی مرحلهء ديگری را نيز پشت سر گذاشته است. از سال 78 و آغاز جنبش دانشجوئی تا سال 88 و تشکل جنبش سبز، جوانان وطن ما آرام آرام با «بديل» يا آلترناتيو ِ حکومت های مذهبی آشنا شده و به آن دل سپرده اند؛ نخست با کشف ضرورت استقرار سکولاريسم بر کشور و سپس با مشروط کردن آن سکولاريسم به دموکراسی ِ برخاسته از اعلاميهء جهانگستر حقوق بشر؛ آنگونه که سکولاريسم نتواند خود تبديل به ماشين بازتوليد استبداد شود.

3. پس، بايد اذعان داشت که در سرآغاز سال گذشته همه چيز آمادهء ورود به مرحلهء سوم عمر اپوزيسيون حکومت اسلامی بود؛ مرحله ای که می توان بدان عنوان «مرحلهء تشکيلات سازی» را اطلاق کرد. افشاگران و گفتمان سازان کار خود را کرده بودند. امکانات تکنولوژيک جديد رسانه ای فاصله های داخل و خارج را از ميان برداشته بود و می شد با هموطنان به گفتگو نشست. اما کدام مبارزه است که بدون وجود «تشکيلاتی هماهنگ کننده» بتواند به بدفرجامی نيانجامد؟ به همين دليل سال 1392 را می شد سال آغاز تلاش برای ايجاد تشکيلاتی برآمده از انديشهء سکولار دموکراسی دانست. در آن سال، تنی چند آدم علاقمند، و آمادهء خدمت ِ بی چشم داشت به پاداش، قدمی را در اين راه برداشته و چنين تشخيص داده بودند که سکولار دموکراسی بايد دارای سندی پايه ای باشد که در آن از يکسو مشخصات يک فرد سکولار دموکرات توضيح داده شود و، از سوی ديگر، اهداف مشخص هر تشکلی که حول محور سکولار دموکراسی بوجود می آيد تشريح شود. اين امر منجر به تهيهء سندی به نام «پيمان نامهء عصر نو» شد که توانست امضای 145 روشنفکر و نويسنده و هنرمند و کوشندهء سياسی را بخود جلب کند و به صورت نوعی مقدمه بر يک «قانون اساسی سکولار دموکرات» درآيد که بتوان در آينده همهء ساختارها را بر فراز آن شالوده بنا کرد.

4. حاصل ديگر کار برگزاری کنگره ای با نام «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» بود؛ با دو هدف توأمان: يادآوری اقدام شجاعانه ای که مادران و پدران ما، آباء مشروطه، در 107 سال پيشتر بر آن اراده کرده، و آغاز عصر نوين تاريخ ايران را با برقراری حکومت مشروطه کليد زده بودند و، دو ديگر، مظنه زدن بر اينکه اپوزيسيون حکومت اسلامی تا چه حد خود را برای ايجاد تشکيلاتی هماهنگ کننده برای مبارزه آماده کرده است. خوشبختانه، از دل آن کنگره دو نهاد جديد بيرون آمده بودند: يکی «جنبش سکولار دموکراسی» ايران نام گرفته و چند نفری مأموريت اجرائی کارهای آن را بجان خريده بودند و ديگری «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بود که می کوشيد به همهء سازمان های سياسی هشدار دهد که اگر سکولار دموکرات و آلترناتيو خواه هستيد به هيچ بهانهء ديگری برای وحدت در مبارزه عليه حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان نياز نداريد.

5. بدين سان، سال گذشته با اين پيش زمينه آغاز شد و «جنبش» کوشيد سکولار دموکراسی را بر سر زبان ها بياندازد و «مجمع» تلاش کرد تا نشان دهد که سازمان های سياسی مختلف، با هر فکر و انديشه ای که دارند، می توانند در زير پرچم سکولار دموکراسی گرد هم آيند.

سالی که گذشت

1. سال گذشته سال پا نهادن بر زمين های مين گذاری شدهء اپوزيسيون بود و اين راهپيمائی پر مخاطره با اين پرسش آغاز شد که «اگر ديگرانی همين مسير را پيموده اند و يا می پيمايند آيا بهتر آن نيست که ما دست به دوباره کاری نزنيم و گروه خود را در تشکيلاتی که آنان فراهم می آورند حل کنيم؟» بنا بر اين نيت، در تمام طول سال، تک تک گردهمآئی ها و ائتلاف ها و تشکل هائی که وجود داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. حاصل اين مطالعه آن بود که فهرستی از دلايل ناکافی بودن کوشش ها برای ايجاد ائتلافی در صفوف اپوزيسيون حکومت اسلامی تهيه شد و از دل اين فهرست «معياری چند وجهی» به دست آمد که بر بنياد کوشش برای تفکيک «هدف» از «راهبرد» (استرتژی)، و «راهبرد» از «راهکار» (تاکتيک) عمل می کرد و با استفاده از آن می شد ضعف ها و فتورهای کوشش های دست اندرکاران را سنجيد و توضيح داد. صادقانه می گويم که قصد ما از اين مطالعه و سنجه آفرينی رد ديگران و توجيه درستی کار خودمان نبود؛ اما واقعيت های پيش رو به ما می گفتند که:

