سه شنبه 8 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 فروردین» آزادی نسيم اشرفی از زندان اوين
29 بهمن» بازداشت دو شهروند بهايی در تهران
پرخواننده ترین ها

همدان در خفقان؛ روند سيستماتيک سرکوب و آزار بهائیان در شهر همدان، حسين کاشانی


هجوم به جامعه بهائی همدان در روزهای اخير شدت گرفته است. بازداشت بيش از چهارده نفر در هفته های اخير که اکثريت آنان را زنان خانه دار و دختران جوان تشکيل می دهند يکی از نادر ترين حملات سازمانهای امنيتی به شهروندان عادی محسوب می گردد. تاملی کوتاه در وضعيت مردم شهر همدان و جو خفقان آور فوق امنيتی آن از وظايف هر روشنفکر دلسوزی بشمار می رود. حملات سيستماتيک و حساب شده و هوشمندانه نهادهای سياسی و امنيتی، به مرور زمان، شهر همدان را از يک پايتخت فرهنگی به جامعه ای پرهراس و امنيتی و تک صدائی تبديل کرده است .

شهر همدان از قديميترين شهرهای ايران و به تعبيری پايتخت فرهنگی ايران است . پيشينه غنی تاريخی اين شهر آنرا به عنوان يکی از غنی ترين مراکز آثار باستانی و فرهنگی کشور مطرح می نمايد. همچنين وجود مراکز دانشگاهی متعدد و مرکز صدا و سيمای مستقل و فعال ،جايگاه اين شهر را در عرصه فرهنگ تقويت نموده است . تنوع فرهنگی و مذهبی از شاخصه های اين شهر در دورانهای باستان بوده به نحوی که در دوران هجوم اعراب تا مدتها شورشهای متعددی در مقابل مهاجمان توسط مردم شهر سازماندهی شده بود . همچنين وجود آرامگاه استر و مردخای اين شهر را به مرکزی مقدس برای يهوديان تبديل کرده است و بالاترين تعداد ساکنين يهودی اين شهر را حدود پنجاه هزار نفر برآورد نموده بودند .صد سال قبل ، مدرسه آليانس يهوديان در اين شهر از مراکز مهم علمی بشمار می رفت و شمار زيادی از فرزندان افراد سرشناس شهر از هر دين و مذهب در اين مدرسه کسب علم می نمودند . همچنين بهائيان شهر همدان به تاسيس مدرسه تائيد موفق شدند که دختران و پسرانی از همه اديان در آن در کنار هم درس می خواندند . حدود پنج کليسای بزرگ نيز در اين شهر توسط مسيحيان تاسيس شده بود که تعدادی از آنان هم اکنون جزو آثار ميراث فرهنگی کشور ايران به شمار می رود .

