دوشنبه 3 فروردین 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آيا نوروز، ريشه پيوند ما، در خطر است؟ عليرضا نوری‌زاده

عليرضا نوری‌زاده
هيچ دين و مذهبی در طول سه هزار سال يا بيشتر عمر نوروز نتوانسته و يا نخواسته با نوروز سرشاخ شود... من نگرانم وقتی هموطنم به صرف داشتن باور مذهبی متفاوت نوروز را انکار می‌کند و زيباترين آئين انسانی را و سرشارترين مراسم ملی را از ياد می‌برند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


*رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در آديس آبابا پايتخت اتيوپی ، به مناسبت شب چهارشنبه سوری مراسم باشکوهی ( در چهارچوب امکانات و جايگاه و وسعت نمايندگی فرهنگی و سفارت ) برپاکرده بود که علاوه بر خانواده کارکنان ايرانی سفارت و کارکنان محلی ، شماری از دوستان خارجی سفير (آقای بحرينی ) و رايزن فرهنگی (سيد کاظم مهرنيا ) در آن شرکت داشتند . مراسم با پريدن از روی آتش ، آتشبازی ، در کنار سفره گسترده سفير با آش رشته و انواع و اقسام اطعنه و اشربه ايرانی ، تا پاسی از شب گذشته ادامه يافت . اين همان رايزنی است که سه سال پيش به نوشته سايت تابناک سردار دکتر محسن رضائی ، تدريس زبان فارسی را متوقف و به جای أن تدريس زبان عربی را آغاز کرده بود . و با آنکه کارشناس آگاه رايزنی آقای محمد رضا تارتار نسبت به اين کار سخت به رايزن پيشين اعتراض کرده بود اما وی با اين توجيه که وزير اطلاعات حيدر مصلحی در اين مورد بخشنامه مستقيم صادر کرده اند به اعتراض او پاسخ داده بود . همينجا بگويم که در ميان وابستگان فرهنگی رژيم که اغلب نماد بی فرهنگی و تظاهر و تزوير هستند اين کاظم خان مهرنيا و محمد رضا تارتار حقا از جنس ديگری هستند و از زمين تا آسمان با اراذل بيت علی محمد تسخيری معاود و آصفی الدعوه و الهاشمی ها و الموسوی ها ... که رايزنی های بی فرهنگی را سی و شش سال است در تيول دارند خيلی فرق ميکنند .محمد رضا تارتار در زمانی کوتاه دهها تحقيق در باره ايران و اتيوپی تهيه کرده که ميتواند منبع بسيار مهمی برای پژوهشگران باشد . من چند نوشته اورا به دقت خواندم . و برايم ترديدی نماند که اين يکی از ذوب شدگان نيست و دل فقط با دارا دارد و در دلش جائی برای سکندر نيست .

باری اين يک نمونه را آوردم تا آشکارکنم در سرزمين عجايب ولايت فقيه ، "أليس"های مذکر و مؤنث بسياری داريم که دلشان با دارای ايران است اما گاه مجبورند مدح سکندر فقيه کنند و به عتبه بوسی حضرتش ، سری به چها راه آذربايجان ولو شفاهی، بزنند .

آليس هائی که به ظاهر هم قبيله ای جنتی و فلاحيان و اکبر خوشکوشک و صادق لاريجانی هستند اما تا فرصتی به دست ميآورند به کنايتی و اشارتی آواز ميدهند که ما از خودی های اينها نيستيم و ارادتمان به " آقا " و اسلام ناب انقلابی محمدی ولائی از سرتقيه است.

خبر مراسم چهارشنبه سوری رايزنی فرهنگی در آديس آبابا را ميخواندم و تصاوير را می نگريستم ، پريدن جناب سفير مقام معظم رهبری و حاج خانم از روی آتش ، بدون توجه به اينکه نورچشم امام راحل و ثمره حياتش مرتضی مطهری به اين مراسم توهين کرده و برگذار کنندگانش را طی دوسه هزارسال ، جاهل و احمق خوانده است جناب سفير و رايزن فرهنگی اش انگار حرفهای عضو خبرگان رهبری ، و خطيب پرهيبت جمعه سيد احمد خاتمی راکه چهارشنبه سوری را حرام ميداند گوش نکرده بودند و اعتنائی هم به سخنان سردار نقدی فرمانده بسيج و سپهسالار نايب امام زمان نداشتند . همچون مليونها ايرانی که طی ۳۶ نوروز، بی اعتنا به حرفهای خمينی و جانشينش و صدها ملای نخراشيده و جميل و قبيح ، هم چهارشنبه سوری را با شکوهی بيشتر از سالهای قبل از انقلاب و هم نوروز را در همه سيزده روزش با سيزده به در جشن گرفته اند و مراسمش را حتی اگر در جابلقا و جابلسای شرق و غرب عالم بوده اند برپاکرده اند . فکر ميکنيد پس از فتح ايران به دست لشکريان اسلام ، اوضاع بهتر از سال ۵۷ بود ؟ اگر مطهری بعد از ۱۴۰۰ سال کمر به قتل چهارشنبه سوری بست ، در آن روزگار ارباب قدرت وارث آئينی بودند که هنوز چند دهه بيشتر از ظهورش نگذشته بود . مسلمانها متعصب تر و درنفی آنچه غير اسلامی بود سخت کوش تر بودند . آن روز و روزها و سالها و قرنهای بعد نوروز با همه شکوهش به جا ماند و امروز ۱۱ کشور برپايش ميدارند و در دوکشور ديگر "أمريکا " و "بريتانيا " رهبرانش هفت سين می چينند و نوروز را به ايرانيان و همه ملتهائی که در پرتو فرهنگ و تمدن نوروزی ايرانی ، به استقبال بهار و سال نو خورشيدی ميروند شادباش ميگويند .

