سه شنبه 4 فروردین 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

از سِلفی تا ابراز وجود سياسی، سکولاريته و ابراز وجود، سمبل‌های يک جامعه مدرن و آزاد، حمید آقایی

حمید آقایی
اپوزيسيون واقعی جمهوری اسلامی در ميان گروه‌ها و سازمان‌های سياسی داخل و خارج کشور متولد نمی‌شود، اپوزيسيون اين نظام در ميان خانواده‌ها، زندگی خصوصی مردم و نسل جوان و زنان ايران که بيش از هر بخشی از جامعه ايران زير فشار و سرکوب بوده‌اند در حال زايش است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


عکس های سِلفی که ما امروزه در هر موقعيتی از خود می گيريم در حقيقت به معنی ثبت خود بعنوان اينکه "من هستم" و نشانه ای از ابراز وجود و خودنمايی انسان در برابر ديگران، و نيز انعکاس فرياد فردريش نيچه است که "اينک انسان" ((ecce homo می باشند. ابراز وجودی که در نگاه مذهب و سنت، منفی و گناه محسوب می شود، اما در واقع سمبل خودمختاری انسان امروز و افتخار به زيبايی ها و توانايی هايش است، که غير از اينها منابع الهام بخش، انرژی دهنده و تکيه گاه ديگری ندارد.

خودمختاری انسان و ندایِ عينيت و تحقق يافته "اينک انسان" يکی از شاخص های مهم رشد و تکامل فرهنگ و جوامع بشری هستند. در اين زمينه موسسه جهانی ارزيابی ارزشها (World values Survey) تحقيقاتی دارد که دائما در وب سايت عمومی اين موسسه منتشر می شوند. مطابق اين تحقيقات شاخص های "سکولاريته" و "مدرنيته" از يکسو و "ابراز وجود" (self-expression) از سوی ديگر تعيين کننده ميزان رشد فرهنگی و سياسی يک جامعه هستند. در نقطه مقابل، عواملی مانند بقا و حفظ موجوديتِ خود (survival) از يکسو و سنت و هنجارهای ارتجاعی از سوی ديگر نقش بسيار موثری در عقب ماندگی و درجا زدن جوامع سنتی دارند. در نموداری که اين موسسه به همين منظور تهيه کرده و در وب سايت آن قابل دسترس است، آمده است که دمکراسی پارلمانی، اگرچه يک شاخص مهم در وجود آزادی های سياسی است، اما الزاما نشان دهنده رشد کيفی يک ملت و يک فرهنگ، که مبتنی است بر توانايی و استعداد ابراز وجود، نمی باشد.

در دمکراسی پارلمانی و انتخاباتی، حتی در جوامع غربی، معمولا خواص و اليت جامعه و احزاب رسمی نقش تعيين کننده ای در تشکيل دولت و مديريت کشور دارند. در اين ميان نقش مردم معمولی، بويژه بخشهای پائينی جامعه بسيار ناچيز و يا محدود به انتخاب يکی از نهادهای قدرت می باشد. فاکتور مهمی که در اين رابطه رل ويژه ای بازی می کند موضوع بقا و حفظ موقعيت اقتصادی خود که نظام سياسی و اقتصادی موجود تحميل کرده است می باشد. اين واقعيت را ما در کشورهای اروپای شمالی وغربی بخوبی مشاهده می کنيم. مردم عادی اين کشورها در هنگام نظر سنجی ها که تاثير مستقيمی در تشکيل دولت و مجالس اين کشورها ندارد، بلکه از طريق آن صرفا ابراز وجود می کنند، به احزاب و جريانات ضد نهاد های رسمی قدرت تمايل نشان می دهند. اما هنگامی که در پای صندوق رای بايد انتخاب جدی و نهايی خود را، که تاثير مستقيمی بر امور زندگی اشان دارد، انجام دهند بازهم بسوی احزاب ميانه و حاضر در قدرت روی می آورند، مگر اينکه بقول معروف کارد به استخوان رسيده باشد، مانند يونان، که مردم انتخابات پارلمانی را وسيله ای برای ابراز وجود که در حقيقت بيان يک انقلاب آرام است، می کنند.