متاسفانه از قديم جو خشن سرکوب مذهبی در شهر وجود داشته و بعنوان حقی مسلم برای گروههايی از شيعيان پذيرفته شده است . به همين دليل تاريخ شاهد تکرار مکرر قتل و غارت يهوديان و مسيحيان و بهائيان در دوره های مختلف می باشد. اين فضای سرکوب و تبعيض و عدم مدارا به مرور زمان موجب فرسايش اقليتهای يهودی و مسيحی شده به نحوی که در حال حاضر تعداد خانواده های يهودی و مسيحی شهر تنها يک يا دو خانواده برآورد می شوند. در شهری که زمانی پنجاه هزار يهودی ساکن بودند اکنون کمتر از پنجاه نفر يهودی سکونت دارند . در شهری که چند دهه پيش فرزندان مسلمانان و يهوديان و مسيحيان و بهائيان در نهايت محبت و اتحاد با يکديگر در مدرسه آليانس و يا مدرسه تائيد درس می خواندند، امروز کودکان تنها در مدارس شيعه درس می خوانند که با دستور العمل تبليغی تهاجمی تشکيل شده و معلمان اين مدارس دوره های تکميلی بهائی ستيزی و مسيحی ستيزی و يهودی ستيزی را بصورت اجباری در آموزش و پرورش می گذرانند. ( اين سازمان آموزش و پرورش کذائی، کودکان معصوم همدانی را به نيروهای امنيتی و اطلاعاتی و قضائی تبديل می کند که در بزرگسالی به ساير شهرهای ايران صادر می شوند و مسئوليت انتشار بيماری اجتماعی تعصب را در ساير نقاط ايران بعهده می گيرند) . در شهری که زمانی پنج کليسای بزرگ و پر رونق وجود داشت و مسيحيان سرشناس در شهر آزادانه رفت و آمد می نمودند ، اکنون مامورين امنيتی به مهمانی خانوادگی يک زوج مسيحی و مهمان نوکيش آنان حمله ور شده و بعد از حبس طولانی مدت در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات، آنان را به زندان اوين منتقل می کنند. روشنفکران ما بايد از خود سوال کنند که چه روند سيستماتيک هراسناکی ، شهری متمدن با قدمتی چند هزار ساله را به منجلابی عفن از دروغ و ريا و سرکوب تبديل کرده که آنرا بهشت نيروهای امنيتی نام گذاشته اند.آيا چه روندی در طول سالها موجب گشته است که دانشجويان دانشگاههای همدان بجای بحث و سوال و تحقيق و تشکيل گروههای مطالعه ، تنها راه مبارزه با رژيم را مصرف مشروبات الکلی و استعمال مواد مخدر و روابط مخفيانه جنسی قلمداد کنند و در دانشگاهی که تشکيل يک جلسه بحث اجتماعی و سياسی سريعا با واکنش نهادهای امنيتی روبرو می شود، مصرف اين مواد به وفور شيوع يابد؟ روشنفکران و متفکرين ايرانی می توانند با بررسی دقيق روند تحول و دگرگونی شهر همدان به اطلاعات ذيقيمتی در نحوه عملکرد نيروهای مرتجع و خشن مذهبی دست يابند. در اين مقاله تنها به نمونه ای کوچک و فهرست وار از برخی حملات نيروهای امنيتی به جامعه بهائی اشاره می گردد به اين اميد که آغاز گر حرکتی گردد تا دانشگاهيان و جامعه شناسان سراسر دنيا با تشکيل سمينارها و کنفرانسها اين بيماری اجتماعی را آسيب شناسی نموده و در جهت درمان آن اقدام کنند.

حملات سيستماتيک بر عليه جامعه بهائی همدان از ابتدای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷
۱) حمله به کليه روستاهای بهائی نشين مانند روستاهای حسين آباد ، امزاجرد ، لاله جين ، جمشيد آباد ، کارخانه قند و ...تهديد به آتش زدن منازل و ارعاب روستائيان توسط کميته های انقلاب، مجبور کردن آنها به ادای شهادتين در مساجد و انتشار عکسهای آنان در روزنامه ها و نشريات. تعدادی از روستائيان که موفق به فرار از اين حملات شده بودند بناچار اموال و املاک خود را برجای گذاشته و در شهرهای ديگر آواره و بی سر و سامان شدند. جالب توجه آنکه کسانی که از اين حملات به مراجع دولتی و روحانيون و شخص آيت الله خمينی شکايت کرده بودند و يا روستائيان آواره را اسکان داده بودند توسط مراجع قضائی بازداشت و به اعدام محکوم گشتند!

۲) دستگيری ، شکنجه، اعدام، تهديد، و آزار افراد خانواده از جمله اقدامات نهادهای امنيتی می باشد که در انتظار هر فردی است که به نحوی در اداره جامعه بهائی اين شهر مساعدت نمايد. اسامی افرادی که در سی و پنج سال اخير، خود و خانواده شان مورد اين حملات سيستماتيک قرار گرفته اند ليستی طولانی را تشکيل می دهد.

- طراز الله خزين از کسبه محترم همدان، خود و همسرش چند مرتبه مورد هجوم واقع شده، بعد از تحمل حبس طولانی در زير شکنجه قفسه سينه و آرنج دست وی خرد شده و به همين طريق جان داد. حکم صوری اعدام برای وی جعل شد و منزل مسکونی و مغازه وی مصادره گرديد و در اختيار سازمان اموال تمليکی قرار گرفت.

- دکتر فيروز نعيمی رئيس اداره بهداشت همدان منزلش مورد هجوم نيروهای امنيتی واقع شده و بعد از تحمل زندان طولانی بعد از آنکه بيگناهی وی ثابت گرديد و چند روز قبل از آزادی به دستور آيت الله مدنی مورد شکنجه قرار گرفت و زير شکنجه جان باخت.

- دکتر ناصر وفائی ، پزشک خوشنام بهائی که بيماران بی بضاعت را به رايگان درمان می کرد چند روز قبل از آزادی تحت شکنجه جان باخت. جسد وی در حالی تحويل خانواده شد که رانها و پاهای وی رشته رشته پاره شده بود و اثری از گلوله خلاص در سر وی نبود.