در همان صد ساله نخست اسلام عباسيان نوروز را به شيوه امپراتوران ساسانی جشن ميگرفتند . و نياکان ما بودند که پسران و نوادگان تموچين را برسر سفره هفت سين نشاندند و سليمان قانونی عثمانی را واداشتند تا در نوروز عيدی دهد و می ناب ارومی نوش جان کند .

فرقی نميکرد که سلطان ، امير سامانی عاشق ايران باشد يا رويگرزاده سيستانی دلبسته به زبان فارسی ، محمود غزنوی ترک باشد يا طغرل سلجوقی ، جلال الدين خوارزمشاه باشد که به گاه عبور ازسيحون درنگ کند تا سال نو تحويل شود و يا تيمورگورکانی که قرآن را درسينه داشت و نوروز را در جان ، افشاری دلاور بود و يا خان لر زند رند عادل ، شاه خوشگذران ترکمن قاجار بود و يا نبيره تبعيدی اش ... مهم نبود که نوروز به وقت جنگ از راه ميرسيد و يا در روزگار صلح از در، در ميآمد. پيش از مشروظه بود يا بعدش ، در عصر پهلوی اول بود يا روزگار دومی شان . عصر امام بود و يا عهد منزل نشين بارگاه ولايت در چهارراه آذربايجان ، مردمانی عاشق تاريخ و فرهنگ و سرزمينشان ، نوروز را و همه ی سنتهايش را حفظ کردند و خواهند کرد .

نوروز مال کی است ؟
اين درست که نوروز حالا عيد رسمی در ۱۱ کشور است اما ما ايرانيها پاسدار نوروز و بنيانگزارش بوده ايم . فرقی نميکند کرد ايرانی باشيم يا بلوچ ، ترکمن باشيم يا آذری طالشی باشيم يا گيلک ، مازندرانی يا عرب ايرانی ، لر يا قشقائی ، بختياری يا بوير احمدی ، ريشه در فارس داشته باشيم يا خراسان ، نصف جهانی اصفهانی باشيم يا شيرازی سرخوش از عشق حافظ باشيم . اصلا مذهب ما در عشقمان به نوروز تاثيری نداشته است . هم در حضرت ميترا و هم در پيشگاه وخشور بزرگ زرتشت ، نوروز را جشن گرفته ايم . با موسی و مسيح و مانی و مزدک چنان چنگ در چشمه نوروز زديم که با محمد عربی و علی و حسين که دختر شاهمان را هم ( راست يا دروغ ) به عقدش در آورديم . با ميرزای شيرازی و سرکار آقای کرمانی ، صفی عليشاه عارف و شيخ عزالدين حسينی زاهد و شيخ عثمان نقشبندی صوفی ، با موبد موبدان اردشيرخورشيديان و ارباب کيخسرو و حاخام يوسف کهن و آقای القانيان ، با سيد بروجردی و آقای حوزه شريعتمداری ، با شيخ حسنعلی مقدادی اصفهانی معروف بنخودکی ، و پيش از آنها با شيخ بهائی صدر جبل عاملی لبنانی با ملازعفران افغانی و سيدباب شيرازی و حبيب ثابت ، با صالح عليشاه گنابادی وامروز با آقای دکترتابنده بزرگ حقوقدان و شير پير درويشان، با کاظمينی بروجردی زندانی و آقای طاهری اوين نشين ، با همه اينها نوروز را جشن گرفته ايم.

ميگويند سرداران بلوچ روز عيد به هم ظايفه ای هايشان بدره زر ميدادند و شيخ مزعل و خزعل ، سيزده روز نوروز را جشن ميگرفتند . آقای کعبی و فرزندان خزعل لباس رسمی ميپوشيدند و در سلام عيد شاهانه شرکت ميکردند. هرگز رنگ و نژاد و مذهب و قبيله در اين سرزمين جانش به عشق شسته ، نوروز را از اعتبار نينداخت.