- هدف مبارزهء اپوزيسيون حکومت اسلامی نمی تواند امری جز برانداختن آن و لغو قانون اساسی اش باشد. اين «سنجه» بلافاصله خط کشی های ما را با «اصلاح طلبی» روشن می ساخت و «انحلال طلبی» را در مقابل آن می نشاند. در عين حال، ايراد ما نسبت به آنان که خود را «انحلال طلب» می دانستند اما «انحلال طلبی» را همچون هدف خود نمی پذيرفتند و اعلام اش نمی داشتند آن بود که اگر هدف را گم کنيد تا آخر به بيراهه خواهيد رفت و آب در هاون خواهيد کوبيد. چرا که هر «هدف» که جز «انحلال حکومت» باشد تنها راه به اصلاح طلبی می برد!

- آنگاه، وقتی هدف روشن باشد، انسان ِ در گير مبارزه ناچار است «راهبرد» خود را نيز بر اساس همين هدف تنظيم و کوک کند. و از اين «قاعده» اين «استدلال» استخراج شد که چون کار انحلال طلبی، همچون يک هدف، نمی تواند بخودی خود به سرانجامی مطلوب برسد، و برای تحقق آن ناگزير بايد در جستجوی «عامل اجرائی» بود. در عين حال روشن بود که اين «عامل اجرائی» در هيچ يک از سازمان های موجود، که يا انحلال طلبی را هدف خود نمی دانستند و يا اگر چنين اعلام می کردند از قاعدهء تعيين «عامل اجرائی» سر باز می زدند، تحقق پذير نيست و لذا بايد آن را بوجود آورد. دست اندرکاران جنبش اين «عامل اجرائی» را «آلترناتيو سکولار دموکرات و انحلال طلب» نام نهاده و در سراسر سال بر سر پذيراندن اين «استراتژی» با ديگران به گفتگو نشستند.

- از آنجا که ترفندهای مبارزاتی گوناگون، همچون «خواستاری انجام انتخابات آزاد» يا انواع ديگر «مطالبات»، دارای ماهيتی تاکتيکی (راهکاری) هستند، آشکار بود که تعيين تاکتيک ها بر عهدهء «آلترناتيو منحل کنندهء حکومت» است که هنوز بوجود نيامده و نه سازمان های سياسی منفرد و متفرق. يعنی درک ما اين بود که اگر چنان آلترناتيوی بوجود آيد آنگاه هدايت مبارزه و اتخاذ تصميم در مورد «راهکار»های مبارزه تنها با آن خواهد بود و هيج تشکلی، از جمله «جنبش سکولار دموکراسی ايران»، را نمی توان در سطح آن آلترناتيو ارزيابی کرد و نقشی را که «آلترناتيو» می تواند بازی کند از آن انتظار داشت.

- در مرداد ماه سالی که گذشت، دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در شهر بوخوم آلمان با شرکت بيش از صد نفر کوشندهء سياسی که به خرج جيب خود به بوخوم آمده بودند، تشکيل شد و، طی دو روز، بحث های مختلفی پيرامون آنچه آمد در جلسات آن انجام شد. از نظر من، مهمترين دست آورد هم اين بود که دو اصطلاح «انحلال» و «گذار» بهم نزديک شدند، چرا که آشکار شد «اهل گذار از حکومت اسلامی» با «اهل توقف در حکومت اسلامی و اصلاح آن» متفاوت اند و اصلاح طلبی را نه برای حفظ رژيم که بمنظور سست کردن پايه های آن مورد حمايت خود قرار می دهند. اين اکتشاف يکبارهء حوزهء سکولار دموکراسی را وسعت چشم گيری بخشيد و موجب شد تا امکان گفتگوهای بيشتر مابين «اهل انحلال» و «اهل گذار» فراهم شود.