- سهيل حبيبی کاسب خوشنام بهائی پس از دوبار دستگيری در زير شکنجه جان داد و در جسد وی آثار شکستگی استخوان دست مشهود بود

- سهراب حبيبی کارمند اداره مبارزه با مالاريا چند روز قبل از آزادی توسط پاسداران به محل نامعلومی برده شد و در جسد وی علائم سوختگی با شی داغ در پشت و کمر ديده می شد

- حسين خاندل کاسب جوان و معروف بهائی که چند نسل در همدان فروشگاه ابزار صنعتی را اداره می نمودند و به صداقت و امانت معروف بودند ، مانند ساير مديران بهائی قبل از آزادی به پاسداران تحويل داده شد و جسد وی به همراه آثار شکنجه و خرد شدن انگشتان دست در معرض ديد مردم همدان قرار گرفت.

- حسين مطلق کارمند خوشنام بهائی مانند ساير همقطاران خود قبل از آزادی به پاسداران تحويل داده شد و تنها موردی بود که اثر شکنجه در بدن وی ديده نمی شد و تنها آثار گلوله های متعدد وجود داشت. برای او نيز مانند سايرين حکم جعلی اعدام تهيه کردند.

- شمسی اصفيايی ( شير محمدی ) ده بار در مقابل جوخه نمايشی اعدام قرار گرفت و سه سال حبس را در آلوده ترين زندانهای همدان در کنار زنان بيمار و بدکاره سپری نمود. محل کار همسرش تعطيل و سپس مصادره شد. فرزندانش مورد تهديد و آزار قرار گرفتند و يکبار نيز دختر جوان وی برای چند روز توسط نيروهای امنيتی ربوده شد.

- احسان شير محمدی کاسب محترم بهائی توسط نيروهای امنيتی بازداشت گرديد و سه ماه سلولهای انفرادی و امنيتی را تحمل نمود، محل کار وی پلمپ و بعد از مدتی مصادره گرديد. فرزندان وی مورد تهديد و تعرض قرار گرفتند.

- احسان حبيبی کارمند بانک صادرات مورد حمله و بازجوئيهای متعدد و تهديد و اتهامهای بی اساس قرار گرفت و خانواده و فرزندان وی در معرض خطر قرار گرفتند و وی را به پرونده سازی و بی آبروئی تهديد کردند.

- آقای سروريان کشاورز معروف و پر سابقه بهائی بارها مورد حمله و بازداشت و زندان قرار گرفت و حبسهای طويل المدت انفرادی را تحمل نمود (به قسمی که يکبار وی را ماهها در سلولی در سه طبقه زير زمين حبس نموده بودند) و شکنجه های شديد و شلاق در کف پا نتوانست وی را از ميدان بدر کند. همچنين اداره اطلاعات همدان عده ای از کشاورزان را تحريک نمود تا بر عليه وی بعنوان توهين به مقدسات اعلام جرم کنند که اين توطئه در نهايت با شکست مواجه شد ولی آثار آن بحران در خانواده وی بر جای ماند.

- منزل آقای پرويز سيفی بارها مورد حمله نيروهای امنيتی قرار گرفت و چندين بار احضار به اداره اطلاعات و بازداشت خود و فرزندانش را تجربه نمود و به جرم تبليغ عليه نظام محاکمه شد. برای پسر و دخترش چندين بار مزاحمت ايجاد نمودند و چند پرونده منجمله "عقد و ازدواج بهائی!" برای پسر وی و عروسش جعل نمودند. عروس وی نيز به اتهام تبليغ عليه نظام يک سال حبس را تحمل نمود. محل کار وی بعلت تعطيل در روز عيد بهائی به دستور دادستان همدان پلمپ شده و دو سال و نيم است که اين خانواده از امرار معاش محرومند.

- منزل آقای بهروز راشدی نيز مورد حمله نيروهای امنيتی متعصب قرار گرفت و مامورين امنيتی و فرستادگان آنها بارها در محل کار و منزل وی ايجاد مزاحمت نمودند.وی نيز به اتهام تبليغ عليه نظام تحت تعقيب قرار گرفته و با وجود تبرئه در دادگاه تجديد نظر استان با مداخله آيت الله شاهرودی پرونده اعاده دادرسی شد و به محکوميت ايشان انجاميد پسر وی اخيرا بازداشت شده و به قيد ده ميليون وثيقه در انتظار دادگاه بسر می برد. محل کار وی نيز مانند ساير بهائيان دو سال و نيم است که پلمپ می باشد

