گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حمله تند علیاکبر ولایتی به آمریکا در گفتگو با سایت خامنه ایگفتوگو بادکتر علیاکبر ولایتی یکی از نکاتی که در طول مذاکرات هستهای میان ایران و کشورهای 1+5 قابل تأمل است، به تعبیر رهبر انقلاب، پایبندی ایران به «اخلاق سیاسی- اسلامی» بوده است. گزارشهای رسمی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز مؤید آن است که ایران تا به حال نقص عهد نکرده و به همهی تعهدات خود عمل کرده است. در مقابل اما طرف آمریکایی همواره دچار تلون، تقلب و خدعهگری بوده است. رهبر انقلاب در بیانات خود در نخستین روز فروردین ماه 94 به یکی از خدعههای مقامات آمریکایی اشاره کرده و فرمودند: «این یک خدعهی آمریکایی است که میگویند قرارداد میبندیم، نگاه میکنیم به رفتارها، بعد تحریمها را برمیداریم!» از این حیث، اگر چه تیم مذاکرهکنندهی هستهای ایران متشکل از افرادی امین و دلسوز است که تمام تلاش خود را به کار بستهاند، اما میبایست مراقب خدعهگری و شگردهای دشمن نیز بود. در اینباره با دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل به گفتوگو نشستیم. دکتر ولایتی از احتیاج آمریکاییها به مذاکرات با ایران بهعنوان تنها گزینهای که در اختیار دارند، و همچنین کارشکنیهای آنان در طول فرآیند مذاکرات صحبت کرده است.
انرژی هستهای به دو گونه است: شکافت هستهای و جوش هستهای. شاید بتوان گفت جوش هستهای منبع نهایی تولید انرژی خواهد بود که نمونهی بسیار بارز آن خورشید است. در حقیقت انرژی عظیمی که طی میلیاردها سال از خورشید ساطع میشود، بهوسیلهی جوش هستهای است. اینکه منبع آیندهی انرژی، جوش هستهای خواهد بود، حدس دانشمندان است و در حال حاضر نیز روی این موضوع کار میشود، ولی تاکنون آنچه رایج است، شکافت هستهای است. شکافت هستهای زبالههای زیادی دارد که بشر نمیداند با آن چه کند. هرجا که این زبالهها قرار بگیرند، صدها سال تشعشع هستهای دارند و موجب بروز امراض و آلودگی میشوند. لذا بعضیها آنها را در کف دریاها دفن میکنند. یا در مقطعی معلوم شد که برخی کشورها با پرداخت پول به کشورهای آفریقایی میخواستند آنجا زبالهی هستهای دفن کنند که اعتراضاتی را بههمراه داشت. این در حالی است که در جوش هستهای، زبالهها و زوائد ناشی از تولید انرژی هستهای خیلی کمتر است. بههرحال اگر بخواهیم عاقبتاندیشی کنیم، باید بدانیم که دیر یا زود انرژی فسیلی تمام میشود و علاوه بر این، این انرژیها آلودگی زیستمحیطی زیادی دارند؛ بهخصوص نفت و در درجهی بعد گاز. پس از یک طرف انرژیهای فسیلی محدود و پایانپذیرند و از سوی دیگر آلودگی زیستمحیطی ایجاد میکنند. علاوه بر اینها، نفت کاربردهای بسیار ارزشمندتری دارد تا اینکه فقط آن را بسوزانیم و انرژی تولید کنیم. بنابراین باید فکر آینده باشیم. هر کشوری که فکر آینده باشد و بخواهد «استقلال» خود را حفظ کند تا دستش زیر سنگ آسیای کشورهای دارندهی نیروی هستهای قرار نگیرد، باید به فکر تولید انرژی هستهای باشد. جمهوری اسلامی به همین دلیل به این امر اهتمام دارد و آنها هم درست به همین دلیل، در جهت عکس، اهتمام دارند، چون ایران میخواهد استقلال خود را حفظ کند و به کشورهای بیگانه وابستگی نداشته باشد تا بهخاطر وابستگیهایش مجبور شود از آرمانها و اهداف اصلی خود دست بردارد. * رهبر انقلاب در بیانات خود در حرم رضوی به این نکته اشاره کردند که آمریکاییها به مذاکره با ایران احتیاج دارند، دلیل آن چیست؟ در واقع اغلب بنایشان بر این است که در باغ سبز نشان دهند تا ما وارد مذاکره شویم و بعد میگویند اگر شما در این قسمت عقبنشینی کنید، فلان امتیاز را میدهیم. وقتی که ما عقبنشینی کردیم، آنها امتیاز نمیدهند و بهانههای دیگری میآورند و به هر ترتیب، مرحلهبهمرحله با تبحری که در دیپلماسی پیدا کردهاند و ارتباطاتی که با کشورهای منطقه و قدرتهای جهان دارند، اهدافشان را محقق میکنند. در همین راستا، مجموعههایی مثل ۵+۱ را تشکیل دادهاند و توانستهاند کشورهای صاحب حق وتوی شورای امنیت را دور هم جمع کنند برای اینکه وزنهی آنها سنگینتر شود. به این ترتیب، آمریکاییها و طرفدارانشان در مذاکره با ایران، اکثریت را دارند. گاهی آمریکاییها اینطور وانمود میکنند که اگر با آنها تفاهمی برقرار شود، آنها متکفل قانع کردن بقیهی کشورها هم هستند. بعد که با آمریکاییها صحبت میشود و به قرارهای اولیهای میرسیم، در گام بعدی به عهدشان عمل نمیکنند و میگویند ما تلاش کردیم، اما موفق نشدیم دوستانمان را قانع کنیم. این اتفاق بارها رخ داده است. تجربه نشان داده است که در آمریکا، چه حزب جمهوریخواه سر کار باشد و چه حزب دموکرات، سیاست خارجی آنها تفاوت اساسی نمیکند. ضمن اینکه اقدامات آنها در رابطه با مذاکرات هستهای با ما، یکی از مهمترین محورهای سیاست خارجی آمریکاست و در تاریخ آمریکا سابقه ندارد که در یک امر اساسی سیاست خارجی، چنین دوگانگی و شکاف عظیمی در بین گروههای مختلف این کشور وجود داشته باشد؛ چراکه صرفنظر از اینکه جمهوریخواهها سر کار باشند یا دموکراتها، گروههای تصمیمگیر پشتصحنه مشترکاند. اینطور نیست که یک امر سیاست خارجی را حزب قبلی به جایی برساند و حزب بعدی که قدرت را در دست میگیرد، آن را به هم بزند. برای مثال، سیاست خارجی آمریکا در خصوص موضوعات مهمی مانند جنگ ویتنام، پشتیبانی از رژیم صهیونیستی، ارتباط با کشورهای مرتجع منطقه، روابط با اروپا، روسیه و چین، مسئلهی هستهای ایران و مواردی از این دست، تغییری نکرده و نخواهد کرد. لذا همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، در این مسئلهی اساسی که از زمان کلینتون دموکرات تا زمان بوش جمهوریخواه همهی راهها را در خصوص آن امتحان کردهاند، سیاستهایشان تفاوتی نکرده است. هرکدام که سر کار بودهاند، از جمله ریگان و کارتر، سیاستهای مشخصی در مقابل ایران داشتهاند. حالا هم که اوبامای دموکرات سر کار است، در مسیر همان سیاستهای کلی حرکت میکند و در دور بعدی، چه دموکراتها به قدرت برسند و چه جمهوریخواهها، این سیاستهای اصلی تفاوتی نخواهد کرد. بنابراین میتوان گفت هر دو تحلیل، بخشی از واقعیت را پوشش میدهند؛ یعنی میتوانیم بگوییم هر دو تحلیل صحیح است، اما اینگونه نیست که صد درصد باشند. در واقع این اتفاقات هم بخشی از این جنگ زرگری است و هم بخشی از منافع حزبی. البته همانطور که عرض کردم، منافع کلی آمریکا اقتضا میکند که با ایران مذاکره کنند، چون هم جمهوریخواهها و هم دموکراتها تهدید نظامی را تجربه کردند و گفتند گزینهی نظامی روی میز است، ولی همیشه تحلیلگرهای خودشان هم گفتهاند که جنگ با ایران به مصلحت نیست. جرئت نمیکنند با ایران وارد جنگ شوند، چون میدانند اگر با ما وارد جنگ شوند، منطقه به ناکجاآبادی خواهد رفت که کسی نمیتواند عاقبت آن را پیشبینی کند و مصالح آمریکاییها چنین چیزی را اقتضا نمیکند. لذا دوستان خودشان هم این تهدیدها را جدی نمیگیرند. پس تنها راهی که برای آنها باقی مانده، مذاکره است. Copyright: gooya.com 2016
|