گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 فروردین» آزادی نسيم اشرفی از زندان اوين29 بهمن» بازداشت دو شهروند بهايی در تهران
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! همدان در خفقان؛ روند سيستماتيک سرکوب و آزار بهائیان در شهر همدان، حسين کاشانی
متاسفانه از قديم جو خشن سرکوب مذهبی در شهر وجود داشته و بعنوان حقی مسلم برای گروههايی از شيعيان پذيرفته شده است . به همين دليل تاريخ شاهد تکرار مکرر قتل و غارت يهوديان و مسيحيان و بهائيان در دوره های مختلف می باشد. اين فضای سرکوب و تبعيض و عدم مدارا به مرور زمان موجب فرسايش اقليتهای يهودی و مسيحی شده به نحوی که در حال حاضر تعداد خانواده های يهودی و مسيحی شهر تنها يک يا دو خانواده برآورد می شوند. در شهری که زمانی پنجاه هزار يهودی ساکن بودند اکنون کمتر از پنجاه نفر يهودی سکونت دارند . در شهری که چند دهه پيش فرزندان مسلمانان و يهوديان و مسيحيان و بهائيان در نهايت محبت و اتحاد با يکديگر در مدرسه آليانس و يا مدرسه تائيد درس می خواندند، امروز کودکان تنها در مدارس شيعه درس می خوانند که با دستور العمل تبليغی تهاجمی تشکيل شده و معلمان اين مدارس دوره های تکميلی بهائی ستيزی و مسيحی ستيزی و يهودی ستيزی را بصورت اجباری در آموزش و پرورش می گذرانند. ( اين سازمان آموزش و پرورش کذائی، کودکان معصوم همدانی را به نيروهای امنيتی و اطلاعاتی و قضائی تبديل می کند که در بزرگسالی به ساير شهرهای ايران صادر می شوند و مسئوليت انتشار بيماری اجتماعی تعصب را در ساير نقاط ايران بعهده می گيرند) . در شهری که زمانی پنج کليسای بزرگ و پر رونق وجود داشت و مسيحيان سرشناس در شهر آزادانه رفت و آمد می نمودند ، اکنون مامورين امنيتی به مهمانی خانوادگی يک زوج مسيحی و مهمان نوکيش آنان حمله ور شده و بعد از حبس طولانی مدت در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات، آنان را به زندان اوين منتقل می کنند. روشنفکران ما بايد از خود سوال کنند که چه روند سيستماتيک هراسناکی ، شهری متمدن با قدمتی چند هزار ساله را به منجلابی عفن از دروغ و ريا و سرکوب تبديل کرده که آنرا بهشت نيروهای امنيتی نام گذاشته اند.آيا چه روندی در طول سالها موجب گشته است که دانشجويان دانشگاههای همدان بجای بحث و سوال و تحقيق و تشکيل گروههای مطالعه ، تنها راه مبارزه با رژيم را مصرف مشروبات الکلی و استعمال مواد مخدر و روابط مخفيانه جنسی قلمداد کنند و در دانشگاهی که تشکيل يک جلسه بحث اجتماعی و سياسی سريعا با واکنش نهادهای امنيتی روبرو می شود، مصرف اين مواد به وفور شيوع يابد؟ روشنفکران و متفکرين ايرانی می توانند با بررسی دقيق روند تحول و دگرگونی شهر همدان به اطلاعات ذيقيمتی در نحوه عملکرد نيروهای مرتجع و خشن مذهبی دست يابند. در اين مقاله تنها به نمونه ای کوچک و فهرست وار از برخی حملات نيروهای امنيتی به جامعه بهائی اشاره می گردد به اين اميد که آغاز گر حرکتی گردد تا دانشگاهيان و جامعه شناسان سراسر دنيا با تشکيل سمينارها و کنفرانسها اين بيماری اجتماعی را آسيب شناسی نموده و در جهت درمان آن اقدام کنند. حملات سيستماتيک بر عليه جامعه بهائی همدان از ابتدای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ۲) دستگيری ، شکنجه، اعدام، تهديد، و آزار افراد خانواده از جمله اقدامات نهادهای امنيتی می باشد که در انتظار هر فردی