3. همچنين، هم از آغاز سال 1393، بر کوشندگان اين راه آشکار بود که، با توجه به گستردگی عددی ايرانيانی که جانشين حکومت اسلامی را حکومتی سکولار می دانند، ديگر يک گروه متشکل از چند نفر که خود را سکولار دموکرات بخوانند نمی تواند «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام گيرد و جنبش را به آن گروه تقليل دهد. اکنون ريشه های درخت سکولار دموکراسی در خاک خود ايران نيز همه جا را فراگرفته و جنبشی را بوجود آورده بود که اگرچه هنوز تعيُن مادی مشخصی نداشت اما بی شک روزی بر مسير خيابان های ايران جاری می شد و موانعی را که دينکاران و عوامل شان بر سر راه تحقق حاکميت ملی ايجاد کرده اند در هم می شکست. پس، در کنار فعاليت برای جلب نظر اهل سياست و مبارزه، انديشهء «بازسازی تشکيلاتی» نيز در برنامهء کار قرار گرفت و نتيجه اين شد که، در آخرين روزهای سال 1393، اعضاء تشکلی با نام «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام تشکيلات خود را به «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران» تغيير دادند و، بدين سان، بر وسعت دم افزون جنبش در داخل و خارج ايران تأکيد نمودند. «نهاد هماهنگی» ابزاری خدماتی است برای اينکه در راستای هدف انحلال حکومت اسلامی، و در اجرای استراتژی موسوم به «آلترناتيو» سازی، عمل نموده و در اين مسير بر دست آوردهای «کنگرهء بوخوم» تکيه کند. نگاهی به استدلال زيربنائی اين تصميم می تواند کمک رسان درک آن باشد:

«بنا بر این واقعیت که خواستِ استقرار "دمکراسی"، بدون یک "قانون اساسی سکولار" که مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد، به هیچ صورتی تحقق پذیر نخواهد بود، بخش بزرگی از ملت ایران، با رنگین کمانی از باورهای گوناگون سیاسی و اعتقادی، به این نتیجه رسیده است که یگانه پادزهر حکومت اسلامی مسلط بر کشور، الغای قانون اساسی این حکومت مذهبی و انحلال نهادهای ایدئولوژیک و مذهبی برآمده از آن است. بيش از سه دهه پس از استقرار حکومت مذهبی کنونی، جوشش و جنبش سکولار دمکراسی در ایران، بر محور چنین مطالبهء برحقی، پویا و فراگیر شده است. این جنبش بر این باور است که یک حکومت سکولار دمکرات، که بنا به فلسفه وجودی اش بی طرف خواهد بود، چتری حمایتی بر سر همهء افکار و عقاید پایبند به دمکراسی می گستراند. اين جنبش یک جوشش ملی است و، لذا، هیچ فرد و یا گروهی نباید و نمی تواند ادعای مالکیت انحصاری بر آن را داشته باشد».

4. اساسنامهء جديدی که در سرآغاز سال نو برای «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی» تعبيه شده و جانشين «اساسنامهء جنبش» می شود و همهء دست آوردهای دو سال (و حتی پنج سال ِ) گذشته را در خود جای داده است، به شرح خلاصهء زير، حاوی تغييرات تشکيلاتی مهمی است:

- ارائهء تعريف جديدی از عضويت. از اين پس عضو نهاد کسی است که داوطلبانه قصد فعاليت سياسی دارد و برای عضويت خود بهائی مادی نيز می پردازد. اين واقعيت جالب که اعضاء مؤسس «جنبش» خود به لغو عضويت نوع قبلی و استقرار عضويت نوع جديد رأی دادند و، بدين سان، از خود سلب عضويت کردند تا از طريق پرداخت حق عضويت به تشکلی که اکنون «نهاد هماهنگی جنبش» نام گرفته برگردند نشانه ای سخت دلگرم کننده بود و اين اميد را بر می انگيخت که با تبليغ گسترده تر بتوان دامنهء اينگونه عضوگيری فعال را وسعت بخشيد.

- عضويت در نهاد هماهنگی جنبش بصورت فردی و سازمانی انجام می شود و سازمان های عضو نهاد نيز می توانند با پرداخت حق عضويت در فعاليت نهاد هماهنگی شريک شوند و، در عين حال، استقلال مجمع خود را نيز حفظ نمايند.

- از اين پس، هر ساله، «اعضاء جديد نهاد هماهنگی»، که تعهد خود به «پيمان نامهء عصر نو» و اساسنامهء جديد را می پذيرند، دبيران دبيرخانهء نهاد هماهنگی را از ميان خود انتخاب می کنند. اين دبيرخانه شامل چند دفتر خدماتی خواهد بود.

- در کنار اين دبيرخانه يک «دفتر سياسی» با شرکت سه دسته شخصيت سياسی بوجود می آيد: اعضاء منتخب دبيرخانه، دو نماينده از هر سازمان عضو نهاد هماهنگی، و کسانی که «دفتر سياسی» از ميان اعضاء نهاد هماهنگی انتخاب و برای شرکت در جلسات اين دفتر دعوت می کند.

