دوشنبه 10 فروردین 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

حمله تند علی‌اکبر ولایتی به آمریکا در گفتگو با سایت خامنه ای

13940109_0229319.jpg

گفت‌وگو بادکتر علی‌اکبر ولایتی
تجربه خدعه آمریکایی در مذاکرات

یکی از نکاتی که در طول مذاکرات هسته‌ای میان ایران و کشورهای 1+5 قابل تأمل است، به تعبیر رهبر انقلاب، پایبندی ایران به «اخلاق سیاسی- اسلامی» بوده است. گزارش‌های رسمی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز مؤید آن است که ایران تا به حال نقص عهد نکرده و به همه‌ی تعهدات خود عمل کرده است. در مقابل اما طرف آمریکایی همواره دچار تلون، تقلب و خدعه‌گری بوده است. رهبر انقلاب در بیانات خود در نخستین روز فروردین ماه 94 به یکی از خدعه‌های مقامات آمریکایی اشاره کرده و فرمودند: «این یک خدعه‌ی آمریکایی است که می‌گویند قرارداد می‌بندیم، نگاه می‌کنیم به رفتارها، بعد تحریم‌ها را برمی‌داریم!» از این حیث، اگر چه تیم مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای ایران متشکل از افرادی امین و دلسوز است که تمام تلاش خود را به کار بسته‌اند، اما می‌بایست مراقب خدعه‌گری و شگردهای دشمن نیز بود. در این‌باره با دکتر علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بین‌الملل به گفت‌وگو نشستیم. دکتر ولایتی از احتیاج آمریکایی‌ها به مذاکرات با ایران به‌عنوان تنها گزینه‌ای که در اختیار دارند، و هم‌چنین کارشکنی‌های آنان در طول فرآیند مذاکرات صحبت کرده است.


* چرا امروزه حرکت ما به سمت داشتن فناوری هسته‌ای، یک ضرورت مهم است؟
تقریبا این موضوع را همه به خوبی می‌دانند که انرژی آینده‌ی جهان، انرژی هسته‌ای است. هم انرژی پاکی است و هم تقریباً پایان‌ناپذیر. البته نمی‌شود به لحاظ فلسفی گفت پایان‌ناپذیر، چون که یک امر مادی است؛ ولی عملاً که ما در طول سال‌ها و دهه‌ها و قرن‌ها نگاه می‌کنیم به انرژی هسته‌ای، می‌بینیم تنها منبعی که ما داریم و می‌توانیم روی آن تکیه بکنیم برای پیشرفت امور صنعتی و امور جاری رو به رشد جهان بشریت، انرژی هسته‌ای است.

انرژی هسته‌ای به دو گونه است: شکافت هسته‌ای و جوش هسته‌ای. شاید بتوان گفت جوش هسته‌ای منبع نهایی تولید انرژی خواهد بود که نمونه‌ی بسیار بارز آن خورشید است. در حقیقت انرژی عظیمی که طی میلیاردها سال از خورشید ساطع می‌شود، به‌وسیله‌ی جوش هسته‌ای است. اینکه منبع آینده‌ی انرژی، جوش هسته‌ای خواهد بود، حدس دانشمندان است و در حال حاضر نیز روی این موضوع کار می‌شود، ولی تاکنون آنچه رایج است، شکافت هسته‌ای است.

شکافت هسته‌ای زباله‌های زیادی دارد که بشر نمی‌داند با آن چه کند. هرجا که این زباله‌ها قرار بگیرند، صدها سال تشعشع هسته‌ای دارند و موجب بروز امراض و آلودگی می‌شوند. لذا بعضی‌ها آن‌ها را در کف دریاها دفن می‌کنند. یا در مقطعی معلوم شد که برخی کشورها با پرداخت پول به کشورهای آفریقایی می‌خواستند آنجا زباله‌ی‌ هسته‌ای دفن کنند که اعتراضاتی را به‌همراه داشت.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


این در حالی است که در جوش هسته‌ای، زباله‌ها و زوائد ناشی از تولید انرژی هسته‌ای خیلی کمتر است. به‌هر‌حال اگر بخواهیم عاقبت‌اندیشی کنیم، باید بدانیم که دیر یا زود انرژی فسیلی تمام می‌شود و علاوه بر این، این انرژی‌ها آلودگی زیست‌محیطی زیادی دارند؛ به‌خصوص نفت و در درجه‌ی بعد گاز.