تنها حالاست که من نگرانم و در اين دوسه روزه بارها و بارها به کانالهای تلويزيونی اهل سنت ايران و دوسه کانال که مدعی اند از زبان حال عربهای ايران سخن ميگويند و نيز دکانهای تصوير و صدای ناصرابوالمکارم شيرازی و آل قزاونه و اخباری های عراق نشين و کاليفرنيا گزين ، ملای جاهل شيعه افغانی نسب و شيخ جاعل کربلائی صفت ، سرزده ام به اين اميد که شايد آنها نيز هم چون سناتور ريگی بلوچ و کعبی عرب و شريعتمداری شيعه و استاد عبدالکريم خليلی شيعه هزاره ، حداقل پيامکی به رسيدن نوروز به هموطنانشان به شادباش بفرستند . چقدر منتظر بودم از وصال حق ، واژگانی پراز مهر و اميد خطاب به هموطنان ايرانی به گاه تحويل سال بشنوم . چرا دعای يا مقلب القلوب و الابصار برزبان گويندگان اين کانالهای تلويزيونی جاری نشد ؟ قهرشان بارژيمی که از همان روز نخست عليه نوروز و چهارشنبه سوری شمشير کشيد و فرمان قتل نوروز را خلخالی شان روزی که قصد ويران کردن تخت جمشيد را داشت صادر کرده بود ، قابل درک است چنانکه بيزاری مليونها ايرانی از جمهوری ولايت فقيه اما قهر با نوروز چرا؟ گناه نوروز چيست . وقتی آقايان به نام بلوچ و عرب و سنی و شيعه ايرانی سخن ميگويند ، به چه حقی فرمان حذف نوروز را صادر ميکنند . کدام عرب و بلوچ و سنی و شيعه ايرانی به آنها وکالت داده تا حکم اعدام عمو نروز را صحه گذارند ؟ آيا مولوی عبدالحميد عتابشان نخواهد کرد که به کدام منطق پاسدار نوروز، همشهريمان رستم دستان را از يادبرده ايد ؟

هيچ دين و مذهبی در طول سه هزارسال يا بيشتر عمر نوروز نتوانسته و يا نخواسته با نوروز سرشاخ شود. اسلام هم مثل باقی مذاهب با نوروز کنار آمد مليونها کرد سنی نوروز را مهمترين عيد خود ميدانند . يهوديان مهاجر ايرانی در اسرائيل نه فقط نوروز را جشن ميگيرند ، بلکه اغلب هنرمندان غير يهودی را به مجلس خود ميخوانند . ميگويند مراسم نوروری که آقای هژبر يزدانی در کاستاريکا ميگيرد زبانزد خاص و عام است.

آريس ارمنی ، جشنهای نوروزی را در کاليفرنيا پرجلوه ميکند و در لندن ما ژيرار شادی بخش ما در نوروزهای تبعيدی بوده است . دکتر حسين بر و دکتر دوشوکی، بلوچ و اهل سنتند و جلوه هفت سين و مبارک گوئی گرمشان اينهمه سال با من بوده است . مسعود اهوازی با دوستان عرب ايرانی اش ، حالا به اجبار در حاشيه آنسوی خليج فارس نوروز را جشن ميگيرند و آقای سيستانی در نجف دعای تحويل سال را ميخواند . روژه لت و تيشک کانالهای کومله و حزب دمکرات کردستان ايران ، با چنگ و تار و سرود و رقص ، نوروزانه گرفته اند ، و آذريهای ايران به کوری چشم ناصر پورپيرار تاريخ نويس ولايت فقيه و نوکران باکو که ايران و نوروز را انکار ميکنند امسال نوروز را با شکوه بيشتری برگزار کردند .

با اينهمه من نگرانم وقتی هموطنم به صرف داشتن باور مذهبی متفاوت ، نوروز را انکار ميکند و زيباترين آئين انسانی را و سرشارترين مراسم ملی را از ياد ميبرند .

نوروز پس از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی در آسيای ميانه بودم . در تاشکند مطلوبه شير علی آوا نماينده بعدی بی بی سی و تاجی بای روزنامه نگار به من گفت در روستايشان باغستان دو نوروز ميگيرند يکی اول فروردين و دومی وقتی برفها آب ميشود معمولا در روزهای پايانی نخستين ماه سال . مارا به روستا دعوت کردند تا در مراسم نوروزی شان شرکت کنيم با بهروز آفاق که امروز از مديران ارشد بی بی سی است ماشينی کرايه کرده و رفتيم .نيمه شب رسيديم اما روستا بيدار بود همه جا ديگهای حليم و سمنو بر آتش بود . بامدادان در يگانه مدرسه روستا نيمکتها را در حياط چيده بودند و زن و مرد و کودک با لباسهای رنگی ، در هم ميجوشيدند و پيران بر نيمکتها نشسته بودند . کودکانی آمدند سرودخوانان . جوانی با ارگ کوچکی مينواخت . ناگهان اشک مثل باران جاری شد . کودکان ميخواندند ؛ ما فرزندان ايرانيم . در دل کوه ، چهارصد کيلومتر آنسوی تاشکند و در ازبکستان بوديم . جائی که از زمان استالين با جدا کردن سمرقند و بخارا از تاجيکستان ، کوشيده بودند زبان و ادب فارسی و سنتهای ايرانی را برکنند.

اين بهترين نوروز همه عمرم بود.

عليرضا نوری‌زاده
لندن ۲۳ مارس ۲۰۱۵


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016