است که به نحوی در اداره جامعه بهائی اين شهر مساعدت نمايد. اسامی افرادی که در سی و پنج سال اخير، خود و خانواده شان مورد اين حملات سيستماتيک قرار گرفته اند ليستی طولانی را تشکيل می دهد. - طراز الله خزين از کسبه محترم همدان، خود و همسرش چند مرتبه مورد هجوم واقع شده، بعد از تحمل حبس طولانی در زير شکنجه قفسه سينه و آرنج دست وی خرد شده و به همين طريق جان داد. حکم صوری اعدام برای وی جعل شد و منزل مسکونی و مغازه وی مصادره گرديد و در اختيار سازمان اموال تمليکی قرار گرفت. - دکتر فيروز نعيمی رئيس اداره بهداشت همدان منزلش مورد هجوم نيروهای امنيتی واقع شده و بعد از تحمل زندان طولانی بعد از آنکه بيگناهی وی ثابت گرديد و چند روز قبل از آزادی به دستور آيت الله مدنی مورد شکنجه قرار گرفت و زير شکنجه جان باخت. - دکتر ناصر وفائی ، پزشک خوشنام بهائی که بيماران بی بضاعت را به رايگان درمان می کرد چند روز قبل از آزادی تحت شکنجه جان باخت. جسد وی در حالی تحويل خانواده شد که رانها و پاهای وی رشته رشته پاره شده بود و اثری از گلوله خلاص در سر وی نبود. - سهيل حبيبی کاسب خوشنام بهائی پس از دوبار دستگيری در زير شکنجه جان داد و در جسد وی آثار شکستگی استخوان دست مشهود بود - سهراب حبيبی کارمند اداره مبارزه با مالاريا چند روز قبل از آزادی توسط پاسداران به محل نامعلومی برده شد و در جسد وی علائم سوختگی با شی داغ در پشت و کمر ديده می شد - حسين خاندل کاسب جوان و معروف بهائی که چند نسل در همدان فروشگاه ابزار صنعتی را اداره می نمودند و به صداقت و امانت معروف بودند ، مانند ساير مديران بهائی قبل از آزادی به پاسداران تحويل داده شد و جسد وی به همراه آثار شکنجه و خرد شدن انگشتان دست در معرض ديد مردم همدان قرار گرفت. - حسين مطلق کارمند خوشنام بهائی مانند ساير همقطاران خود قبل از آزادی به پاسداران تحويل داده شد و تنها موردی بود که اثر شکنجه در بدن وی ديده نمی شد و تنها آثار گلوله های متعدد وجود داشت. برای او نيز مانند سايرين حکم جعلی اعدام تهيه کردند. - شمسی اصفيايی ( شير محمدی ) ده بار در مقابل جوخه نمايشی اعدام قرار گرفت و سه سال حبس را در آلوده ترين زندانهای همدان در کنار زنان بيمار و بدکاره سپری نمود. محل کار همسرش تعطيل و سپس مصادره شد. فرزندانش مورد تهديد و آزار قرار گرفتند و يکبار نيز دختر جوان وی برای چند روز توسط نيروهای امنيتی ربوده شد. - احسان شير محمدی کاسب محترم بهائی توسط نيروهای امنيتی بازداشت گرديد و سه ماه سلولهای انفرادی و امنيتی را تحمل نمود، محل کار وی پلمپ و بعد از مدتی مصادره گرديد. فرزندان وی مورد تهديد و تعرض قرار گرفتند. - احسان حبيبی کارمند بانک صادرات مورد حمله و بازجوئيهای متعدد و تهديد و اتهامهای بی اساس قرار گرفت و خانواده و فرزندان وی در معرض خطر قرار گرفتند و وی را به پرونده سازی و بی آبروئی تهديد کردند. - آقای سروريان کشاورز معروف و پر سابقه بهائی بارها مورد حمله و بازداشت و زندان قرار گرفت و حبسهای طويل المدت انفرادی را تحمل نمود (به قسمی که يکبار وی را ماهها در سلولی در سه طبقه زير زمين حبس نموده بودند) و شکنجه های شديد و شلاق در کف پا نتوانست وی را از ميدان بدر کند. همچنين اداره اطلاعات همدان عده ای از کشاورزان را تحريک نمود تا بر عليه وی بعنوان توهين به مقدسات اعلام جرم کنند که اين توطئه در نهايت با شکست