- آقای مظفر ايوبی کاسب خوشنام بهائی بارها مورد حمله نيروهای امنيتی قرار گرفت و اکنون همسر وی به قيد وثيقه در انتظار دادگاه بسر می برد. محل کسب وی دو سال نيم است که به همراه محل کسب ساير بهائيان همدان پلمپ می باشد . وی به اتهام تبليغ عليه نظام تحت پيگرد قانونی قرار گرفت و با وجود تبرئه در دادگاه تجديد نظر با دخالت آيت الله شاهرودی رئيس قوه قضائيه به حبس و تبعيد در شهرستان خاش در سيستان و بلوچستان محکوم شد. اخيرا مامورين امنيتی نامه ای رسمی را به يکی از کسبه مسلمان نشان داده اند که در آن ذکر شده بايد از هر نوع فعاليت اقتصادی توسط اقای مظفر ايوبی ممانعت بعمل آيد.

- ليست فوق تنها نمونه ای از حملات گسترده ای است که در انتظار هر فرد بهائی می باشد که به طريقی در مسير خدمت به جامعه بهائی و بهائيان همدان اقدامی نمايد. به اين ليست می توان اسامی بسياری اضافه نمود و تنها با مراجعه به يکی از سايتهای حقوق بشری و جستجوی اسامی افراد بازداشت شده در همدان می توان به وسعت و شدت و سبعيت اين اقدامات پی برد. اين سبعيت و قانون گريزی تنها شامل بهائيان نمی گردد و مسيحيان يهوديان ، اهل حق، اهل سنت، دراويش، بی دينان، و حتی شيعيان دگر انديش نيز از حملات سبعانه و قتل و شکنجه در امان نيستند . قتل زهرا بنی يعقوب پزشک شيعه مذهب در همدان توسط نيروهای امنيتی نمونه ايست که در رسانه های عمومی بطور مشروح انعکاس يافته و مشتی از خروار است.

۳) حمله به دانش آموزان بهائی در مدارس و دبيرستانهای همدان و ايجاد بحران برای آنها
اداره اطلاعات همدان با استفاده از بازوی خود در آموزش و پرورش که همان نهاد حراست آموزش و پرورش می باشد ليستی دقيق از دانش آموزان بهائی تهيه نموده و طی تماس با مديران و معلمين آنها، دستورات لازم را جهت نحوه عملکرد موذيانه با کودکان هماهنگی و مديريت می نمايد. گزارشات مستند و متعددی در مورد اين اقدامات در مدارس همدان وجود دارد که برای حفظ اين نونهالان از بردن اسامی آنها در اين مقاله معذوريم. روش سيستماتيک برای ايجاد بحران به دو طريق اعمال می گردد. در روش اول ابتدا معلمين آموزش ديده در سر کلاس اقدام به انتشار دروغ و تهمت و افترا در بين همکلاسيهای کودک بهائی می کنند و در صورت اعتراض و يا پاسخگوئی دانش آموز بهائی وی را به دفتر مدرسه احضار و با تهديد به اخراج و مداخله پدر و مادر از وی زهر چشم می گيرند. در روش دوم دانش آموز بهائی را زير نظر گرفته و با احضار دوستان و همکلاسيهای وی به حراست و تهديد آنها سعی در منزوی ساختن وی در محيط آموزشی می کنند و چنانچه اين روند نتيجه نداد به بهانه تبليغ وی را به حراست احضار کرده و او و يا والدينش را مجبور به دادن تعهد می کنند. مزيت اين روش برای عناصر امنيتی آنست که حتی اگر دانش آموز بهائی و خانواده وی از دادن تعهد امتناع کنند، در ضمير لطيف طفل بهائی هراس از صحبت در مورد معتقداتش همواره باقی خواهند ماند و وی را به فردی منفعل در جامعه تبديل خواهد نمود. لازم به ذکر است که در بعضی موارد والدين دانش آموزان بهائی از اين حملات بی خبر باقی می مانند و دانش آموزان بعلت هراس از مربی از نقل اين وقايع در خانه خودداری می کنند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