پس از یک طرف انرژی‌های فسیلی محدود و پایان‌پذیرند و از سوی دیگر آلودگی زیست‌محیطی ایجاد می‌کنند. علاوه بر این‌ها، نفت کاربردهای بسیار ارزشمندتری دارد تا اینکه فقط آن را بسوزانیم و انرژی تولید کنیم. بنابراین باید فکر آینده باشیم. هر کشوری که فکر آینده باشد و بخواهد «استقلال» خود را حفظ کند تا دستش زیر سنگ آسیای کشورهای دارنده‌ی نیروی هسته‌ای قرار نگیرد، باید به فکر تولید انرژی هسته‌ای باشد.

جمهوری اسلامی به همین دلیل به این امر اهتمام دارد و آن‌ها هم درست به همین دلیل، در جهت عکس، اهتمام دارند، چون ایران می‌خواهد استقلال خود را حفظ کند و به کشورهای بیگانه وابستگی نداشته باشد تا به‌خاطر وابستگی‌هایش مجبور شود از آرمان‌ها و اهداف اصلی خود دست بردارد.

* پس در حقیقت هدف اصلی آن‌ها این است که هم ایران را از این حق خود محروم کنند و هم از سویی دیگر، استقلال کشور را با مخاطراتی همراه نمایند.
بله، دقیقا. خودشان خوب می‌دانند ایران نمی‌خواهد سلاح هسته‌ای بسازد، ولی بهانه می‌گیرند و می‌گویند که ما مراقبت می‌کنیم که شما سلاح هسته‌ای نسازید. ما هم می‌گوییم اگر موضوع سلاح هسته‌ای است، همه‌ی کارهایی که در نطنز، فردو، اراک و... انجام می‌دهیم، تحت نظارت سازمان جهانی انرژی هسته‌ای قرار داده‌ایم. آن‌ها در زمان بوش و کلینتون ما را تهدید به جنگ کردند. بعد دیدند تهدید تأثیری ندارد، ما را تحریم کردند و بعد هم متوجه شدند که تحریم‌ها هم بی‌اثر هستند. البته تحریم برای ایران سخت است، ولی فهمیدند که ما تحریم‌ها را تحمل می‌کنیم. بنابراین تنها راهی که برایشان باقی مانده، مذاکره است.

* رهبر انقلاب در بیانات خود در حرم رضوی به این نکته اشاره کردند که آمریکایی‌ها به مذاکره با ایران احتیاج دارند، دلیل آن چیست؟
اینکه آن‌ها احتیاج به مذاکره دارند به این دلیل است که راه دیگری ندارند جز اینکه مذاکره کنند. در واقع همه‌ی راه‌های دیگر را امتحان کرده‌اند و موفق نشده‌اند. تهدید به جنگ را امتحان کردند، چرا اقدام نکردند؟ برای اینکه تجربه‌ی آن‌ها در عراق، افغانستان و... نشان داد که اگر بخواهند در منطقه دخالت کنند، هزینه‌های سنگینی باید پرداخت کنند. در عراق هرچند خسارت‌هایی به ملت این کشور وارد کردند، ولی خودشان هم متحمل هزینه‌های سنگینی شدند و در نهایت، مجبور به عقب‌نشینی شدند. لذا آن تجربه‌ها در کنار این محاسبه که ایران از عراق و افغانستان به‌مراتب مقتدرتر است، آن‌ها را به این نتیجه رساند که نمی‌شود در مقابل ایران، کار نظامی انجام داد. اگر چنین تصوری برای آن‌ها به وجود آمده باشد، که قطعاً به وجود آمده است، معلوم می‌شود تهدید نظامی آن‌ها بدون پشتوانه و تأثیرگذاری است. جمهوری اسلامی ایران نشان داده که آماده است با قوت از خود دفاع کند، ولو اینکه در مقابلش آمریکایی‌ها باشند. ما ثابت کرده‌ایم که به‌هیچ‌وجه زیر بار زور و تحریم نمی‌رویم. بنابراین تنها راهی که برای آن‌ها باقی می‌ماند، مذاکره است. چه‌بسا از راه مذاکره، گاهی اوقات با انواع طرح‌ها و فریبکاری‌ها سعی می‌کنند به اهداف خودشان برسند.