مواجه شد ولی آثار آن بحران در خانواده وی بر جای ماند. - منزل آقای پرويز سيفی بارها مورد حمله نيروهای امنيتی قرار گرفت و چندين بار احضار به اداره اطلاعات و بازداشت خود و فرزندانش را تجربه نمود و به جرم تبليغ عليه نظام محاکمه شد. برای پسر و دخترش چندين بار مزاحمت ايجاد نمودند و چند پرونده منجمله "عقد و ازدواج بهائی!" برای پسر وی و عروسش جعل نمودند. عروس وی نيز به اتهام تبليغ عليه نظام يک سال حبس را تحمل نمود. محل کار وی بعلت تعطيل در روز عيد بهائی به دستور دادستان همدان پلمپ شده و دو سال و نيم است که اين خانواده از امرار معاش محرومند. - منزل آقای بهروز راشدی نيز مورد حمله نيروهای امنيتی متعصب قرار گرفت و مامورين امنيتی و فرستادگان آنها بارها در محل کار و منزل وی ايجاد مزاحمت نمودند.وی نيز به اتهام تبليغ عليه نظام تحت تعقيب قرار گرفته و با وجود تبرئه در دادگاه تجديد نظر استان با مداخله آيت الله شاهرودی پرونده اعاده دادرسی شد و به محکوميت ايشان انجاميد پسر وی اخيرا بازداشت شده و به قيد ده ميليون وثيقه در انتظار دادگاه بسر می برد. محل کار وی نيز مانند ساير بهائيان دو سال و نيم است که پلمپ می باشد - آقای مظفر ايوبی کاسب خوشنام بهائی بارها مورد حمله نيروهای امنيتی قرار گرفت و اکنون همسر وی به قيد وثيقه در انتظار دادگاه بسر می برد. محل کسب وی دو سال نيم است که به همراه محل کسب ساير بهائيان همدان پلمپ می باشد . وی به اتهام تبليغ عليه نظام تحت پيگرد قانونی قرار گرفت و با وجود تبرئه در دادگاه تجديد نظر با دخالت آيت الله شاهرودی رئيس قوه قضائيه به حبس و تبعيد در شهرستان خاش در سيستان و بلوچستان محکوم شد. اخيرا مامورين امنيتی نامه ای رسمی را به يکی از کسبه مسلمان نشان داده اند که در آن ذکر شده بايد از هر نوع فعاليت اقتصادی توسط اقای مظفر ايوبی ممانعت بعمل آيد. - ليست فوق تنها نمونه ای از حملات گسترده ای است که در انتظار هر فرد بهائی می باشد که به طريقی در مسير خدمت به جامعه بهائی و بهائيان همدان اقدامی نمايد. به اين ليست می توان اسامی بسياری اضافه نمود و تنها با مراجعه به يکی از سايتهای حقوق بشری و جستجوی اسامی افراد بازداشت شده در همدان می توان به وسعت و شدت و سبعيت اين اقدامات پی برد. اين سبعيت و قانون گريزی تنها شامل بهائيان نمی گردد و مسيحيان يهوديان ، اهل حق، اهل سنت، دراويش، بی دينان، و حتی شيعيان دگر انديش نيز از حملات سبعانه و قتل و شکنجه در امان نيستند . قتل زهرا بنی يعقوب پزشک شيعه مذهب در همدان توسط نيروهای امنيتی نمونه ايست که در رسانه های عمومی بطور مشروح انعکاس يافته و مشتی از خروار است. ۳) حمله به دانش آموزان بهائی در مدارس و دبيرستانهای همدان و ايجاد بحران برای آنها
۴) ايجاد مانع برای مراوده بهائيان با ساير اهالی در جهت بيگانه سازی ۵) ترويج وسيع بهائی ستيزی در ارگانهای دولتی و نظامی و انتظامی ۶) تعطيلی محل کسب و اخراج بهائيان از محل کار و ايجاد موانع برای هر نوع فعاليت اقتصادی ۷) تلاش برای ريشه کنی بهائيان از روستاهای اطراف همدان الف) بی اعتنائی و خسته کردن مراجعين: هنگامی که فرد بهائی برای پيگيری خود به مرجعی مانند اداره اماکن مراجعه می کند، بجای پاسخ صريح وی را به ادارات ديگر مانند دارائی و شهرداری و غيره حواله می دهند. در موارد متعددی نامه و يا دادخواست فرد بهائی بطرز عجيبی گم می شود و وی مجبور