۴) ايجاد مانع برای مراوده بهائيان با ساير اهالی در جهت بيگانه سازی
نيروهای امنيتی با اقداماتی وسيع و حساب شده سعی در جدا کردن جامعه بهائی همدان از ساير اهالی دارند. اکثر بهائيان همدان از خانواده هايی هستند که ريشه هزاران ساله در اين سرزمين کهن دارند و سالها در اين شهر و روستاهای اطراف آن به کشت و زرع و يا باغداری و کسب و صنعت مشغول بوده اند. حال نهادهای امنيتی سعی می کنند با کاهش ارتباط بين بهائيان و ساير اهالی، آنها را فرقه ای درون گرا و مخوف و خارجی جلوه دهند . در اين مسير علاوه بر ايجاد مانع برای کسب و کار آنها که موجب مراوده بيشتر با مردم می گردد از سه طريق ديگر اين هدف را دنبال می کنند. اول از طريق احضار و تهديد تلفنی خانواده های مسلمانی که با خانواده های بهائی رفت و آمد و ارتباط دارند. دوم از طريق جو سازی در ادارات و نهادهای نظامی و انتظامی و انتشار تهمتها و افترائات در مورد بهائيان در قالب کلاسهای اجباری آشنائی با فرق و مذاهب انحرافی! سوم از طريق تهديد و بازداشت افراد بهائی که دوستان نزديک و صميمی غير بهائی دارند و ارعاب آنان و در مواردی تعقيب قضائی آنان .اسامی افراد بهائی که در چند سال اخير به اتهام صحبت با افراد مسلمان به زندان محکوم شده اند ليستی طولانی را به فهرستی که در بالا نقل شد اضافه می کند . سرور سروريان ، صهبا خادمی ، نسرين رحيمی ، مهرانگيز حسينی، کامران اقدسی، حميد عزيزی، به يکسال زندان محکوم شدند. در ميان بازداشتيهای ديگر می توان نامهايی مانند پيمان اقدسی، سميرا ايوبی، فراز پور حمزه، نورا ايوبی، عاطفه آذرنوش، و رومينا طبيبی.. را اضافه نمود. اين حملات فقط مختص به بهائيان نبوده و مسيحيان، يهوديان، يارستان، دراويش و اهل سنت را نيز شامل می گردد. بعنوان مثال در ۱۹ شهريور ۱۳۸۹ واهيک آبراهاميان و همسرشان سونيا آوانسيان در مهمانی خانوادگی با دو نو کيش مسيحی به نامهای آرش کرمان جانی و آرزو تيموری بازداشت شده و همگی بعد از چهل روز تحمل انفرادی در بازداشتگاههای اداره اطلاعات همدان به زندان همدان و سپس به اوين منتقل می گردند. اين تحرکات عناصر امنيتی نشان از آن دارد که در نظر آنان جامعه مطلوب جامعه ای تک صدائی و خفقان آور است که در آن هيچ عقيده ی متفاوتی تحمل نمی گردد. در بازداشت هايی که در سال ۱۳۹۴ صورت گرفته است افراد را وادار به امضاء تعهد نامه ای کرده اند که فرد قربانی بهائی بايد از هرگونه مراوده با افراد مسلمان اجتناب کرده و همچنين از آموزش و صحبت دينی با فرزند خود خودداری کند!

۵) ترويج وسيع بهائی ستيزی در ارگانهای دولتی و نظامی و انتظامی
در جهت بستر سازی و تربيت نيروهای اطلاعاتی و امنيتی برای مبارزه جدی تر با پيروان ساير اديان، حوزه علميه قم در سال ۱۳۸۸ اقدام به تاسيس مرکز تخصصی فرق و اديان کرده است و فارغ التحصيلان اين مرکز بصورت تمام وقت در مراکز استانها استخدام می گردند و وظيفه آنان برگزاری کلاسهای اجباری برای کارمندان دولت و نيروهای انتظامی و نظامی می باشد. در اين کلاسها به انتشار تهمت و افترا و دشمنی با پيروان ساير اديان پرداخته شده و جو سازی صورت می گيرد. نظری به محتوای اين کلاسها و بودجه سرسام آوری که به آن اختصاص داده شده می تواند به وسعت و گسترش اين اقدامات در جهت مسخ جامعه ايرانی را آشکار سازد. استان همدان يکی از مراکز پيشرو در ترويج و انتشار بذر دشمنی و سوء ظن نسبت به اديان و گروههای ديگر در جامعه است و وجود بعضی از متعصبين مذهبی موجب شده است که برنامه های تفرقه افکنانه در اين شهر شديدتر از ساير شهرها اجرا گردد.