در واقع اغلب بنایشان بر این است که در باغ سبز نشان دهند تا ما وارد مذاکره شویم و بعد می‌گویند اگر شما در این قسمت عقب‌نشینی کنید، فلان امتیاز را می‌دهیم. وقتی که ما عقب‌نشینی کردیم، آن‌ها امتیاز نمی‌دهند و بهانه‌های دیگری می‌آورند و به‌ هر ترتیب، مرحله‌به‌مرحله با تبحری که در دیپلماسی پیدا کرده‌اند و ارتباطاتی که با کشورهای منطقه و قدرت‌های جهان دارند، اهدافشان را محقق می‌کنند. در همین راستا، مجموعه‌هایی مثل ۵+۱ را تشکیل داده‌اند و توانسته‌اند کشورهای صاحب حق وتوی شورای امنیت را دور هم جمع کنند برای اینکه وزنه‌ی آن‌ها سنگین‌تر شود. به این ترتیب، آمریکایی‌ها و طرفدارانشان در مذاکره با ایران، اکثریت را دارند.

گاهی آمریکایی‌ها این‌طور وانمود می‌کنند که اگر با آن‌ها تفاهمی برقرار شود، آن‌ها متکفل قانع کردن بقیه‌ی کشورها هم هستند. بعد که با آمریکایی‌ها صحبت می‌شود و به قرارهای اولیه‌ای می‌رسیم، در گام بعدی به عهدشان عمل نمی‌کنند و می‌گویند ما تلاش کردیم، اما موفق نشدیم دوستانمان را قانع کنیم. این اتفاق بارها رخ داده است.

* ممکن است مصادیقی از این دست کارها را بیان بفرمایید؟
برای مثال، با اینکه فرانسه با آمریکا در موارد مختلف هماهنگ است، وقتی آمریکایی‌ها با طرف ایرانی چند روز مذاکره می‌کنند، روز آخر وزیر امور خارجه‌ی فرانسه می‌گوید ما این را قبول نداریم و به این ترتیب، همه‌ی آنچه به‌صورت اولیه توافق شده را وزیر امور خارجه‌ی فرانسه به هم می‌زند. حال این به هم زدن بازی، به داخل آمریکا هم سرایت کرده است؛ یعنی یک‌مرتبه می‌بینیم تعدادی سناتور نامه می‌نویسند و می‌گویند این کاری که رئیس‌جمهور می‌کند ما قبول نداریم. در مقابل، وزیر خارجه‌ی آمریکا می‌گوید این‌ها حرفشان را می‌زنند، ولی ما کار خودمان را می‌کنیم.

* همین موضوع هم موضوع جالبی است که تا به حال سابقه نداشته است. تحلیل شما از این مسئله چیست؟
یک تحلیل این است که این یک جنگ زرگری است و یک تحلیل دیگر این است که واقعاً اختلافاتی بین آن‌ها وجود دارد. بین جمهوری‌خواه‌ها و دموکرات‌ها و یا به تعبیر دیگر، بین حزب صاحب قدرت در کنگره و هیئت اجرایی و دولت، بعضی اختلافات واقعی وجود دارد، ‌ولی از کشوری که خود را ابرقدرت معرفی می‌کند، پذیرفته نیست که وزیر امور خارجه‌اش مذاکره بکند و بعد اگر جایی به بن‌بست رسید، بگوید عقبه‌ی ما در داخل کشور به‌واسطه‌ی لابی صهیونیست‌ها با ما مخالفت می‌کند. هرچند ممکن است چنین چیزی واقعیت داشته باشد، اما تجربه‌ی ما با کشورهای دیگر از جمله آمریکایی‌ها نشان داده است که اگر حزبی سر کار باشد، به دنبال این است که هم منافع آمریکا و هم منافع حزبی‌اش را تأمین کند تا در دور بعدی، ‌مردم با توجه به دستاوردهای آن حزب، به نماینده‌ی آن رأی بدهند. بنابراین حزب مقابل ممکن است برای رقابت با این حزب، کاری کند که موفق نشود و به این ترتیب، در انتخابات برگ برنده‌ نداشته باشد، ولی وقتی خودش به قدرت رسید، همین راه را ادامه خواهد داد.