است روند پيگيری شکايت خود را مجددا از ابتدا شروع کند. پاسخ مراجع قانونی به شکايات افراد بهائی سالها طول می کشد به اين انگيزه که از ادامه مسير مايوس گردند. ب) احضار افراد بصورت تلفنی: هنگامی که افراد بهائی در مقابل اين روند غير قانونی مقاومت می کنند با تدوين اتهامهای ساختگی و يا بازداشت فرزند يا برادر و يا ساير اعضاء خانواده و بعد تماس تلفنی وی را وادار به پاسخگوئی به اين روند غير قانونی می نمايند. در بعضی موارد با ضبط کارت شناسائی و ساير مدارک قانونی ، فرد بهائی مجبور می شود برای دريافت مدارک خود بارها به تماس تلفنی نيروهای امنيتی جواب داده و به ستاد خبری مراجعه نمايد. ج) بازجوئيهای طولانی و بدون حضور وکيل: هنگامی که فرد بهائی به احضار تلفنی پاسخ مثبت داد تنها آغاز کار بوده و در تار عنکبوت نيروهای امنيتی اسير می گردد. فرد قربانی وارد روندی سيستماتيک می شود که با احضار مستمر وی و بستگان نزديکش به مرور احساس خوف و اضطراب بر وی مستولی شده و احساس می کند که همه راهها به اداره اطلاعات ختم می شود. در آنجا با افرادی مواجه می شود که نمی بيند و نمی شناسد و از موضع قدرت و تحقير با وی صحبت می کنند. آنها خود را فراقانونی معرفی می کنند و همه دانسته های فرد از قانون و جامعه مدنی را به تمسخر می گيرند. عدم حضور وکيل و حقوق دان مشاور در چنين فضائی موجب می گردد که فرد قربانی از حملات و تعديات نيروهای امنيتی به حريم خود بی خبر باشد و فرصت دفاع پيدا نکند. نمونه هايی وجود داشته است که فرد قربانی در نهايت حتی در تعهد نامه ای حقوق ابتدايی خود را منکر شده است. در چند مورد در بازداشتگاه همدان فرد قربانی مجبور شده است تعهد بدهد که مغازه ی خود را در روزهای تعطيل مذهبی خود باز کند، تعهد داده است که فرد مسلمان را استخدام نکند، تعهد داده است که با فرزندان خود در مورد آئين بهائی صحبت نکند، تعهد داده است که با هيچ فرد مسلمانی سلام و کلام نداشته باشد. در جامعه ای که فرد احساس کند هر لحظه با يک تلفن به مخوف ترين بازداشتگاهها احضار می شود، احساس امنيت وجود نخواهد داشت. د) به سخره گرفتن شکايت و نامه نگاری افراد به مراجع قانونی: از آنجا که نيروهای امنيتی از شدت گرفتن روند احقاق حقوق از طرق قانونی در هراسند، به طرق مختلف و با تمام توان خود سعی در کند کردن و يا توقف اين روند دارند. آنها افراد بهائی را به اداره اطلاعات فراخوانده، نامه ها و شکايات آنها به مراجع امور را نشان می دهند و تمسخر می کنند که آيا اين شکايات شما به جايی رسيد؟ در بازداشتگاههای ستاد خبری اداره اطلاعات همدان، رئيس جمهور و مشاورين وی و وکلای مجلس و کميسيونهای آن و وکلا و وزرا و قضات و ساير مقامات مملکتی همه بعنوان عروسکهای خيمه شب بازی اداره اطلاعات معرفی می گردند که هيچ اختياری ندارند و شکايت به آنان بی نتيجه است. حتی وقتی آقای شجاع الدين جهانگيری موفق شد از ديوان عدالت اداری حکم فک پلمپ مغازه خود را بگيرد با بی اعتنائی مسئولين همدان مواجه شده و به وی گفتند که اين کاغذ پاره ها برای ما ارزشی ندارد. ه) ارعاب و تهديد وکلا : در جهت محروم کردن جامعه بهائی از اقدامات حقوقی خود، هر وکيل يا قاضی که با جامعه بهائی همکاری نمايد مورد ارعاب و تهديد قرار گرفته تا از ادامه کار منصرف گردد. تلاشهای بهائيان همدان به دعوت وکلای همدانی برای قبول پرونده های ايشان با موفقيت اندکی روبرو