۶) تعطيلی محل کسب و اخراج بهائيان از محل کار و ايجاد موانع برای هر نوع فعاليت اقتصادی
از آغاز انقلاب ۱۳۵۷ تا کنون جامعه بهائيان در معرض حذف سيستماتيک از چرخه اقتصادی کشور ايران بوده است. تخريب و آتش زدن منازل و محل کسب بهائيان در شهرهای شيراز، آباده ، سرپل ذهاب، اسلام آباد، مراغه،... تخريب باغها و مزارع و دامداری بهائيان در مناطقی مانند سيسان، کتا و بوير احمد، سمنان ، اخراج دسته جمعی کارمندان بهائی از ادارات دولتی، تحت فشار گذاشتن بخش خصوصی در جهت اخراج کارکنان بهائی، قطع حقوق بازنشستگان بهائی نمونه هايی از اين هجوم بوده است. همانطور که ذکر شد زمينهای کشاورزی و مزارع و منازل بسياری از بهائيان همدان با آغاز انقلاب ۱۳۵۷ در معرض تصاحب و تخريب قرار گرفت. بعد از آن کارمندان بهائی همدان از شغل خويش اخراج گشتند. در تاريخ ۲۷/۰۸/۱۳۹۱ با دستور دادستانی همدان و توسط اداره اماکن کليه مغازه های افراد بهائی پلمپ گرديد و نيروهای امنيتی رفع پلمپ را مشروط به دادن تعهد کردند. در اين تعهد فرد بهائی بايد قبول می کرد که در ايام تعطيلی مذهبی خود مغازه را باز کند و از استخدام افراد مسلمان در مغازه خودداری نمايد! نيرو های امنيتی با تحت نظر داشتن افراد بهائی ، هرگاه آنان در مغازه و يا شرکتی مشغول به کار می شدند با تماس تلفنی تهديد آميز و يا احضار کارفرما به ستاد خبری اداره اطلاعات و يا حراست اداره اماکن ، موجبات اخراج فرد بهائی را از محل کار خود فراهم می آوردند.

۷) تلاش برای ريشه کنی بهائيان از روستاهای اطراف همدان
از سال ۱۳۹۰ تلاش برای ريشه کنی بهائيان از روستاهای افطراف همدان شدت گرفته است. ليست ساکنان بهائی اين روستاها توسط نهادهای امنيتی و انتظامی تهيه شده و اين نهادها با تماس با شورای روستا ها و ساير مراجع محلی سعی در منزوی کردن افراد بهائی نموده اند. محل کسب بهائيان در شهرستانهای بهار و ملاير و روستاهای اطراف آن تعطيل شده و با يورشهای نيروهای امنيتی به منازل افراد و ضبط کتب و آثار مذهبی آنان روند ارعاب تشديد يافته است. علاوه بر اين در چند مورد ساکنان مسلمان محل را تحريک نموده اند تا در مورد زمينهای کشاورزی افراد بهائی که قرنها مالک آن بوده اند ادعا کنند و در تمام روند پرونده قضائی نيروهای امنيتی و اطلاعاتی مداخله کرده و سعی در اعمال نفوذ داشته اند. علاوه بر اين با جعل سند و مدرک سازی و سعی در امحاء مدارک دولتی و پرونده های قانونی با استفاده از اختيارات فرا قانونی خود ، راه را برای تحت فشار قرار دادن افراد بهائی هموار کرده اند و به اين طريق به تدريج اسباب مهاجرت بسياری از افراد بهائی به شهرهای بزرگتر و در نهايت به خارج از ايران را فراهم نموده اند. اين روند فرسايشی، جمعيت بهائی روستاهای همدان را به بيش از يک پنجاهم کاهش داده است.

۸) خودنمائی بازجوهای اداره اطلاعات به عنوان تنها مرجع قدرت فرا قانونی
شهروندان بهائی خود را قانونمدار می دانند و در قبال همه اين تعديات و مظالم بيحد و شمار تنها از طريق قانون به احقاق حقوق خود می پردازند. با وجوديکه اکثريت جامعه بهائی همدان کشاورز بوده و اطلاعات مختصری از روند حقوقی و قانون دارند، معذلک با فداکاری و صرف وقت و تلاش مضاعف سعی در فراگيری روشهای قانونی در جهت مواجهه با مسئولين امور نموده اند. معذلک نيروهای امنيتی و اطلاعاتی و قضائی به شدت با اين روند مقابله نموده و با تمام قوا سعی دارند بهائيان را از پيگيری قانونی امور مايوس نمايند و به مصالحه و سازش و انصراف از حقوق ابتدائی خود سوق دهند. نمونه ای از شگردهای نيروهای امنيتی و قضائی در اين مسير فهرست وار ذکر ميگردد:

الف) بی اعتنائی و خسته کردن مراجعين: هنگامی که فرد بهائی برای پيگيری خود به مرجعی مانند اداره اماکن مراجعه می کند، بجای پاسخ صريح وی را به ادارات ديگر مانند دارائی و شهرداری و غيره حواله می دهند. در موارد متعددی نامه و يا دادخواست فرد بهائی بطرز عجيبی گم می شود و وی مجبور است روند پيگيری شکايت خود را مجددا از ابتدا شروع کند. پاسخ مراجع قانونی به شکايات افراد بهائی سالها طول می کشد به اين انگيزه که از ادامه مسير مايوس گردند.