اين وضعيت و مکانيزم را ما حتی در کشور خودمان نيز شاهديم. تحولات درونی جامعه ايران نشان می دهد که مردم ايران در طول بيش از سه حاکميت جمهوری اسلامی دو مکانيزم را خوب فرا گرفته اند. از يکسو به هر وسيله ممکن ابراز وجود می کنند و از سوی ديگر رمز بقا در اين نظام را بخوبی آموخته اند.

مطابق گزارش سال ۲۰۰۸ (۱) موسسه جهانی ارزيابی ارزشها در جامعه جوان ايران شواهد و نمونه های بسياری ديده می شوند که حاکيت از رشد خودمختاری فردی، توانمندی فردی و انگيزه ابراز وجود در نسل جوان ايران دارد. اين گزارش مروبط به حدود هفت سال پيش است اما به قطع می توان گفت که اين تحول و رشد واقعی و همچنان روند صعودی خود را طی می کند.

در اين گزارش آمده است که (مطابق نظرسنجی هايی که در ادامه اين گزارش آمده است) ما پيش بينی می کنيم که که در ايران پيشتيبانی از فردگرايی، دمکراسی، برابری های جنسی و گرايش روز افزون به هويت ملی بجای هويت مذهبی رو بفزونی نهد.

نظر سنجی های اين موسسه که در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ انجام گرفته است نشان می دهند که نگرش والدين نسبت به شاخص کيفيت مطلوب برای رشد فرزندانشان تغييرات جدی داشته است. برای مثال تمايل به استقلال فرزندان از ۵۱ درصد به ۷۱ در صد رشد کرده است. در حاليکه در تمايل والدين به حفظ اعتقادات مذهبی فرزندانشان، بعنوان يک کيفيت مطلوب تغييری ديده نمی شود. همين مطالعات نشان ميدهند که داشتن عشق بعنوان مهمترين عامل تصميم گيری برای ازدواج رشد قابل توجه پنجاه درصدی در ميان جوانان نشان می دهد، در حاليکه عامل تصويب پدر ومادر در هنگام ازدواج رو به کاهش گذاشته است. در مجموع برای حدود ۶۹ در صد از جوانان عوامل فردی، از جمله عشق و توافق متقابل از اهميت درجه اول برخوردارند.

نظر سنجی مزبور در رابطه با استقلال اقتصادی و نقش بخش خصوصی تغييرات محسوسی نشان نمی دهد؛ در حاليکه نظرگاه ايرانيان نسبت به رابطه دولت و مسئوليت فردی کاهش قابل توجهی را نمايان می سازد، که نشان دهنده کاهش اعتماد جوانان نسبت به حمايت دولت از استقلال اقتصاديشان می باشد. بعبارت ديگر، اگرچه در جوانان ايران کيفيت هايی مانند استقلال فردی، اجتماعی، فرهنگی و بطور کلی استقلال هويتی بطور قابل ملاحظه ای رشد کرده، اما اين رشد از نظر اقتصادی بدليل عدم حمايت کافی از سوی دولت، چندان قابل ملاحظه نيست.

در رابطه با نقش زنان در اجتماع نيز ما شاهد تغييرات فاحشی هستيم، از جمله اعتقاد به اينکه مردان نقش بهتری در سياست می توانند بازی کنند، از ۲۸ در صد به ۲۲ درصد رسيده و يا اينکه تحصيلات دانشگاهی برای پسران مناسب تر از دختران است از ۱۹ به ۱۳ در صد و موافقان اين مدعا که زن بايد از شوهرش اطاعت کند از ۲۴ در صد به ۱۷ در صد کاهش داشته اند.

اگرچه اين نظر سنجی مربوط به سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ است اما شواهد اجتماعی و بويژه رفتار جوانان ايران از کف خيابانها تا ميادين ديجتال نشان می دهند که رشد فرديت گرايی، اعتقاد به برابری زن و مرد، تمايل به داشتن هويت ملی و تاريخی بجای هويت اسلامی و شيعی بشدت افزايش يافته و جامعه ايران بويژه جوانان رمز ابراز وجود را با حضور فعال در ميادين مختلف و طرز لباس پوشيدن و آرايش بخوبی آموخته اند.