تجربه نشان داده است که در آمریکا، چه حزب جمهوری‌خواه سر کار باشد و چه حزب دموکرات، سیاست خارجی آن‌ها تفاوت اساسی نمی‌کند. ضمن اینکه اقدامات آن‌ها در رابطه با مذاکرات هسته‌ای با ما، یکی از مهم‌ترین محورهای سیاست خارجی آمریکاست و در تاریخ آمریکا سابقه ندارد که در یک امر اساسی سیاست خارجی، چنین دوگانگی و شکاف عظیمی در بین گروه‌های مختلف این کشور وجود داشته باشد؛ چراکه صرف‌نظر از اینکه جمهوری‌خواه‌ها سر کار باشند یا دموکرات‌ها، گروه‌های تصمیم‌گیر پشت‌صحنه مشترک‌اند. این‌طور نیست که یک امر سیاست خارجی را حزب قبلی به جایی برساند و حزب بعدی که قدرت را در دست می‌گیرد، آن را به هم بزند. برای مثال، سیاست‌ خارجی آمریکا در خصوص موضوعات مهمی مانند جنگ ویتنام، پشتیبانی از رژیم صهیونیستی، ارتباط با کشورهای مرتجع منطقه، روابط با اروپا، روسیه و چین، مسئله‌ی هسته‌ای ایران و مواردی از این دست، تغییری نکرده و نخواهد کرد.

لذا همان‌طور که مقام معظم رهبری فرمودند، در این مسئله‌ی اساسی که از زمان کلینتون دموکرات تا زمان بوش جمهوری‌خواه همه‌ی راه‌ها را در خصوص آن امتحان کرده‌اند، سیاست‌هایشان تفاوتی نکرده است. هرکدام که سر کار بوده‌اند، از جمله ریگان و کارتر، سیاست‌های مشخصی در مقابل ایران داشته‌اند. حالا هم که اوبامای دموکرات سر کار است، در مسیر همان سیاست‌های کلی حرکت می‌کند و در دور بعدی، چه دموکرات‌ها به قدرت برسند و چه جمهوری‌خواه‌ها، این سیاست‌های اصلی تفاوتی نخواهد کرد.

بنابراین می‌توان گفت هر دو تحلیل، بخشی از واقعیت را پوشش می‌دهند؛ یعنی می‌توانیم بگوییم هر دو تحلیل صحیح است، اما این‌گونه نیست که صد درصد باشند. در واقع این اتفاقات هم بخشی از این جنگ زرگری است و هم بخشی از منافع حزبی. البته همان‌طور که عرض کردم، منافع کلی آمریکا اقتضا می‌کند که با ایران مذاکره کنند، چون هم جمهوری‌خواه‌ها و هم دموکرات‌ها تهدید نظامی را تجربه کردند و گفتند گزینه‌‌ی نظامی روی میز است، ولی همیشه تحلیل‌گرهای خودشان هم گفته‌اند که جنگ با ایران به مصلحت نیست. جرئت نمی‌کنند با ایران وارد جنگ شوند، چون می‌دانند اگر با ما وارد جنگ شوند، منطقه به ناکجاآبادی خواهد رفت که کسی نمی‌تواند عاقبت آن را پیش‌بینی کند و مصالح آمریکایی‌ها چنین چیزی را اقتضا نمی‌کند. لذا دوستان خودشان هم این تهدیدها را جدی نمی‌گیرند. پس تنها راهی که برای آن‌ها باقی مانده، مذاکره است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016