ب) احضار افراد بصورت تلفنی: هنگامی که افراد بهائی در مقابل اين روند غير قانونی مقاومت می کنند با تدوين اتهامهای ساختگی و يا بازداشت فرزند يا برادر و يا ساير اعضاء خانواده و بعد تماس تلفنی وی را وادار به پاسخگوئی به اين روند غير قانونی می نمايند. در بعضی موارد با ضبط کارت شناسائی و ساير مدارک قانونی ، فرد بهائی مجبور می شود برای دريافت مدارک خود بارها به تماس تلفنی نيروهای امنيتی جواب داده و به ستاد خبری مراجعه نمايد.

ج) بازجوئيهای طولانی و بدون حضور وکيل: هنگامی که فرد بهائی به احضار تلفنی پاسخ مثبت داد تنها آغاز کار بوده و در تار عنکبوت نيروهای امنيتی اسير می گردد. فرد قربانی وارد روندی سيستماتيک می شود که با احضار مستمر وی و بستگان نزديکش به مرور احساس خوف و اضطراب بر وی مستولی شده و احساس می کند که همه راهها به اداره اطلاعات ختم می شود. در آنجا با افرادی مواجه می شود که نمی بيند و نمی شناسد و از موضع قدرت و تحقير با وی صحبت می کنند. آنها خود را فراقانونی معرفی می کنند و همه دانسته های فرد از قانون و جامعه مدنی را به تمسخر می گيرند. عدم حضور وکيل و حقوق دان مشاور در چنين فضائی موجب می گردد که فرد قربانی از حملات و تعديات نيروهای امنيتی به حريم خود بی خبر باشد و فرصت دفاع پيدا نکند. نمونه هايی وجود داشته است که فرد قربانی در نهايت حتی در تعهد نامه ای حقوق ابتدايی خود را منکر شده است. در چند مورد در بازداشتگاه همدان فرد قربانی مجبور شده است تعهد بدهد که مغازه ی خود را در روزهای تعطيل مذهبی خود باز کند، تعهد داده است که فرد مسلمان را استخدام نکند، تعهد داده است که با فرزندان خود در مورد آئين بهائی صحبت نکند، تعهد داده است که با هيچ فرد مسلمانی سلام و کلام نداشته باشد. در جامعه ای که فرد احساس کند هر لحظه با يک تلفن به مخوف ترين بازداشتگاهها احضار می شود، احساس امنيت وجود نخواهد داشت.

د) به سخره گرفتن شکايت و نامه نگاری افراد به مراجع قانونی: از آنجا که نيروهای امنيتی از شدت گرفتن روند احقاق حقوق از طرق قانونی در هراسند، به طرق مختلف و با تمام توان خود سعی در کند کردن و يا توقف اين روند دارند. آنها افراد بهائی را به اداره اطلاعات فراخوانده، نامه ها و شکايات آنها به مراجع امور را نشان می دهند و تمسخر می کنند که آيا اين شکايات شما به جايی رسيد؟ در بازداشتگاههای ستاد خبری اداره اطلاعات همدان، رئيس جمهور و مشاورين وی و وکلای مجلس و کميسيونهای آن و وکلا و وزرا و قضات و ساير مقامات مملکتی همه بعنوان عروسکهای خيمه شب بازی اداره اطلاعات معرفی می گردند که هيچ اختياری ندارند و شکايت به آنان بی نتيجه است. حتی وقتی آقای شجاع الدين جهانگيری موفق شد از ديوان عدالت اداری حکم فک پلمپ مغازه خود را بگيرد با بی اعتنائی مسئولين همدان مواجه شده و به وی گفتند که اين کاغذ پاره ها برای ما ارزشی ندارد.

