گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سرنوشت ما را چه کسی رقم میزند؟ (۲) شاخۀ چهارم، خلاء را قدرت پر میکند، علی صدارتبرای برپائی و پويايی مردمسالاری در وطن، پيشنياز ضروری اين است که تکتک ما مردم و هستههای مردمی، و هرچه بيشتر از همۀ ما هموطنان، پيوسته در زندگی روزانۀ شخصی و حرفهای و اجتماعی خويش، مشغول تمرين حقوقمندی و مردمسالاری باشيم و در مقياس فردی و خانوادگی و در هستهها، و نيز در امور شغلی و حرفهای خويش، فرهنگ مردمسالاری را بسازيم
اول به دولت نظری بيفکنيم: خالی ماندن عرصۀ زمامداری کشور توسط مردم و پر شدن اين خلاء توسط قدرتمداران، و انباشته شدن و تمرکز قدرت، امری قديم است. در کشاکش بين قدرت و مردم برای پرکردن اين عرصه، در طی قرون و اعصار، گاهی اين و گاه آن ديگر در اين ميدان حضور بيشتری از خود نشان دادهاند و سرنوشت توسط حاضرين در صحنه رقم زده شده است. سياستهای خرد و کلان دولت و تصميمهائی که توسط قدرت گرفته میشوند، در زندگی روزمرۀ همۀ آحاد مردم به شکل مستقيم و غير آن اثر میگذارند. با علم به اينکه وجود دولت برای گردانندگی امور کشور لازم است و با علم به اينکه دولت در زمان حاضر از جنس قدرت است، نمیتوان عرصه را خالی گذاشت و خلائی را به وجود آورد که در اين خلاء، دست قدرت از اين هم بازتر شود و بتواند دامنۀ فعاليت بيشتری را غصب کند و بر خود بيافزايد. بايد جرات کرد و بزرگی را در کام شير جست. بر مردم و هستههای مردمی بايسته است که تلاش شود با ابزار مردمسالاری و وسايل لازم برای اِعمال حق حاکميت مردمی، از جمله رسانههای مردمی و همگانی، در عرصۀ دولت وارد شوند. اين به آن معنی نيست که همۀ مردم وزير و وکيل بشوند. راه نزديک شدن به مردمسالاری مشارکتی مستقيم اينست که مردم و هستههای مردمی جرات عصيان به قدرتِ دولت را به خود بدهند و با وارد کردن وسايل نظارتهای مردمی، تقنين و اجرا و قضا را از هم جدا نگاه داشت و پيوسته آنها را به نظارت و حاکميت هر چه بيشتر مردمی درآورند. برای اِعمال حاکميت و ولايت جمهور شهروندان، ضروری است که شهروندان بتوانند پيوسته در درون دولت هر چه بيشتر وارد بشوند و با سير آزاد و مستقل انديشه و خبر و نظر و علم و هنر، هر چه بيشتر به نظارت و کنترل سه شاخۀ مقننه و مجريه و قضائيه توانا گردند و از دخالت و نفوذ اين سه شاخه در يکديگر جلوگيری کنند. بايد ابزاری را که قدرت برای انباشتن و تمرکز قدرت بکار میبرد شناخت و عرصۀ استفاده از آنها را برای قدرت خالی نگذاشت. از اهم اين وسايل در يد قدرت، وسائل ارتباطات جمعی هستند. دوم نظر را به وسائل ارتباطات جمعی میافکنيم: در طی قرون و اعصار، اين وسائل اشکال مختلفی به خود گرفتهاند. دستاندازی به افکار عمومی هميشه از نيازهای قدرت بوده است و شکل اين تجاوز، از کليسا و کنيسه و مسجد و منبر گرفته تا به امروز که ماهوارهها حکم منبرهای مدرن را پيدا کردهاند، چون ماری خوش خط و خال، پيوسته متحول گشته است. به علت پيچيدگی جوامع و ملتها در دنيا و کثرت جمعيت، و به علت پيچيدگی فنآوری انواع رسانهها، برای رتق و فتق امور ارتباطات جمعی، مردم و هستههای مردمی هنوز قادر نشدهاند که قلمرو رسانهها را کاملا پر کنند و در نتيجۀ اين خلاء در دنيای واقع، وسائل ارتباطات جمعی امروزه به درجات مختلف به قدرت آغشتهاند و به خدمت زورمداران درآمدهاند. از خود بيگانه شدن شاخههای دولت در شاخۀ مقننه، قانونگذاری برای تحکيم موقعيت قدرت و نقض حقوق بشر است. در شاخۀ مجريه، متصديان، تدارکات و اجرای تخريب حال و آيندۀ مملکت و بسط خشونت و خودتخريبی را به عهده دارد. حتی رئيس اين شاخه خود خويش را بيشتر از يک "تدارکاتچی" نمیداند. با نگرش به اوضاع ايران در اين سه دهه و ابعاد فجايعی که اين رژيم ببار آورده است آدمی با تاسف با خود میپندارد که اگر گروهی مامور میشدند که عمدا کشور ايران را به نابودی بکشند، نمیتوانستند به اين شدت و حدت برای ميهن، خسران ببار بياورند. از جمله دلايل اصلاحناپذيری رژيم اين است که با وجود تمرکز قدرت در يک گروه خاص، تفکيک قوا مخدوش و هر يک از سه شاخه با همراهی دو شاخۀ ديگر دولت، در نقض حقوق بشر و اِعمال حاکميت ولايت مطلقۀ فقيه با ديگری در مسابقه هستند. برای عملی شدن اين فاجعه و برای عملی شدن شعار "حفظ نظام از اوجب واجبات است" نياز حياتی قدرتمداران دولتی به انفعال ملت در ابعاد گسترده، نيازی غير قابل اجتناب است و نقش رسانههای گروهی وابسته به قدرت در اين ماجرا، نقشی غيرقابل کتمان است. برای اينکه شاخۀ قضائيه با قضاوتهای عادلانه و شاخۀ مقننه با تقنينهای حقوقمند و شاخۀ مجريه با اجرای حقوقمدار قوانين و تلاش در احقاق حقوق شهروندان، و برای تفکيک قوا و جلوگيری از تمرکز و انباشت انحصاری آن، لازم است که ما مردم فعالانه در جنبشی خودجوش برای تعيين سرنوشت خويش در صحنه باقی بمانيم و لازمۀ آن گونه زندگی اين است که تلاش کنيم که فرهنگ مردمسالاری پيوسته در تکتک ما مردم و جامعه و کشور هرچه بيشتر جابيفتد و نهادينه شود. تا خود تغيير نکنيم، سرنوشت ما تغيير نخواهد کرد. برای برپائی و پويايی مردمسالاری در وطن، پيشنياز ضروری اين است که تکتک ما مردم و هستههای مردمی، و هرچه بيشتر از همۀ ما هموطنان، پيوسته در زندگی روزانۀ شخصی و حرفهای و اجتماعی خويش، مشغول تمرين حقوقمندی و مردمسالاری باشيم و در مقياس فردی و خانوادگی و در هستهها، و نيز در امور شغلی و حرفهای خويش، فرهنگ مردمسالاری را بسازيم. اين فرهنگسازی، چه در مقياس فردی و هستهها، و چه در سطح کشور و در مقياس ملی، بدون درآميختن با افکار عمومی و بدون رسانههای همگانی و مردمی آزاد و مستقل عملی نيست. علی صدارت Copyright: gooya.com 2016
|