اگر دو فاکتور مهم در جامعه امروز ايران يعنی "ابراز وجود" از يکسو، و رمز بقای ايرانيان، در شرايط بسيار دشوار امروز، از سوی ديگر را با هم مقايسه کنيم، می بينيم که آنچه که به ملت و بويژه جوانان ايران پتانسيل ورود به يک جامعه مدرن، سکولار و آزاد را می دهد، همانا استعداد و اعتقاد به "ابراز وجود" و "خودمختاری فردی" می باشند که در عمق رودخانه و زير پوست ظاهرا آرام جامعه ايران بشدت در جريان اند. اما رمز بقای ايرانيان که خود را در مشارکتشان در بازی های سياسی اين نظام، از جمله انتخابات، نشان می دهد در واقع فرع بر "ابراز وجود" و "خودمختاری فردی ايرانيان" ميباشد. اين رمز بقا در حقيقت روبنا و تاکتيکی است برای عبور از شرايط موجود که ميدان بازی در آن توسط نظام حاکم بسيار محدود گرديده است.

واکنشهای بعضا خشم آلود و هيستريکی که مقامات مذهبی اين نظام نسبت به رشد روز افزون استعداد ابراز وجود، خود نمايی و فرديت نشان می دهند خود دليلی است بر شدت روز افزون رشد اين استعداد ها که مردم ، بويژه نسل جوان امروز ايران را در آستانه ورود به يک جامعه مدرن و آزاد و ليبرال قرار داده است. پتانسيلی که جمهوری اسلامی، دستگاه ولايت فقيه و روحانيت حاکم هيچگاه، با وجود تلاشهای بسيار گفتمانی، فرهنگی، سياسی و استفاده از سرکوب و تخطئه، نتوانسته اند رشد آنرا متوقف کنند، بلکه اتفاقا اين استعدادهای جديد همواره بمانند پادزهری در مقابل اسلاميزه کردن ايران و رشد شيعه گری عمل نموده است.

به رسميت شناخته شدن حق خودمختاری فردی و ظهور استعداد ابراز وجود در ميان نسل جوان وبويژه زنان ايران در واقع ميدانهای جديدی در عرصه های سياسی باز می کنند. ابراز وجود سياسی از طريق شرکت در انتخابات و رفتن پای صندوق تنها يکی از اشکال ابراز وجود است که بعلت محدوديت های قانونی و شرعی و دخالت های نظام حاکم برد محدودی دارد. اگرچه همين ابراز وجود سياسی از طريق صندوق رای نيز به معنای واقعی يک ابراز وجود در برابر ولايت فقيه و روحانيون مرتجع و نيروهای امنيتی نظامی پشتيبان آنها است، اما با اين وجود تنها بخش کوچکی از زنده و پويا بودن جامعه ايران بسوی يک آينده آزاد و خودمختار تشکيل می دهد.

به همين تناسب سرمايه گذاری روی اين بخشِ محدود از "ابراز وجود سياسی"، که از راه صندوق رای می گذرد، بخش کوچکی از مبارزه سياسی و مسالمت آميز با اين نظام را تشکيل می دهد. همانطور که شور و جوشش جامعه ايران از جای ديگر سرچشمه می گيرد و در زير پوست جامعه ايران در جريان است و خود را به اشکال مختلف، در نافرمانی های مدنی و ضديت با اسلاميزه کردن جامعه نشان می دهند، جهت گيری مبارزه سياسی و فرهنگی با اين نظام و سرمايه گذاری روی آن نبايد صرفا محدود به شرکت در انتخابات برای تقويت يک جناح در مقابل جناح ديگر گردد و بايد بيش از هر چيز متوجه پيوند با جنبش های اجتماعی، صنفی و فعاليت های مستقل جامعه مدنی ايران که هويت مستقل از نظام حاکم کسب کرده است باشد.

اپوزيسيون واقعی جمهوری اسلامی در ميان گروهها و سازمانهای سياسی داخل و خارج کشور متولد نمی شود، اپوزيسيون اين نظام در ميان خانواده ها، زندگی خصوصی مردم و نسل جوان و زنان ايران که بيش از هر بخشی از جامعه ايران زير فشار و سرکوب بوده اند در حال زايش است.

http://haghaei.blogspot.com

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- Religious Regimes and Prospects for Liberal Politics:
Futures of Iran, Iraq, and Saudi-Arabia ( World Values Research WVR Volume 1 / Number 2 / 2008)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016