ه) ارعاب و تهديد وکلا : در جهت محروم کردن جامعه بهائی از اقدامات حقوقی خود، هر وکيل يا قاضی که با جامعه بهائی همکاری نمايد مورد ارعاب و تهديد قرار گرفته تا از ادامه کار منصرف گردد. تلاشهای بهائيان همدان به دعوت وکلای همدانی برای قبول پرونده های ايشان با موفقيت اندکی روبرو بوده است . در يک مورد آقای توکل فرج پور کردآسيابی وکيل دعاوی ساکن قائم شهر در فروردينماه ۱۳۹۳ با تعدادی از صاحبان مغازه های پلمپ شده در همدان ملاقات نموده و لايحه ای تنظيم و شخصا اين لايحه را به مدير کل دادگستری همدان تحويل ميدهد و بعد از آن حراست دادگستری همدان ايشان را بازداشت نموده و تا ساعت ۱۳:۳۰ بعد از ظهر مورد بازجوئی قرار می دهند. سپس وی را به اداره اطلاعات همدان منتقل کرده و در آنجا تحت بازجوئی قرار می گيرد تا آنکه در ساعت ۱۹ آزاد شده و از همدان به سمت شهر خود حرکت می کند.

و) فرياد و تهديد قضات و دادستان بجای پاسخ قانونی : . در مراجعات مکرر بهائيان به دادستانی همدان و استعلام از علت صدور دستور پلمپ مغازه ها در تاريخ ۲۷/۰۸/۱۳۹۱ ، معاون دادستانی تنها متغير شده و با فرياد و بی ادبی آنها را از دفتر خود بيرون نموده و ذکر نمود که بجز دادن تعهد هيچ راه ديگری نداريد و اين لج بازی شما به نتيجه ای نمی رسد. وقتی از ايشان سوال می شود که طبق چه قانونی چنين برخوردی کرده ايد جواب می دهد که ما فراقانونی عمل می کنيم و اگر بيش از اين لج بازی کنيد راه قانونی هم برای بستن مغازه های شما پيدا خواهيم کرد!

ز) پرونده سازی و افتراء: در مواردی که نيروهای امنيتی با استقامت فرد بهائی روبرو می شوند اقدام به پرونده سازی کرده و با مداخله در روند قضائی سعی در محکوم کردن فرد بهائی دارند. بار برنج آقای نعيم اقدسی يکتا که با فاکتور قانونی از طهران خريداری شده بعنوان کالای قاچاق مصادره می گردد و با وجود اينکه اين کالا توسط سپاه و با برگ سبز قانونی توسط کشتی وارد کشور شده و صدها تن از آن در بازار بفروش می رسد، تنها برنج متعلق به آقای اقدسی که مقداری جزئی از کالای وارد شده توسط نيروهای نظامی بوده بعنوان قاچاق مصادره می گردد. آقای حميد عزيزی توسط نيروهای امنيتی بازداشت و در گزارش ارائه شده به دادگاه از طرف اداره اطلاعات ، علاوه بر تبليغ عليه نظام ، هرگونه اتهام زشتی بدون دليل و مدرک ذکر می گردد که موجب تعجب وکيل پرونده شده و خوشبختانه قاضی پرونده آنها را ناديده می گيرد. برای آقای رجبعلی کشاورز ساکن قهاوند پرونده ساختگی تخريب آثار باستانی و قبرستان مسلمين با تراکتور توسط اداره اطلاعات ارائه شد که با تعجب قاضی روبرو شد زيرا مزرعه وی کيلومترها با آثار باستانی و يا قبرستان آن حوالی فاصله داد. برای آقای سروريان پرونده توهين به مقدسات توسط عده ای از اهالی و همسايگان به جريان افتاد. خوشبختانه روند قضائی و مکتوبات حاصل آن اين امکان را در اختيار سازمانهای حقوق بشری و روشنفکران و ساير علاقه مندان می گذارد که به حجم قابل توجهی از اسناد و مدارک دسترسی پيدا کنند و روند غيرقانونی و ظالمانه ای را که مامورين امنيتی در همدان دنبال می کنند بررسی نمايند.

روند سيستماتيک سرکوب و آزار در شهر همدان تنها به موارد فوق محدود نمی گردد. مداخله برای توقف اين جريان حمايت و دلسوزی و هم انديشی همه فرهيختگان و روشنفکران و دلسوزان به آينده ايران را می طلبد. روند مخربی که پايتخت فرهنگی ايران را به جولانگاه متعصبين و قشريون مذهبی تبديل نموده بايد مورد شناسائی قرار گيرد و دلسوزان جامعه بايد نسبت به درمان آن اقدام کنند. سکوت امروز ما تنها شدت اين بيماری اجتماعی در آينده را بيشتر خواهد کرد و مبارزه با آن را دشوار تر خواهد نمود.

حسين کاشانی


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016