- بدين ترتيب «دفتر سياسی» دارای درهائی گشوده است که اعضاء منتخب نهاد، همراه با نمايندگان سازمان های سکولار دموکرات و شخصيت های منفرد ِ دعوت شده از طريق آنها، به اين دفتر می پيوندند و آن را بصورت يک «مجلس رايزنی سياسی» در می آورند.

- در اين اساسنامه ذکری از «کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران»، که تا کنون دو بار در دو شهر واشنگتن دی.سی امريکا (1392) و بوخوم آلمان (1393) تشکيل شده، نيامده است؛ چرا که تجربه نشان داده که چنين کنگرهء عامی نمی تواند جزئی از يک تشکيلات هماهنگی مختصر باشد و لازم است که برای ادامهء کار آن تمهيدات عمومی تری انديشيد تا همهء کسانی که، علاوه بر انديشه و عقيدهء خاص سياسی خويش، خود را سکولار دموکرات می دانند بتوانند در آن شرکت کرده و با ديگر سکولار دموکرات ها به هم انديشی و گفتگو بنشينند تا احتمالاً بتوانند راه را برای وحدت عمل و احياناً حرکت بسوی تحقق «آلترناتيو» مورد نظر هموار سازند. يعنی کنگره محل «گفتگو» خواهد بود و نه «تصميم گيری های مشخص» و هر نتيجه ای هم که از آن به دست آيد جنبه ای فرعی از کار کنگره محسوب خواهد شد.

به سوی کنگرهء سوم

بدين سان، آن دسته از سکولار دموکرات های ايران که در «نهاد هماهنگی جنبش» گرد آمده و خواهند آمد، و دبيرخانه و دفتر سياسی نهاد را خواهند ساخت، در سال جديد ظرفيت جديدی را تجربه می کنند و، در عين حال، خود را برای شرکت در کنگرهء سوم سکولار دموکرات های ايران آماده می سازند.
در اين راستا و بزودی، شاهد تشکيل «کميتهء بی طرف برگزاری کنگرهء سوم» خواهيم بود که وظيفه اش تنها تعيين شهر محل برگزاری کنگره، کرايهء تالار، تهيهء غذا، تهيه وسائل سمعی و بصری، تهيه امکانات پخش زندهء راديو ـ تلويزيونی جلسات کنگره و همچنين انتشار دعوت نامه های عام و خاص از شخصيت ها و سازمان های سياسی برای شرکت در کنگره خواهد بود.

نکتهء جالب اينکه ما، بخاطر کمبودهای مالی و نداشتن بودجهء چشم گير، در سال گذشته مجبور شديم تنها مخارج کرايه تالار و وسائل و نهار دو روز شرکت کنندگان را فراهم کرده و از آنان بخواهيم که خود عهده دار تهيهء بليت سفر و اقامت در هتل خويش باشند. اين تنگنا باعث شد تا با چشم خود شاهد استقبال گروهی از زبده ترين سکولار دموکرات های ايران باشيم که رنج و خرج سفر را بر عهده گرفتند و رنگين کمانی از عقيده و تفکر و انديشه ورزی را با خود به بوخوم آوردند. اين تجربه نشان داد که اگر کاری به درستی انجام شود کوشندگان مصمم سياسی منتظر دعوت شدن و به خرج برگزار کنندگان به کنگره آمدن نمی شوند.

سال اميد؟

می دانم که منتقدين سکولار دموکرات هائی که داستان شان را برايتان شرح دادم بسيارند. جدا از آن دسته که مغرضانه به کوشش های مختصر ما حمله می کنند، هستند يارانی که، با داشتن توقع و انتظاری بيش از حد توان و امکانات ما، جمع مسئولين را به لحاظ کم کاری سرزنش می کنند. اما، در عين حال، هرگز نديده ام که، با در نظر داشتن اهداف جنبش، پيشنهادی قابل اجرا ارائه شده و مورد توجه قرار نگرفته باشند. جنبش، و نهاد هماهنگی آن، محتاج کوشندگانی داوطلب و مثبت نگر و اميدوار اند که با خود هوای تازه ای از انديشه و کنش سياسی بياورند و فضای مبارزه را با وجود انديشهء روشن خود مصفا کنند. اميد ما به ديدار اين ياران پنهان در ميان جمعيت ميليونی سکولار دموکرات های ايران است.

اما بر اهل نظر روشن است که سال 1394 خود نمی تواند حامل اميد و نوميدی باشد. اين مائيم که آن را به سال اميد يا سال نوميدی تبديل می کنيم. اين مائيم که می توانیم راه آرمانی کشته گان و شکنجه ديدگان و زندانيان سياسی را با اميد ادامه دهيم و خاوران هائی را که در وجدان ما حضوری دائم دارند، با کوشش خويش به گلستان تبديل کنيم. باشد که چنين شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016