بوده است . در يک مورد آقای توکل فرج پور کردآسيابی وکيل دعاوی ساکن قائم شهر در فروردينماه ۱۳۹۳ با تعدادی از صاحبان مغازه های پلمپ شده در همدان ملاقات نموده و لايحه ای تنظيم و شخصا اين لايحه را به مدير کل دادگستری همدان تحويل ميدهد و بعد از آن حراست دادگستری همدان ايشان را بازداشت نموده و تا ساعت ۱۳:۳۰ بعد از ظهر مورد بازجوئی قرار می دهند. سپس وی را به اداره اطلاعات همدان منتقل کرده و در آنجا تحت بازجوئی قرار می گيرد تا آنکه در ساعت ۱۹ آزاد شده و از همدان به سمت شهر خود حرکت می کند. و) فرياد و تهديد قضات و دادستان بجای پاسخ قانونی : . در مراجعات مکرر بهائيان به دادستانی همدان و استعلام از علت صدور دستور پلمپ مغازه ها در تاريخ ۲۷/۰۸/۱۳۹۱ ، معاون دادستانی تنها متغير شده و با فرياد و بی ادبی آنها را از دفتر خود بيرون نموده و ذکر نمود که بجز دادن تعهد هيچ راه ديگری نداريد و اين لج بازی شما به نتيجه ای نمی رسد. وقتی از ايشان سوال می شود که طبق چه قانونی چنين برخوردی کرده ايد جواب می دهد که ما فراقانونی عمل می کنيم و اگر بيش از اين لج بازی کنيد راه قانونی هم برای بستن مغازه های شما پيدا خواهيم کرد! ز) پرونده سازی و افتراء: در مواردی که نيروهای امنيتی با استقامت فرد بهائی روبرو می شوند اقدام به پرونده سازی کرده و با مداخله در روند قضائی سعی در محکوم کردن فرد بهائی دارند. بار برنج آقای نعيم اقدسی يکتا که با فاکتور قانونی از طهران خريداری شده بعنوان کالای قاچاق مصادره می گردد و با وجود اينکه اين کالا توسط سپاه و با برگ سبز قانونی توسط کشتی وارد کشور شده و صدها تن از آن در بازار بفروش می رسد، تنها برنج متعلق به آقای اقدسی که مقداری جزئی از کالای وارد شده توسط نيروهای نظامی بوده بعنوان قاچاق مصادره می گردد. آقای حميد عزيزی توسط نيروهای امنيتی بازداشت و در گزارش ارائه شده به دادگاه از طرف اداره اطلاعات ، علاوه بر تبليغ عليه نظام ، هرگونه اتهام زشتی بدون دليل و مدرک ذکر می گردد که موجب تعجب وکيل پرونده شده و خوشبختانه قاضی پرونده آنها را ناديده می گيرد. برای آقای رجبعلی کشاورز ساکن قهاوند پرونده ساختگی تخريب آثار باستانی و قبرستان مسلمين با تراکتور توسط اداره اطلاعات ارائه شد که با تعجب قاضی روبرو شد زيرا مزرعه وی کيلومترها با آثار باستانی و يا قبرستان آن حوالی فاصله داد. برای آقای سروريان پرونده توهين به مقدسات توسط عده ای از اهالی و همسايگان به جريان افتاد. خوشبختانه روند قضائی و مکتوبات حاصل آن اين امکان را در اختيار سازمانهای حقوق بشری و روشنفکران و ساير علاقه مندان می گذارد که به حجم قابل توجهی از اسناد و مدارک دسترسی پيدا کنند و روند غيرقانونی و ظالمانه ای را که مامورين امنيتی در همدان دنبال می کنند بررسی نمايند. روند سيستماتيک سرکوب و آزار در شهر همدان تنها به موارد فوق محدود نمی گردد. مداخله برای توقف اين جريان حمايت و دلسوزی و هم انديشی همه فرهيختگان و روشنفکران و دلسوزان به آينده ايران را می طلبد. روند مخربی که پايتخت فرهنگی ايران را به جولانگاه متعصبين و قشريون مذهبی تبديل نموده بايد مورد شناسائی قرار گيرد و دلسوزان جامعه بايد نسبت به درمان آن اقدام کنند. سکوت امروز ما تنها شدت اين بيماری اجتماعی در آينده را بيشتر خواهد کرد و مبارزه با آن را دشوار تر خواهد نمود. حسين کاشانی Copyright: gooya.com 2016
|